PDF نسخه کامل مجله
پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - March 28 2024
کد خبر: ۶۲۱۱۹
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۰
ملاک این عزل و نصب ها چیست ؟!

**مفاهیم بیمعنا!

خیلی از مفاهیم که دارای تعریف روشن و معنای سادهای هستند، در ورزش ما، معنای خود را از دست دادهاند. از جمله این مفاهیم میتوان به «مدیریت»، «باشگاه»، «حرفهای»گری، «رسانه» و...! اشاره کرد. در همه جای دنیا و در همه حوزهها، «مدیریت»، یعنی سروسامان دادن به امور، اعمال نظارت و کنترل و ایجاد هماهنگی میان اجزای یک سیستم و عناصر یک مجموعه برای دستیابی به هدف مشترک! اما در ورزش ما، علیالخصوص- مدیریت کاملا این معنای خود را از دست داده است و در ذهن شنونده و علاقهمندان ورزش معنای «بیسروسامانی» و «ناهماهنگی» و «فقدان نظارت» و «خرابتر کردن اوضاع» و... بالاخره «باندبازی و شهرتطلبی» را متبادر میسازد!

**باشگاه و حرفهایگری...!

همینطور است سرنوشت مفاهیم دیگری که بالاتر اشاره شد. «باشگاه» در این ورزش- بخوانید فوتبال- اصلا معنایی را که همه جا از آن فهمیده میشود، نمیدهد و آنچه که ما به عنوان باشگاه و باشگاهداری با آن روبهرو هستیم، با آنچه که در دنیا و آنجا که ورزش سروسامانی دارد و از نظم و نسق قابل قبولی برخوردار است، میگذرد کوچکترین مشابهتی ندارد، سهل است که با آن در تضاد و تعارض است. اگر «بارسلونا» و «رئال» و «بایرن» و «یوونتوس» و «پاریسنژرمن» و «آژاکس» و... «باشگاه» هستند، آنچه ما داریم را باید چه بنامیم؟ اگر «حرفهای»گری این است که ما داریم و «رفتار» و «گفتار» حرفهای این است که از اجزاء و عناصر شاغل در فوتبال ما سر میزند، پس آنچه را که در ورزش دنیا رایج و قابل مشاهده است، باید چه بنامیم؟!

به ما در اینجا از حرفهایگری، هرهری مسلکی و حرمتشکنی و کمیتگرایی و کم فروشی و پولپرستی و... را القا میکنند، در حالی که در حرفهایترین سطح ورزش دنیا میبینیم کار دست کاردان است و ضمن حفظ منافع و حق و حقوق مادی بازیکن و مربی و داور و... به شدت مراقب ارزشهای فرهنگی و اصول و موازین تعیین و تعریف شده، هستند و...

**معنای «رسانه» و «ژورنالیسم»

سرنوشت «رسانه» هم در ورزش ما غیر از این نیست. اینجا بسیاری از حرمتشکنیها و رفتار تخریبی و دامن زدن به مشکلات فرهنگی را به عنوان «ژورنالیسم» و «حرفهایگری» رسانهای و... توجیه میکنند و ماله میکشند اما در حرفهایترین کلاس و سطح ژورنالیسم، «منافع ملی» و «مصالح ورزش»، «خط قرمز» همه صاحبان قلم و میکروفون و تریبون و در یک کلام «رسانه» به حساب میآید. اینجا عوضی آمدهها به حوزه رسانه، عقبماندگی فرهنگی و تفرقهافکنی و نفرتپراکنی و دست زدن به هر ترفندی برای افزایش تیراژ و جذب مخاطب را به حساب «زرنگی» و «کاربلدی» خود مینویسند و «قلمفروشی» و «حرامخواری» و کنار آمدن با مسببان نابسامانیها و سکوت کردن و نگفتن و ننوشتن درباره علل و ریشههای عدم پیشرفت ورزش را- که مدیران نامدیر و فرصتطلب و البته باج بده و سبیل چربکن!- هستند- را به نام «مصلحتاندیشی» توجیه میکنند و در آنجا که رسانه معنا و مفهوم اصلی خود را از دست نداده، اینطور کارها را «معامله» و «رسوایی» و خیانت به حرفه و ورزش و مردم و... مینامند و...

**ریشه تمام گرفتاریهای ورزش

همینطور است، سرنوشت خیلی از مفاهیم و موضوعات دیگر که در ورزش ما به دلایلی که حداقل در این مقال قصد پرداختن به آن را نداریم معنا و کارکرد خود را از دست دادهاند و همانطور که اشاره شد، به قول جامعهشناسان، به «ضد کارکرد» خود تبدیل شدهاند. همه و همه اینها به این خاطر است که «ورزش، هنوز در کشور ما جدی گرفته نشده است!» و این ریشه تمام مصائب و مشکلاتی است که بر سر ورزش ما میآید. این دلیل اصلی عدم پیشرفت و تحول بایسته ورزش مستعد ایران است. این پاسخ به این سوال است که چرا ورزش دارای ظرفیت پیشرفت ایران را به دست «هرکسی» میسپارند و به «اهل» و «صاحبان اصلی» آن نمیسپارند و... و بالاخره این واقعیت روشنگر این ابهام و سوال است که چرا ما نمیتوانیم از ورزش لذت ببریم و فضای ورزش ما چرا اینقدر پرتنش، عصبی، مملو از سوءتفاهم و بدبینی و اتهامزنی و قهر و حسد و... است؟ اگر آنهایی که «باید» ورزش را چنانکه «شاید»، جدی بگیرند و کار اداره و مدیریت آن را دست «هرکسی» نسپارند، بدون تردید وضعیت ورزش ما هم از حیث فنی و هم از نظر اخلاقی و فرهنگی، به مراتب بهتر و سالمتر و روشنتر از آن چیزی خواهد بود که امروز با آن سروکار داریم.

**ملاک و هدف این رفت و آمدها چیست؟

هفته گذشته وزارت ورزش دو عضو جدید هیات مدیره پرسپولیس را معرفی کرد. از آن طرف مجمع عمومی این باشگاه، استعفای(؟!) دو عضو قبلی هیات مدیره این باشگاه(؟!) راپذیرفت و از زحمات آنان تشکر کرد. اهالی محترم ورزش و علاقهمندان عزیز این باشگاه هم بدون اینکه در جریان دلیل و علت این رفت و آمدهای مکرر باشند، فقط شنونده این خبر و امثال آن هستند. به راستی ملاک تعیین افراد برای عضویت در هیأت مدیرهها یا اصلا به دست گرفتن سکان هدایت فدراسیونها، باشگاهها و... در ورزش ما چیست؟ علت رفتن و عزل و برکناری یا استعفای آنان چیست؟

**ورزش یا «میراث خانوادگی»؟

این سؤالی است که مثل خیلی از سؤالات بیپاسخ ورزش ما، هیچ فردی از مثلا «مسئولین»، پاسخگوی آن نیست. به نظر میرسد، بعضی از مدیران ارشد ورزش، خود را صاحب و همهکاره و حاکم مطلق آن میدانند و سر تا پای ورزش را «میراث خانوادگی» فرض کردهاند که هر طور که مایل هستند و دلشان میخواهد با آن معامله و رفتار میکنند و لاجرم خود را پاسخگوی هیچ دیارالبشری نمیدانند. اگر غیر از این است، آیا نباید برای علاقهمندان ورزش و هواداران تیمهای پرطرفدار، توضیح داده شود که این همه تغییر و تعویض مدیران برای چیست؟ نباید توضیح دهند اصلا خیلی از این افراد با چه صلاحیت و سابقه و کارنامهای قدم به عرصه مدیریتی تیمهایی میگذارند که درست یا غلط، قلب میلیونها نفر از بندگان خدا به عشق آنها میتپد؟ ملاک این انتصابهای پیدرپی چیست و هدف از این رفت و آمدها، کدام است؟! آیا واقعا هدف، سروسامان دادن به حوزه تحت مدیریت آنها، و اینجا مثلا تیم پرسپولیس، است؟ آیا فکر و ذکر و نیت و اراده مسئولان امر و مدیران ارشد ورزش از هر انتصاب و هر عزل و برکناری، تلاش برای «بهبود امور» است و یا دلایل دیگر و البته نامعلومی مثل از خجالت دوستان و رفقا و شرکا درآمدن و جبران کردن محبتهای گذشته آنهاست؟! آیا آن طور که بعضی میگویند و شایع شده است، به خاطر همکاریهای غیرورزشی و مثلا شراکتهایی در حوزههای تجاری و اقتصادی و ساختمانسازی و... مدیران ورزشی با این افراد است که برای اهل ورزش کاملا ناآشنا و گمنام هستند یا خیر دلایل دیگری در کار است؟

**خودکامگی و عقل کل مآبی!

ملاحظه میفرمائید، وقتی رفتار مدیریتی مدیران ورزش ما غیرشفاف بوده و ذهن و خیال اهالی ورزش نسبت به این رفت و آمدها روشن نباشد، آن وقت بازار شایعات داغ میشود، آن وقت این تصور که مدیران ارشد ورزش، ورزش را میراث خانوادگی خود قلمداد کرده و با آن هرطور که دلشان بخواهد رفتار میکنند، آن وقت این فکر که مدیران ورزش، روش خودکامگی و عقلکلمآبی پیشه کردهاند، خواسته و ناخواسته به ذهن اهالی ورزش، رسوخ میکند، آن وقت این فرض که مدیران ورزش، «مردم»، یعنی صاحبان ورزش و علاقهمندان و هواداران تیمها را «نامحرم» میدانند و عوامفریبانه از آنها و ارزش و اهمیت حضور مردم در صحنه ورزش، حرف میزند، به یک «باور» تبدیل میشود و... آن وقت، همانطور که بالاتر گفتیم، فضای ورزش، سلامت و اعتماد و احترام خود را از دست میدهد و به فضایی پر از سؤال، ابهام، بدبینی، اتهام، سوءظن، تفرقه و... تبدیل میشود، چنانکه اکنون شده است.

متاسفانه در چند سال اخیر و دوران مدیریت فعلی ورزش، بارها و بارها شاهد رفت و آمد اینگونه مدیران در دو تیم استقلال و پرسپولیس بودهایم، بدون اینکه نتیجه مطلوب و اصلاح اساسی در ساختار و نحوه مدیریت آنها رخ دهد. وقتی چنین است باز هم باید پرسید منظور از این عزل و نصبهای پیاپی چیست؟ آیا خود این عزل و نصبها و صرف رفتن زید و آمدن عمرو، هدف و اصل است؟ آیا داریم «سابقه مدیریتی» آن هم در سطح تیمهای بزرگ و پرطرفدار کشورمان برای دوستانمان میسازیم و جور میکنیم؟

**«ثبات و تداوم» مدیریتی

اگر پاسخ غیر از این است، پس چرا در حال و وضع این دو تیم تغییری اساسی رخ نمیدهد؟ این تغییر و تحولات پیاپی در حالی است که از نظر عقلی، تجربی و منطقی، «ثبات و تداوم» مدیریت یک اصل مهم و بسیار تاثیرگذار مدیریتی است. چرا این اصل را در ورزش و فوتبال و خاصه درباره این دو تیم رعایت نمیکنیم. و به بیسروسامانی و آشفتگی اداری آنها اصرار میورزیم؟ اگر در آغاز مطلب اشاره کردیم که در ورزش ما «مدیریت»، مفهوم و معنای واقعی خود را از دست داده، منظورمان الان بهتر روشن میشود. میپرسیم، آیا مدیریت برای سروسامان دادن به امور است یا خیر؟ آیا سروسامان دادن امور به ثبات و تداوم کاری مدیر یا مدیران احتیاج ندارد؟ اگر پاسخ مثبت است- که هست-، چرا این اصل ساده و بدیهی را در ورزش خود رعایت نمیکنیم؟ چرا به خاطر منافع شخصی یا اغراض باندی و جناحی و هر دلیل دیگری، ابزار کارساز و مهمترین ابزار، سروسامان دادن به امور، یعنی مدیریت را، در مسیر خلاف مصالح ورزش قرار دادهایم؟ اسم این کار را چه میشود گذاشت؟

**تاسف به حال ورزش

واقعا به سهم خود به حال ورزش و اهالی ورزش تاسف میخوریم که کاروبار و مدیریت آن به دست کسانی افتاده است که تا این حد سطح بحثها و مسائل ورزش را پائین آورده و مسائل کاملا بدیهی را تبدیل به معضلات و مسائل پیچیدهای کردهاند که گویا حل شدنی هم نیست. مسائل ساده و خیلی بدیهی مثل اینکه باید کار را به دست کاردان سپرد. باید در انتخاب مدیران، دقت لازم را به عمل آورد، ملاکها و معیارهای مدیریتی را در نظر گرفت تا مجبور نشویم، خیلی زود آنها را تغییر دهیم و... امثال اینها، در ورزش ما، خیلی جاها، از جمله درباره دو تیم ذکر شده، رعایت نمیشود و به طور طبیعی، نتیجهاش میشود، این که داریم میبینیم.

**انتخابات در بارسلون

انتصاب دو عضو جدید هیات مدیره برای تیم پرسپولیس در حالی اتفاق میافتد که این روزها خبر میرسد در تیم بارسلونا، بحثهای انتخاباتی گرم است و سه نفر برای ریاست این باشگاه نامزد شدهاند تا با برگزاری انتخابات و رای هواداران، فرد منتخب، صندلی ریاست باشگاه را صاحب شود و برنامههای خود را عملی سازد. سه نفری که هیچکدام از داخل خمره رنگرزی بیرون نیامدهاند! جناب صاحب باشگاه بارسلونا از روی خودکامگی و بنابر سلیقه خودش آنها را به هواداران تحمیل نکرده است، افرادی هستند دارای سابقه و شناخته شده برای هواداران این تیم، دارای کارنامه فعالیتی و پیشینه خدمت در فوتبال و بالاخره دارای «تِز» و «برنامه»! همینطوری طرف از پشت دم و دستگاه دندانپزشکی یا ابزار و آلات نجاری، یا پشت میز بخشداری یا کارخانه «پفکسازی»! یا... سروکلهاش در فوتبال اسپانیا پیدا نشده که ادعای اداره تیم بزرگ و باشخصیتی مثل بارسلونا را به دست بگیرد. اصولا آنجا کسی حق ندارد با احساسات و علایق هواداران و سابقه و صبغه تیم ریشهداری مثل بارسلونا یا رئال یا بایرن یا... بازی کند.

**مدیرانی که معنای «مردم» را نمیفهمند

ما متاسفانه در فوتبال و ورزش خود با کسانی به اسم «مدیر» سروکار داریم که نه تنها معنای ورزش و فوتبال و باشگاه را نمیدانند، بلکه اصلا نمیدانند «مردم» یعنی چه؟ جایگاه آنها کجاست؟ نمیدانند، تمام این مملکت، آب و خاک و منابع و ثروت و علم و هنر و سیاست و اقتصاد و فرهنگ و دولت و وزیر و مجلس و وکیل و... بالاخره ورزش آن، مال این مردم بوده و باید در اختیار و خدمت «مردم» باشد. چون معنای این چیزها را نمیفهمند، برای هیچ فرد حقیقی و حقوقی، نه برای باشگاه و نه برای مردم، عملا کوچکترین احترام و حرمتی قائل نیستند و هرچه به آنها بگویی، هشدار دهی، برادرانه بنویسی، آقای عزیز، مدیر گرامی، اینقدر با رفتار و عملکرد خودتان پرسپولیس، استقلال و کل فوتبال را کوچک نکنید، اینقدر ورزش را بیشخصیت نکنید، اینقدر به مردم، توهین نکنید، عمر این مدیریتها، خیلی کوتاه است، چشم به هم بزنی، این بساط و دوران ریاست، تمام میشود و... سعی کنید، با خدمت به مردم و کار برای آنها، نام نیک از خود باقی بگذارید، با کسب رضایت مردم، خدای بزرگ را از خود، راضی کنید و دنیا و آخرت خود را بیمه کنید، متاسفانه انگار نه انگار! آقایان به خاطر عدم شناختی که از ورزش دارند و دیدگاهی که نسبت به مفاهیم باارزشی چون «مردم» دارند، کماکان بر روش خود اصرار و برخلاف ادعای «نقدپذیری» و «سعه صدر» و گوش دادن به نظرات «کارشناسان» و... بیشتر به وادی «خودکامگی» و «جاهطلبی» گرفتار میآیند و هیچ بعید نیست اگر عرصه را بر خود تنگ ببینند، از سر غرور و جاهطلبی، توی گوش بندگان خدا هم بزنند، کما اینکه زده و میزنند و... خواننده عزیز، خوب میداند درباره چه میگوییم و از چه مینویسیم!

**کماکان در حال «ارنج»!

تا پایان کار دولت فعلی چند ماهی بیشتر نمانده و با تمام شدن کار آن، به روال شناخته شده، مدیریت ورزش هم دچار تغییرات خواهد شد، عمر خدمت(؟!) مدیریت کنونی ورزش در حال پایان یافتن است، اما مدیران ورزش کماکان در حال «ارنج» و عزل و نصب افراد مورد نظر خودشان هستند! چارهای نیست، جز اینکه این چند ماه باقی مانده را تحمل کنیم و هنرنمایی و قدرت مدیریتی آقایان را کماکان نظارهگر باشیم... تا ببینیم، بعد از آن چه پیش خواهد آمد.

البته ما، تا نفسی باشد و خداوند توفیق دهد، ضمن نظارهگر بودن، حرفها و نظرات خودمان را تا آنجا که مطابق واقع و به صلاح ورزش و در چارچوب وظایفمان باشد، در این مجله و این صفحه خواهیم نوشت.

**هشدار درباره اتفاقات «لیگ»!

اگر فرصتی دست دهد، بعضی از مسابقات لیگ برتر (جام خلیجفارس) را از طریق «جعبه جادویی» به تماشا مینشینیم. یکی از نکاتی که به چشم میآید و به نظر ما تا دیر نشده باید مسئولان برگزاری «لیگ» حتما فکری به حال آن بکنند، مسئله «اعتراض به داور» است که به شکل خیلی ملموس و قابلتوجهی از داخل زمین توسط بازیکنان و بیرون زمین کنار خط توسط سرمربی و دستیاران و روی نیمکت به وسیله ذخیرهها و تدارکات و... علیه مردان سیاهپوش و سوت به لب میدان صورت میگیرد. همچنین موضوع درگیری لفظی و فحاشیهای از راه دور است که میان نیمکتنشینان دو تیم در اکثر بازیها، اتفاق میافتد. اعتراض به داور، و درگیری میان نیمکتنشینان در بازی گلگهر- تراکتورسازی، که هفته گذشته، انجام شده، به اوج خود رسید و همه کم و بیش از آن مطلع و باخبر هستیم. اعتراض لفظی و فحاشی از راه دور، بالاخره به درگیری فیزیکی آخر بازی منجر شد و اکثر بازیکنان و دستاندرکاران دو تیم صحنههایی ناب از فوتبال سطح بالا و رفتار کاملا حرفهای را به نمایش گذاشتند!! البته در فوتبال به شدت «کمیتزده» و «نتیجهگرای» ما اتفاق افتادن این صحنهها چندان عجیب و دور از انتظار نیست، اما این هشدار و تذکر لازم و بلکه واجب است که خدمت مسئولان و ناظران برگزاری مسابقات لیگ، عرض کنیم که حتما و حتما درباره این اتفاقات و اعتراضات و رفتار غیرحرفهای که حتی قدیم در زمینهای خاکی و کاپیهای محلی هم کمتر رخ میداد، فکری اساسی بکنند و با کمال قدرت در برابر این رفتارهای نابهنجار و گردنکشانه، بایستند و با سلاح قانون و اعمال مقررات، از افتادن «لیگ» در ورطه بینظمی و ناامنی جلوگیری کنند. در این باره اگر لازم باشد، باز هم خواهیم نوشت.

**کارکرد تیمهای «بیطرفدار»

حالا که صحبت به «لیگ برتر» کشیه شد، حیفمان میآید بحث را پایان داده و منبر را تمام کنیم و به بازی خوب و حسابشده تیم سایپا در برابر تیم استقلال اشاره نکنیم. قبل از هر چیز، برای جلوگیری از هرگونه، سوءتفاهم- که متأسفانه درورزش و علیالخصوص فوتبال ما بیداد میکند- این را بگوئیم که به گمان ما استقلال هر چند در این بازی باخت، اما به مراتب بهتر از خیلی از بازیهای قبلی خود که حتی در آن پیروز شده بود، بازی کرد، موقعیت های خوبی هم داشت و... ولی گویا آن روز، روزش نبود! حالا برگردیم به سایپا. قبلا هم نوشتهایم و این یکی از مواضع همیشگی کیهان ورزشی بوده است که «لیگ» جای تیمهای «بیطرفدار»، (نه «کمطرفدار»)، نیست. فوتبال مال مردم است و تیمهای مردمی باید در لیگ حضور داشته باشند. اما حالا که به هر دلیلی در این فوتبال بیمار ما، باید تیمهای «بیطرفداری» مثل سایپا و پیکان باشند، چه خوب است آنها در مسیر «سازندگی» و پرورش جوانان مستعد، که تعدادشان در این فوتبال بسیار فراوان است، حرکت کنند، کار تیمهایی مثل سایپا و پیکان، جنگیدن برای قهرمان شدن و رقابت با تیمهای پرطرفدار نیست، کار اصلی این گونه تیمها به گونهای که هم حضورشان در بالاترین سطح باشگاهی فوتبال توجیه و هم به نفع خودشان و به ویژه فوتبال کشورمان تمام شود، ساختن و پروراندن بازیکنان مستعد است.

**سایپا، در مسیر درست

این کاری است که خوشبختانه امسال سایپا و تقریبا پیکان- حالا یا از روی جبر یا اختیار!- در پیش گرفتهاند و امیدواریم ادامه هم داشته باشد. در بازی اشارهشده، سایپا از عدهای بازیکن جوان خوشقد و قامت، مستعد و باانگیزه استفاده میکرد که از درون دروازه تا خط حمله، واقعا باعث امیدواری و خوشحالی بیننده، علاقهمند به آینده فوتبال کشور میشد. گلر جوان این تیم بسیار خوش درخشید، خط دفاع بینقص عمل کرد، خط میانی این تیم در جنگ با همگنان تیم صاحبنام مردانه جنگید و آنها را با تاکتیک «پرس»، کاملا در منگنه قرار داده بود، و یکی از آنها (مالکی) با شوتی جاندار و محکم، تنها موقعیت خلق شده را به گل برتری تبدیل کرد، خط حمله، هر بار صاحب توپ شد، زهردار مینمود، به ویژه بازیکنی که با عبور از دو مدافع باتجربه استقلال آن پاس طلایی را به بیرون محوطه جریمه ارسال کرد... نگارنده، بازی دیگری را که از سایپا دیده بود، روز اول مسابقات برابر پرسپولیس بود. آنجا هم این تیم جوان در برابر قهرمان فصل گذشته و فینالیست آسیا، مصافی جانانه را به نمایش گذاشت و اگر عکسالعمل «لک» نبود، حتی در یکی از صحنههای آخر بازی میتوانست، به گل برسد و...

**خسته نباشید به مربی جوان

به سهم خود به تیم سایپا و دستاندرکاران آن برای ساختن چنین تیم خوب و کمحاشیهای تبریک میگوئیم. اما یک تبریک و خستهنباشید مخصوص باید به آقای ابراهیم صادقی، بازیکن خوشاخلاق و وفادار سابق و مربی جوان و تا اینجا موفق سایپا، عرض کنیم. وقتی در هفتههای اخیر در خبرها خواندیم که آقای صادقی با همه ادب و متانتی که از او سراغ داریم، در دو نوبت، با مسئولان ارشد باشگاه سایپا برخوردهایی بیتعارف و صریح داشته، تا مشخص کند در یک کار جمعی هر کسی در هر پست و مقامی باید «حد» و «جایگاه» خود را بشناسد، تا موفقیت حاصل شود، دریافتیم که آقای صادقی کار را حسابی «جدی» گرفته و «اصول» را رعایت میکند و... چنین رویهای بدون تردید به نتیجه مطلوب میرسد. امیدواریم «آقا ابراهیم» این روش را همیشه ادامه دهد و پلشتیها و زشتیهای فوتبال، ایشان را هم به کام خود نکشاند!...

*سیدمحمدسعید مدنی

نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار