آقا فیروز می گفت خون طرف را بریزید تا جایزه نقدی بدهم!
کیهان ورزشی: آقای استیلی، لطفا مختصری درباره چگونگی ورودتان به رشته فوتبال و بافت و خاستگاه اجتماعی محله خود بفرمایید.
حمید استیلی: من بچه نازیآباد - چهارصد دستگاه و جنوب شهر هستم. بیشترین تفریح بچههای جنوب شهر، فوتبال بود. بعضیها هم به طرف کشتی میرفتند. کشتی، احتیاج به سالن و تشک داشت ولی فوتبال به چیزی نیاز نداشت. در زمین آسفالت، دو تا سنگ میکاشتیم و فوتبال بازی میکردیم.
در محله ما، اکثرا فوتبال بازی میکردند که بعضیها از من بزرگتر و بعضیها کوچکتر بودند. در منطقه ما، 3 یا 4 زمین خاکی وجود داشت که الان مدرسه شده است. بچههایی که از ما بزرگتر بودند، در آن جا تیم داشتند. همچنین بچههایی که از این افراد هم بزرگتر بودند، برای خودشان تیم داشتند. ما سه برادر بودیم که به سمت فوتبال کشیده شدیم. در آن زمان هم یک عده پرسپولیسی و تعدادی دیگر هم استقلالی بودند. من از اول به سمت پرسپولیس رفتم.
کیهان ورزشی: بازیکنانی در زمان نوجوانیتان بودند که باعث گرایش شما به فوتبال و پایبندیتان به این رشته شوند؟
استیلی: در بین بچههای محل ما، یک سری فوتبالیستهای خوب بودند که شهید شدند. آقای طاهر اباخواه در محل ما، بازیکن تیم پاس بود. فوتبالیست ریزهای بود و شهید شد. حسن شفیعنیا در بزرگسالان پرسپولیس بازی میکرد. حمید صفری و محمد گلمحمدی در مدرسه فوتبال آقای لارودی بازی میکردند و من هم وارد آن مدرسه شدم. باشگاه پاس در نزدیکی محل زندگی ما قرار داشت و اکثر بچهها به آن جا میرفتند. آقای حسن مرادی، عضو تیم ملی بود و ایشان هم در محل ما زندگی میکرد.
کیهان ورزشی: وضع مالی پدرتان چه طور بود؟
استیلی: پدرم جزو تکاورها بود که در حین خدمت به شهادت رسید و در آن زمان، من پنجساله بودم. مادرمان زندگی را اداره میکرد. خانهای هم از خودمان نداشتیم و در خانه مادربزرگمان (مادر مادرم) در چهارصد دستگاه نازیآباد زندگی میکردیم.
مادرم، حقوق پدرم را میگرفت و زندگی میکردیم. بعضی وقتها هم کارهای خیاطی انجام میداد که کمک خرجمان باشد.
کیهان ورزشی: شما کار نمیکردید؟
استیلی: من در سه ماه تابستان کار میکردم. مثلا در یک کارگاه ساخت لیوان بستنی مشغول بودم. دستفروشی میکردم. از میدان، بلال و آلبالو میآوردیم و میفروختیم. بستنی و آلاسکا و باقلوا میفروختیم. در سه ماه تابستان خرجمان را در میآوردیم.
کیهان ورزشی: اکبر آقا، شما تعریف کنید که فوتبال را از کجا و در چه شرایط و با کدام امکانات شروع کردید.
اکبر یوسفی: من متولد میدان خراسان هستم. در خیابانهای اتابک و نفیس بودیم، ولی زمانی که هشت ساله بودم به کرج رفتیم. پدرم دوست داشت در فردیس کرج زندگی کند. من هم در زمینهای خاکی آنجا بازی میکردم. کریم باوی، مهاجر جنگزده خوزستان بود که در آن زمان به منطقه ما آمد. بازیکنانی مانند نادر خمسآبادی و مرحوم بابک معصومی و بعد از آنها، علی کریمی و جواد نکونام در آن منطقه بودند. من از خاکیهای فردیس شروع کردم و دو سال هم، در رشتههای رزمی و کونگفو کار کردم. پدرم مخالف فوتبال بود و دوست داشت که من در رشتههای رزمی یا کشتی کار کنم.
استیلی: [با خنده] همون بود که همه را در فوتبال میزدی!
یوسفی: با همه این اوصاف من به فوتبال گرایش داشتم و به فوتبال عشق میورزیدم.
برادر بزرگترم (علیآقا) - که چهار سال از من بزرگتر بود - به من انگیزه میداد که به سمت فوتبال بروم. ایشان از من هم تکنیکیتر بود و اگر به فوتبالش ادامه میداد، خیلی بهتر از من میشد ولی بیشتر، روی تمرینات من تمرکز کرد تا در فوتبال پیشرفت کنم.
کیهان ورزشی: به کدام بازیکن علاقهمند بودید؟
یوسفی: من از سبک بازی ناصر محمدخانی خیلی خوشم میآمد. پست اول من، فوروارد بود.
کیهان ورزشی: وضع مالی خانواده شما چه طور بود؟
یوسفی: پدر من راننده ماشینهای سنگین بود. وضع مالی ما خوب بود ولی به علت تصادفی که پدرم کرد و چند نفر کشته شدند و یک سال به زندان رفت، وضع معیشتی ما خراب شد.
مادرم برای تامین مخارج زندگی، مجبور شد که کار کند. بعدا که پدرم از زندان آزاد شد، وضعیت مالی ما به صورت عادی درآمد.
کیهان ورزشی: شما در نوجوانی کار نمیکردید؟
یوسفی: چرا؛ من هم خیلی کار میکردم. در تراشکاری مشغول بودم، در باتریسازی کار کردم و بستنی، نوشابه و از این جور چیزها هم میفروختم.
کیهان ورزشی: به نظر می رسد بخشی از روحیه جنگندگی شما در فوتبال، نشأت گرفته از روند زندگیتان در قدیم بوده است.
استیلی: بیتأثیر نبود. ببینید، من فوتبال را از طریق استقلال جنوب و با شخص آقای لارودی شروع کردم. خدا به ایشان خیر و سلامتی بدهد که اصول اولیه فوتبال را به ما آموخت و معلم اولمان در فوتبال بود. من برای اینکه به صورت حرفهای به فوتبالم ادامه بدهم به باشگاه پاس رفتم که در نزدیکی منزل ما قرار داشت. مرحوم حسین پرورش از تیم پاس به دنبال من آمد و مرا به این باشگاه برد و از آن موقع فوتبال حرفهای را آغاز کردم. روحیه جنگندگی ما، در باشگاه پاس شکل گرفت. این تیم نظامی بود و اکثر مربیانش هم نظامی بودند و فوتبال محکم و خشنی داشت. من حدود ده سال در سطح جوانان و بزرگسالان در این باشگاه کار کردم و شکل گرفتم. اگر در نوجوانی به خاطر شرایط زندگی، روحیه جنگندگی داشتیم، در این باشگاه از ما میخواستند که فوتبال محکمی بازی کنیم، از ما میخواستند که وقتی توپ به سمت صورت و شکم شما میآید، نترسید! یادم هست که تازه از تیم جوانان به بزرگسالان رفته بودم و یک روز در موقع بازی یک توپ با شوت سنگین به طرف شکم من آمد و برای اینکه آسیب نبینم، خودم را از جلوی توپ کنار کشیدم. همان موقع آقای مجید حلوایی گوش مرا گرفت و گفت: بچه، نبینم که دیگه بترسیها! این حرف در سر من ماند. آقای حلوایی در صورت و چندین جای بدنش، آثار بخیه و زخم وجود داشت.
کیهان ورزشی: بعدها فیروز کریمی سرمربی پاس شد که تاثیر زیادی روی کار شما داشت؛ او در این ارتباط چه سفارشی به شما میکرد؟!
یوسفی: پول نقد در جیبش بود و تشویق میکرد که هر کس محکم بازی کند و از او خون بیاید، شامل تشویق میشود!
استیلی: خون بریزیم تا جایزه نقدی بدهد!
کیهان ورزشی: اصغر مدیرروستا تعریف میکرد که شما دو نفر از بس که خشن بودید، در تمرینات همه از تیررس تان فرار می کردند!
یوسفی: ما به صورت فشرده در صبح و بعدازظهر تمرین میکردیم و بعد به سونای صفا در خیابان ویلا میرفتیم. تازه من وحمیدخان به سونا بخار میرفتیم و کشتی میکردیم.
استیلی: ما، در آن تیمی که داشتیم، با یکدیگر زندگی میکردیم.
یوسفی: من همیشه در خانه حمید بودم.
استیلی: بهزاد غلامپور که از مسجد سلیمان آمده بود، یک مدت در خانه ما زندگی میکرد. چهار، پنج نفر بودیم که اکثرا در خانه ما بودند. رضاییمنش، محمد خاکپور، بهزاد غلامپور، امین موسوینیا و اکبر یوسفی با هم بودیم.
یوسفی: حمید، ماجرای سونا رفتن مان را تعریف کن!
استیلی: ما، آن علم و دانش و آگاهی را نداشتیم که یک روز قبل از مسابقه اصلا نباید به سونا برویم. قبل از بازی، از ده صبح تا شش بعدازظهر به سونا میرفتیم! تمام آب بدن ما از دست میرفت و بدنمان تحلیل میرفت و با این شرایط بازی میکردیم. الآن تا سه روز قبل از مسابقه به سونا نمیروند. با این اوصاف، چون تیم ما خیلی قوی بود، همه تیمها را میبردیم. بعدا تیم پاس تبدیل به تیم بهمن شد و خیلی راحت تیمها میبرد.
کیهان ورزشی: اکبرآقا، روند بازی شما در باشگاهها به چه صورتی بود؟
یوسفی: من از زمینهای خاکی کرج که شروع کردم، بعدا به شهباز کرج رفتم و مرحوم رضا منفرد برای من خیلی زحمت کشید و پایه فوتبالم را گذاشت. بعد از ایشان، آقای محسن ایزدیار در باشگاه شهباز کرج خیلی برایم زحمت کشید. برای انتخاب بازیکنان تیم نفت، تست میگرفتند که من هم پس از تست دادن، در بین صد نفر، انتخاب شدم که جزو سینفر منتخب بودم. به ما گفتند برای ورود به تیم جوانان نفت در فلان روز آماده باشید که من نرفتم و یک هفته تأخیر داشتم. آقای رحیم حدادزرین که بعدا برای من خیلی زحمت کشید، گفت که دیر شده و جایمان پر شده است. تنها شانسی که آوردم، این بود که تیم جوانان با بزرگسالان بازی داشت و منصور رشیدی گلر بزرگسالان بود. بزرگانی همچون آقایان بهرام میرشیبانی و عبدالعلی کلانتری و... در تیم بزرگسالان بودند. من به آقا رحیم گفتم حالا که تا این جا آمدهام، اجازه بدهید تمرین کنم. در آن بازی، مرا در پست مهاجم گذاشت که دو تا گل به منصورخان زدم. بعد از بازی، آقا رحیم به من گفت مدارکت را بیاور. در آن سال، آقای گل شدم. آقای عارف سیدعلیخانی مربی تیم نفت بود. من در سال 67 سربازیام را در سپاه میگذراندم. آقای بیژن جعفری مربی ما در تیم نفت بود. در سال 67 که در نفت بودم، یک بازی با تیم پاس در زمین اکباتان داشتیم- که البته بازی دوستانه بود.
کیهان ورزشی: حمیدخان، این بازی را شما هم به خاطر دارید؟
استیلی: بله.
یوسفی: آقا مهدی مناجاتی، مدیر فنی و آقا فیروز کریمی، مربی بودند و به من گفتند که به تیم پاس بروم. آقای محمد طباطبایی آمد و 15 هزار تومان داد و رضایت مرا گرفتند.
کیهان ورزشی: اولین بار، شما دو نفر در کجا با یکدیگر آشنا شدید؟
استیلی: در تیم پاس آشنا شدیم.
یوسفی: در سال اولی که در پاس بودم، من و آقای مدیرروستا، فوروارد بودیم.
استیلی:اکبر، یک بازیکن سرعتی جنگنده بود و میزان دوندگی بالایی داشت و در ضمن استارتهای انفجاری میزد، در پست فوروارد میتوانست بازی کند.چون میتوانست از سرعتی که داشت، برای ارسالهایش استفاده کند و از قدرت دوندگیاش در طول زمین استفاده میکرد و به عقب میرفت، در کنار زمین، بهتر جواب میداد.
یوسفی: در سال 68، دوم شدیم و در سال 69 دوباره نایب قهرمان شدیم ولی در جام حذفی قهرمان شدیم. در سالهای 70 و 71 هم قهرمان شدیم.
کیهان ورزشی: در تیم پاس، اجباری از نوعی نظامی بالاسر شما نبود؟
استیلی: دوره سربازی من هم در پاس گذشت. زمانی که فوتبال به صورت نیمهحرفهای درآمد، یکی از کسانی که به فوتبال آمد، آقای محمد طباطبایی بود. در سالهای 67 و 68، آقای طباطبایی تیم پاس را گرفت و هزینه کرد. اولین قرارداد ما، 70 هزار تومان بود. به نفراتی که شاخص بودند برای دو سال، 140 هزار تومان میدادند. در تیم دارایی آقای غلامعلی جعفرزاده هم برای بازیکنان، هزینه میکرد. در تیمهای پرسپولیس و استقلال، این مقدار نمیدادند. بعد از سال70، مدیریت باشگاه عوض شد و آقای طباطبایی رفت و آقای ملاحی از نیروی انتظامی آمد. آن موقع قرار بود که من و اکبر(یوسفی) و اصغر(مدیرروستا) و محمد(خاکپور) و رضا(رضایی منش) به پرسپولیس برویم. من و محمد، از آقای طباطبایی دستخطی داشتیم که رضایتنامه خودمان را با آن گرفتیم ولی اینها نداشتند.
کیهان ورزشی: بهزاد غلامپور هم جزو کسانی بود که میخواست به پرسپولیس برود؟
استیلی: بهزاد هم بود.
کیهان ورزشی: اکبر آقا، شما هم تلاش کردید که به پرسپولیس بروید؟
یوسفی: من از بچگی پرسپولیسی بودم. من با آقای ملاحی درگیری هم پیدا کردم و به کمیته انضباطی رفتم. نمیخواستم در تیم پاس بمانم. آقای عقبایی به من گفت در تیم پاس بمان و یک میلیون و پانصدهزار تومان در سال 70 به من میدادند.
کیهان ورزشی: قرارداد شما چند ساله بود؟
یوسفی: قرارداد من سه ساله بود. از سال 69 قرارداد بسته بودم و تا سال 72 هم بازی کردم. سال 73 هم بازی میکردم که در تیمملی آسیب دیدم. آقای حاجمهدی اربابی هم در هیئت فوتبال رئیس بود. به من گفتند تو قرارداد داری و نمیتوانی به پرسپولیس بروی. حمید و محمد دستنوشته داشتند و رفتند. آقای عقبایی مرا آرام کرد و مجاب شدم که بمانم. آقای عقبایی رئیس نیروی انتظامی تهران بزرگ بود و آقای ملاحی جانشین ایشان بود.
کیهان ورزشی: تهدید و ارعاب هم در تیم پاس وجود داشت؟
یوسفی: فشار وجود داشت ولی من زیربار نرفتم. در مورد من، دوستانه برخورد کردند.
آن زمان، آقای ملاحی دور زمین میچرخید و اگر کمکداور به نفع طرف مقابل میگرفت یا اشتباه میکرد، به آرامی چیزی به او میگفت، و شکل بازی از نظر داوری، عوض میشد. بازی با پرسپولیس برای تیمسار ملاحی حساس بود، چون او استقلالی بود.
کیهان ورزشی: آقای استیلی، شما هم از این موضوعات اطلاع داشتید؟
استیلی: من در پرسپولیس بازی میکردم. در یک بازی برابر پاس کارت نداشتم و نمیتوانستم بازی کنم. وقتی که بچهها گل زدند، من برای شادی کردن، وارد زمین شدم و سر این مسئله، مسئولان پاس از من ناراحت بودند. از نیروی انتظامی آمدند و مرا پایین بردند.
کیهان ورزشی: تیم پاس در آن مقطع با اینگونه تصمیمات دچار مشکل نمیشد؟
استیلی: آقای ملاحی در یک مقطع در پاس کار میکرد و زحمت کشید. اکبرآقا با ایشان کار کرده و بهتر میداند.
کیهان ورزشی: چرا تیم پاس با آن همه افتخاراتی که به دست آورده بود، هوادار و تماشاگر آنچنانی نداشت؟
یوسفی: در خیلی از بازیها تماشاگر زیادی داشتیم. با تیم مراکشی بازی کردیم که تماشاگر زیادی داشتیم.
استیلی: مگر الأن تیمهای سایپا یا پیکان طرفدار و تماشاگر زیادی دارند؟!
کیهان ورزشی: قطعا اگر تیم پاس طرفداران زیادی داشت، نمیتوانستند به راحتی آن را منحل کنند.
استیلی: تیمهای پرسپولیس و استقلال در همهجای ایران هوادار دارند، ولی تیمهایی مثل سایپا و پیکان، طرفدار ندارند. این دو تیم که مثل تیم پاس، نظامی هم نیستند. در هیچ کشوری در دنیا اینگونه نیست که دو تیم مثل پرسپولیس و استقلال در همه شهرهای کشور، طرفدار و هوادار و تماشاگر داشته باشند.
کیهان ورزشی: شما حسرت نخوردید که با تیم پاس، قهرمان آسیا نشدید، چون دیگر از تیم پاس رفته بودید؟
استیلی: ما زمانی که در پرسپولیس بودیم، نایب قهرمان و سوم آسیا هم شده بودیم، ولی پرسپولیس اصلاً قابل قیاس نیست.
کیهان ورزشی: شما علاقه شخصی هم به علی پروین داشتید؟
استیلی: من از بچگی به علی آقا علاقه داشتم. آن زمان بانک تجارت، پنج میلیون تومان به ما میداد و من و ناصر محمدخانی،450 هزار تومان از پرسپولیس میگرفتیم، ولی ما بچههای پایینشهر به رفاقت و معرفت و وفاداری اعتقاد داریم. ما از آقای پروین، معرفت و رفاقت را دیده بودیم.
کیهان ورزشی: زمانی که در پاس بازی میکردید و با پرسپولیس 1-1 شدید، روی پای علی پروین تکل رفتید، درباره آن بازی و آن صحنه صحبت کنید!
استیلی: داور، آقای صالحی بود. ضیاء عربشاهی درباره تکل من گفته بود، علی آقا از بس ناراحت بود، میگفت یه ذره بچه داره همه ما را بازی میدهد. اون موقع من خیلی کوچک بودم.
کیهان ورزشی: اکبرآقا، علی آقا دوست داشت که شما به پرسپولیس بروید؟
استیلی: علی آقا دوست داشت که اکبر به پرسپولیس برود. همیشه به اکبر میگفت بولدوزر!
یوسفی: علی آقا به من بولدوزر میگفت و این را به منزله یک نکته مثبت برایم میدانست. اولین بازی ملی من در مقابل کامرون در ورزشگاه آزادی بود. قبل از بازی، آقای پروین در مصاحبه با یک روزنامه اعلام کرد که من یازده مرد به آمادگی اکبر یوسفی میخواهم. همانجا من گفتم که فاتحهام خوانده است، چون علی آقا از من تعریف کرده است! تیم آماده سفر به بازی های آسیایی هیروشیما بود. در هتل بودیم و مرحوم قایقران که کاپیتان تیم ملی بود، میدانست که اسم من خط خورده است. ساعت 6 صبح پرواز داشتیم و ناصرخان ابراهیمی، ساعت 11 شب به من گفت که خط خوردهام. من شاکی شدم و گفتم که دیگر به تیم ملی نمیروم. علیرضا دلیخون هم خط خورده بود. مرتضی کرمانی در پست من بود و بعدها به من گفت که قبل از دعوت به تیم ملی در قطر اصلا تمرین نمیکردم، چون محروم شده بودم و میخوردم و میخوابیدم، ولی علی آقا او را برد! مرتضی کرمانی، مهدی ابطحی و سیدعلی افتخاری در پست من بازی میکردند.
کیهان ورزشی: حق شما بود که خط بخورید؟
استیلی: اکبر خیلی خوب بود و به اصطلاح امروزیها در خدمت تیم بود.
کیهان ورزشی: وقتی که اسم شما خط خورد، جنجالی هم در برابر آقای پروین درست کردید؟
یوسفی: سیروس خدا بیامرز آمد و به من خبر داد که اسمم خط خورده است. مرحوم قایقران به من گفت تو جوانی و عیبی ندارد، حالا خیلی جا داری که بعدها در تیم ملی بازی کنی.
ناصرخان ابراهیمی خیلی بد خبر داد، به من گفت خط خوردی، برو دیگر! من از حرف ایشان ناراحت شدم. محمدآقا مایلیکهن یک هفته بعد از بازیکنان به تیم ملی فوتسال دعوت کرد که من نرفتم. به محمدآقا مایلیکهن تلفن زدم و گفتم که دیگر نمیخواهم برای تیم ملی بازی کنم. میخواهم روی بازی باشگاهی تمرکز کنم. آنها رفتند در هیروشیما افتضاح به بار آوردند و ما با آقای مایلی کهن رفتیم در فوتسال، چهارم جهان شدیم. از آن به بعد، علی آقا، یکی در میان مرا خط میزد. اگر میدانستم که در فلان اردو هستم، میرفتم. سال 94 به اردو رفتم و بعد از آن، اردوی قطر بود که مرا نبرد و همان جا علی آقا را برداشتند. گزارشگر بازی تیم ملی در قطر (مقدماتی جام جهانی 94 آمریکا) آقای بهروان بود- یادش به خیر- که ایشان از من هم یاد کرد و گفت جای اکبر یوسفی در اینجا خالی است. علی آقا از چهل، پنجاه بازی، مرا انداخت، ولی باز هم من او را دوست دارم چون آدم دوستداشتنیای است.
استیلی: این رفتار علی آقا مربوط به سلیقه ایشان میشد و قصد بدی نداشت. اکبر آن زمان یک بازیکن ذخیره خوبی بود.
یوسفی: علی آقا با آقای ناصر ابراهیمی مشورت میکرد و از ایشان تاثیر میگرفت.
کیهان ورزشی: خیلیها میگفتند اگر اکبر یوسفی در پرسپولیس یا استقلال بازی میکرد، پیشرفت قابل توجهی میکرد.
استیلی: صددرصد اینجوری بود.
کیهان ورزشی: باشگاه استقلال دنبال شما نیامد؟
یوسفی: چرا، من به استقلال هم رفتم. در سال 71 منصورخان پورحیدری به من گفت بیا تمرین کن. در سال 72، در زمان آقای بهتاش فریبا، هم رفتم. در زمانی هم که آقای اولیایی مدیرعامل استقلال بود، آقای ملاحی به من گفت نرو، ولی با محمد نوری تو را عوض میکنم که یک سال بروی. آقای اولیایی به من گفت که دو ساله به استقلال بیا؛ من گفتم برای همیشه میخواهم بیایم. بعد هم به تیم بهمن رفتم(سال 74). آقای اولیایی به من گفت لج نکن و اگر بیایی، بعد از دو سال تو را نگه میدارم.
کیهان ورزشی: شما در آن مقطع با تیم پاس، قهرمان آسیا هم شدید.
یوسفی: در سال 96 هم قهرمان جام حذفی شدیم، در سال 70 با حمید آقا قهرمان ایران شدیم که حمید آقا رفت و دوباره در سال 71 قهرمان ایران شدیم. از سال 70 تا 72، بهترین افتخارات را با تیم پاس به دست آوردیم.
کیهان ورزشی: نقش فیروز کریمی در آن تیم چقدر بود؟
استیلی: آقا فیروز، سال اول در تیم پاس با ما همبازی بود. آقای طباطبایی گفت چه کار کنیم که آقافیروز دیگر بازی نکند؛ گفتند بهترین کار این است که ایشان را مربی کنیم.
کیهان ورزشی: خاطرهای هم از آقافیروز دارید؟
استیلی: ذهن اکبر در این مورد بهتر از من کار میکند، ولی هر کس با فیروز کار میکرد، برایش شیرین بود. اون زمان که من با ایشان کار میکردم، خیلی شیرین بود.
کیهان ورزشی: اکبر آقا شما خاطرهای از آقافیروز دارید؟
یوسفی: یک بار تعریف میکرد که عبدالعلی برزگری در بازی، به من لایی میانداخت و همه جوره مرا دریبل میزد، آخر سر، من هم پای خودم را گرفتم و از بازی بیرون آمدم! و دیگر به تیم ملی نرفتم. در یکی از بازیهای تیم ما، در مقابل استقلال صفر- صفر شدیم، همان بازی که مجید نامجومطلق آسیب دید. زانوی من درد میکرد و آن را بسته بودم. من به فیروزخان گفتم که زانویم درد میکند و نمیتوانم بازی کنم. فیروزخان خیلی جدی به من گفت که کدام پای تو درد میکند؟ گفتم پای راستم درد میکند. به من گفت من با پای راست تو کار ندارم! گفت پای راست را از پشت میبندیم و تو باید یک لنگی بدوی؛ اگر جواد و مجید نامجو هم اگر به تو برسند و رد شوند، تو را جریمه میکنم! میخواست به من روحیه بدهد. آقای کریمی روانشناس خوبی بود.
استیلی: مهمترین شاخصه فیروز این بود که خیلی خوب صحبت میکرد. از طرفی، چون خودش فوتبال بازی کرده بود، بعضی از شرایط را خوب میدانست. وقتی که آقای طباطبایی به تیم پاس آمد، امکانات خوبی را ایجاد کرد. ویلای آقای طباطبایی، اول جاده چالوس بود و ما به آنجا میرفتیم و برای اردو همانجا میماندیم. یک روز قبل از بازی به سونا و استخر میرفتیم. روز بازی هم به منزل برادر فیروز در خیابان پرچم، میدان توحید میرفتیم و «ارنج» میکرد.
کیهان ورزشی: درباره آن مصدومیت وحشتناک نامجو مطلق که سرونشت فوتبالی اش را تغییر داد صحبت کنید!
یوسفی: مجید با روی پا تکل آمد ولی من با کف رفته بودم- اتفاقاً حمیدخان به ما نزدیک بود. پای من روی پای آقا مجید خورد. بعد از بازی برگشت ایران- الجزایر تیم ما با استقلال بازی داشت و مجید نامجومطلق در آن بازی مصدوم شد. یکی از بهترین بازیهای مجید، بازی رفت ایران- الجزایر در تهران بود. مجید بعد از آن بازی با پاریسنژرمن داشت قرارداد میبست که به فرانسه برود. در آن بازی وقتی که من تکل رفتم، حمیدخان توپ را برداشت و داور هم خطا نگرفت. مجید خودش هم اشتباه کرد.
استیلی: ای کاش مجید آن روز بازی نمیکرد و آسیب نمیدید. مجید قرارداد بسته بود و باید به فرانسه میرفت. آن تکل اشتباه را روی پای اکبر رفت و اکبر هم در مقابل او تکل رفت و آن مصدومیت سخت بوجود آمد.
یوسفی: اشتباه بزرگی که مجید کرد این بود که بعد از آن مصدومیت برای اینکه به بازی برگشت ایران- الجزایر برسد، پایش را باز کرد. این کار، فشار زیادتری روی پایش آورد و بدتر شد.
حالا خاطرهای از مجید برای شما تعریف کنم. مجید یکی از دوستان خوب من است. 5، 6 سال پیش، مجید همان پای مصدومش را عمل کرد. من خبر نداشتم. بعداً که فهمیدم، به مجید تلفن زدم و احوالش را پرسیدم. گفتم چرا به من خبر ندادی که به دیدنت بیایم؟ گفت اگر خانمم تو را ببیند اعتراض میکند، چون یک جوری به پای من آسیب رساندهای که هر 20 سال یک دفعه باید همانجا را عمل کنم!
کیهان ورزشی: واکنش استقلالیها در برابر شما چگونه بود؟
یوسفی: استقلالیها یک جای دیگر، از من خاطره بدی به یاد دارند. استقلال باید در سوپرجام تهران شرکت میکرد. در سال 72، تیمهای پورا، بانک تجارت، استقلال باید در سوپرجام شرکت میکردند. تیم پاس قهرمان ایران شده بود ولی باید در این جام شرکت میکرد. من به استقلال گل زدم و 1-صفر بردیم. استقلال به دسته 3 رفت و آنجا هم با من بد شدند! چون خاطره بدی برای طرفداران استقلال بوجود آوردم.
کیهان ورزشی: حمیدخان، شما یک خانه 60 متری داشتید که پاتوق فوتبالیستها شده بود.
استیلی: جزو آپارتمانهای چهارصد دستگاه نازیآباد بود. این خانه، یک اتاق خواب با یک هال و پذیرایی داشت. مادرم و مادربزرگم در آن اتاق میخوابیدند و ما چند نفر فوتبالیستهای تیم پاس، کنار هم در پذیرایی میخوابیدیم.
یوسفی: مادر حمید خان خیلی برای ما زحمت میکشید، حتی لباسهای کثیف ما را هم میشست. من که نسبت به ایشان ارادت قلبی دارم. منزل ما کرج بود و وقتی که صبح و بعدازظهر تمرین داشتیم، حمیدخان به من میگفت نرو کرج، بیا خانه ما استراحت کن. زمانی که حمیدخان به پرسپولیس رفت، باز هم با ایشان رفت و آمد داشتیم و هنوز همداریم.
استیلی: حیف شد که اکبر به پرسپولیس نیامد، چون اگر میآمد، فوتبالش، بیشتر نمود پیدا میکرد. اصغر مدیر روستا چندین سال آقای گل بود و اگر به پرسپولیس میآمد خیلی پیشرفت میکرد.
کیهان ورزشی: مدیر روستا گرایش استقلالی نداشت؟
استیلی: نه، نه، نه، مدیر روستا پرسپولیسی بود.
یوسفی: استقلال هم خواهان او بود. آن گروه فوتبالیستهای پاس، اکثرا پرسپولیسی بودند. من علیآقای پروین را خیلی دوست داشتم، با اینکه چهل، پنجاه بازی به من نداد ولی هنوز هم علیآقا را دوست دارم.
کیهان ورزشی: بچههای تیم پاس در دهه چهل و در زمان جام تختجمشید، گرایش بیشتری به تیم تاج سابق داشتند اما بچههای پاس در زمان شما، علاقه بیشتری به پرسپولیس داشتند.
یوسفی: بله،
خود من به بازی ناصر محمدخانی خیلی علاقه داشتم. بعد از بازی استقلال - پرسپولیس سال
62 که پرویزخان
مظلومی با سر گل زد و 1-صفر
شدند، من تا به خانه برسم، گریه میکردم.
استیلی: زمانی که در تیم پاس بودیم، خیلی خوب بازی میکردیم، به همین خاطر، هم استقلال و هم پرسپولیس ما را میخواستند. من یک دوست استقلالی داشتم به نام حمید نهال که گوینده استادیوم شیرودی بود - خدا او را بیامرزد. این شخص، من و محمد خاکپور را به باشگاه استقلال برد (سال 69). آقای اولیایی، ما را خیلی تحویل نگرفت. از همان جا، ما به نمایشگاه سورتمه علیآقا رفتیم.
کیهان ورزشی: یکی لباسهای شما در پاس آن زمان طرح عجیبی داشت؛ البته به نظر می رسید خیلی روی طرح لباس های شما وسواس به خرج داده می شد.
استیلی: آن زمان به ما میگفتند که این لباسها، مال «وردربرمن» است. روی آن لباسها، گرمکن میپوشیدیم و وقتی که میخواستند عکس بگیرند، با هم، گرمکنها را در میآوردیم و یک حالت خاص و زیبایی ایجاد میشد که هواداران هم خوششان میآمد.
کیهان ورزشی: اکبرآقا، شما یک آسیبدیدگی بدی هم داشتید، کجا اتفاق افتاد؟
یوسفی: اولین تمرین تیم ملی ما، در زمین شماره 2 آزادی بود. علی سهند رازیان توپ را گرفت و من رفتم که از او بگیرم، تو سر توپ زد و من آمدم بچرخم، پایم گیر کرد و ر باط صلیبیام پاره شد و عمل هم نکردم. این که میگویند اصغر نعلچگر (برادر رضا نعلچگر) مرا زده بود، درست نیست.
استیلی: البته من با رضا نعلچگر هم بازی کرده بودم.
کیهان ورزشی:انگار خشنترین بازیکنان تیم پاس آن موقع، شما دو نفر بودید. البته میگفتند که «مارکار آقاجانیان» و «شهبندریان» هم میزدند!
یوسفی: من و حمیدخان و محمد خاکپور خیلی محکم بازی میکردیم.
یکی از بدترین خاطرات حمید علیدوستی، ضربهای بود که از محمد خاکپور خورده بود. او در تیم هما بود و مقابل پاس در شیرودی بازی کرد.
کیهان ورزشی: صحبت از محمد خاکپور شد؛ گفته می شود رفاقت شما بعد از جام جهانی فرانسه کمرنگ شد!
استیلی: وقتی که ما از تیم ملی آمدیم، محمد به آمریکا رفت و 12 سال آنجا ماند.آمریکا مرا هم میخواست ولی نرفتم و کمکم ارتباط ما قطع شد.
کیهان ورزشی: شما دو نفر زمان بازی مقابل یکدیگر هم خشن بودید؛ عکسی اینجا در آرشیو ما هست که گویایی این موضوع است.
استیلی: من در زمان بازی به برادر خودم هم رحم نمیکردم. رفاقت خودمان را داشتیم ولی در موقع بازی، جدی بودیم.
کیهان ورزشی: در آن بازی معروف پاس - پرسپولیس که در سال 71 برگزار شد، شما در مقابل تیم پاس انگیزه داشتید، چون میخواستید در برابر تیم سابقتان بازی کنید.
یوسفی: ما، 1-صفر جلو بودیم. کریم باقری آمد و بازی را با پنالتی، 1-1 کرد و بازی به وقت اضافی کشید. بازی به پنالتی کشید و اصغر مدیر روستا با پنالتی بازی را به نفع ما کرد. حمیدخان در آن بازی به علت اینکه کارت نگرفته بود، نمیتوانست بازی کند.
در آن بازی هم که گفته شد پلیس اینها را گرفت، اینها کارت نگرفته بودند، و باید بعد از آن بازی، وارد مسابقه میشدند.
استیلی: ما، یک -صفر عقب بودیم و کنار زمین بودیم که 1-1 شد و من توی زمین رفتم.
کیهان ورزشی: سپس در تیم بهمن باردیگر همبازی شدید.
یوسفی: حمید یک سال زودتر از من به بهمن رفت.
کیهان ورزشی: حمیدخان، شما بخاطر علی پروین و در یک تصمیم کاملا احساسی قید پرسپولیس را زدید؛ اگر زمان به عقب برگردد بازهم آن تصمیم را می گیرید؟
استیلی: ما در جایی زندگی میکردیم و بزرگ شدیم که پایینشهر بود و رفاقت و دوستی برای ما خیلی ارزش داشت. ما یک سال به پرسپولیس رفته بودیم. خیلیها قدیمیتر بودند و قبل از ما به پرسپولیس رفته بودند و با علی پروین هم بیشتر از من در پرسپولیس بودند.
کیهان ورزشی: شما بعد از دوحه قطر این تصمیم را گرفتید؟
استیلی: بله؛ من در بازی مقابل ژاپن در قطر آسیب دیدم. در دوحه دیدم که دارند در حق علی پروین اجحاف میکنند. اصلا مسئله علی پروین را سیاسی کرده بودند. قبل از اینکه به ایران برگردیم، در قطر اخراج شد. ما(من و محمد خاکپور) همانجا تصمیم گرفتیم که از پرسپولیس برویم. حتی علی پروین از پرسپولیس هم اخراج شد.
کیهان ورزشی: البته نتایجی هم که علی پروین در قطر گرفت خوب نبود.
استیلی: درست است، نتایج خوب نبود، ولی ما میگفتیم که علی پروین از تیم ملی میرفت اما از پرسپولیس که نباید میرفت. این برای ما قابل تحمل نبود که علیآقا را از پرسپولیس هم کنار بگذارند.
کیهان ورزشی: تحت فشار قرار نگرفتید که چرا میخواهید از پرسپولیس بروید؟
استیلی: خیلی تحت فشار بودیم و همه جا ما را خواستند. به ما گفتند به ضررتان میشود. من گفتم آقا، من یک مادر دارم و او همهچیزم است.
کیهان ورزشی: این تصمیمگیری، فکر علی پروین نبود؟
استیلی: نه، اصلا، خودمان تصمیم گرفتیم و پایش هم ایستادیم. پشیمان هم نبودیم. همیشه پای رفاقت خودمان ایستادگی میکردیم.
کیهان ورزشی: مبتکر تصمیمی که گرفتید، محمد خاکپور بود یا شما؟
استیلی: هر دو نفرمان این تصمیم را گرفتیم و پشیمان هم نبودیم. اگر دوران گذشته ما را بررسی کنید، میبینید که رفاقت برای ما یکی از اساسیترین اصول بود. ما اعتقاد داشتیم که در حق علیآقا اجحاف شده است.
کیهان ورزشی: اکبرآقا، شما در تیم قبل از 94 دوحه نبودید؟
یوسفی: نه، همان جا خط خوردم. علیآقا در اردو اسمم را خط زد. البته برای مقدماتی 94 که احمدرضا عابدزاده اینجا آسیب دید و بهزاد غلامپور به جایش خیلی خوب بازی کرد، من دو تا بازی کردم.
کیهان ورزشی: نه، من بازیهای 94 دوحه قطر را میگوییم.
یوسفی: دوباره آمدیم و دور دوم که در قطر افتاد، ما با پاس رفته بودیم و با تیم الانصار لبنان بازی داشتیم. آنجا اسم مرا خط زدند.
کیهان ورزشی: درباره بهمن صحبت نکردید!
استیلی: ما، در اوج فوتبالمان بودیم که در تیم ملی هم بازی میکردیم، که آقای عابدینی آمد و مدیرعامل پرسپولیس شد. همه از ایشان تعریف میکردند ولی ما شناختی نداشتیم. ایشان به ما چک سفید داد و گفت هرچقدر دوست دارید بنویسید. به ما گفتند بمانید و علیآقا هم برمیگردد. ما گفتیم که روی حرف خودمان ایستادهایم. وقتی که استقامت ما را دیدند، از تیم ملی هم ما را خط زدند. آقای «استانکو» به تیم ملی آمد و من و محمد خاکپور را انتخاب نکرد، در حالی که ما قبلا جزو نفرات تیم ملی بودیم. همان موقع بود که تیم وحدت را فروختند و بهمن مداحی آمد تیم بهمن را گرفت. این تیم در یک رده پایینتر از لیگ باشگاهی تهران بود. علیآقا غیرمستقیم به ما گفت که به تیم بهمن برویم. این تیم، یک رده پایینتر هم بود. همان بچههایی که در پاس بازی میکردند، به تیم بهمن رفتند.
کیهان ورزشی: اکبرآقا، حمید با شما صحبت کرد که به تیم بهمن بروید؟
یوسفی: بله، ولی من آن موقع آسیب دیده بودم و یک سال بعد یعنی سال 74 رفتم.
استیلی: هر کدام از بچههای پاس را که میدیدیم به آنها میگفتیم بیایید این جا را شکل بدهیم. فیروز کریمی هم به عنوان مربی بود. فرهاد کاظمی هم آمد و تیم بهمن را تشکیل دادیم. درسال اول ما با این تیم قهرمان جام حذفی شدیم. ما نمیتوانستیم در لیگ شرکت کنیم اما در مسابقات باشگاههای تهران اول شدیم و اجازه پیدا کردیم که درجام حذفی شرکت کنیم و در آن جام، قهرمان شدیم.
کیهان ورزشی: درباره سالی صحبت کنید که از پرسپولیس پیش افتادید اما شگفتی رقم خورد با آن همه اختلاف امتیاز که وجود داشت پرسپولیس رسید و قهرمان شد.
استیلی: ما 15 امتیاز جلو بودیم. آن زمان هر مسابقهای که برنده میشدیم، مثل الان 3 امتیاز نداشت، 2 امتیاز داشت و ما خیلی جلو بودیم، ولی بنا به عللی در آخر بازیها 3 امتیاز هم عقب بودیم. یکی از مدیران فوتبال کشور از مسئولان بهمن خواسته بود که یک ماشین «اپل وکترا» صفر کیلومتر بدهند تا این تیم قهرمان بشود. آقای بهمن مداح، نمایندگی ماشین اپل را داشت. گفتند که از ما خواسته بودند که به ما این ماشین را بدهید تا ما قهرمان شویم. آنها هم نداده بودند. گفتند پس حالا میبینیم! شما اگر تمام بازیهای ما را بعد از آن جریان بررسی کنید، میبینید که اصلا پیروزی در کارمان نبود. دقیقه 80 به بعد به ضرر ما سوت میزدند یا بر ضد ما، خطایی را نمیگرفتند. اگر جایی بود که میتوانستیم شکایت یا اعاده حیثیت کنیم، ما با امتیاز بالایی قهرمان میشدیم.
کیهان ورزشی: چرا سعی نکردید با تلاش بیشتر، این مسئله را تحتالشعاع خودتان قرار دهید؟
استیلی: در همه بازیها حق ما را تضییع کردند و در آخر، سه امتیاز هم عقب افتادیم!
یوسفی: من یک نمونه برای شما تعریف میکنم که موضوع روشنتر شود. من و حمیدخان و رضاییمنش و محمد خاکپور رفتیم کرج، چون شما در منزل آقای اصغر مدیرروستا دعوت داشتیم. ما با ماشین اپل حمیدخان به کرج رفتیم و همه جا را برف پوشانده بود.
آن زمان پرسپولیس با ملوان در زمین برفی مسابقه داشت. نیما نکیسا از دروازه آمد بیرون و خطا کرد که باید پنالتی گرفته میشد ولی به بسود ملوان نگرفتند و علی دایی هم در حالت آفساید یک گل زد و آن بازی خیلی به ضرر ما تمام شد. از این بازیها زیاد بود که به نفع پرسپولیس و به ضرر ما تمام شد.
کیهان ورزشی: آن زمان، رئیس فدراسیون فوتبال آقای مصطفوی بود؟
یوسفی: بله.
کیهان ورزشی: البته آن موقع همه میگفتند که بازیکنان بهمن به خاطر پول در این تیم جمع شده بودند.
استیلی: آن موقع همه بچههای ما، ماشینهای مدل بالای خارجی (اپل کورسا و آسترا) گرفته بودند.
کیهان ورزشی: چرا آن تیم به سرانجام نرسید و رشد نکرد.
استیلی: نگذاشتند که این تیم رشد کند، چون جزو بخش خصوصی بود. وقتی که بخش خصوصی میخواهد کاری انجام بدهد، نه تنها به آن کمک نمیکنند، بلکه میگویند تو از کجا آوردهای؟! بنده بعداز 3، 4 سال هنوز نتوانستهام پول خودم را از راه آهن پس بگیرم. تیم راهآهن را خریدم و تمام سهام آن به نام من بود اما هنوز نه تیم را به من دادهاند و نه اینکه پولم را برگرداندهاند!
به هر کس و هر جا هم که میگویم، حرف مرا تایید میکنند اما ترتیب اثری به آن نمیدهند. ما به قوه قضائیه اعتماد کردیم و قرارداد بستیم ولی هنوز بعد از چند سال نتوانستهایم حقمان را بگیریم. خیلیها میخواهند در بخش خصوصی، کار و پیشرفت کنند اما میگویند نمیتوانیم، چون که شناخته میشویم و ما را اذیت میکنند و موانع و مشکلاتی برایمان میسازند.
کیهان ورزشی: اکبر آقا، چرا شما مثل رفقای پسا خود در تیم ملی خیلی استمرار نداشتید؟
یوسفی: همه چیز دست به دست هم داد تا من به تیم ملی نروم. یکی از موانع من، آقای عقبایی بود.
استیلی: آن زمان به افرادی مثل اکبر یوسفی پول دادند تا رضایت آنها را جلب کنند و از تیم ملی صرفنظر کنند اما از لحاظ پیشرفت در فوتبال، ضرر کردند. اینها استعداد زیادی در فوتبال داشتند که میتوانستند پیشرفت زیادی کنند اما این موقعیت برایشان به وجود نیامد.
یوسفی: البته به علی آقا پروین هم گفته بودند از اینها حمایت نکن، در امجدیه به من گفت که نمیتوانم با اینها درگیر شوم.
کیهان ورزشی: اکبر آقا، فوتبال شما بعد از تیم بهمن به چه صورتی درآمد؟
یوسفی: بعد از بهمن در سال 1375 با حمید آقا در سنگاپور بودم، البته در دو تیم مجزا بودیم. آن موقع آسیبدیدگی پیدا کردم. بعد از بهبود دوباره در سال 77 به بهمن رفتم و تمرین میکردم. بازی آخرمان در مقابل استقلال در آزادی بود که باختیم و به دسته 2 رفتیم.
استیلی: آن سال من به پرسپولیس رفتم.
یوسفی: در سال 88 به امارات رفتم و در تیم فجیره بازی میکردم. اصغر مدیرروستا هم با من بود. البته یک ماه هم در کویت بازی کردم.
کیهان ورزشی: البته آقای استیلی پیگیری و استمرار بیشتری در فوتبال داشت.
استیلی: اینها شانس نیاوردند ولی من شانس آوردم. آن موقع بانک تجارت 5 میلیون به ما میداد که برای آنها کار کنیم و من خانه نداشتم و میتوانستم بهترین خانه را در نازیآباد بخرم ولی با 450 هزار تومان به پرسپولیس رفتم. همه میدیدند که برای پرسپولیس با دل و جان بازی میکنم.
کیهان ورزشی: زمانی که شما به پرسپولیس برگشتید، حوادث و تحولات گوناگونی به وجود آمد که شما را به حاشیه برد.
استیلی: نه، من اصلا بازیکنی نبودم که بخواهم وارد حاشیه شوم.
در سال 69، من به پرسپولیس علی پروین رفتم و یک سال و نیم ماندم و رفتم. بعد از جام جهانی میتوانستم به خیلی جاها بروم اما شرایطی به وجود آمد که نرفتم.
کیهان ورزشی: بعد از جام جهانی تصمیم درستی گرفتید؟
استیلی: چند تیم خارجی بودند که مرا میخواستند اما شنیدم که علی پروین به پرسپولیس برمیگردد، من هم تصمیم گرفتم که دوباره به این تیم برگردم. در سال 77 که برگشتم.
کیهان ورزشی: پروین همان سال شماره پیراهن خودش را به شما داد.
استیلی: من نمیگرفتم ولی ایشان اصرار داشت.
کیهان ورزشی: شاید علی آقا به نوعی، خودش را مدیون شما میدانست.
استیلی: خب من هم یکی از بهترین سالهای فوتبال خودم را به خاطر اینکه به پای علی پروین بایستم، بازی نکردم.
کیهان ورزشی: بعدها با علی آقا اختلاف نظر پیدا نکردید؟
استیلی: نه، هیچ وقت اختلاف نداشتم. من در سال 82 میتوانستم بازیام را ادامه بدهم ولی علی آقا مرا در دفتر خواست و گفت تو میتوانی یکی، دو سال دیگر بازی کنی اما من میگویم بازی نکن و بیا در کنار من مربیگری کن یا اینکه تو را به خارج بفرستیم که دوره مربیگری ببینی. اگر دلت خواست میتوانی بازی هم بکنی؛ در هر حال خودت تصمیم بگیر. من در ظرف ده دقیقه، یک ربع تصمیم گرفتم که دیگر فوتبال بازی نکنم.
کیهان ورزشی: اکبر آقا، زمانی که آقای استیلی در جام جهانی به آمریکا گل زد، چه حسی داشتی؟
یوسفی: از بس که خوشحال بودم، احساس میکردم که خودم در آن بازی هستم. پست حمیدخان، هافبک دفاعی بود و باید مهاجمها و هافبکها گل میزدند. اصلا کسی تصور نمیکرد که ایشان در آن پستی که بازی میکرد، گل بزند. همان موقع هم من به مرحوم مسعود استیلی تلفن زدم و تبریک گفتم و با حاج خانم صحبت میکردم. مادر حمیدخان گریه میکرد، شب قبلش هم در خواب دیده بود. این را هم بگویم بعد از اینکه از امارات آمدم در سال 77، حمیدخان درباره من با علی آقا صحبت کرده بود که به پرسپولیس بروم ولی آسیبدیدگی زانوی من زیاد بود. قسمت نبود.
کیهان ورزشی: خیلیها میگفتند آن زمان که شما به خاطر علی پروین پرسپولیس را رها کردی، کارتان حرفهای نبود!
استیلی: ما که در تمام کارهایمان حرفهای عمل نمیکنیم که به من بگویند کار شما در آن زمان حرفهای نبود.
کیهان ورزشی: شاید این اشکال وارد باشد که بگویند کار شما در آن مقطع موجب پیدایش بازیکنسالاری میشد. یعنی بازیکن میگوید تا فلان مربی نباشد، من هم نیستم.
استیلی: من قبلا هم گفتم که خیلی با علی پروین کار نکرده بودیم. یک سال کار کردیم. احساس ما این بود که دارد در حق علی پروین ظلم میشود. میخواستیم علی پروین را تنها نگذاریم و بدانند که کسانی هستند که حاضرند به خاطر مرام و معرفتشان و دفاع از حق مربی، بازی نکنند. هیچ مسئلهای جز این موضوع مطرح نبود و چیزی هم عاید ما نشد که بگویند به خاطر بدست آوردن آن چیز، ما بازی نکردیم.
کیهان ورزشی: وقتی که تیم پاس منحل شد شما چه حسی داشتید؟
استیلی: من ده سال در تیم پاس بازی کردم و بعد از پرسپولیس، این تیم را خیلی دوست داشتم. من تقریبا با تیم پاس بزرگ شدم. یک تصمیم احساسی گرفتند و دیدید که آن تیم قدیمی پاس نابود شد. بیشترین مربیانی که در رده ملی و باشگاهی فوتبال ما بیرون آمدهاند، از همین باشگاه بوده است. بازیکنان ملی زیادی هم از این تیم بیرون آمدهاند. من با رئیس بانک قوامین(آقای دکتر نتاج) صحبت کردم که بتوانیم تیم پاس را به تهران بیاوریم ولی نشد. حیف است که این تیم در اکباتان امکانات خوبی دارد و ما نتوانیم دوباره آن را احیا کنیم. زمین، سالن، خوابگاه و همه چیز دارد.
کیهان ورزشی: شما آمادگی دارید که اگر تیم پاس به تهران برگردد، همه انرژی خودتان را صرف این تیم کنید؟
استیلی: باید ببینیم به چه صورتی در میآید. من هم شرایط خانوادگی خودم را دارم و باید آن را هم در نظر بگیرم. صرفا نمیتوانیم بگویم به این تیم تعصب دارم و تحت هر شرایطی برایش کار میکنم. اگر شرایط اقتصادی خودم هم در این تیم لحاظ شود، میتوانم این کار را بپذیرم.
کیهان ورزشی: اکبر آقا، شما فکر میکنید که علت انحلال پاس در چه چیزی بود؟
یوسفی: آقای احمدی مقدم، رئیس پلیس تهران و آقای اولیایی در انحلال پاس نقش داشتند. در زمان انتخابات بود که همه مانور دادند. همان موقع بعضی از پاسیها با برنامه 90 مصاحبه داشتند ولی اجازه پخش داده نشد!
کیهان ورزشی: اینها تصمیمات احساسی و خلق الساعه دولت در آن زمان بود که از طریق اجبار میخواست اجرا کند.
یوسفی: البته آقای اولیایی هم نقش داشت. تیم پاس ما، پاس تهران است که هنوز هم در تهران است و آن پاس همدان، پاس سابق ما نیست. پاس قبلی ما، در تهران است. آن پاس اصیل که قبل و بعد از انقلاب وجود داشت و با خون ما عجین شده بود هنوز هم در دل ما جا دارد، هرچند که وجود ظاهری ندارد.
کیهان ورزشی: آقای استیلی، قبول دارید مسیر حرکتی تان در مربیگری می توانست بهتر باشد؟
استیلی: مربیگری من ناگهانی نبود و به صورت تدریجی صورت گرفت. کمکمربی سوم، دوم و اول شدم و مدارج و کلاسهای مربیگری را گذراندم و سپس سرمربی شدم. آمدن من به پرسپولیس، شرایط خاصی داشت که آن زمان من با حاجحبیب کاشانی خیلی رفیق بودم.
ما مثل برادر بودیم. با اینکه خودم نمیخواستم بیایم ولی آمدم و این مشکلات پیش آمد. آن موقع آقای علیآبادی (رئیس ورزش) با آقای کاشانی، خیلی خوب نبود، بودجه و پول و بازیکنی نداشتیم. آقای کاشانی ارتباطهای خیلی خوبی داشت اما نتوانست امکاناتی که لازم بود، تهیه کند، بعد هم از اولین بازی، اشکالاتی برای من بوجود آمد.
کیهان ورزشی: اکبرآقا، شما این روزها در زمینه فوتبال چه فعالیتی دارید؟
یوسفی: من در سال 87 سرمربی تیم امیدهای پیکان بودم. با آقای مدیرروستا کار میکردم. در سال 90 دستیار آقای فرهاد کاظمی در پیکان بودم. در سال 92 با آقای فرشاد فرحزادی در شهرداری اراک در لیگ 2 کار کردم. من، بیشتر در لیگ 2 کار میکردم. سال گذشته هم سرمربی تیم شهرداری کامیاران بودم.
استیلی: خدا را شکر که علیرضا منصوریان هم نتیجه گرفت وگرنه میگفتند مربیان جوان کارایی ندارند.
یوسفی: به مربیان جوان اعتماد نمیکردند ولی وقتی که مربیانی مثل گلمحمدی، حسینی و ویسی نسبتاً موفق شدند، به مربیان جوان هم اعتماد کردند. اعتقاد من این است که به این نسل از مربیان باید بها و دور بدهیم تا رشد کنند. هر مربیای که ادعای لیگ برتر و لیگ یک، میتواند مربیگری کند، بیاید به لیگ 2 ببیند که میتواند مربیگری کند؟! نه اینکه بخواهم بگویم که من توانستهام، اما میخواهم بگویم که مربیگری در لیگ 2 چهقدر سخت است. همانطور که حمیدخان گفت اگر مدارج مربیگری به صورت تدریجی طی شود، مربی جایگاهش را بهتر میشناسد.
کیهان ورزشی: فوتبال امروز با فوتبال دوره جوانی شما چه تفاوتهایی دارد؟ فرهنگ فوتبالیستهای ما چه تغییراتی پیدا کرده است؟
استیلی: فوتبال امروز به شکل حرفهای درآمده و در بخش سختافزاری، زمینها، خیلی بهتر شده است، اما شخصیت فوتبالیستهای ما به فرهنگ کشورمان برمیگردد. فقط بازیکنان ما، این جوری نیستند و اگر به سایر جوانها هم نگاه کنید، این گونه هستند، یعنی همین جوری دارند بار میآیند. در قدیم، بچه جلوی پدر و مادرش، پایش را دراز نمیکرد اما الان شرایط تفاوت دارد. این هم به آموزش برمیگردد و اینکه چه کسانی، سمت مدیریت و مربیگری را دارند.
کیهان ورزشی: چند روز قبل در برنامه 90 که بعضی از بازیکنان ادای پیشکسوتان باشگاه را درمیآوردند و میخندیدند،این تفاوت ها نمود عینی داشت.
استیلی: این افراد که این کارها را انجام میدهند، فیلم بازی نمیکنند، بلکه شخصیتشان اینگونه است. شخصیت این آدمها به همین صورت شکل گرفته است. اگر کریم باقری در آن برنامه شرکت کند، قطعا شرایطش با این افراد تفاوت دارد، تا این بازیکنانی که این رفتارها را از خودشان نشان میدهند. آموزش مربیان- مخصوصا در رده پایهها- نقش بسیار بزرگی در شکل گرفتن شخصیت بازیکنان دارد. فقط نباید به دنبال این باشیم که در این بازی برنده شویم، توپ توی گل برود و...
متأسفانه همه به دنبال پیروز شدن در بازی هستند و روی مسئله اخلاقی و رفتاری، خیلی کمتر کار میکنند.
یوسفی: لب مطلب را حمیدخان گفت. از لحاظ امکانات سختافزاری خیلی بهتر شده است. در ارتباط با پول گرفتن هم نظرم این است که یک بازیکن خوب باید پول خوبی هم بگیرد، اما از لحاظ رفتار و اخلاق هم باید بازیکنان را ارزیابی کنیم. ما پاسیهای قدیمی خیلی به مسئله حرمتگذاشتن برای بزرگترها اهمیت میدهیم. اگر اصغر مدیرروستا یا مارکار آقاجانیان اینجا باشند، محال است که من اول وارد شوم. فیروزخان یک مثال میزد که شاید اغراق در آن باشد، ولی میخواست میزان حرمت گذاشتن را به ما نشان بدهد، میگفت که اگر یک بزرگتر مثل «مارکار» دارد هندوانه میخورد، جوانترها باید این قدر بایستند تا آن بزرگتر آن میوه را بخورد و سیر شود، بعدا بروند پوست هندوانه را بخورند! میخواست بگوید که حفظ حرمت، این قدر میارزد...آقای محسن مسلمان برای پرسپولیس خوب بازی میکرد، اما با این طرز مو بستن، حاشیه و مسئله درست میکند.
کیهان ورزشی: چه کسی باید او را از نظر اخلاقی در کنار پرورش بعد فنی، تربیت کند. خود او که مقصر اصلی نیست.
استیلی: نقش باشگاه خیلی اهمیت دارد. نقش باشگاه فقط این نیست که در یک مکان با بازیکن قرارداد ببندد. وقتی که قرارداد حرفهای میبندیم، همهچیز ما، در کنترل باشگاه است. رفتار و اخلاق و عملکرد و نحوه زندگی ما باید طبق شرایط باشگاه باشد. برای ما این موضوع به این صورت جا افتاده که زندگی شخصی من به خودم ارتباط دارد، چون خصوصی است و به باشگاه مربوط نمیشود. وقتی که شما قرارداد حرفهای با باشگاه میبندید، 24 ساعته در اختیار باشگاه هستید. بازیکنان خارجی محال است که از ساعت 9 شب بیرون باشند. موقعی که ما، در سال 86 زمان آقای قطبی قهرمان شدیم، من شبها دم در خانه بازیکنان بودم که اینها هستند یا نیستند و چگونه زندگی میکنند. این کار، جزو وظایف باشگاه است. ما الان چیزی به نام باشگاه - خیلی- نداریم. اسمش باشگاه است، عملکردش، عملکرد یک باشگاه حرفهای نیست.
کیهان ورزشی: آیا عدم ثبات در مدیریت باشگاههای استقلال و پرسپولیس باعث بروز مشکلات و رکود این تیمها نمیشود؟
استیلی: ما تیم راهآهن را گرفتیم و با اینکه زمانمان خیلی کم بود، ولی در ظرف شش ماه، شش نفر بازیکن برای تیم ملی المپیک دادیم و دو نفر (رامین رضائیان و میلاد محمدی) را هم به تیم ملی بزرگسالان دادیم. خیلی جوان مستعد فوتبال در کشور ما وجود دارد ولی مدیر کارآمد نداریم. اگر هرکس در جایگاه خودش قرار بگیرد قطعا پیشرفت خواهیم کرد.
کیهان ورزشی: مثلا اگر حمید استیلی را مربی پرسپولیس قرار میدهید، به او فرصت بدهید که 3، 4 سال کار کند!
استیلی: من در تیمهای پایه آکادمی کار کردهام، در رده پیشکسوتان کار کردهام، در بخش مدیریت باشگاه کار کردهام و تمام این کارها را لمس کردهام و میدانم که چی هستند. من در هیئت مدیره پرسپولیس بودم، در تیم راهآهن همه کاره این تیم بودم، در پیشکسوتان و آکادمی پرسپولیس کار کردم، سرمربی پرسپولیس بودم و همه این موارد را درک کردهام.در کشور ما شرایطی بوجود آمده که راه پیشرفت افراد دروغگو و ریاکار، هموارتر است. اگر کسی صاف و صادق جلو برود، واقعا با مشکل مواجه میشود. من خودم نمیخواهم ادعای پاکی کنم اما متاسفانه شرایطی بوجود آمده که بشود با ریاکاری بهتر به نتیجه رسید. الان شما ببنید همین آقای مدیرمسئول شما (محمدسعید مدنی) در کار مطبوعاتی خودش صداقت دارد و در سلامت کامل کار میکند اما ببینید جایگاه ایشان کجاست؟! جایگاه این آقا باید خیلی بالاتر از اینها باشد اما چون ایشان ریاکاری و حقهبازی نمیکند، جای کمتری دارد!
کیهان ورزشی: حمیدخان، پرسپولیس امسال را چگونه میبینید. خیلیها میگویند با این قهرمانیای که برانکو آورد، جایی برای بازگشت مربیان ایرانی باقی نگذاشت.
استیلی: مسئله مهم این است که پرسپولیس قهرمان شد و مردم خوشحال شدند. شما باید بدانید که یک مربی هر چه قدر هم که موفق باشد، ولی یک دوره و تاریخی دارد که پس از آن باید برود.
من فکر نمیکنم که موفقتر از آقای پروین، مربیای در پرسپولیس بوده باشد، اما ایشان هم یک تاریخی داشت. آقای پروین چندین قهرمانی برای تیم آورد ولی بالاخره رفت. الان صحبت از ثبات مدیریت و مربی کردیم. آقای طاهری و آقای برانکو دو سال و اندی در پرسپولیس کار کردند و این عدم تغییر و ثبات در باشگاه، باعث شد که سه هفته مانده به پایان فصل، قهرمان شوند، ولی آقای برانکو هم بالاخره تاریخ رفتنی دارد. آقای «رانیهری» سال پیش با تیم لستر قهرمان شد، اما حالا کجاست؟! همه میگفتند با «رانیهری» قرارداد پنجساله ببندید اما بازیکنان او را نخواستند؛ بنابراین ما نباید برخورد احساسی با این قضیه کنیم.
من در فوتبال بازیکن و مربی بودهام و میدانم که خیلی بالا و پایین دارد. عبدالله ویسی سال گذشته در استقلال خوزستان شایستگی خودش را نشان داد و شانس هم داشت. توپهای اینها توی گل میرفت و توپهای حریفان، توی گل نمیرفت، اما همین آقا سال بعد به سپاهان رفت و آن شانسی را که در استقلال خوزستان داشت به سراغش نیامد و موفق نبود آخه یک مربی باید شانس هم داشته باشد!
کیهان ورزشی: اکبرآقا، شما کارلوس کروش را در فوتبال ایران چگونه میبینید؟
یوسفی: به نظر من آقای کروش ساختار دفاعی را در تیم ملی ما جا انداخت و بازیکن سالاری را هم ریشهکن کرد و نتیجه گرفت. این کارها جای تحسین دارد، ولی تیم ملی ما، فوتبال زیبایی ندارد، مخصوصا در بخش تهاجمی، ما همیشه به ضد حمله جهانبخش، سردار آزمون یا قوچاننژاد چشم دوختهایم. آقای کروش در بخش ساختار دفاعی، تیم ما را تقویت کرده ولی در قسمت فورواردها، این کار صورت نگرفته است.
کیهان ورزشی: رامین رضائیان در پستی بازی میکند که شما در قدیم بازی میکردید؛ این بازیکن را چگونه میبینید؟
یوسفی: بله، ایشان فوتبالیست خوبی است.از فوتبالیستهای قدیم، مهدی مهدویکیا و در بین فوتبالیستهای جدید، رامین رضائیان را قبول دارم. البته من خودم هم چپ و هم راست بازی کردم و مهرداد محمدی که الآن در سپاهان بازی میکند مثل من است، قدرتی و سرعتی بازی میکند. بازی او را دوست دارم. بازی احسان حاجصفی را میپسندم، البته در پست من بازی نمیکند.
کیهان ورزشی: حمیدخان، شما در بین فوتبالیستهای الآن، کدام بازیکن را میپسندید که در پست قبلی شما بازی میکنند؟ درباره کروش هم نظر خودتان را بفرمایید.
استیلی: یکی از علتهایی که کارلوس کروش نتیجه گرفت، ثباتی بود که در طول پنج سال مربیگری داشت. کمتر کسی بوده که در تیمملی ایران پنج سال مربیگری کرده باشد. همانطور که اکبرآقا اشاره کرد، کروش در کار ساختار دفاعی تیمملی موفق بوده است. فلسفه آقای کروش این بوده که ما با دفاع در زمین خودمان، استفاده از ضد حمله و ضربات ایستگاهی بتوانیم کار را به پیش ببریم. البته در این پنج سال نتوانستهایم که در جام ملتهای آسیا قهرمان شویم یا در جامجهانی به دور دوم برسیم. کاریزمای آقای کروش، مخصوص است، مربی بزرگی بوده که وارد کشور ما شده است. اعتقاد من بر این است که پنج سال گذشته، سه، چهار مربی ایرانی میتوانستند در کنار آقای کروش، بیرون بیایند، ولی ضعف فدراسیون فوتبال و مدیریت آن باعث شد که هیچ کس از کنار ایشان بیرون نیاید. پنج سال ایشان در تیمملی ما کار کرده اما، فدراسیون ما نتوانسته یک مربی در کنار آقای کروش تربیت کند.
کیهان ورزشی: ممنون از وقتی که به «کیهان ورزشی» دادید، اگر صحبت خاصی مانده، بفرمایید.
استیلی: از شما که ما را دعوت کردید تشکر می کنم.
یوسفی: همینجا از کسانی که در فوتبال من و بعد از آن هم تأثیر داشتند و کمک کردند تشکر میکنم و دست همه آنها را میبوسم. از شما هم ممنونم.
* گفت و گو از حمید ترابپور
* عکس های مصاحبه از کریم محمدی