جام جهانی رو عشقه ...!
بسیاری از رفتارهایی که با فوتبال ایران میشود، به شأن و جایگاه این رشته بالقوه توانمند و مستعد پیشرفت و خوش سابقه لطمه میزند. درد و ناراحتی این نوع رفتارها وقتی بیشتر و آزاردهندهتر میشود که میبینیم از سوی «خودی» و «آشنا» سرمیزند. خود با دست خودکاری میکنیم و چنان عمل میکنیم که فوتبال ما در معرض توهین و بیحرمتی قرار گیرد! نمونه اخیر و تازه آن برگزاری اردوی تدارکاتی در یکی از کشورهای کوچک و حاشیه خلیجفارس (امارات) بود. اردویی که به هر دلیل و با هر انگیزه که در آن کشور تشکیل شده باشد، به گمان ما کاری عبث، مشکوک و بیمعنی است. آیا معنی دارد که در کشوری پهناور و چهار فصل و بزرگ مثل ایران محلی برای برگزاری اردوی تدارکاتی تیم ملی فوتبال نباشد و این تیم ناچار باشد هرچند وقت یکبار شال و کلاه کرده برای تشکیل اردوی خود و احیانا یکی، دو بازی تدارکاتی با صرف هزینههای قابل توجه، دست به سفرهایی بزند که طی آن باید شاهد بیحرمتی و توهین هم باشد؟! این مجله قدیمی که از این رفتار و نوع عملکردها به هیچ عنوان سردر نمیآورد و به شدت آن را مشکوک و مسئلهدار میداند. آن کسانی که برای این فوتبال «صعود به جامجهانی» را هدف اصلی و بزرگ و خیلی مهم، قرار داده و در ذهن مردم و مسئولان و... صعود به جامجهانی را به عنوان قله آرزوها و هدف نهایی فوتبال ایران جا انداخته و تلقین کردهاند، مسبب اصلی این اتفاقات هستند و همانطور هم که بارها نوشتهایم آنها هستند که برای کسب و حفظ منافع نامشروع که در گروی اینگونه رفتارهای غیرمنطقی وگاه ضد ملی و فرهنگی است، خط وربط این فوتبال را تعیین میکنند. وقتی هدف اصلی و راحتتر بگوئیم تنها هدف این فوتبال صعود به جامجهانی میشود، آن وقت دست زدن به هر کاری و تحمل هر توهینی و هزینهای و باجدادن و ناز و غمزهای و بی فرهنگی و سقوط اخلاقی و... در این فوتبال مباح میشود چنان که میبینیم که شده است. وقتی درباره این هدف کاذب برخی جیرهخواران قلم به دست رسانهای و برخی عقبماندههای میکروفون به دست سیمانشین چنان جوسازی میکنند که قدرت فکر کردن و ابتکار را از دست مسئولان و مدیران ورزش و فوتبال میگیرند، آنوقت دیگر مهم نیست که یک کشور 80 میلیون نفری، تاریخی، انقلابی و با سابقه درخشان در فوتبال آسیا، یک زمین تمرین مناسب برای تیم ملی نداشته باشد، آن وقت اصلا مهم نیست که هر هفته در ورزشگاههایش از نظر فرهنگی و رفتاری بساط قلدر بازی و گردن کلفتی و فحاشی و باجخواهی برپا شود، آن وقت دیگر اصلا مهم نیست که در ردههای سنی جوان باشگاهیاش چه اتفاقات فاجعهآمیزی رخ میهد، آن وقت دیگر اصلا مهم نیست که میان مربیان باشگاهی و مربیان ملیاش چه درگیریهای تندی صورت میگیرد و چه الفاظ زشت و توهینآمیزی ردوبدل میشود، آن وقت دیگر مهم نیست به بهانه رفتن به جامجهانی چه حیف و میلها و بریز و بپاشها و... انجام میگیرد!
جامجهانی را عشق است!! سوال همیشگی خود را تکرار میکنیم، در همه جای دنیا تیمها، این طوری و با این رفتارها و تحمل این هزینههای مالی و اخلاقی و... به جامجهانی میروند؟! یا صعود به جامجهانی در همه جای دنیا باعث رشد و پیشرفت فوتبال و جذابیت مسابقات و گرم شدن تنور رقابتهای داخلی میشود، باعث افزایش روح وحدت و همکاری میان دستاندرکاران فوتبال و تیمها و مربیان و تماشاگران میشود، چرا اینجا شاهد این اتفاقات ناخوشایند هستیم؟ چرا اینجا تیم ملی بلای جان باشگاهها و فعالیت باشگاهها و برگزاری لیگ مخل و مانع صعود تیم ملی به جامجهانی شده است؟! این در حالی است که هم رقابتهای باشگاهی لازم است و هم فعالیتهای تیم ملی در راس امور فوتبال هر کشور است. این دو در همه جای دنیا مکمل و متمم و یار و همکار یکدیگرند، پس چرا در فوتبال ما شرایط بهگونهای است که ذکر کردیم و این دو نه رقیب، بلکه به دشمن یکدیگر تبدیل شدهاند؟!
مشکل از اصل فوتبال نیست، این رشته ورزشی در نفس و ذات خود ایراد و عیبی ندارد. مشکل از ما و نحوه رفتار و مدیریت ماست. به قول شاعر
اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک
تو با بیخ تندی میاغاز لیک
با این وصف آیا وقت آن نرسیده که مسئولان ورزشی و مدیران فوتبال از خود سوال کنند، فوتبالی که یک زمین استاندارد برای تمرین و یک مکان مناسب برای برگزاری اردوی تیم کشورش وجود ندارد، با رفتن به جامجهانی چه چیزی را میخواهد ثابت کند؟ چه چیز این فوتبال «جهانی» و «استاندارد» است که نحوه صعودش «جهانی» باشد؟ و باز یک سوال تکراری دیگر، فوتبال ایران تاکنون چهار بار به جامجهانی صعود کرده است، این صعودها چه تاثیری در بهبود وضعیت فوتبال و سلامتی فکری و فرهنگی و اخلاقی آن و ارتقای سطح کیفی و فنی رقابتها و تیمهای آن گذاشته است؟ به گمان ما دیگر وقت آن رسیده که مسئولان و دستاندرکاران فوتبال و ورزش عمل خوب را جانشین و یا چاشنی حرفهای خوب و اصولی نمایند و دست از خودفریبی و دیگر فریبی بردارند و به جای حرکت کردن به ساز مشتی دلال و کارچاقکن و خلافکار و افکار مسموم و منحرف و... به مصالح بزرگتر و اهداف بالاتر بیندیشند، به جای اینکه همه فکر و تمرکز خود را معطوف به صعود به جامجهانی کنند تا از اسلاف خود و از جریانهای سیاسی رقیب «کم» نیاورده باشند و از این حربه، تبلیغی برای رویدادهای غیرورزشی، مثل انتخابات و... بسازند و...، کمی ملیتر، ورزشیتر و مردمیتر و... و مهمتر از همه آخرت نگرتر به وظیفه و مسئولیتهایی که برعهده دارند، بیندیشند و عمل کنند. بیایند برای ورزش یک کشور بزرگ و پرجمعیت، کشوری فرهنگی، تاریخی و انقلابی، زیرساختها و امکانات لازم را فراهم آورند، اساسی و زیربنایی کار کنند و به جای متابعت از هرهری مسلکها و منفعتجویان، الگوهای اصیل و کارساز و تجربه شده در همه جای دنیا را به کار بگیرند و «آنچه را که خود دارند»، «زبیگانه تمنا نکنند»، از اصول حرف نزنند، و بعد غیراصولی عمل کنند، شعار اقتصاد مقاومتی سر ندهند و در عمل بیتالمال را خرج سفرهای تفریحی و اردوهای بیحاصل نمایند و... از فضایل و سبک «دهداری» نگویند و در عمل به توصیه دلالها و کارچاقکنها به جای اردو زدن در گوشهای از این کشور بزرگ و واقعا مظلوم، دغدغه پورسانت این و آن دلال و پر کردن جیب شارلاتان مسلکها را داشته باشند...! راستی اگر امروز وقت به خود آمدن نرسیده، کی قرار است برسد و به «خود» بیائیم؟!
* سیدمحمدسعید مدنی