PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - April 19 2024
کد خبر: ۶۱۸۲۵
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۲
«یاپ استم» در گفت و گو با مجله «فورفورتو» :
یاپ استم هیچوقت در رده‌های سنی پایه برای تیم ملی هلند به میدان نرفت اما این موضوع باعث نشد تا در اواسط دومین دهه زندگی خود به عنوان یکی از بهترین مدافعان دنیا شناخته نشود. برای یک دهه، مدافع غول‌پیکر هلندی مرگبارترین مهاجمان دنیا که در لیگ ایتالیا و انگلیس بازی می‌کردند را مهار کرد. علاوه بر دستاورد‌های استم در مستطیل سبز، زندگی دستخوش اتفاقات جالبی شد. حضورش در منچستریونایتد در ساختمانی در هلند شروع و در یک پمپ‌بنزین در چشایر به پایان رسید. در میلان نیز، سیلویو برلسکونی، نخست‌وزیر ایتالیا که مالک میلان نیز بود، گاهی اوقات با هلیکوپتر به تمرین روسنری می‌آمد تا به صورت مهمان از فعالیت تیمش بازدید کند. تمام این مسائل برای استم 19 ساله که پیشنهاد تیم دسته دومی زوله را رد کرده بود تا مهندس برق شود، بسیار عجیب بود. یک سال بعد، او نرم‌تر شده بود. استم با خنده می‌گوید:«پیش خودم فکر کردم اگر موفق نشدم، همیشه برای برگشت سمت درس وقت هست.» 7 سال بعد، استم در حال فتح اروپا بود. او انتظار نداشت بعد از بازنشستگی رو به مربیگری بیاورد اما بعدها ردینگ را تا فینال پلی‌آف پیش آورد و چند ماه پیش نیز به عنوان مربی جدید تیم آمریکایی سینسیناتی انتخاب شد. قبل از تمام این اتفاقات، او برای ما وقت گذاشت به سوالات‌مان پاسخ داد.
فرگوسن در پمپ‌ بنزین به من گفت تو را به لاتزیو فروختیم

*فوتبال حرفهای را نسبتا دیر شروع کردید، چه اتفاقی باعث شد خیلی زود پیشرفت کنید؟

تقریبا 20 ساله بودم که به تیم دسته دومی زوله پیوستم. بعد از تنها یک فصصل به کامبور رفتم که در آن زمان در لیگ برتر هلند بازی میکرد. دو سال بعد، در ویلم بازی میکردم. همه این اتفاقات بسیار سریع افتاد. هر جا میرفتم، در آغاز در موردم تردیدهایی وجود داشت. همیشه باید به سختی میجنگیدم تا خودم را ثابت کنم اما همین موضوع باعث شد پیشرفت زیادی داشته باشم. در سال 1996، آژاکس که قهرمان اروپا بود را با نتیجه یک بر صفر شکست دادیم و آن بازی نقطه عطف بزرگی بود چرا که به روند 52 بازی شکست ناپذیری آنها خاتمه دادیم. وقتی در تیم آماتور کمپن بازی میکردم، آژاکس مرا زیر نظر گرفته بود اما قراردادی به من پیشنهاد نکردند. با این حال، آن مسابقه قدم بزرگی رو به جلو بود و گاهی اوقات پیش خودم فکر میکنم اگر تمام این اتفاقات در سنی پایینتر برایم میافتاد، تا کجا میتوانستم پیش بروم. آن موقع که در خانه میماندم، میتوانستم به درس خواندن ادامه دهم و با دوستانم خوش گذرانی کنم. حالا که به گذشته نگاه میکنم، ایدهآلترین آمادهسازی برای ورود به فوتبال حرفهای را داشتم. بعد از تنها 6 ماه و تنها 20 بازی برای ویلم، پیاسوی برای جذب من دست به کار شد.

*در فصل 97-1996، با آیندهوون جام قهرمانی را بالای سر بردید و به عنوان بهترین بازیکن فصل انتخاب شدید. نکته کلیدی این موفقیت سریع چه بود؟

در آیندهوون هم باید شک و تردیدها نسبت به تواناییهایم را از بین ببرم و توانستم به عنوان مدافع پیشرفت کنم. کنار تعدادی از بهترین بازیکنان تاریخ پیاسوی بازی کردم و این موضوع باعث شد بتوانم راحتتر تواناییهایم را نشان دهم. تا آوریل 1996، دیگر به تیم ملی هم دعوت شده بودم.

* شکست به برزیل در نیمهنهایی جام جهانی 1998 چه حسی داشت؟ اگر به این تیم نمیباختید، قهرمان میشدید؟

این احتمال وجود داشت. بازیکنان با استعدادی در ترکیب ما بود و به تواناییهایمان ایمان داشتیم. در نیمهنهایی یورو 2000 مقابل ایتالیا هم حسی مشابه داشتیم. با این حال در جریان بازی دو پنالتی را از دست دادیم. به دست نیاوردن حتی یک قهرمانی با آن تیم فوقالعاده بسیار ناراحتکننده است.

*انتقالتان به منچستریونایتد چطور اتفاق افتاد؟

آنها در سال 1997 علاقهشان به من را نشان داده بودند. با این حال، در آن زمان ترجیح دادم در آیندهوون بمانم و علاوه بر پیشرفت بیشتر، جایگاهم در تیم ملی را تثبیت کنم. با پیاسوی قراردادی جدید و 6 ساله بستم اما رشدم خیلی سریعتر از تصورم بود و حس کردم برای برداشتن قدم بعدی آمادهام. یونایتد هنوز به من علاقه داشت چرا که برای تماشای بازیهای من، استعدادیابهایی به هلند میفرستاد. در آن دوران چندین بار با الکس فرگوسن صحبت کردم. او معمولا بعد از بازیهای خانگی ما تماس میگرفت. گاهی اوقات همسرم گوشی را جواب میزد و بعد با فریاد مرا صدا میزد و میگفتفرگوسن پشت خطه به اتاقم میرفتم و در را میبستم تا تمرکز داشته باشم و بتوانم لهجه غلیظ او را متوجه شوم! خیلی مضطرب بودم اما به نظرم از تلاشهای من برای انگلیسی صحبت کردن قدردان بود. یک بار هم برای دیدار با من به هلند آمد. در آپارتمان یکی از آشناهای مدیر برنامههایم با هم دیدار کردیم. فرگوسن دیدگاههایش در مورد مرا شرح داد و گفت چطور میتوانم یکی از اعضای کلیدی تیمش باشم. علاقهاش به من را ابراز کرد اما نگفت که حتما باید به تیم او بیایم. خیلی خوب برخورد کرد و گفت اشکال ندارد اگر مایل نیستم به تیم او بیایم. به نظرم فرگوسن برای دیدن افراد دیگری به هلند آمده بود و تنها قرار بود من و او بیشتر با هم آشنا شویم.

در این میان، چند باشگاه دیگر نیز به جذب من علاقه نشان دادند. رودگولیت در چلسی با من تماس گرفت و گفت خیلی به بازی من علاقه دارد. اینتر با جدیت مرا میخواست و باشگاههایی مثل یوونتوس، نیوکاسل و رنجرز نیز خواهان من بودند. در روزهای آخر، لیورپول هم به صف باشگاههای خواهان من اضافه شد. سورن لربی، نماینده این باشگاه با من تماس گرفت و در یک هتل با هم دیدار کردیم. به من گفت لیورپول بیشتر از یونایتد به تو پول میدهد اما در نهایت تصمیم گرفتم به الدترافورد بروم. آنها برای مدت زمانی طولانی مرا زیرنظر داشتند و همیشه میگفتند که چقدر به من علاقه دارند. با این حال سران شیاطین سرخ باید با آیندهوون مذاکره میکردند که کار آسانی نبود. در نهایت، انتقال تنها در صورتی انجام میشد که من از حق خودم در مبلغ نقل و انتقال که حدود 15 درصد بود، صرفنظر کنم.(یونایتد 10.6 میلیون پوند پرداخت کرد که 1.6 میلیون پوند آن باید به استم میرسید). این موضوع برایم مهم نبود چرا که تمام تمرکزم را روی پیشرفت گذاشته بودم. به خاطر دارم در روزی که یونایتد آخرین مسابقه خانگی فصل 98-1997 را انجام میداد به منچستر رفتم تا قراردادم را نهایی کنم. قبل از شروع بازی، فرگوسن برایم وقت گذاشت و با من خوش بش کرد. اگر در هلند بودیم، مربی خودش را سرگرم آمادهسازی تیمش برای مسابقه میکرد اما او برایم وقت گذاشت.

*چه احساسی داشتید که تبدیل به گرانقیمتترین مدافع تاریخ شدهاید؟

در طول جامجهانی 1998 به شدت زیر ذرهبین بودم چرا که اندکی قبل از شروع تورنمنت با یونایتد قرارداد بسته بودم و میدانستم باید مطابق مبلغی که برایم پرداخت شده در الدترافورد ظاهر شوم. چون در فرانسه تا مراحل پایانی در کنار تیم ملی بودم، تا قبل از شروع تمرینات پیشفصل تنها 10 روز وقت داشتم. همسرم در آستانه زایمان بود و برای این که بتوانم از همان آغاز در کنار تیم جدیدم باشد، با موافقت دکتر فرزندم دو هفته زودتر به دنیا آمد و چند روز بعد به تیم جدیدم ککه در کمپی تمرینی در اسکاندیناوی بود ملحق شدم. بلافاصله فهمیدم که در کنار بازیکنانی بهتر هستم. سرعت بازی در انگلیس بیشتر بود و باید به آن عادت میکردم اما بعد از چند ماه، دیگر مشکلی نداشتم.

*یونایتد در اولین فصل حضور شما در این تیم، موفقترین فصل خود را سپری کرد و توانست فاتح سه گانه شود. آیا این اتفاق به خاطر تاثیرگذاری شما در تیم بود؟ یکی از کارشناسان مطرح انگلیس در آن زمان گفته بود: سرآلکس بدون استم به این موفقیت نمیرسید...

نه، حضور من در این باشگاه، تنها دلیل موفقیت تیم نبود. فرگوسن به دنبال ساخت تیمی بسیار قدرتمند بود و به همین خاطر هم بود که برای مدت زمانی طولانی مرا زیر نظر گرفته بودند. فرگوسن سوا از تواناییهای تکنیکی، دنبال خصوصیتهای شخصیتی بازیکنانش هم بود و من مانند تکه گمشده پازل او بودم. همه چیز مطابق میل ما پیش رفت و توانستیم به عنوان تیم پیشرفت کنیم. چیزی در مورد نقل قول این کارشناس نمیدانم اما شنیدن آن حس خوبی دارد. با این حال، اگر بازیکنان برجسته زیادی کنار من حضور نداشتند، نمیتوانستم انقدر خوب بازی کنم. برای رسیدن به سطحی خاص از توانایی به سایر همتیمیهایتان هم نیاز دارید.

* رفتار روی کین چطور بود؟ آیا در مورد او بزرگنمایی میشود؟

او بازیکنی خشن بود و اگر لازم میشد خط قرمزی را رد کند، مشکلی با این قضیه نداشت. در برخورد با سایرین خیلی رک بود اما وجود چنین شخصیتی در تیم ما کاملا مفید بود. او این روزها هم وقتی به عنوان کارشناس فعالیت میکند، مثل روزهای بازی خود است. هر چه به ذهنش میرسد میگوید. رابطه خوبی با او داشتم و هنوز با هم در ارتباطیم. چند ماه پیش به انگلیس رفته بودم و از او خواستم با هم دیدار کنیم اما او برای تماشای مسابقهای به همراه برادران نویل و پل اسکولز به شهر دیگری رفته بود.

*هنگامی که سولشیر گل پیروزی یونایتد در فینال لیگ قهرمانان 1999 زد، چه حسی داشتید؟

لذت واقعی. وقتی اوله گل زد، دقیقا پشت سرش بودم تا اگر توپ را از دست داد، من بتوانم توپ را وارد دروازه کنم! بعدها شنیدم که برخی از مدیران بایرن نظیر فرانس بکنباور و کارل هاینز رومنیگه از سکوها پایین آمده بودند تا روبانهایی به رنگ تیمشان که دور جام پیچیده میشد را بچسبانند و ناگهان متوجه شده بودند که تیمشان در عرض چند دقیقه برتری یک بر هیچ را با شکست عوض کرده است. شب فوقالعادهای بود.

*چه حسی داشتید وقتی در نیمهنهایی یورو 2000 پنالتی خود را مقابل ایتالیا از دست دادید؟

خیلی ناراحت شدم با این حال فقط خودم را مقصر نمیدانم. حتی در لیست پنالتیزنها هم نبودم. سایر بازیکنان پیشقدم نشدند و فرانک رایکارد از من پرسید آیا حاضرم پنالتی بزنم و من هم گفتم باشد. در نهایت هر پنالتیزنی ممکن است ضربه خود را از دست بدهد. فقط سعی کردم توپ را محکم بزنم اما ضربهام به پایین توپ خورد و به همین خاطر خیلی ارتفاع گرفت و به آسمان رفت.

*شما در هر سه فصل حضورتان در یونایتد قهرمانی در لیگ را تجربه کردید. چقدر به این موضوع افتخار میکنید و به نظرتان دلیل علاقه زیاد هواداران به شما همین موضوع است؟

رابطهام با هواداران همیشه خوب بود و هنوز هم گاهی اوقات آهنگ مخصوص به من را میخوانند. دوست دارم به الدترافورد برگردم و به همین خاطر گاهی اوقات در تیم اسطورههای این باشگاه بازی میکنم. وقتی عضوی از باشگاه باشید و با آن قهرمانی به دست بیاورید، میتوانید حس کنید که هواداران قدردانتان هستند و همیشه از شما حمایت میکنند.

*آیا انتشار کتابتان باعث ایجاد جنجالها و اختلاف نظرها با فرگوسن بود؟ نمیشد به نحوی این مشکل را حل کرد؟

نشریه میرر تصمیم گرفت کتاب را به صورت پاورقی چاپ کند، آنها میتوانستند برای هر قسمت هر تیتری که دوست داشتند بزنند و همین موضوع مرا به دردسر انداخت. از آنها خواسته بودم از قبل تیترها را با من هماهنگ کنند اما این کار را نکردند. این موضوع خواب شب را از من گرفته بود. در آغاز فرگوسن به من گفت نگران این موضوع نباشم اما اندکی بعد به من خبر دادند که باید در جلسهای با حضور مربی حاضر شوم چرا که فرگوسن در مورد برخی نوشتههای من ناراحت است. ساعت 8 صبح به باشگاه رفتم چون میخواستم این مشکل را حل کنم. به او گفتممیدانید که چیز بدی در کتاب نیست» اما او گفت که از این شرایط خوشحال نیست.

هفته بعد از این جلسه، برای دیدار مقابل بلکبرن از ترکیب تیم کنار گذاشته شدم. صبح روز مسابقه فرگوسن با من تماس گرفت و گفت به خاطر جنجالهای کتابم در ترکیب نیستم. فکر میکرد اگر بازی نکنم، جنجالها آرام میشود. چندین بار با هم حرف زدیم اما هیچکدام رضایت بخش نبود. اندکی بعد، در مسیر خانه بودم که مدیر برنامهام با من تماس گرفت و گفت یونایتد مرا فروخته است. گفتمچی؟» گفتتا چند دقیقه دیگر با تو تماس میگیرند تا این موضوع را بگوینداندکی بعد، فرگوسن زنگ زد و پرسید کجا هستم. در یک محله زندگی میکردیم و به من گفت منتظرش بمانم تا بیاید و صحبت کنیم. در یک پمپبنزین توقف کردم و فرگوسن به آنجا آمد. او داخل ماشین نشست و گفت باشگاه با پیشنهاد فروش من به لاتزیو موافقت کرده است. گفت که میخواهد با لوران بلان و وس براون بازی بدهد و با این کار نیمکتنشین میشوم. فکر میکردم بتوانم در نهایت جایگاهم در ترکیب را پس بگیرم اما در آن مدت زمان کم رابطهمان به شکلی ضربه خورد که حس کردم بهتر است باشگاه را ترک کنم. به نظرم فرگوسن نیز این موضوع را پیشبینی کرده بود. در عرض 24 ساعت به رم رفته بودم تا با لاتزیو قرارداد ببندم.

*این که به شکلی ناگهانی فروخته شدید، چقدر شما را ناراحت کرد؟

شوک بزرگی بود. به تازگی قراردادم را تمدید کرده بودم و در حال بازسازی خانهام بودم و اصلا فکر نمیکردم منچستر را ترک کنم. به نظرم اندکی قبلتر و هنگامی که منچستر و لاتزیو در لیگ قهرمانان با هم دیدار کردند، مرا فروخته بودند و از موضوع کتابم به عنوان بهانه استفاده کردند. از نوشتن کتاب پشیمان نیستم با این حال باید در انتخاب نشریهای که میخواهد آن را منتشر کند، بیشتر دقت میکردم.

وقتی باشگاه را ترک کردم که زمان کمی از عمل تاندون آشیل پایم میگذشت. سران باشگاه فکر میکردند با این عمل بخشی از قدرت بدنی من از بین رفته است اما خیلی عادی است که بعد از عملی سنگین و 4 ماه دوران نقاهت نتوانید بلافاصله به دوران اوج خود برگردید. اندکی بعد حتی قویتر از قبل به میادین برگشتم. تیمهای زیادی در ایتالیا و اسپانیا خواهان من بودند و فکر میکنم رئال هم یکی از این تیمها بود اما به لاتزیو رفتم چرا که مهلت انتخاب لیست بازیکنان برای حضور در لیگ قهرمانان داشت به پایان میرسید. سایر باشگاهها قبل از تصمیمگیری نیاز به زمان داشتند و چون لاتزیو از قبل با یونایتد توافق کرده بود، میتوانستیم همه چیز را سریع سازماندهی کنیم. وقتی به رم رسیدم، دیوید بکهام با من تماس گرفت. بازیکنان در مورد فروش من با هم صحبت کرده بودند و احساس جمع بر این بود که باید بمانم. رفتن من باعث ناراحتی همه شد چرا که هیچکس انتظارش را نداشت. شنیدن این حرفها از سوی بکهام حس خوبی داشت. این کار رفتنم را سختتر کرد اما با توجه به شرایط به نظرم جداییام کار درستتری بود.

*فرگوسن بعدها اعتراف کرد که فروش شما کار اشتباهی بوده است. آیا از آن زمان تا به حال در این باره با او صحبت کردهاید؟

چند باری با هم دیدار داشتهایم. اولین بار در سال 2006 بود که در تورنمنتی در آمستردام هر دو تیم یونایتد و آژاکس شرکت داشتند. میشد فهمید که همه منتظر برخورد ما با هم هستند. با هم دست دادیم، چند سوال از من پرسیده شد و به شکلی دیپلماتیک جواب دادم. از آن زمان به بعد، چند بار دیگر هم را دیدیم و خوب با هم کنار آمدیم. هیچوقت در مورد جداییام صحبت نکردیم اما مهم نیست. البته بعدها نامهای از باشگاه دریافت کردم که دلیل کارشان را توضیح داده بودند و به این خاطر از آنها متشکرم. همیشه فرگوسن و سایر سران باشگاه را افرادی صادق میدانستم.

بعد از این که خودم هم مربی شدم، شرایط را از دید باشگاه بیشتر درک کردم. گاهی اوقات مجبورید یک بازیکن را بفروشید تا بتوانید بازیکنی جدید بخرید. آنها برای فروش من دلیل داشتند و اگر چه بهتر بود شرایط به شکلی دیگر پیش میرفت اما هنوز خاطرات خوبی از دوران حضورم در منچستریونایتد دارم. هنوز قدردان فرگوسن هستم و به عنوان انسان و مربی احترام زیادی به او میگذارم. از دستاوردهایم در کنار او خوشحالم.

*حقیقت دارد که در اوایل دوران حضورتان در لاتزیو به شما حقوق ندادند؟

بله. وقتی به ایتالیا رفتم، باید به برخی مسائل مانند خرید خانه جدید رسیدگی میکردم و متوجه شدم که دستمزدم را پرداخت نکردهاند. وقتی از سایر بازیکنان پرسیدم، گفتند چندین هفته است حقوق نگرفتهاند! و گفتند متعجب هستند که به جای رفتن به رئال به لاتزیو آمدهام. در حدود 6 ماه به ما حقوق ندادند اما درنهایت همه حقم را گرفتم البته در مورد بخشی از آن کار به شکایت و دادگاه کشید. با وجود تمام این حرفها از دوران حضورم در لاتزیو رضایت دارم. در کنار بازیکنان خوبی نظیر دیگو سیمئونه، هرنان کرسپو، کلودیو لوپز، نستا و مندیتا بازی کردم و از سبک زندگی مردم رم لذت میبردم.

به نظرم در ایتالیا هم در اوج بودم. با تجربهتر شده بودم و به عنوان بازیکن و یک انسان رشد کرده بودم. به خاطر همین پیشرفتها در سبک بازی هم آزادی بیشتری داشتم. پیش از این باید تلاش میکردم تا ثابت کنم بازیکن خوبی هستم اما بعد از جدایی از یونایتد و کسب قهرمانیهای فراوان با این تیم، در زمین مسابقه حس بهتری داشتم.

* تست دوپینگ شما در اکتبر 2001 مثبت اعلام شد و 4 ماه از حضور در میادین محروم شدید. این موضوع چقدر متعجبتان کرد؟

شوک بزرگی بود. مطمئن بودم چیزی مصرف نکردهام اما باید بیگناهی خودم را ثابت میکردم. ناندرلون چیزی است که خود بدن هم تولید میکند و میزان ناندرلون من یک درجه بیشتر از مجاز بود. به من گفته شد این ماده در بهبود استقامت به ورزشکار کمک میکند و باید دستکم هزاران درجه بیشتر از مقدار من باشد. پس استفاده در میزان کم اصلا فایدهای نداشت. در آن زمان تست فرناندو کوتو، پپ گواردیولا، فرانک دیبوئر و ادگار داویدز هم مثبت شد. دوران سختی بود چون نمیتوانستم 4 ماه فوتبال بازی کنم. سالها بعد در این مورد شنیدم که آزمایشها دستکاری شده بود و بعد از آن نیز نمونه هیچ کس دیگری مثبت نشد. به نظرم همین موضوع گویای همه چیز است.

* دیگو سیمئونه در لاتزیو چگونه بود؟

دیگو همیشه انگیزه زیادی داشت و به عنوان بازیکن در زمین هر کاری در توانش بود انجام میداد و این روزها میبینم که این تعصب را با خودش به مربیگری نیز برده است. برای نتیجه گرفتن هر کاری میکند و این را میتوان در کاری که در جام جهانی با بکهام کرد، دید. با وجود همه این حرفها رابطه خوبی با او داشتم.

* گفته میشود کوین کیگان در سال 2002 پیشنهادی 10 میلیون پوندی ارائه کرد تا شما را به منچسترسیتی بیاورد. چقدر به انجام این انتقال نزدیک بودید؟

به خاطر دارم وقتی با من تماس گرفت، شوکه شدم زیرا در کودکی من، او بازیکن بزرگی محسوب میشد. به همین خاطر صحبت با او اتفاق ویژهای بود. سیتی در تلاش بود تبدیل به باشگاهی بزرگ شود و در مورد مشکلات مالی لاتزیو چیزهایی شنیده بود اما در نهایت به این باشگاه نرفتم چون در آن زمان مثل این روزها قدرتمند نبودند. همچنین در اعماق وجودم حس میکردم نمیتوانم به این باشگاه بروم زیرا برای یونایتد بازی کرده بودم. باشگاههای دیگری نظیر یوونتوس، میلان و اینتر هر سال خواهان من بودند. لاتزیو در دو سال اول قصد فروش مرا نداشت اما در فصل سوم به آنها گفتمدیگر میخواهم برومآنها خواسته مرا برآورده کردند و به میلان پیوستم.

*آیا در پایان نیمه اول فینال لیگ قهرمانان سال 2005 و در حالی که با نتیجه سه بر صفر از لیورپول پیش بودید، کار را تمام شده میدانستید؟

نه قطعا این طور نیست. وقتی در بالاترین سطح فوتبال بازی میکنید، میدانید پیش بودن با سه گل ممکن است برای تضمین پیروزی کافی نباشد. داستانهای زیادی شنیدهام که ما از همان پایان نیمه اول در حال جشن گرفتن بودیم اما این حرفها درست نیست. کارلو آنچلوتی به وضوح به ما گفتباید به همین روند ادامه دهیم. اگر توانستهایم در یک نیمه سه گل بزنیم، پس آنها هم توانایی این کار را دارنداو تاکید کرد که باید خونسرد و متمرکز باقی بمانیم. تلاشمان را کردیم اما در عرض 6 دقیقه سه گل خوردیم. لیورپولیها بعد از زدن سه گل حس میکردند دیگر تیم برنده هستند. در وقتهای اضافه شانس خوبی برای پیروزی داشتیم اما در نهایت در پنالتیها باختیم. خیلی اتفاق ناراحتکنندهای بود.

*وقتی بازیکن بودید، گفتید مربی نمیشوید. چه اتفاقی افتاد که نظرتان تغییر کرد؟

بعد از بازنشستگی از من خواسته شد به تیم سابقم یعنی زوله کمک کنم. آنها کمبود نیرو داشتند و دو روز در هفته به آنجا میرفتم. از تعاملاتم با بازیکنان لذت بردم و بازخوردهای خوبی هم گرفتم. دو روز شد سه روز و بدون این که بفهمم دیدم دیگر هر روز در باشگاه حضور دارم. از سبک بازی هلندی یعنی 3-3-4 خوشم میآید. دوست دارم تیمهایم از جلو پرس کنند اما اگر شرایط ایجاب کند، محتاطانه بازی میکنم. در ردینگ با روش من بازیهای زیادی را بردیم و بعد از مدتی فوتبال جذابی ارائه میکردیم و تا فینال پلیآف هم رسیدیم.

*شکست مقابل هادرزفیلد در فینال پلیآف چقدر ناراحتتان کرد؟

اتفاق ناامیدکنندهای بود اما در آغاز فصل به من گفته شده بود اگر در نیمه بالای جدول هم باشیم، سران باشگاه خوشحال خواهند بود. ردینگ دو فصل قبل به ترتیب هفدهم و نوزدهم شده بود به همین خاطر رسیدن به پلیآف به تنهایی اتفاق بزرگی محسوب میشد اما وقتی به فینال میرسید و بعد شکست میخورید قطعا ناراحت میشوید.

در دومین سال حضورم در ردینگ، مالک جدیدی به باشگاه آمد و انتظارات بالا رفته بود. اگر چه هنوز بازیهای خوبی ارائه میکردیم اما بخت با ما یار نمیشد. وقتی نتیجه نمیگیرید میدانید که احتمال اخراج شدنتان وجود دارد. اگر چه ناراحتکننده است اما باید با آن کنار آمد. با تمام این حرفها دوران حضورم در این باشگاه را دوست دارم و هنوز با برخی از مسئولان ردینگ در ارتباطم.

* چرا تنها بعد از 4 ماه حضور در فاینورد استعفا دادید؟ هدایت آنها با توجه به سابقه کاپیتانی در آژاکس اتفاق عجیبی نبود؟

عملکردم آن طور که انتظار داشتم نبود. ترکیب تیم آن طور که پیشبینی کرده بودم نبود. بازیکنانی داشتم که مدتها مصدوم بودند و نمیتوانستند بازی کنند. گاهی اوقات به من میگفتند فلان بازیکن فقط میتواند نیم ساعت بازی کند و به آن شکل نمیتوانستم کار کنم. اتفاقات زیادی هم درون باشگاه افتاد و حس میکردم شرایط با چیزی که توافق کرده بودم فرق دارد. متوجه شدم که هواداران نسبت به حضور من در آژاکس حساس هستند و هر وقت خوب نتیجه نمیگرفتیم، بازی کردن من در آژاکس را به یادم میآوردند. اما به نظرم این مسائل مهم نیست و در نهایت باید ببینید کدام باشگاه به شما پیشنهاد میدهد و باید به توجه به پیشنهاداتتان تصمیم بگیرید.

*آرمین زمانی

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار