PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 26 2024
کد خبر: ۳۳۳۸۲
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۶
استادیوم های مجهز قطری در حسرت تماشاگران دربی مازندران

بهترین مردم

* همیشه نوشتهایم و آخرین بار در شماره قبل، که فوتبال و به طور کلی ورزش مال مردم است. مردم نباشند، ورزش معنی ندارد بهترین و فنیترین مسابقات و رقابتهای ورزشی حرارت و هیجان و کیفیت و معنی خود را از دست میدهند. اصولاً در نگاهی فرا ورزشی و کلی ملاحظه میکنیم که همه چیز این دنیا و جامعه مال مردم و در خدمت مردم هستند. مگر سینما مال مردم نیست؟ سینمای بدون مردم اصلاً معنی دارد؟ دانشگاه چی؟ اقتصاد چطور؟ حکومت و سیاست را چه میگویید؟! وقتی فقط این معنای ساده را بفهمیم که خداوند پیامبران- بهترین بندگان- خود را برای نجات و هدایت و در یک کلمه «خدمت» -آن هم بهترین و راستترین خدمت- انسانها و مردم مبعوث میکند، آن وقت دیگر نیازی به توضیح واضحات و زیادهگویی در این باره وجود ندارد. از نظر مکاتب توحیدی و صاحب این مکاتب (خداوند تبارک و تعالی) بهترین مردم کسی است که نفع و فایدهاش بیشتر به «مردم» برسد... این مقدمات را گفتیم تا برویم سر اصل بحث و موضوع خودمان که ادامه مباحث قبلی است.

مهمانان چند روزه ورزش

وقتی میگوئیم ورزش مال مردم است، یعنی آنها که مسئولیتی در ورزش دارند و صاحب پست و منصبی در این حوزه هستند، باید خود را خادم و خدمتگزار مردم بدانند و هرگز این فکر را به خود راه ندهند که صاحب و وارث ورزش هستند و با آن هر طور که دلشان میخواهد معامله کنند. همواره این حقیقت و این اصل را در جایی از ذهن و قلب خود به عنوان یک «باور»، محکم نمایند که «مهمان چند روزه» ورزش هستند و قرار نیست برای همیشه در این حوزه و این پستها ماندنی باشند و مفتش صاحبخانه را بازی کنند. صاحب این خانه فقط «مردم» هستند! خوشبختانه در ورزش ایران، «مردم» حضوری فعال دارند. نماد و نماینده مردم در عرصه ورزش «تماشاگران» هستند که با حضور خود به ورزش و رقابتها و اماکن ورزشی، شور و حال میبخشند و اگر نباشند همه آن فعالیتها و رقابتها به پشیزی نمیارزد و به اصطلاح مفتش گران است. حضور مردم را در ورزش و میادین و اماکن ورزشی باید قدر بدانیم، عملاً هم قدر بدانیم نه اینکه فقط حرف از مردم قهرمان و تماشاگران عزیز! بزنیم، اما در عمل با آنها رفتاری داشته باشیم که نه در شأن قهرمان است و نه در شأن «عزیزان» ما!

اصلی که رعایت نمیشود

متأسفانه در ورزش ما و به ویژه در جنبه قهرمانی آن، این اصل و امر ضروری، رعایت نمیشود و تأسفبار اینکه حتی خیلی وقتها ضد و عکس آن عمل میشود. در این باره بارها و به وقت و موقع خودش حرفها را نوشته و اعتراض و انتقاد خود را صریحاً اعلام کردهایم. یکی از این مواقع، که سالهاست درباره آن مینویسیم، زمان و روز برگزاری «شهرآورد» (یا همان داربی) تهران میان تیمهای پرطرفدار پرسپولیس و استقلال است. بارها در این باره نوشتهایم و آخرین بار که نوشتیم بعد از آخرین دربی (آبان 96) بود، و امیدواریم آخرین بار هم باشد که این ترجیعبند و موضوع را تکرار میکنیم که آقایان، مسئولان و دستاندرکاران، حرمت مردم را پاس بدارید! حضور این مردم را در ورزشگاه اگر گلباران نمیکنید، حداقل برایش سنگاندازی و مانعتراشی نکنید. سالهای سال است (حداقل از سال 62) که داریم مینویسیم، نحوه برگزاری دربی، نحوه برخورد و رفتار با مردم صحیح و قشنگ و منطقی و اخلاقی و اسلامی و انسانی نیست. متأسفانه بعد از آخرین دربی همین دو، سه ماه پیش باز همین نکته را نوشتیم و یادآوری کردیم، اما مثل خیلی موارد، ظاهراً گوش شنوایی یافت نمیشود. معنی ندارد که دربی برگزار میکنیم و بلیت میفروشیم، اما تماشاگر بلیت به دست را به ورزشگاه راه نمیدهیم و سرخورده و گاه کتک خورده و تحقیر شده و توهین شنیده روانه منازل و خانههایشان میکنیم.

حداقل احترام برای تماشاگر

بارها نوشتهایم - دیگران هم نوشته و گفتهاندکه تماشاگر، سرمایه این ورزش و بزرگترین ثروت این فوتبال است، حداقل احترام را برای او قائل شوید. حداقل سرویسدهی را در ورزشگاهها برایش ارائه دهید. این کاری است که در کشورهای صاحب ورزش و فوتبال - که ادعای اسلامی بودن، با فرهنگ بودن، تاریخی بودن و چنان و چنان بودن را هم ندارند - رعایت میشود، ما چرا رعایت نمیکنیم؟ ما چرا با این همه ادعا و شعار و...، به تماشاگری که با حضور خود به فوتبال و ورزش ما اعتبار و کیفیت و صفا میبخشد، احترام نمیگذاریم؟ این کشورهای حاشیه خلیج فارس، برای فوتبال خود فراوان خرج میکنند، همه امکانات لازم و تجهیزات پیشرفته را برای فوتبال و جان گرفتن و پیشرفت فوتبال خود فراهم آوردهاند و تقریباً همه چیز دارند، اما خودشان میدانند، ما هم میدانیم که یک چیز اساسی و مهم و تأثیرگذار را ندارند و آن هم «مردم» یا همان تماشاگر است، چیزی که فوتبال ما علیرغم همه ناداشتههایش دارد. حرف هم بر سر این است که ما باید عملاً قدر داشتههای خود را بدانیم که خیلی وقتها نمیدانیم.

«دربی» مازندران

گفتیم برای اثبات این مدعا، نمونهها و شواهد فراوانی هست و ماجرا فقط به «شهرآورد» ختم و محدود نمیشود. همین چند روز پیش ما هم مثل خیلی از اهالی فوتبال تصاویری از بازی دو تیم مازندرانی خونه به خونه و نساجی را دیدیم. ما در اینجا با آنچه در زمین از نظر فنی اتفاق افتاد، نتیجه بازی، کیفیت داوری، اتفاقات تلخ و تأسفبار حاشیهای- که بیش از هر چیز از فقر فرهنگی این فوتبال حکایت میکند- و... کاری نداریم، هر کدام از این مسائل نیازمند بررسی دقیق، تحلیل علمی و کارشناسانه است، مسئولان، مدیران و برنامهریزان ورزش و فوتبال ایران نباید از کنار این مسائل به ویژه مسائل تلخ حاشیهای بگذرند، بلکه ریشهیابی و تحلیل کنند که چه فکر و جریانی بر این فوتبال حاکم شده که محور عملکرد و هدفش، تفرقهافکنی، حرمتشکنی و نفرتپراکنی است، آن هم در کشوری و در مقطعی که بیش از هر جا و هر وقت به «وحدت» احتیاج دارد. جامعهشناسان واقعی را به میدان فرا خوانید، چرا فوتبال و ورزش که یکی از کارکردهای متنوع و تأثیرگذار آن، «ایجاد و ارتقاء و حس تعاون و همبستگی اجتماعی» است، در ورزش مان خیلی از کارکردهای مثبت خود را از جمله کارکرد اشاره شده را از دست داده یا در حال از دست دادن است. مسئولان، این مسائل را جدی بگیرند، از کنار آن به راحتی عبور نکنند، آنها وظیفه دارند، این اتفاقات تلخ، عجیب و خطرناک را به طور علمی واکاوی و تحلیل نمایند، دلایل و ریشههای وقوع چنین اتفاقاتی را استخراج نمایند، عوامل بروز آن را شناسایی نمایند، عملکرد آنهایی که نادانسته بساط تفرقهافکنی، حرمتشکنی، نفرتپراکنی را در این فوتبال پهن کرده و به آن دامن میزنند، اصلاح کنند، و با کسانی که عمداً و مغرضانه تلاش دارند که در فوتبال و به اسم رقابت ورزشی جنگ تمام عیار قومیتی، شهری، استانی و... راه بیندازند، برخورد قاطع و قانونی شود.

رفتار با تماشاگران در ورزشگاه بابل

ما در این باره به همین بسنده میکنیم و حرف خود را پی میگیریم. بالاتر عرض کردیم، ما به بازی اشاره شده از حیث برخورد و رفتار مقامات رسمی و عناصر اجرایی این بازی کار داریم. در این بازی هم متأسفانه علیرغم استقبال گرم و حضور پرشور تماشاگران مازندرانی، متأسفانه نحوه رفتار و برخورد با این تماشاگر، از بلیتفروشی، نحوه ورود تماشاگران (از یک در باریک و تنگ) و... گرفته تا سرویسدهیهای دیگر و ابتدایی، مناسب و محترمانه نبود، شاید خود این نوع رفتار غیر محترمانه یکی از دلایل آن برخوردهای خشمگین، عصبی و درگیرانه فیزیکی بعضی از آنها در آخر بازی شد. در هر حال همان طور که اشاره شد بازی ذکر شده از ابعاد و دیدگاههای مختلف میتواند مورد توجه و تحلیل قرار گیرد، و این کاری است که حتماً هم باید صورت بگیرد، فعلا بررسی شود که چرا فوتبال مازندران با این تماشاگران و این قدمت و... از ورود به لیگ برتر عاجز است ما در اینجا چون با موضوع تماشاگر کار داشتیم، به نوع و نحوه برخورد با این تماشاگر در بازی دو تیم هم استانی و مازندرانی اشارهای داشتیم. خوشبختانه در جای جای این مملکت ورزش و رقابتهای ورزشی، بازار گرم و تنور داغی دارد، علت اصلی آن هم حضور و علاقه تماشاگران پرشور است. حرف ما این است که متأسفانه قدر «حضور مردم» را در صحنه ورزش نمیدانیم، و با این سرمایه گرانبها خیلی وقتها بد و ناشایست هم برخورد میکنیم.

حسرت تماشاگر در ورزشگاههای مجهز

چند سطر بالاتر گفتیم، اینجا باز تأکید میکنیم کشورهای همسایه به ویژه آنها که در حاشیه خلیج همیشه فارس زندگی میکنند برای فوتبال خیلی خرج میکنند، خیلی ستاره میخرند، خیلی تبلیغ میکنند، خیلی تجهیزات و امکانات فراهم میآورند، اما آنها، همه آنها، در حسرت این هستند که ورزشگاههای مجهز و پیشرفتهشان روزی به اندازه همین تماشاگری که در ورزشگاه محقر و فاقد امکانات بابل جمع شده بودند، پر شود! هفته گذشته در بازی استقلال با حریف قطری چقدر تماشاگر بود؟ در بازی ذوبآهن با الدحیل تماشاگر در آن ورزشگاه مدرن چه تعداد بود؟! حرف آخر هم در این فراز، این حرف تکراری و همیشگی است که ما اگر قدر داشتهها و ثروتهای خدادادی و مردمی این ورزش و این فوتبال را بدانیم و عملاً قدردان باشیم و کفران نعمت نکنیم، بدون تردید در ورزش وضع بهتری خواهیم داشت و به ویژه رشتههای مردمی و پرطرفداری شامل فوتبال از جهش و پیشرفت بالاتری برخوردار خواهد شد.

قهرمانی فوتسال

تیم ملی فوتسال ایران در پانزدهمین دوره مسابقات قهرمانی آسیا، با حضوری مقتدرانه و پیروزی قاطع 0-4 در فینال بر ژاپن، برای دوازدهمینبار جام قهرمانی را بالای دست خود برد و شادی و غرور مردم ایران و علاقهمندان به فوتبال و ورزش ایران را برانگیخت. به شرف و غیرت شیرمردان ایرانی درود میفرستیم، به آنها و همه علاقهمندان به ورزش هم بابت این افتخارآفرینی تبریک میگوئیم و خیلی صریح و خودمانی این خواسته و خواهش را در این فرصت و مجال مطرح میکنیم که مخاطب آن همه و به ویژه مسئولان ورزش و مدیران فوتبال است که کاری بکنیم که فوتسال ایران در همین ریل و مسیر به حرکت خود ادامه دهد. مسلم این است که بچههای این آب و خاک هنر و لیاقت و توانایی خود را در این رشته نه امسال، بلکه سالهاست ثابت کردهاند و ورزش ما به ضرب این توانایی بالقوه و البته زحمت و تلاش مسئولان، اینجا هم افتخارآفرین شده و شادی و رضایت مردم و هواداران را فراهم آورده است.

تداوم روند در فوتسال و دفع حاشیهها

وقتی قبول کنیم که ما در فوتسال مثل خیلی از رشتهها از نظر نیروی انسانی، کم و کسر و مشکلی نداریم و اوضاع از این نظر بر وفق مراد است نتیجه میگیریم که اگر سایر عوامل موفقیت، به ویژه عامل مدیریت درست به وظیفه خود عمل کند و هر چیزی را سر جای خود قرار دهد و هر فرد و عنصری را براساس تخصص و توانایی آنجایی که باید به کار بگمارد، آن وقت میتوانیم به رشد و پیشرفت بیش از پیش و تداوم موفقیتهای این رشته امیدوار باشیم و در واقع دلیلی وجود ندارد که امیدوار نباشیم. یکی از وظایف اصلی مدیریت و توقعی که در واقع از آنها که سکان هدایت این رشته را برعهده دارند، این است که اجازه ندهید این رشته به حاشیه کشیده شود و حاشیههای مخرب، این رشته را در کام خود فرو کشند. متاسفانه در ورزش ما چند سالی است که جریاناتی رخنه کرده و قدرت یافتهاند که سعی میکنند از همهچیز این فوتبال به نفع خود کره بگیرند، هر جای آن آباد است، جذاب است، به قیمت خراب کردن و حتی نابود کردن آن به خدمت خود بگیرند. این است که همواره گفتهایم وقتی چهره با استعدادی در یکی از رشتههای ورزش ما «ستاره» و مطرح میشود، هم از یک طرف خوشحال میشویم و هم از طرف دیگر نگران و ناراحت دامها و خطراتی که از سوی جریانات ذکر شده، بر سر راه این چهره مستعد پهن شده است. درباره تیمها، باشگاهها، رشتهها هم همین طور است، و امروز این نگرانی برای فوتسال و درباره فوتبال وجود دارد، که این جریانات سودجو و مخرب بعد از این موفقیت و پیروزیهای مشابه برای این رشته هم نقشه بکشند و آن را وارد حاشیه و جنجالهای ویرانگر نمایند.

از مسئولان ورزش و رشته فوتسال انتظار میرود که همه توجه و حواس خود را روی مسئولیت که اعتلای این رشته مستعد است، متمرکز نمایند و اجازه ندهند بحثهای حاشیهای مثل به خطر افتادن و تلاش برای حفظ رکورد فلان گلزن و... این طور مسائل آنها را به بحثهای فرعی و حاشیهای بکشاند، نه فوتسال، بلکه همانطور که در آغاز این نوشته آمد، کلیت ورزش ما بدهکار هیچ فرد و سازمانی نیست. فوتسال و کلیت ورزش ما متعلق به «مردم» است و باید در خدمت صاحبان خود کار و عمل نماید...

انحراف در مسیر مبارزه

در شماره قبل به مناسبت اظهارات علی کریمی در کنفرانس مطبوعاتی (بعد از بازی با استقلال خوزستان) مطلبی نوشتیم و به نکاتی اشاره کردیم از جمله اینکه فوتبال ما باید، جای کریمی و امثال کریمی باشد. هر چقدر تعداد اینگونه آدمها که عصاره فوتبال و از چهرههای محبوب و شناخته شده این رشته هستند در عرصه و متن فوتبال بیشتر باشد، جا برای عناصر آیزان و عوضی آمده و سودجو که انگلوار به زندگی شوم خود در این رشته مردمی ادامه میدهند تنگ و تنگتر میشود و نوشتیم درست به همین دلیل و علت است که از سوی همین جریانات سودجو، تلاشهایی به طور مستقیم و غیرمستقیم صورت میگیرد تا امثال کریمیها انگیزه و دل و دماغ کار کردن در فوتبال و حضور در متن آن را نداشته باشند، تا بتوانند خود «کسی» باشند، مربی باشند، کارشناس باشند، تئوریسین و تحلیلگر باشند و... و خود را نخود هر آش این فوتبال نمایند و بالاخره نوشتیم دعوا کردن، مبارزه کردن با پلشتیها و زشتیها و انحرافات و فساد و مفسدان در فوتبال از وظایف همه کسانی است که به رشد و شکوفایی این رشته ورزشی عشق میورزند و در وهله اول هم انتظار از عناصر شناخته شده و خاکخورده فوتبال است که در برابر فساد مفسدان فوتبال علم مبارزه برافرازند، منتها این نکته را هم اضافه کرده بودیم که مبارزه و درگیری با این جریانات «راه و روش» خود را دارد، ظرایف و ریزهکاریها و اصولی دارد که باید به آنها توجه داشت، چون اگر توجه به این مسائل نشود و آنها را در مبارزه رعایت نکنند، از سوی جریانات مخرب و مفسد، تلهگذاری و دامهایی پهن میشود که مسیر مبارزه و دعوا به انحراف کشیده شود و در نهایت دعوا به نفع آنها تمام شود! این اتفاقی است که بارها افتاده و... برادرانه و از سرانجام وظیفه هم نوشتیم که حالا که کریمی شجاعت به خرج داده و قدم به وادی مبارزه با پلشتیهای فوتبال شده، باید مراقب باشد، آن اصول و ظرایف را رعایت کند و خلاصه «گزک» به دست جریاناتی که به حق مورد حمله او واقع شدهاند، ندهد.

کریمی، بازیچه نشود!

همین هفته گذشته شاهد بودیم که بعد از حضور کریمی در یک برنامه تلویزیونی، دعوایی که یکسر آن کریمی به نمایندگی از جامعه سالم فوتبال بوده و طرف دیگر جریانات فاسد و مفسد در فوتبال، تبدیل شد به دعوای میان کریمی و کروش! یعنی دو نفری که هر چه باشند از جنس و خانواده فوتبال هستند و هر دو دغدغه این رشته ورزشی را دارند و هر دو به نوعی بالاخره به این فوتبال خدمت کردهاند. این وسط کی برنده شد؟ کی نفس راحت کشید؟ همان کسانی که کریمی اصلاً دعوا را با آنها شروع کرده بود! و... البته در ماجرای پیش آمده آنچه مشخص و معلوم شد، این است که علی کریمی در جبهه فوتبال و هواداران صدیق این رشته قرار دارد و صف و جبهه خود را مشخص کرده است، و البته باید هزینههای آن را بدهد و منتظر نقشهها و طراحیهای جریانات سودجو و یا شهرتطلب و... و رخنه کرده در فوتبال باشد. باز هم تأکید میکنیم حالا که کریمی وارد این وادی شده، باید سخت مراقب خود و دور و بر خود و کسانی که به عنوان مشیر و مشاور در اطراف او هستند، باشد و با هوشیاری اجازه ندهد از او استفاده ابزاری شود و این و آن جریان ضد ورزش یا حتی سیاسی و ضد ملی، او را در پازل خود به کار بگیرند و...

نقش «کروش» در فوتبال ایران

آقای محمد مایلیکهن در واکنش به اتفاقاتی که در جریان مناظره علی کریمی با محمدرضا ساکت دبیر کل فدراسیون فوتبال، رخ داد، اظهاراتی تقریباً مفصل داشت که در بخشی عمده از آن کارلوس کروش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران را مورد حمله قرار داد. مثلاً او گفته است: «مگر کروش چه تاجی بر سر فوتبال ما زده است؟»، مگر ما قبل از این جام جهانی نرفته بودیم،... او به کریمی توهین میکند، هر کاری دلش میخواهد انجام میدهد و به هیچ کس حساب و کتاب پس نمیدهد و...»

ما البته پیش از این به سهم خود، چند نوبت درباره «کروش» و عملکرد و کارنامه او در فوتبال ایران نوشتهایم و گفتهایم که مشکل فوتبال ما کروش و بعضی رفتار و کردار او نیست؟ و سؤال کردهایم: ما از کروش چه خواستهایم، «ما» که میگوئیم، منظورمان «همه» است که از مقامات سیاسی و غیر ورزشی گرفته تا مقامات ارشد ورزش و مسئولان فوتبال و از رسانهها گرفته تا تماشاگران و... و همه و همه از کروش خواستهایم «تیم ملی را به جام جهانی ببرد»؟ آیا غیر از این است؟ او نیز برای انجام این مأموریت و تحقق این هدف، هر چه لازم بوده و بلد بوده، انجام داده، مسئولان را که به او این مأموریت را دادهاند وادار کرده تا نیازهایش را برآورده سازند، و...

اشکال در کجاست؟

بنابراین کروش برای مأموریتی که بابت انجام آن استخدام شده و حقوق میگیرد، تمام تلاش خود را انجام داده و اتفاقاً موفق هم بوده...! پس اشکال کار در کجاست؟ همان طور که نوشتیم بارها به سهم خود یادآور شده که مشکل فوتبال ما کروش نیست؟ مشکل «هدفگذاری غلط» در فوتبال است که همه چیز را به رفتن به «جام جهانی» محدود و منحصر کرده است و از اهداف اصلی مثل ساختارسازی و کشف و پرورش استعدادها (کاری که امثال مرحوم رایکوف در فوتبال ما و برای فوتبال ایران انجام دادند) غافل شدهایم، بنابراین تا وقتی این هدفگذاری غلط در فوتبال ما حاکم است، تا وقتی همه فکر و ذهن مسئولان به رفتن به جام جهانی و پز دادن به این و آن کری خواندن تبلیغاتی و انتخاباتی باشد و... از فوتبال، از فدراسیون، از کروش و... بیش از این نمی توان انتظار داشت ...

* سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار