جام حذفی، خواب قهرمانی لیگ را از سر تراکتورسازی پراند!
امیر قلعهنویی و تیمش در یک بازی خانگی (مقابل گسترش فولاد همشهری) باز هم متوقف شدند تا آنهایی هم که نمیخواهند قبول کنند، بپذیرند که تیم تراکتورسازی سودای قهرمانی در لیگ را از سر بیرون کرده است! این در حالی است که در آغاز فصل به گمان خیلی از کارشناسان از جمله چند نفر از بچههای گروه فوتبال کیهان ورزشی، این تیم به همراه پرسپولیس حتی بیشتر از پرسپولیس، شانس اول قهرمانی در لیگ بود. اینکه چرا چنین وضع و حال و روحیهای بر کار و بار تیم تبریزی حاکم شده است، موضوعی است که نیاز به واکاوی و مطالعه بیشتر دارد. در این مورد شاید بیش از هر کس آقایان آجورلو و قلعهنویی میتوانند اظهارنظر کنند و بدون اینکه بنای فرافکنی و تبرئه خود و مقصر جلوهدادن دیگری را داشته باشند، با تکیه بر مسائل پنهانی و پشت پرده این تیم، بهتر و دقیقتر چرایی موضوع را تحلیل نمایند، اما از نظر ما که از بیرون به مسائل نگاه میکنیم و براساس شواهد و تجربه و موارد مشابه اظهارنظر میکنیم، شاید دلیل اصلی، صعود تیم تراکتورسازی به فینال مسابقات جام حذفی باشد. اگر نگاهی به نتایج هفتههای قبل لیگ بیندازیم، این نتیجه خود به خود حاصل میشود که از وقتی که تیم قلعهنویی با بردن ذوبآهن آن هم در اصفهان (در روز شنبه 95/10/11) فینالیست شدنش در جام حذفی مسجل شد، روند نزولی این تیم در لیگ شروع شد و دیگر آن جدیت و انگیزه دور رفت را در چهره و ساقهای بازیکنان تراکتورسازی نمیتوانستی ببینی! اگر قضیه واقعا این طور باشد، این نتیجه هم به دست میآید که تراکتورسازان خود را از پیش قهرمان جام حذفی میدانند و چون جام را در دستان خود احساس میکنند، دیگر انگیزه و ضرورتی برای جنگیدن در لیگ در نزد خود نمیبینند...! و این تصور و فکر خطرناکی است و... به طوری که امکان دارد موجب شود که غرور و احساس «از پیش برنده بودن»، فینال جام حذفی را هم به نفع رقیب تراکتورسازی، یعنی نفت، رقم بزند!
کرانچار، سپاهان، چند سؤال...؟!
سپاهان با کرانچار شروع خوبی داشت. در حالی که رفته رفته به خط پایانی لیگ نزدیک میشویم، مدیران تیم اصفهانی رأی به تغییر ویسی و جانشین نمودن کرانچار دادند. اینکه آیا این تغییر درست بود و میتواند باعث رضایت هواداران سپاهان در پایان لیگ شود یا خیر؟ و این سؤال که آیا اصولا مشکل زردپوشان اصفهانی و دلیل افت و عدم نتیجهگیری آنها، به مسئله مربیگری برمیگشت و سایر اجزاء و عناصر و مهمتر از همه مدیریت این تیم براساس منطق و طبق روال کارهای خودش را انجام میداد و... سؤالاتی است که در آینده خیلی نزدیک پاسخ آنها روشن خواهد شد. البته یک سؤال اساسیتر هم باقی میماند که باید در جا و وقت دیگری مفصلتر به آن پرداخت که اصولا چرا چند سال پیش کرانچار که با تیم سپاهان روزهای خوبی داشت برکنار شد، که حالا دوباره برای آوردنش این همه دوندگی کنند؟ و بالاخره اینکه آن باندها و آقایانی که وقتی قرار شد به دلایل معلوم و نامعلوم و عمدتا چون باجشان نرسیده بود، چند سال پیش مربی کرووات را برکنار کنند، پشت شعارهای اخلاقی و فرهنگی پنهان شدند و این مرد نگونبخت را به انواع و اقسام انگها و تهمتها کوبیدند و در کاغذپارههای خود تقریبا او را به عنوان «مفسد فیالارض» معرفی میکردند، حالا و این روزها کجا هستند و چرا حرف نمیزنند، اعتراض نمیکنند و... رگ غیرت و اخلاق و فرهنگشان تکان نمیخورد؟!
داستان کهنه و ماجرایی تکراری: این بار رضائیان
بالاخره برانکو نظر قطعی خود را اعلام کرد: «این رضائیان را نمیخواهم»، به دنبال آن باشگاه پرسپولیس هم اعلام کرد که «رضائیان تیم بعدی خود را اعلام کند.» اهالی فوتبال از ماجرای رضائیان و برانکو و پرسپولیس کم و بیش اطلاع دارند. ماجرایی که از آغاز فصل 95-96 لیگ برتر آغاز شده و... با اظهارنظرهای ذکرشده، ظاهرا پایان یافته است. این هم یکی از موضوعاتی بود که در همان روزهای اول کاری در تحریریه کیهان ورزشی و بین اعضای گروه فوتبال بحث گرم و طولانی داشت. خلاصه همه این حرفها در یک کلمه جمع میشد: «افسوس»! افسوس نه فقط از این نظر که رضائیان از پرسپولیس جدا شد، این شاید درد و افسوس بعضی از طرفداران پرسپولس و این بازیکن باشد، افسوس بزرگتر از اینکه چرا کار بعضی از بازیکنان مستعد و آیندهدار فوتبال ما این قدر زود به اینجاها کشیده میشود! این آفت بازیکن سالاری که خود نشانه و علامت عقبماندگی فوتبالی است، کی قرار است دست از سر فوتبال ما بردارد؟! چرا بر رفتار و احوال بازیکنان و جوانان آتیهدار ما نظارت نمیشود، معلم و راهنما و مرشد و خطدهنده به این بچهها چه کسانی هستند، چه کسانی نقش «مدیر برنامه» آنها را بازی میکنند، مجوز و مشروعیت خود را از کجا به دست آوردهاند و...؟! چرا این گونه مسائل و رفتارها و دعواها در فوتبالهای پیشرفته یا اصلا نیست یا بسیار ناچیز و حداقلی است؟ این سؤالات و امثال آن در فوتبال ما فراوان است، و اگر بخواهیم باز به یک پاسخ یک کلمهای اکتفا کنیم، باید بگوئیم: «مدیریت»! تیمهای ما و بازیکنان ما و فوتبال ما و ورزش ما و... درست مدیریت نمیشود. اشتباه نشود، حرف ما، آقای طاهری و امثالهم نیست، حرف ما فراتر از این حرفهاست. حرف ما فقط درباره امروز و این ماجرا نیست، بلکه این داستانی کهنه و ماجرایی تکراری است که باید برای جلوگیری از تکرار آن و به حداقل رساندن آن، مدیریت، کاروبار و تاروپود فوتبال را اصلاح کند.
و... این بار نورافکن!
تا از بحث رضائیان زیاد دور نشدهایم بگذارید به این «بر تازه»ای که از «باغ فوتبال» کشورمان رسیده، اشارهای داشته باشیم. در جریان بازی استقلال- فولاد، همان وسط زمین میان امید ابراهیمی و امید نورافکن یک درگیری لفظی پیش میآید، بلافاصله منصوریان هم حکم به تعویض بازیکن جوانتر یعنی نورافکن میدهد و... ماجرا باید اینجا تمام میشد، اما تمام نمیشود، چرا که وقتی نورافکن میرود تا روی نیمکت بنشیند، به نشانه اعتراض، لگدی به طرف بطری آب زبان بسته پرتاب میکند. یعقوب کریمی به خاطر رفتارش، به او اعتراض میکند، بازیکن جوان استقلال که هنوز بیست سالش نشده و هنوز بیست بازی برای تیم بزرگ و ریشهداری مثل استقلال نکرده، با مشتهای گره کرده به سمت یعقوب، یورش میبرد، تا همان بلای بطری آب را سر یعقوب هم درآورد که... چند نفری آنجا مانع میشوند. این حرکات در یک بازی رسمی، جلوی دیدگان هزاران هوادار و... در چند قدمی پیشکسوتان محترم و صاحب نامی چون نصرالله عبداللهی و بهتاش فریبا، صورت میگیرد و... بالاتر عرض کردیم بحث «بازیکن سالاری» و بداخلاقی و عدم رعایت حریم و حرمتها، فقط به پرسپولیس و رضائیان و برانکو و... برنمیگردد، بلکه این بحث، که درواقع درد و آفتی است جانکاه در فوتبال ما، موضوعی ریشهدار و خطرناک و تاسف برانگیز است، رضائیان و نورافکن و... در آغاز راه هستند، اگر درست هدایت و مدیریت شوند و از استعداد و توان آنها به درستی استفاده شود، سالهای سال میتوانند برای فوتبال ما، هواداران ما و بالاخره مهمتر از همه، «تیم ملی»، منشأ شادی و موفقیت و کامیابی باشند، اما چرا این استعدادها، این قدر زود، نفله میشوند، مسیر گردنکشی و زیادهخواهی و غرور و... بیراهه را در پیش میگیرند، سؤالی است اساسی که ریشه در دردها و آفاتی متعدد دارد که مهمترین و تاثیرگذارترین آنها همان است که بارها نوشتهایم و درباره خطرات آن هشدار دادهایم: «نتیجهگرایی افراطی» و «کمیت محوری» که سالهاست به جان فوتبال ما افتاده و اصول را زیرپای نتایج آنی، احساسات زودگذر و رجزخوانیهای کودکانه، قربانی کرده است!
حرفهای کروش و تیمش شنیدنی است
کروش با تیم ملی روزهایی خوب و امیدوارکننده را سپری میکنند. در فوتبالی که از سر تا پای آن مشکل و مسئله و درد و آفت میبارد، خدا وکیلی تیم ملی باعث امیدواری و خشنودی و رضایت خاطر میشود. در تعطیلات نوروزی، تیم ملی فوتبال دو بازی در راه جام جهانی انجام داد. یکی در خارج از خانه مقابل قطر، دیگری در خانه و ورزشگاه آزادی جلو چشم صدهزار تماشاگر حاضر؛ هر دو را هم 0-1 برد تا راه صعود به جام جهانی 2018، بیش از پیش هموار به نظر برسد. تیم ملی میبرد، کروش سربلند و با اعتماد به نفس کار میکند، چون مرد پرتغالی حتیالامکان به «اصول» عمل میکند، به شخصیت خود و تیمش احترام میگذارد، در برابر آنچه تعهد کرده است، خود را مسئول احساس میکند، به کار و مأموریتش توجه و تمرکز دارد، حاشیهها نمیتوانند او را درورطه خود غرق کنند. کروش با تیمش میگویند، این فوتبال علیرغم همه جفاها و ناملایماتی که عدهای چسبیده و انگل مآب بر آن تحمیل میکنند و جفاهایی که دوست و دشمن بر آن روا میدارند، هنوز آنقدر به طور ذاتی توان و بضاعت دارد که از پس تیمهای چندملیتی و مجهز و گرانی چون قطر یا تیمی مثل چین که سالهاست برای فوتبال خود سرمایهگذاری کلان کرده است، برآید. کروش با تیمش ثابت کردهاند که موفقیت در گروی «عمل به اصول» است، اصولی مثل نظم و دیسیپلین و هرچیز و هر کسی در حد و در جای خودش و...
حرفها و شعارهای انتخاباتی!
در صحبتهایی که میان دوستان تحریریه مطرح بود، یکی هم این بود که خیلی از حرفها و مصاحبههایی که اخیرا از سوی مسئولان ورزش، بویژه شخص اول اجرایی ورزش، مطرح میشود، رنگ و بوی شعار و بازارگرمکنی دارد و خلاصه بیشتر «انتخاباتی» به نظر میرسد تا اینکه حرفهایی که واقعا مطرح کنندگان آن قصد اجرایش را داشته باشند. ما فعلا در این باره قضاوت نمیکنیم، فقط آنچه را که بعضی دوستان که البته باور کنید با دیدگاهی کاملا ورزشی- نه سیاسی و خطی و جناحی و...! - در تحریریه ما مطرح کردند، اینجا آوردیم، تا فقط دوستان اطلاع داشته باشند، و... انشاءالله با عمل خود نقیض آن را ثابت نمایند.
* از سیّد