دفاع از حق یا حق خوری؟! توقع بیجا ازنماینده در فدراسیون
یکی از همکاران قدیمی چند روز پیش حرف خوبی در تحریریه کیهان ورزشی میزد، حرف او درباره ضرورت حضور نمایندگان ورزش ما در فدراسیونهای جهانی و کنفدراسیونهای قارهای بود. او میگفت ما همانطور که انتظار داریم این افراد از حق ورزش ما در مجامع جهانی و بینالمللی دفاع کنند، انتظار نداریم که حق دیگران را تضییع کنند! شما هم حتما تصدیق خواهید کرد که حرف ایشان کاملا منطقی و منصفانه است. اما چطور شد که اصلا چنین حرفی به میان آمد؟ پاسخش این است که در تحریریه میان چند تن از همکاران صحبت از عزل و برکناری یکی از نمایندگان ورزشی ما در فدراسیون جهانی یکی از رشتهها (ظاهرا هندبال؟) توسط رؤسای سابق آن فدراسیون گل انداخته بود. وقتی ما از دلیل عزل آن فرد نماینده (داود توکلی) سؤال کردیم پاسخ شنیدیم که ظاهرا یکی از رؤسای قبلی فدراسیون هندبال از او توقع بیجا داشته است و مثلا از او انتظار داشته به قیمت تضییع حق و حقوق دیگران برای هندبال ایران، پوئن کسب کند و امتیاز جلب نماید! آنجا بود که آن همکار قدیمی به میدان آمد و آن حرف بالا را زد.
بیانگیزگی تراکتور مسبوق به سابقه است
2 سؤال درباره قلعهنویی
* یکی از روزهای هفته گذشته، خوانندهای با نگارنده تماس گرفت و درباره مطلبی که شماره پیش درباره تیم تراکتورسازی نوشته بودیم، صحبت کرد و در آخر دو نکته را هم مطرح کرد و خواهش کرد این دو نکته را به صورت سؤال مطرح کنیم شاید بعضی خوانندگان باشند که بخواهند جوابی به آن بدهند. ایشان در مقدمه مطلب میگفت این که نوشتی از وقتی که تراکتورسازی به فینال جام حذفی رفت و بوی قهرمانی به مشاش خورد در لیگ بیانگیزه شد، نمیگویم کاملا درست است، بلکه حرف مسبوق به سابقهای در فوتبال ماست. در این فوتبال که اسم حرفهای را هم یدک میکشد، متاسفانه چیزی به نام «ظرفیت» یا اصلا وجود ندارد یا خیلی خیلی کم است. فلان بازیکن به مجرد اینکه دو تا گل میزند، خودش را گم میکند و انگیزهاش ته میکشد و در همان شروع راه به پایان میرسد. همینطور است وصف حال فلان تیم و فلان مربی و...! درست برخلاف ورزش حرفهای که گویا در آن «انگیزه» تمامنشدنی است و بزرگان آن عرصهای ظرفیتی بینهایت و در حد یک اقیانوس دارند و...
و اما سؤالاتی که این دوست عزیز و خواننده خوشتحلیل مطرح میکرد درباره شخص امیر قلعهنویی سرمربی تیم تراکتورسازی بود. سؤال اول اینکه، چه شده که چند فصل است، قلعهنویی به نزدیکی پایان فصل که میرسد میانهاش با بازیکنان تیم تحت اختیار به ویژه بازیکنان بزرگتر و اسمورسمدارتر به هم میخورد و آن رفاقت و گرمی آغاز فصل در روزهای حساس از بین میرود؟ نکته یا سؤال دوم هم اینکه سابق که قلعهنویی از جمله مربیان موفق ما بود و تیمهای زیرنظرش را یکی پس از دیگری قهرمان میکرد، همیشه شروع موفقی در لیگ نداشت و معمولا با یکی، دو باخت و مساوی شروع میکرد و رفتهرفته تیمش شکل میگرفت و مسیر قهرمانی را پیش میگرفت، حالا چه شده که او چند فصل است که خوب و کوبنده شروع میکند اما هرچه میگذرد و در طی فصل بیشتر از مسیر قهرمانی دور میشود؟! آیا این اتفاقات، اتفاقی است؟! یا اینکه دلیل و علتهایی دارد؟ آیا اصولا بین این دو سؤال ارتباطی میتواند وجود داشته باشد و آیا...؟!
ایگور، گوشی را دست بعضیها داد
انضباط و نظم حرف اول را میزند
* مربی جدید تیم ملی والیبال آقای ایگور کوالاکوویچ در اولین روز تمرینات تیم ملی، با بازیکنان دعوت شده، اتمام حجت کرده و نکاتی را به عنوان «اصول کاری» که لازمالاجراء است به آنان گوشزد کرده است. او گفته است تلاش میکند تا ثابت کند انتخابش توسط فدراسیون والیبال ایران منطقی بوده و بیجهت نبوده و تلویحا هم گفته است هر کس بخواهد به مقابله با تلاش او برخیزد به زبان خودمانی «وی را خراب کند»، جلویش میایستد. به نظر میرسد یکی از ابزارهای مهم و مورد توجه سرمربی کروات تیم ملی، «نظم و انضباط» است و باید بگوئیم او روی نقطه خوب و ابزار تاثیرگذاری انگشت گذاشته است. ما میدانیم که موفقیت در سایه نظم و انضباط و کار حسابشده به دست میآید و بینظمی و هرهریگری و زیادهخواهی و بازیکن سالاری و... آفت موفقیت و پیروزی است. همه باید توان و قابلیتهای خود را خالصا مخلصا در طبق اخلاص بگذارند و هر کس به سهم خود با انجام وظیفه در موفقیت یک مجموعه و یک تیم شریک باشد.
فعلا نمیخواهیم زیاد وارد جزئيات شویم فقط در آخر میخواهیم بگوئیم ما هم مثل خیلی از اهالی ورزش از اینکه روند صعودی و موفق والیبال ایران مختل شود و بعضیها بخواهند با زیادهخواهی و گردنکشی بساط باجخواهی در این رشته موفق راه بیندازند، نگرانیم و با این گونه حرکات سخیف مخالفیم و اگر لازم باشد به عنوان قدیمیترین نشریه ورزشی مملکت به سهم خود با صراحت به مقابله با آن خواهیم پرداخت. اما امیدواریم وجود مربیان نظم محور و جدی از یکسو و حمایت فدراسیون والیبال از حرکاتی که به ایجاد نظم و نشاندن هر کس سر جای خودش و قرار دادن هر چیزی سر جای خودش کمک میکند، خیلی از مسائل را در نطفه خفه کند و گوشی را دست بعضیها که برای والیبال خیالاتی را در سر میپرورانند، بدهد!
شلتاق شیادهای فوتبال و انزوای اکبر کارگرجم
یک ماه دلالی یکسال استراحت در آنالیا
* اصغر حاجیلو هم از منزویشدن و گوشهنشینی پیشکسوتان و چهرههای نامدار و شلتاق کردن شیادها و شارلاتانها در فوتبال انتقاد کرد. اصغرآقا میگوید: «اینها- شیادان فوتبال- یک ماه به اسم نقل و انتقالات کار میکنند و یک سال میخورند. تعطیلاتشان را به آنالیا و آنتالیا میروند و پول فوتبال را در عرض یک ماه به جیب میزنند، آن وقت پیشکسوتانی مثل اکبر کارگرجم پس از سالها افتخارآفرینی باید گوشه خانهشان بنشینند و هزار و یک مشکل داشته باشند.»
حاجیلو این حرفها را در پاسخ به شایعاتی که درباره مذاکره باشگاه سایپا با چند مربی برای جانشینی حسین فرکی مطرح کرد. او که سرپرست تیم سایپا است ضمن رد این شایعات میگوید: «... عدهای هم که من نام آنها را نه دلال که شیاد میگذارم این حرفها را درست میکنند تا بازار نقل و انتقالات را به نفع خودشان گرم کنند.» او اضافه میکند: «... در این میان حمایتهای مدیران باشگاه نقشی کلیدی ایفا میکند. در باشگاه سایپا هم مدیران باشگاه و آقای درویش به خوبی از کادر فنی و بازیکنان حمایت کردند و امیدوارم با این حمایتها تیم در لیگ برتر حفظ شود.»
جالب است با اینکه همه از نقشآفرینی شیادان و شارلاتانها در این فوتبال اطلاع دارند، اما هیچ ارادهای برای مبارزه و دفع این عناصر مخرب و جذب چهرههای خاکخورده و عصارههای فوتبال به میدان نمیآید؟!
از ترس جن تا صبح نخوابیدیم!
دقیقه 90، خدا بیخ گلویمان را گرفت
* در این فوتبال ماجراهای عجیب و غریب زیاد شنیدهاید و شنیدهایم، هر دوره و فصلی هم یک چیزی مد میشود و سرزبانها میافتد و... مثلا چند سال پیش ماجرای «سحر و جادو» خیلی ورد زبانها شده بود و دخالت رمالها و فالگیرها و جادوگرها و... و تاثیر آنها در نتایج مسابقات و سرنوشت قهرمانی لیگ و صعود و سقوط تیمها... در فوتبالی که ادعای حرفهایگری و حرکت در مسیر «فوتبال علمی و مدرن» دنیا!!
هر وقت هم میآید تا این طور ماجراها به خاطر پدید آمدن ماجراهای عجیب و غریب جدید از یادمان برود، یک اتفاقی میافتد، کسی چیزی میگوید، دوباره یاد آن داستانهای قدیمی و آزاردهنده میافتیم. مثلا درباره همان ماجرای «سحر و جادو» هفته پیش از بهروز رهبریفرد چیزهایی خواندیم و شنیدیم که... هم خندیدیم و هم به حال و روز این فوتبال و آنچه در آن میگذرد تاسف خوردیم. خوب است چند جملهای از این حرفها را پایینتر بیاوریم، تا آنهایی هم که آن حرفها را نخواندهاند لااقل بخشی از آن را مطالعه کنند و حظ وافر ببرند!!
بهروز رهبریفرد مدافع اسبق تیم پرسپولیس در پاسخ به این سؤال که چرا از فوتبال فاصله گرفته و به عالم مربیگری ورود نکرده، انگار داغ دلش زنده شده باشد، میگوید: «یک بار بعد از دوران بازیکنی ورود کردم که برای هفت پشتم بس بود و فرار کردم. در استیل آذین به عنوان کمک مربی مشغول به کار شدم که ترسیدم و رفتم!» او در ادامه میگوید: «در مدتی که در فوتبال بودم سر داستان سحر و جادو یک سری مسائل دیدم و ترسیدم. به ما میگفتند بروید چهارگوشه زمین فلان کار را انجام دهید، به تدارکات میگفتند فلان کار ناشایست را درون دروازه حریف انجام بدهند که با دیدن این اتفاقات گفتم آقاجان ما نمیخواهیم و نیستیم. این طور نباشد که شبها از ترس جن تا صبح بیدار باشیم...» او برای اثبات حرفهایش اضافه میکند: «... آن آدمها مثل تدارکات که درخواست را به آنها میگفتند، هنوز زنده هستند و میتوانید بروید از آنها بپرسید...»
رهبریفرد درباره سرنوشت آن تیم هم این نکته را یادآور میشود: «... همان سال تیم ما درحال صعود بود، اما بازی آخر را باختیم و بالا نیامدیم. دقیقه 90 خدا بیخ گلوی ما را گرفت و اجازه نداد صعود کنیم.» آیا با این وصف که یکی از هزاران ماجرای این فوتبال گرفتار شارلاتانیسم است، نباید به حال این وضع و اوضاع و سرنوشت فوتبال مستعد و مملو از استعداد ایران تاسف خورد؟!
شاید برای رکوردگیری، سری به اردو زدم!
اصولی که زیر سکوی قهرمانی قربانی میشود
* نمیدانیم تا زمانی که این مطلب به دست شما میرسد موضوع وزنهبرداری رفع و مسئله آن حل شده است یا خیر؟ آیا سهراب مرادی و کیانوش رستمی بالاخره با فدراسیون به توافق رسیدند، فدراسیون توانست آنها را قانع کند و لااقل سهراب را برای حضور در تمرینات تیم و اردوی تیم ملی وزنهبرداری مجاب سازد یا خیر؟ اما اگر هم به فرض مشکل برطرف شده باشد، حتما به طور قطعی حل و فصل نشده و... دو روز دیگر دوباره این حرف و حدیثها و نارضایتیها و درخواستهای منطقی و غیرمنطقی و... از جای دیگر بیرون میزند و آرامش وزنهبرداری را به هم میزند. این در حالی است که وزنهبرداری ایران دو میدان مهم آسیایی و جهانی را در پیشرو دارد؟
به هر حال این موضوعات، مسائل نوظهوری است که از وزنهبرداری به گوش میرسد، و سابق بر این از قهرمانان بزرگی چون رضازاده، بهداد و... در گذشته دورتر نصیری و... چنین حرکات و حرفهایی دیده نمیشد و به گوش نمیرسید، اینکه یکی بگوید من خارج از تیم ملی و برای خودم تمرین میکنم و فقط برای رکوردگیری به اردو سری میزنم! و آن یکی بگوید تا امکانات و شرایط اردو را آنطور که من میخواهم فراهم نکنید، من نمیآیم و... فقط در وزنهبرداری و بلکه ورزش ما که سخت «نتیجهگرا» شده است و اصول کاری و مدیریتی زیرپای «طلا و نقره و برنز» و «سکو» دفن کرده است، به چشم میخورد و رخ میدهد.
پوزخند به جای پاسخ
کسی از پرونده «فساد در فوتبال» خبری دارد؟
* راستی کسی از پرونده موسوم به «فساد در فوتبال» خبری، سراغی، چیزی دارد؟! پروندهای پرسروصدا که یک عدهای خوشخیال مثل ما را هم خوشحال و امیدوار کرده بود که بالاخره پای مسئولان بالاتر از ورزش و وکلای این مردم هم به این فوتبال گرفتار در چنگال باندهای اختاپوسی باز شد و آنان حساب ناپاکان و غیرصالحان را کف دستشان میگذارند و سلامت و آرامش را به فضای فوتبال حاکم میکنند و کار را دست کاردان میسپرند و آدمهای بدرد بخور گوشهنشین را از کنج عزلت خارج میسازند و از تجربه و فکر و هنر آنها استفاده و به نفع فوتبال و برای ساختن فوتبال استفاده میکنند؟ راستش این سؤال را ما از بچههای تحریریه هم پرسیدیم و از بعضی از آنها که بیشتر پیگیر اخبار مربوط به فوتبال هستند، سراغ این پرونده را گرفتیم، اما به هر کسی که گفتیم به جای جواب درست و درمان، پوزخند و نیشخند و... از این طور چیزها تحویلمان داد! آیا کسی از شمای خواننده از سرنوشت این پرونده خبر دارد؟ آیا قرار هست که این پرونده دنبال شود و تا کشف ریشههای فساد پیش برود یا اینکه... این پرونده هم رفت لای دست امثال و اسلاف خود (مثل طرح جامع ورزش و...) و ... تا در قفسههای بایگانی گرد و خاک و دود بخورد؟!
* از سیّد