PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - April 19 2024
کد خبر: ۴۲۶۲۶
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۲
بحث های انحرافی بلای جان فوتبال

عدم رعایت جایگاهها در ورزش ما

علی دایی، در جایی از مصاحبه مفصل با کیهان ورزشی، به یکی از مهمترین عوامل و علل مشکلآفرین فوتبال ایران اشاره میکند. علتی که خود به مصداق «این هزاران سنبل از یک دانه است»! موجب پیدایش مشکلات و گرفتاریهای دیگری است که همه آنها زیرمجموعه آن است.

علی دایی از «رعایت نشدن جایگاهها» در فوتبال ایران انتقاد میکند. سخنی درست که بارها از زبان کارشناسان و اهالی فن از جمله همین آقای دایی شنیده شده است. اما مثل خیلی حرفهای درست و تذکرات دلسوزانه از سوی دستاندرکاران ورزش ما با بیتوجهی مواجه شده است. علی دایی، البته به سهم خود برای اینکه حرفش جنبه انتزاعی و کلی نداشته باشد، مثالهایی هم میزند که خود در آنها نقشآفرین بوده است و در واقع از قول دیگری نشنیده خود آن را تجربه و با همه وجود احساس کرده است. مثلا آنجا که میگوید رئیس وقت تربیت بدنی، از روی کاغذ به دایی که سرمربی تیم ملی بوده، تذکرات فنی میداده است...!! داخل پرانتز عرض کنیم که این طور رفتارها که حکایت از «رعایت نشدن جایگاهها» دارد، یکی از اصلیترین دلایل رفتارهای بعضا تند و گاه خشن و برخورنده کارلوس کروش به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال و جلوگیری او از این گونه دخالتها و خطدهیها و خرده فرمایشها بود. پرانتز را ببندیم و حرف خودمان را دنبال کنیم. حکیم بزرگ توس در شاهکار خود سروده:

چو این جای آن جوید و آن جای این

پرآشوب گردد سراسر زمین

یکی از آسیبهای جدی و آفات فوتبال- و حتی ورزش و شاید هم فراتر از ورزش!- ما همین دخالتها و تداخل وظایف است. یکی از ابتداییترین شرایط نظمدهی به یک مجموعه، یک تیم و یک سیستم، نشستن هر چیز و هر کس سر جای خودش است. حد و حدود را رعایت کردن و پا از گلیم خود فراتر ننهادن است. این اصل بدیهی خیلی وقتها در فوتبال ما رعایت نمیشود و جای مدیر و مربی و بازیکن و رسانه و کارشناس و تماشاگر و بوقچی و دلال و... با یکدیگر قاطی میشود و به طور طبیعی سردرگمی و اختلال ایجاد میکند. کاری هم که بر اساس نظم و ترتیب نباشد طبیعی است که به مقصد و منزل مورد نظر نمیرسد...

مدیریت جهادی در ورزش

در هر حال دردها و مسائل و مشکلات فوتبال ما- حتی ورزش ما- بارها و به اندازه کافی از زبان دلسوزان و قلم کارشناسان و اهل فن، مطرح و تکرار شده است، عمده این مشکلات و گرفتاریها کاملا شناسایی و بر اهالی ورزش، به ویژه مدیران آن مکشوف و روشن است، چیزی که امروز ورزش ما احتیاج دارد، عمل به این دانستهها و شناختها و تلاش جهادگونه برای حل مشکلات و ریشهکن کردن آفاتی است که مانع از رشد و پیشرفت بایسته و شتابنده ورزش میشود. متاسفانه این عمل و این تلاش که نیاز ضروری ورزش است کمتر از جانب مسئولان و مدیران ورزش دیده میشود و گاه حتی نوعی اصرار بر این «عدم رعایت جایگاهها» میشود و کسانی که مرتکب این گونه رفتار و اعمال میشوند از سوی بعضی مدیران ارشد ورزش مستقیم و غیرمستقیم، در پنهان و به طور علنی حمایت و تشویق میشوند. این است که ورزش هنوز هم که هنوز است با پدیدههایی مخرب مثل «بازیکنسالاری» دست به گریبان است.

