چه کسانی «ایده آل» فوتبال ما را تعیین، و برای آن «هدفگذاری» می کنند؟
از حرفهای وزیر جدید ورزش میشود این طور برداشت کرد و استنباط نمود که ایشان میخواهد به روندی که طی دو، سه سال اخیر ورزش ایران آغاز کرده، ادامه دهد و حتی آن را شدت بخشد و با قاطعیت بیشتری ادامه دهد، روندی که با شروع کار وزیر قبلی ورزش (آقای دکتر گودرزی) در ورزش شروع شد و رسیدن به «ورزش پاک» را هدف اصلی قرار داده و طی مدتی هم که ایشان و همکارانشان فرصت خدمت داشتند و بر مسند ریاست ورزش تکیه زده بودند آنطور که ما میفهمیدیم در تدارک فراهم آوردن وسایل و برطرف کردن موانع و... بودند. در حرفهای وزیر فعلی ورزش هم از زمانی که ایشان به طور رسمی در این مسئولیت مهم قرار گرفتهاند تاکید بر ورزش پاک و مبارزه با پلشتیها و مفاسد و دفع جریانات انگل مآب و مزاحم دیده و شنیده میشود که موجب امیدواری است. برای مثال ایشان در همان جلسه تودیع و معارفه بر مبارزه با فساد به عنوان یکی از اصول کاری خود تاکید کرده است.
کار در ورزش آسانتر است
پیش از این چند بار بر این نکته تاکید کردهایم که کار کردن و جلو بردن برنامهها در ورزش نسبت به اکثر عرصهها و حوزههای اجتماعی و عمومی، آسانتر است، در اینجا هم موانع و مشکلات به طور طبیعی وجود دارد، اصولا کار دنیا با رنج و مشکل همراه است، فرمود: «خلق الانسان فی کبد» همانطور که عرض شد در ورزش نسبت به سایر حوزهها و عرصهها، کار کردن آسانتر است، در اینجا اگر عزم جزم و ارادهای قوی و مهمتر از همه مدیریتی راستگو و با صداقت، وجود داشته باشد میشود، هم خیلی کارها را انجام داد و مسائل سخت را آسان و شدنی کرد و هم میشود این کارها را به سرعت انجام داد. خوشبختانه چند سالی است که رشته والیبال کار ما را در بیان این حرفها راحتتر کرده و بیان و قلم الکن ما را روانتر ساخته است. این رشته، شرایط کنونی و موفقیتهای آن و بالاخره جهش ملموس و تقریبا سریع آن، نمونه زنده و مثال غیرقابل انکاری است که در ورزش و برای ورزش، میشود، کارهای مهمتر و بزرگتر انجام داد، و پیام امید بود برای مسئولان و مدیرانی که واقعا و صادقانه قصد خدمت و کمک به پیشرفت ورزش را دارند. والیبال ما تا اواخر دهه 60 شمسی، در سطح قاره بزرگ، تیمی درجه 2 یا 3 به حساب میآمد اما وقتی مدیریتی متعهد و باانگیزه و خدمتگزار به جای مدعیان همیشه طلبکار اما کم هنر نشست، و تدبیر و برنامه جای کار بیانگیزه و فرصتطلبانه را گرفت، حرکت رو به جلوی والیبال آغاز شد و خیلی زود نشانههای پیشرفت نمایان شد و... و حتی با تغییر مدیریت این روند تا به امروز ادامه داشته و در صورت اعمال مدیریتی دلسوزانه، مدبرانه و انقلابی و شجاعانه این شرایط در آینده هم ادامه خواهد داشت و موفقیتهای بزرگتری در انتظار والیبال ما نشسته است.
با اتکا به سند محکم و مثال روشن «والیبال» با جرات بیشتری میتوان گفت کار در ورزش و برای ورزش، راحتتر از سایر حوزههاست و پیشرفت در این عرصه با شتاب بیشتری شدنی و امکانپذیر است.
دو جریان اصلی ورزش
در ورزش خیلی از گرفت و گیرها و خطبازیها که در دیگر حوزهها مثل سیاست و اقتصاد و حتی هنر و... مشاهده میشود و مانع اساسی و جدی پیشرفت امور است، وجود ندارد، ورزش هم البته از تضادها و درگیریها و خط و خطبازیها، عاری نیست، خیلی هم به شدت وجود دارد، منتها فرق درگیریهای موجود در ورزش این است که در اینجا دو جریان اصلی و دو خط محوری با یکدیگر درگیر هستند، یکی خط و جریانی که پیروان آن علیرغم اختلاف سلیقهها، گرایشها، رنگها و قومیتها و حتی تمایلات سیاسی، در یک نقطه اساسی یعنی «اصلاح و پیشرفت ورزش» با یکدیگر اتفاقنظر دارند. این جریان خواهان موفقیت کشور در عرصه ورزش است. بنابراین با خیرخواهی و دلسوزی و علاقه مسائل ورزش را تعقیب میکند و در یک کلام «منافع ملی» و «مصالح جمعی» را به بحثهای فردی و رنگی و سیاسی و قومیتی... ترجیح میهد. این جریان طرفدار ورزش پاک، ریشهای، سالم و پیشرفته است.
در مقابل این جریان، خط و محوری وجود دارد که به ورزش به عنوان «طعمه» نگاه میکند. برای این جریان ورزش به مثابه ابزاری است که میتوان با آن کاسبی راه انداخت و منافع شخصی را تامین کرد و آخور را آباد نمود! برای این جریان اصلا مهم نیست وضعیت فرهنگی و اخلاقی و همچنین فنی و مادی آن چگونه است و در چه سطحی قرار دارد، این جریان همه اینها را برای منافع خودش میخواهد، این جریان منافع مالی و شخصی را به راحتی به منافع ملی ورزش ترجیح میدهد و...
یااین سو، یا آن سو
خلاصه کلام در ورزش مسائل خیلی خیلی روشن است، از پیچیدگیها و ابهامات رایج و موجود در سایر حوزهها، اینجا خبری نیست. در اینجا هر فردی و مسئولی به آسانی میتواند جناح و خط خود را مشخص کند.
یا این سو و در جهت خدمت به مردم و حفظ منافع ملی، یا آن سو و در جهت منافع شخصی و خدمت به جریانات آلوده و ناپاک.
در اینجا دودوزهبازی و یکی به نعل و یکی به میخ زدن، راه به دهی نمیبرد، کسی را نمیفریبد، و فقط شخصیت فرد اینکاره را به شدت خدشهدار میسازد :
ناجوانمردی است چون جانوسیارو ماهیار یاردارا بودن دل با سکندر داشتن(!) ضمن اینکه معلوم میشود که اگر چه بر زبان حرف از ورزش پاک و وابستگی به جریان سالم و مردمی دارد، اما دل در گروی جریان ناسالم و آلوده دارد، و در عمل و قدم همدست و همکار آن جریان است. به قول قرآنکریم که درباره نفاق و منافقین میفرماید: «یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم». اگر روزی روزگاری این جریانات مذبذب و منافق میتوانستند با شعبدهبازی و دروغ و هزار دوزوکلک، بعضیها - به ویژه مسئولین - را بفریبند هر چند دست این جریانات و افراد از اول برای جریانات بصیر و انقلابی ورزش رو بود اما امروز دیگر ماهیت منافقانه و مذبذبانه آنها «رو» شده است و خود نیز ابایی ندارند از اینکه با صراحت و با رفتار خود اعلام دارند که واقعا و انصافا با جریانات آلوده، نرد عشق میبازند و..
یکی به نعل یکی به میخ
منظور از این حرفها این است که امروز که از زبان آقای سلطانیفر میشنویم که ایشان روی اصول تکیه میکند، و از درست کردن ورزش و مبارزه با مفاسد صحبت میکند، البته خود بخود شنیدن این سخنان و مواضع از زبان شخص اول ورزش باعث خوشحالی و امیدواری است، اما میخواهیم عرض کنیم، بزودی باید آثار عملی این حرفها را ببینیم. آقای وزیر با طرح این حرفها و نظرات و اعلام این مواضع- که موضوع دو سرمقاله مجله در شمارههای گذشته شد- در واقع میگوید دل در گروی جریان مردمی و طرفدار منافع ملی دارد و با جریان ضدورزش و منفعتجو، سر و کاری نخواهد داشت، بلکه برای حاکم کردن ورزش پاک، سالم و روبه جلو و پیشرفت، ناچار است موانع و جریانات مزاحم بر سر راه را حتیالمقدور دفع و طرد کند و دایره نفوذ و دامنه دخالت آنها را محدود و تنگ و تنگتر نماید. البته از کسی که در یک کشور انقلابی و شهید داده، که داد اسلامخواهی و عدالتطلبی بلند کرد، و گوش فلک را کر نموده، انتظار طبیعی و منطقی این است که مسئولانش در هر حوزه و هر عرصهای همینطور باشند، اما متأسفانه براساس تجربه دیدهایم که بسیاری و بلکه همه مسئولان در همین ورزش در بدو امر و شروع کار، حرفهای امیدوارکننده زدهاند، از حاکمیت ورزش پاک و سلامت کار و سالمسازی محیط ورزش سخن گفتهاند، اما رفته رفته و در عمل به دلایل مختلف به ویژه اغواء و فریب کاری و القائات و فشارهای جریان ضدورزش و منفعتجو، از شعارها و حرفهای اولیه و وعدههای اعلام شده در بدو کار، سرپیچی کرده و همانطور که گفتیم به بیراهه رفته و حداکثر سیاست «یکی به نعل یکی به میخ» در پیش گرفته است! ورزش مستعد ایران برای اینکه به حق خود برسد، از ظرفیتهای غنی و سرمایههای عالی آن در بعد مادی و انسانی درست استفاده شود، در مسیر پیشرفت و حرکت رو به جلو، با شتاب بیشتری طیطریق نماید، به مدیریتی شفاف، صریح، مقتدرانه و در یک کلام «جهادی» نیاز دارد. مدیریتی شجاع که به سلاح تدبیر و اراده و ایمان مسلح است. مدیریت مذبذب و غیرصادقانه و ریاکارانه، امتحان خود را خیلی وقت است پس داده و علیرغم بعضی موفقیتهای مقطعی و پیروزیهای گذرا، ناکارآمدیش ثابت شده است.
فوتبال به صداقت و شجاعت مدیریتی نیاز دارد
چندی پیش آقای تاج رئیس فدراسیون فوتبال در بخشی از گفتوگوی خود با سایت رسمی فدراسیون فوتبال به موضوع ناهنجاریهای فوتبال پرداخته و گفته بود: «کارهای جدی در این زمینه انجام شده و میخواهیم شرطبندی و فساد در فوتبال را از بین ببریم»، تاج اضافه کرده بود: «در کشور ما این موضوع چندان شکل نگرفته و برای اینکه گسترده نشود، قصد داریم ساماندهی وسیعی را در این زمینه انجام دهیم.» این هم از آن حرفهای امیدوارکننده است که در صورت اجرایی و عملیشدن میتواند بر حال و روز فوتبال ما تاثیر مثبت داشته باشد، و البته این هم از آن حرفها و وعدههایی است که اولین بار نیست از زبان یکی از مسئولان ورزش و مدیران فوتبال شنیده میشود، پیش از این نیز بارها شنیده شده است، اما کمتر در عمل برای تحقق آن اتفاقی خاص و ملموس افتاده است. فوتبال یکی از رشتههای پرهیاهو و جذاب و درآمدساز است که بوی پول موجود در آن شامه خیلی از افراد و باندهای منفعتجو را نوازش داده و موجب شده تا در پیرامون آن و یا از سرو کله این رشته بالا برود و برای تامین منافع نامشروع و ارضای خواستههای زیادهخواهانه خود، اجازه ندهند، این رشته مردمی و جذاب و پرطرفدار، از آرامش، نظم و حرکتی منطقی به سمت جلو برخوردار شود در اینجا بیش از هر جای دیگر تصادم و چالش آن در جریانی که بالاتر ذکرش رفت، به چشم میآید و ملموس است. اینجا هم کار و بار فوتبال سر و سامان نمییابد و این رشته به جایگاه و حق خود دست نمییابد، مگر آن که در آن مدیریت صادقانه و مخلص و البته با سلاح تدبیر و برنامه، میدانداری کند و اجازه ندهد جریانات مخرب و انحرافی، چنانکه تاکنون موفق شدهاند، کار و بار فوتبال ما را به مسیر و راهی بکشانند که تأمینکننده مصالح ملی و برآورنده انتظارات مردمی بلکه ضامن منافع نامشروع آنان باشد. بنابراین لازم است آقای تاج یا هر مسئول دیگری فراتر از حرف، به آنچه میگوید، آنچه درست و حق است، آنچه که به مصالح فوتبال است، آنچه که انتظار مردم است، «عمل» نماید که شاعر خوب گفته است:
قدم باید اندر طریقت نه دم که اصلی ندارد دم بیقدم
فوتبال ایران «میتواند» ...
به گواه غریبه و خودی، دوست و دشمن، فوتبال ایران در ذات خود از توان بالقوه قابل ملاحظهای برخوردار است. استعدادهای انسانی و سرمایههای مادی آن برای سر و سامان دادن این رشته و به فعلیت درآوردن توان بالقوه آن کافی و گرهگشا است. فوتبال ایران پیش از این امتحان خود را پس داده است و سالها نام آن بر تارک فوتبال آسیا درخشیده و در ردههای مختلف سنی بر فوتبال آسیا سیادت میکرد و اقتدار خود را به رخ میکشاند. وضعیت فوتبال ما از نظر مادی و استعداد انسانی اگر از گذشته بهتر نباشد - که بهتر است- به هیچوجه کمتر و پایینتر نیست، آنچه باعث افت حرکتی در فوتبال ایران شده، مانع از آن میشود این رشته بزرگی و اقتدار گذشته را تکرار کند و بالاتر از آن ظاهر شود، از یک سو فشار و دخالت و نفوذ دستهای ناپاک و جریانات آلوده و منفعتجو است و از سوی دیگر که عامل مهمتر و اساسیتر و تعیینکنندهتری به حساب میآید، فقدان مدیریتی شجاع، متعهد و پایبند به قول و قرار بوده است. بدون هیچ تردیدی اگر مدیریت فوتبال، به وظیفه خود به درستی عمل کند، به حرف و وساوس و نجوای منحرفان و منفعتجویان بیتوجه باشد، اگر از القائات و تبلیغات رسانههای باجخواه و عربدهکش، نترسد و شجاع و انقلابی عمل کند، برنامه و رفتار خود را در جهت تحقق منافع ملی و براساس خواست و انتظار مردم و جریان مردم، تنظیم کند، حرکت رو به جلوی فوتبال، شتاب و سرعت بیشتری به خود میگیرد و فوتبال هم به قول آقای وزیر - در همایش مرحوم دهداری- «مانند سایر رشتههای ورزشیمان در جهان فراتر از حد انتظار عمل کند». باور کنیم و ایمان داشته باشیم فوتبال ما این توان و امکان و استعداد را دارد، به شرط آن که فکر و نگرش سالم بر آن مدیریت کند و شر جریانات ناسالم و غوغاسالار و هوچی و تشنه نام و شهرت و جویای منافع نامشروع از سر آن کم شود. این اتفاقی است که امیدواریم در فوتبال ما رخ دهد، و آرزو میکنیم آقای تاج در آنچه که درباره مبارزه با مفاسد و شرطبندی و... در فوتبال گفته، صادق و موفق باشد.
«ایدهآل فوتبال ما چیست؟»
بالاتر درباره فوتبال نوشتیم، و در آن اشارهای هم داشتیم به حرف و تاکید آقای سلطانیفر در بخشی از سخنرانی خود در مراسم بزرگداشت مرحوم پرویز دهداری راجع به فوتبال. ایشان در آن همایش اظهار امیدواری میکند که فوتبال ایران هم به یکی از رشتههای مطرح بینالمللی (مثل کشتی، والیبال، تکواندو و...) تبدیل شود و اضافه میکند و توضیح میدهد: «انشاءالله در دورههای بعدی ایدهآل ما تنها صعود به جام جهانی نباشد و فراتر از این عناوین را به دست بیاوریم.»
ما درباره این جمله آقای سلطانیفر، خیلی حرف برای گفتن و نوشتن داریم، که البته در گذشته به بعضی از آنها پرداختهایم. اینجا دیگر مجال و فرصت نیست تا آن حرفها و یا به بعضی از آن حرفها اشاره کنیم، اما فقط یک سؤال را مطرح میکنیم و امیدواریم جناب وزیر درباره این سؤال و جواب آن به طور جدی فکر کند، سؤال این است که اصولا چه کسی و کی و کدام جریان تعیینکرده است، ایدهآل فوتبال ما، صعود به جام جهانی است؟!
آیا ایدهآل ما نباید ساختن ریشهای و پرداختن اصولی و پیشرفت و توسعه همهجانبه و زیربنایی - و نه باسمهای و ظاهری و تبلیغاتی- فوتبال باشد؟! آیا اگر ایدهآل ما این اصول باشد، آن هدف اول نیز به مصداق «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست»، تامین نخواهد شد؟
هدفگذاری جریانات منفعتجو برای فوتبال
قبلا نوشتهایم و باز هم مینویسیم و عمری باشد بر این حرف اصرار میورزیم که: ما نیز مثل هر ایرانی دیگری خواهان صعود فوتبال ایران به جام جهانی هستیم، خواهان فراتر از صعود به جام جهانی، صعود به مراحل بالاتر در مسابقات جهانی هستیم، اما به شدت درباره اینکه «هدف اصلی» و «ایدهآل» فوتبال ما، صرف «صعود به جام جهانی» باشد، حرف جدی و انتقاد و حتی اعتراض داریم. ما شک نداریم که این نوع «هدفگذاری» کار همان جریانات منفعتطلب و مخرب است که در سایه شعار و هدف «صعود به جام جهانی»، بسیاری از غلطکاریها، اسرافکاریها، ریخت و پاشها، گردنکشیها، توهین و تحقیرها و... را توجیه میکنند. عرض کردیم در این باره قبلا نوشتهایم باز هم در آینده خواهیم نوشت. ما تاکید میکنیم بدون اینکه منکر اهمیت جام جهانی باشیم، اما معتقدیم، صعود به جام جهانی، باید طی یک پروسه منطقی و فرآیند حسابشده به دست بیاید و یکی و فقط یکی از خروجیهای یک فوتبال سالم باشد، نه اینکه به بهانه صعود به جام جهانی، تیشه برداشته، ریشه فوتبال را، مسابقات داخلی را، فوتبال پایه را، زیربناسازی را و... بزنیم و لیگ را به شکلی که در هیچ کجای دنیا مرسوم نیست، برگزار کنیم، و عنان و اختیار فوتبال را به دست متولیان تیم ملی بسپاریم، تا آنها به بهانه و برای صعود به جام جهانی، هر طوری بخواهند با فوتبال کشورمان و فعالیتهای آن رفتار کنند درباره آن تصمیم بگیرند و... تماشاگر را از فوتبال دور کنند و ورزشگاهها را خالی نمایند و لیگ و سایر رقابتهای داخلی را- برخلاف همه جای دنیا، دنیای صاحب فوتبال!- از رونق بیندازند... در این باره باز هم خواهیم نوشت، منتها امیدواریم شخص وزیر محترم حتما درباره سؤال مطرح شده، و جواب آن بیندیشند و تامل کنند!
* سیدمحمدسعید مدنی