بازیکنسالاری در والیبال

مثال و شاهدی که در این باره همین الان و به وقت نوشتن این مطالب به ذهن ما خطور کرد ماجرایی است که اخیرا در والیبال کشورمان رخ داد. ماجرایی که خیلی قابل تامل و هشداردهنده است و نشان میدهد این رشته ورزشی کشورمان که در سالهای اخیر از حیث فنی پیشرفت قابل توجه و جهش غیرقابل انکار برخوردار بوده، کماکان از نظر «فرهنگی» و «اخلاقی» دچار مشکل است و فضای غالب فرهنگی در ورزش ما تاثیرات منفی خود را بر رشتههای جهانی شدهای مثل والیبال هم میگذرد.

اهالی ورزش ماجرا را میدانند، ما به طور مختصر یادآوری میکنیم که چندی پیش مدیر وقت فدراسیون والیبال(آقای ضیایی) در یک تصمیم مدیریتی سرپرست تیم ملی را تغییر داد. یعنی کاری که در حیطه وظایف و اختیارات یک مدیر در هر سازمان و تشکیلاتی است. به دنبال این اتفاق شاهد بودیم که موجی از جریان مخالف این تصمیم در رسانهها و فضای مجازی با نقشآفرینی یکی از بازیکنان باتجربه تیم ملی والیبال علیه رئیس فدراسیون راه افتاد. یعنی بازیکن به صرف چند بار پوشیدن پیراهن تیم ملی و چهار تا پاس دادن و اسپک زدن، خود را صاحب حق میداند که درباره تصمیم مدیر فدراسیون جوسازی کند و جنجال راه بیندازد... این رفتارها همانطور که اشاره شد ضمن اینکه بیش از هر چیز از عقبماندگیفرهنگی و اخلاقی ورزشی و ورزشکار ما حکایت داشت، نشان داد که در رشتهای در حال پیشرفت مثل والیبال هم مثل فوتبال و مثل... خیلی دیگر از رشتهها «جایگاهها» رعایت نمیشود و بازیکن در کار مدیر دخالت میکند و... علیه او جوسازی میکند و... مسئولان ورزش هم به جای برخورد قاطعانه و مسئولانه با این قضیه نقش تماشاچی بیطرف!! را بازی میکنند و کاملا منفعلانه ظاهر میشوند، و وقتی هم خبرنگار کیهان ورزشی تصمیم میگیرد با معاون ورزشی وزارتخانه- آقای داورزنی- صحبت و نظر وی را در این باره جویا شود، ایشان که خود را پنهان میکند و مسئول دفترشان در عوض پاسخ میدهد که «این طور سؤالات هیجانآفرین برای ایشان ضرر دارد...!»

حمایت از «پشت پرده»!

ما همان موقع هم نوشتیم و الان هم تاکید میکنیم که آن بازیکنی که پایش را از گلیم درازتر میکند و به مسائلی که اصلا ربطی به او ندارد دخالت میکند و برای این و آن خط و نشان میکشد اگر از «جایی»! در پشت پرده که بعضی از مدیران ارشد ورزشی ما نشستهاند و نقش مخرب و زیادهخواهانه ایفا میکنند، تحریک و حمایت نشوند، محال است که جرأت و جسارت دست زدن به این کارها را به خود بدهد... این یک مثال ملموس و تازه بود که الان در ذهن خیلی از خوانندگان محترم و اهالی ورزش ما هست، از این نوع مثالها و نمونهها در ورزش ما فراوان است. مثالهایی که نشان میدهد این «عدم رعایت جایگاهها» در ورزش ما علتالعلل خیلی از معضلات و آفات ورزش است، و همان طور که در همان زمان هم نوشتیم خود معلول «مدیریت» و رفتار مدیرانی است که بیش از توجه به مسئولیتها، به مشغولیتهای خود دل بستهاند و بیش از در نظر داشتن منافع ملی و مصلحت ورزش به مسائل شخصی و خودخواهانه سرگرم هستند. مدیرانی که در یک کلام در جایگاه بزرگی نشسته که هرگز در حد و اندازه آن نیستند،... خب، وقتی فردی بدون آنکه صلاحیتهای لازم را برای احراز یک جایگاه مدیریتی داشته باشد بر آن مسند و جایگاه تکیه بزند، چطور میشود توقع داشت آن مدیر رعایت کننده و حافظ جایگاهها باشد؟! این را هم بد نیست اضافه کنیم که به جای آن که در همین ماجرای ذکر شده والیبال با خاطیان ماجرا برخورد انضباطی شود، به محض کنار رفتن مدیر قبلی و نصب سرپرست جدید، فرد برکنار شده، دوباره به سرکار خود بازگشت...!! تا بیش از هر چیز معلوم شود ما بیجهت نگفته و ننوشته بودیم سرکشی و قلدری آن بازیکن والیبال به تحریک افراد و عناصر مدیرنمای پشتپرده بوده است...

عرض کردیم مسائل و آفات و معضلات ورزش و علل پیدایش و بروز آن، بارها نوشته و گفته شده این مدیریت ورزش است که باید فراتر از مسائل شخصی و باندی، با نگاهی دلسوزانه و غیرتمندانه، اراده خود را برای حل و قلع و قمع این مشکلات و آفات به کار اندازد.

بهترین تصمیم

با پایان دوران مربیگری کارلوس کروش در تیم ملی فوتبال ایران حالا مهمترین یا یکی از مهمترین سؤالات مطرح در ذهن اهالی ورزش و به ويژه علاقهمندان به فوتبال این است که «مربی بعدی چه کسی است؟» سؤالی منطقی و به جا که مسئولان و مدیران فوتبال باید در پی پاسخ به آن باشند. منتهی در این باره لازم است بدون شتاب، بدون احساسات، بدون اجازه مداخله دادن به افراد غیرمسئول و بعضا سودجو، با نگاه کارشناسانه و کمک گرفتن از اهالی فن و چهرههای مورد اعتماد عمل کنند و بدون توجه به خوشایند و بدآمد، عمرو و زید، فقط و فقط به فکر مصلحت تیم ملی فوتبال ایران باشند و در این باره «بهترین تصمیم» را بگیرند.

اولین اقدام پس هر رویداد ورزشی

سه، چهار هفتهای است که پرونده شانزدهمین دوره مسابقات فوتبال جام ملتهای آسیا بسته شده است. مسابقاتی که برخلاف انتظار با قهرمانی تیم ملی قطر پایان یافت و تیم ملی ایران که تا یکقدمی مرحله نهایی آمده بود و بسیار امید میرفت که بتواند با صعود به فینال و قهرمانی با شکستن طلسم 43 ساله، روح و خون تازهای در کالبد خود جاری سازد، در مرحله نهایی با تحمل یکی از سنگینترین شکستهای چند ساله اخیر خود (3-0) مقابل ژاپن از رسیدن به فینال بازماند و امیدهایی که از سوی عامی و عالم، متوجه خود کرده به یک باره به نومیدی گرائید- بعد از پایان این مسابقات، انتظار طبیعی و عقلایی این بود که مسئولان و مدیران ورزش و فوتبال کشور با کمک کارشناسان و اهالی فن، و به ویژه با میدانداری رسانهها، به تحلیل دقیق و عالمانه این رقابتها و کارنامه تیم ملی بپردازند، با شناخت و روشن کردن نقاط ضعف و منافذ آسیبپذیر و... برای آینده طوری مسیر ترسیم و مشخص شود که آن نقاط ضعف ترمیم و تقویت شود، کمبودهای فنی و غیرمادی برطرف شود تا حداقل در آینده فوتبال ما از یک سوراخ برای چندمین بار گزیده نشود. اصولا این یک امر بدیهی و کاملا عقلایی و منطقی است که در پایان هر اتفاقی روشن و تاریکی و هر نتیجه مثبت یا منفیای، پای محاسبه دقیق و تحلیل علمی به میان بیاید و کارنامه و عملکردها بررسی و نقاط ضعف و قوت شناسایی شود.

بحث های انحرافی به جای بررسی های دلسوزانه

اما متاسفانه این اصل بدیهی و قاعده منطقی مثل خیلی از اصول و قواعد دیگر در ورزش ما از سوی آنهایی که باید و شاید، رعایت نمیشود. چنانکه در پایان همین مسابقات جام ملتهای آسیا شده بوده و «حالا هم کم و بیش مشاهده میکنیم. متاسفانه همان طور که تیم ملی فوتبال سالهاست به طور تقریبا مشابه و تکراری» حذف و ناکام میشود، این تکرار مکررات در عرصه آنچه به اسم «نقد و بررسی» در رسانهها و محافل ورزشی ما برپا میشود، اتفاق میافتد. به این معنی که از استثنائات و جرقهها که بگذریم آنچه به اسم بررسی کارشناسانه و تحلیل بعد از ناکامی تیم ملی در جام ملتهای آسیا، رخ داد و دیده و شنیده شد- و میشود- تکرار همان چیزی است که سالهای سال است در فضای ورزش و عرصه کارشناسی و رسانهای ورزش شاهدیم. چیزی که از آن سخت بوی مشمئزکننده منیت و تسویه و تصفیه حساب و کینهتوزی و نفرتپراکنی و انتقام و خودخواهی و در پارهای جاها، حتی منفعتجویی و... استشمام میشود در غالب این مثلا نقدها- بدون تعارف- آنچه مهم نیست، مصلحت تیم ملی فوتبال، آسیبشناسی و کمک به مسئولان فوتبال و متولیان تیم ملی برای حل مشکلات و پاسخگویی به انتظارات مردم و رعایت منافع ملی و... است و آنچه رویه غالب این نشستها و بررسیهای کارشناسانه و رسانهای است، راه انداختن دعوای «کی بود، کی بود، من نبودم» و دامن زدن به «بحثهای انحرافی»، پرداختن به حواشی و و معلولها به جای اصل قضیه و علتهاست و به و... در عوض همان طور که گفتیم عقدهگشایی از یکدیگر و به خرده حسابهای قدیمی رسیدن نفرتپراکنی و... فضای غبارآلوده ناسالم فوتبال را از آنچه بود، بدتر میکند. و این داستان تکراری است که الان سالهای سال است، به جان فوتبال ما افتاده و همانطور که قبلا هم بارها و بارها نوشتهایم، این خود یکی از عوامل اصلی درونی لاینحل ماندن مشکلات فوتبال و رقم خوردن ناکامیهایتکراری آن است.

بدخواهان ورزش ما را جدی گرفته اند

تکرار این بحثهای اغراقی و تحلیلهای غلط و راه افتادن این هیاهوی کرکننده که در آن «اصل مطلب» و «موضوع اصلی» کاملاً فراموش میشود، این سؤال و شبهه را برای امثال این نشریه ایجاد میکند که آیا این تکرار کلمات از سر اتفاق است و ناخودآگاه و ناخواسته این ماجرا هر ساله و همیشه تکرار میشود؟ یا این که به دلیل ناآگاهی است و مغرضانه نیست و به خاطر ناآشنا بودن افراد به فوت و فن تحلیل علمی و بررسی کارشناسانه است؟ و بالاخره نکند این تکرار ناخوشایند کاملاً حسابشده است و کسانی و باندهایی هستند که با دلایل مختلف یا از سرمنفعت جویی و یا حتی دلایل و اغراض سیاسی، نمیخواهند اجازه بدهند مسائل اصلی مطرح شود و مشکلات درونی و بیرونی و دلایل عمده ناکامی تیم ملی فوتبال روشن شود؟ پاسخ شاید یکی از این سه جواب باشد و شاید هر سه آنها در هر حال آنچه در آن تردیدی نیست این است که بعد از هر اتفاق ورزشی، چه در رشتهای مثل فوتبال یا در رشتههای دیگر، آن اتفاق لازم و عقلایی که به مصلحت آینده ورزش است در عرصه رسانهای و کارشناسی ما نمیافتد و هر بار با راه افتادن بحثهای انحرافی و نشاندن معلول به جای علت عمده کردن دلایل فرعی و نادیده گرفتن دلایل اصلی و بالاخره درگیریهای زرگری و نعمتی- حیدری و... مشکلات اصلی و دلایل تأثیرگذار به ناکامی، دیده نمیشوند و بر قوت خودباقی میمانند و... تا در آینده، دوباره و چندبار از ناحیه آن ناکامیها و شکستهای دیگری به پای فوتبال، نوشته شود.

بالاتر اشاره شد که این داستان تکراری هیاهو و جنجالهای آزار دهنده پس از شکست و ناکامی که راه میافتد، سؤالاتی را در ذهن مخاطبی مثل ما مطرح میکند، از جمله این سؤال که نکند این هیاهو و جنجال و راه افتادن بحثهای اغراقی کاری کاملاً حسابشده و هدفدار و مغرضانه است که هدفش این است که حتیالامکان مسائل و مشکلات فوتبال و علل اصلی ناکامی مشخص نشود تا این ناکامیها و شکستها تکرار شود و بر روح و روان طرفداران فوتبال که اکثراً از نسل جوان هستند، تأثیر منفی بگذارد و آنها را نسبت به وضع و اوضاع بدبین و نومید سازد. ما البته قبلاً پیش از این، از این دریچه به موضوع پرداختهایم و حداقل در این مقال قصد ورود به این بحث حساس و البته مفصل نداریم اما وظیفه خود میدانیم به طور مختصر عرض کنیم اگر در کشور ما از سوی برخی افرادی که ورزشی نیستند، ورزش را نمیشناسند، یا اگر هستند و میشناسند، از تعهد و انگیزه لازم برای خدمت به ورزش برخوردار نیستند.

ورزش جدی گرفته نمی شود

اما در بیرون و از جانب دشمنان و بدخواهان این آب و خاک عزتمدار و مستقل برای ورزش این کشور هم به ویژه از آنجا که با احساسات و عواطف جوان و نسل آینده مملکت سر و کار دارد، حسابی جداگانه باز کرده و آنها همان طور که مستقیم یا غیرمستقیم و از طریق دنبالههای اجیر شده یا بیجیره و مواجب داخلی، سعی در خرابکاری در هر حوزهای که دستشان میرسد، دارند، از ورزش هم غافل نیستند و با لطائفالحیل سعی میکنند ورزش که در جای خود ابزار بسیار مؤثر و مفیدی برای ارتقاء سلامتی جسمی و روحی است و دارای کار کردهای مهم و فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و... است در خدمت منافع ملی کشور نباشد و کارکردهای مثبت خود را درباره کشور و مردمش ایفا نکند و در عوض ابزاری باشد برای ایجاد یأس و نومیدی و تفرقه و نفرت پراکنی و... بالاخره در جهت اهداف و اغراض دشمنان این ملک و ملت. یکی از قدمهای اساسی در این جهت همین جلوگیری از ارائه تحلیلهای صحیح و راه انداختن بحثهای انحرافی و جهتدهی مستقیم و غیرمستقیم به اصحاب رسانه است برای اینکه به جای پرداختن به عوامل اصلی و موضوعات اساسی، به بحثهای حاشیهای و دعواهای شخصی و گل آلود کردن آب بپردازند. و وقتی میبینیم و قبول داشته باشیم که این اقدام و اتفاقات در خیلی دیگر از حوزهها و عرصههای مملکت از اقتصاد گرفتن تا سیاست و از فرهنگ گرفته تا علوم و فناآوری و... رخ میدهد، باید در باره این پاسخ و فرضیه جدیتر باشیم و با تأمل و درنگ بیشتری به آن بنگریم. در این باره البته مسئولان فرهنگی و ورزشی ما نقش و مسئولیت بیشتری دارند

فرق نظر کارشناسانه با حرف مغرضانه

هفته گذشته هادی عقیلی مدافع سابق تیمهای سپاهان و تیم ملی که به تازگی به عنوان مربی تیم ملی جوانان دستیار آقای پورموسوی شده است، در یکی از برنامههای ورزشی تلویزیون شرکت کرده بود، در پاسخ به سوال مجری برنامه که نظر او را درباره کارلوس کروش جویا شد، گفت: «کروش مربی خوبی بود که نظم را به فوتبال و مخصوصا تیم ملی ایران حاکم کرد.»

این پاسخ را از زبان فردی میشنویم که در سالهای آخر فوتبال خود وقتی که در اوج تجربه و توانایی بود، به دلایلی از سوی کروش کنار گذاشته شد. (تقریبا داستانی مثل رحمتی و...) صرفنظر از این که ما با پاسخ عقیلی موافق باشیم یا مخالف، آنچه برای ما مهمتر است انصاف به خرج دادن هادی عقیلی است در پاسخگویی، به این معنی که هادی به جای اینکه- مثل بعضیها!- فرصتطلبانه، به دنبال انتقامکشی و تصفیه حساب شخصی باشد، سعی میکند درباره فردی که درباره او چندان هم با ملایمت و مهربانانه رفتار نکرده، فراتر از مسائل شخصی و دید فردی، با «نگاه کارشناسی» پاسخ دهد چرا که عقیلی میدانست او را به عنوان یک کارشناس و آشنا به مسائل فوتبال به برنامه تلویزیونی که از جیب مردم اداره میشود، دعوت کردهاند، و... متاسفانه این نوع مرام و روش و نگاه کارشناسی به مسائل داشتن و نظر کارشناسی ابراز کردن و... یکی از گمشدههای ورزش ماست و یکی از دلایلی است که اجازه نمیدهد مسائل ورزش و فوتبال ما- و حتی خیلی از مسائل غیرورزشی و...- به درستی تحلیل و موشکافی شود. خیلی وقتها دیده شد که فردی به عنوان کارشناس فلان رشته ورزشی(کشتی، فوتبال، والیبال و...) به برنامهای رادیو و تلویزیونی دعوت شده یا در نشریهای قلم نقد و تحلیل به دست گرفته است، طرف در نزد اهالی ورزش هم چهره شناخته شده و از نظر تخصصی فرد موجهی هم هست، اما متاسفانه دیده میشود که در اظهار نظرات خود پیش از آنکه به سواد و دانش فنی و تخصصی خود متکی باشد، دنبال استفاده از فرصت به دست آمده برای تصفیه حساب و انتقامگیری است و کاملا فرصت به دست آمده را در خدمت خود و اغراض شخصی خود درمیآورد تا اینکه حرفی حسابی و کارشناسانه در جهت تحلیل مسائل و خدمت به ورزش و استفاده مخاطب، بر زبان بیاورد.

هادی عقیلی و پاسخی که به آن سوال داد، نمونه و مثال خوبی است برای اینکه منظور ما از این بیان الکن روشن شود. البته این توضیح را هم لازم میدانیم که خوشبختانه تعداد افرادی که در بحثهای فنی و تحلیلی کمتر «خودشان» و منافع خودشان را میبینند و سعی دارند متعهدانه و شجاعانه مسائل و مشکلات اصلی را مطرح نمایند، کم نیست...

*سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار