PDF نسخه کامل مجله
دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳ - December 23 2024
کد خبر: ۳۲۳۷۱
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۹
حرف های کروش برای اهالی فوتبال قابل فهم و رفتارش منطقی است

بهتر شدن و احساس مسئولیت

بیانیه کروش

کارلوس کروش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران یکی، دو روز قبل از بازی تعیین کننده با ازبکستان، با انتشار بیانیهای گفته است: «در فوتبال یا در زندگی ما همیشه تابلوی نتیجهای داریم که شرایط ما را شرح میدهند. برای تیم ما ]منظورش تیم ملی فوتبال ایران است[ نتیجهای واضح است: در رده نخست گروه قرار داریم، هیچ باخت و گل خوردهای نداریم.»

تا اینجا را مطالعه فرمودید، حالا بقیهاش را هم بخوانید که ما با این «بقیهاش» کار داریم: «اما ما هنوز در جایگاهی نیستیم که انتظارش را داریم. ما هنوز در جایگاهی نیستیم که میخواهیم باشیم.»

کروش در ادامه اضافه میکند: «این درست است که ما بهتر از آنچه در گذشته بودیم، هستیم، اما تابلوی نتیجه مان امروز فقط مسئولیت ما را افزایش میدهد و دانستن این موضوع که استانداردها و خواستههای ما بالاتر رفته است.»

2 نکته

همانطور که حتماً از حرفهای سرمربی تیم ملی فوتبال برداشت کردهاید لب کلام ایشان را در دو محور میشود خلاصه کرد، محور اول اینکه علیرغم جایگاهی که در جدول داریم، بدون باخت و بدون گل خورده در صدر آن نشستهایم، اما هنوز جایگاه تیم ملی (بخوانید فوتبال) ایران آن نقطهای نیست که انتظارش را داریم و مردم و دوستداران فوتبال از ما توقع دارند که آنجا باشیم و نکته و محور دوم هم اینکه این موفقیتها و صدرنشینیها و پیروزیها و صعودها، مسئولیت ما را بیشتر میکند چون اندازه و استاندارد فوتبال ما بالاتر رفته است. حرفهایی که از کارلوس کروش میشنویم خیلی متفاوت است با حرفها و اظهاراتی که بدون رودربایستی و تعارف از خیلی از مدیران و دستاندرکاران فوتبال و حتی ورزش خود میشنویم. آنهایی که با کسب یک توفیق و صدرنشینی و صعود فکر میکنند، و این طور وانمود و القا میکنند که فوتبال مان به «آخر دنیا»! و اوج پیشرفت و موفقیت رسیده و اگر کسی، قلمی، زبانی از آینده بهتر و پیشرفت بیشتر و جایگاه بالاتر سخن بگوید، این حتماً مغرض است، فوتبال را نمیفهمد، ورزش را نمیشناسد و قصد تخریب دارد، با ورزش روز دنیا و با واقعیات بیگانه است و... الخ، و آنهایی که به دنبال یک موفقیت و دستیابی به یک جام و صعود به میدان بزرگ و مهم (مثل جام جهانی) هستند تا از زمین و آسمان، عالم و آدم طلبکار شوند و برخلاف نظر کروش دیگر هیچ احساس مسئولیت بیشتری نکنند و بلکه از آن موفقیت وسیلهای بسازند برای آمارسازی و جهش به مناصب بالاتر و استفاده تبلیغاتی و...

ورزشی نیستند

این طور افراد که نگاه این چنینی به اصل ورزش و فوتبال و موفقیتهای مقطعی و پیروزیهای زودگذر دارند، غالباً در یک نقطه مشترکند و آن اینکه «ورزشی» نیستند، فوتبال را نمیشناسند، عصاره و خاک خورده این عرصه به حساب نمیآیند، تقی به توقی خورده است و از بیجایی، سر از اینجا درآوردهاند، و... متأسفانه چون سکان فوتبال و ورزش ما در بسیاری از مقاطع و دورهها دست چنین افرادی با چنین خصوصیتی بودهاند، به طور طبیعی از رشد و پیشرفت بایسته برخوردار نبوده است. حاکمیت اینگونه افراد و مدیران نشان دهنده صحت و اثبات کننده آن ادعا و «تز» کیهان ورزشی است که میگوید «ورزش در مملکت ما هنوز جدی گرفته نشده است». چون اگر آنهایی که باید و انتظار میرود، ورزش را جدی گرفته بودند، هرگز سکان هدایت آن را به دست این نوع از مدیران نمیدادند!

جنس کروش

ورزش ما، فوتبال ما و... مدیرانی میخواهد از جنس کروش! روشن است، منظورمان نام و ملیت این فرد نیست، بلکه خاستگاه و هویت اوست. مردی که از متن ورزش و فوتبال برخاسته، در آن رشد کرده و کاملاً فردی ورزشی و فوتبالی است و در این باره نه من، نه شما، بلکه هیچ کجای دنیا کسی شکی ندارد! چنین فردی با چنین هویت و خصوصیاتی باید هم که چون تازه به دوران رسیدهها، غریبههای آویزان و چون کودکان نوپا از یک یا دو پیروزی و موفقیت از خود بیخود نشود و بیربط و هیجان زده حرف نزند، باید هم از «جایگاه فعلی» هیچوقت راضی نباشد و مرتب و مدام در اندیشه و عمل در پی ارتقاء جایگاه باشد، باید هم بعد از کسب یک موفقیت تازه و رسیدن به جایگاهی فراتر، بیش از هر چیز احساس مسئولیت بیشتر کند و کار خود را با توجه به بالا رفتن توقعات سختتر ببیند. شنیدن این نوع حرف زدن و طرز تلقی خیال شنونده و مخاطب را راحت میکند که کار دست کاردان است و چون چنین است میتوان حداقل در آن موضع و ناحیه امید موفقیت بیشتر و انتظار پیشرفت داشت.

رفتار و گفتار منطقی

به همین دلیل هم هست که به گواه همه کارشناسان و حتی آنها که حرفها و نظراتشان از تلخی نقد برخوردار است، طی این سالهایی که کارلوس کروش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بوده است، فوتبال ما در سطح ملی از روند و پروسه قابل قبول و رضایتبخشی برخوردار بوده است و از رفتار و اقدام و گفتار ایشان بوی «منطق» به مشام میرسیده و... درست برخلاف خیلی جاهای این فوتبال که از اتفاقات، چه موفقیتها و چه ناکامیها، درس و عبرت نمیگیرد و همان طور که گفته شد چون کار دست «اهل» آن نیست، تنها از هیاهو و سر و صداهای ناشی از یک پیروزی و مثلاً صعود به جام جهانی سعی میکنند برای آقایان بالادستی، آمار بسازند و جایگاه خود را تحکیم بخشند و... این است که میبینیم تیم ملی فوتبال از نظر این گونه مدیران جام جهانی میرود تا فقط جام جهانی رفته باشد! آن صعود و موفقیت تأثیر چندانی در رشد و توسعه و پیشرفت فوتبال ما ندارد چنان که تاکنون نداشته است، و باز به این خاطر است که در فوتبال ما کمتر «منطق» حاکم است و حرف منطقی به گوش میرسد و کار منطقی از سوی اغلب مدیران آن سر میزند. لازم است بار دیگر تکرار کنیم، کروش چون فوتبالی است، به گونهای حرف میزند که زبان و معنی آن برای اهل فوتبال مشخص است، ولو آنکه از فرهنگ و ادبیات دیگری و به سامان و اقلیم دیگری تعلق داشته باشد.

بدهبستان اصل است، فوتبال فرع!

متأسفانه، اما، چون فوتبال ما در اکثر جاها از مدیران فوتبالی به معنای واقعی برخوردار نیست، مدیرانی که برخلاف کروش بیش از آنکه به ارتقای فوتبال و هر چه بهتر کردن شرایط آن و بالا بردن جایگاه آن، فکر کنند، به فکر «خودشان» و صندلی و پست خودشان هستند، بیش از آنکه دغدغه تغییر و تحول در این رشته ورزشی را داشته باشند به فکر حفظ وضع موجود که در آن صندلی و مقام آنها هم حفظ میشود، هستند، به همین دلیل، در این فوتبال و از این گونه و تیپ مدیران، توقع رفتار منطقی داشتن و حرف منطقی زدن و تصمیم منطقی گرفتن هم بیجا و کاملاً دور از منطق است! برای همین است که مثلاً میبینیم همین دو هفته پیش تیم فوتبال جوانان ایران با وجود شایستگی از دور رقابتهای جام جهانی حذف میشود و به گواه اکثر قریب به اتفاق کارشناسان دلیل اصلی این ناکامی، مسائل فنی و عدم هدایت صحیح این تیم از حیث مدیریت تاکتیکی بود و... اما در رفتاری عجیب و سؤالبرانگیز- و نه منطقی- سرمربی ناکام آن تیم، به فاصله دو هفته بعد، و با وجود همه انتقادات از سوی کمیته فنی!! فدراسیون فوتبال، به مربیگری تیم امید ایران منصوب میشود تا بار دیگر ثابت شود در این فوتبال چون کارجدی گرفته نشده است، هدف اصلی رابطه و بدهبستان و زد و بندهای نابودکننده است و نه پیشرفت فوتبال، نه احساس مسئولیت و عمل به مسئولیت، نه پاسخگویی به انتظارات و توقع مردم، باید هم کار منطقی کمتر دیده شود و حرف منطقی کمتر شنیده شود!

تیم امید یا ملک شخصی؟!

در چنین فوتبالی در سایه حاکمیت چنین دیدگاه مدیریتی، باید هم استقبال از انتقاد و انتظار ارائه راهکار از سوی مسئولان آن، بیشتر به شوخی و دست انداختن مردم و کارشناسان شبیه باشد! آقای رئیس فدراسیون فوتبال بعد از ناکامی تیم شایسته جوانان وقتی با سیل غیرقابل انتظار انتقادات مواجه شد و در واقع غافلگیر شد، طبق روش شناخته شده مدیریتی در فوتبال ورزش ما از انتقاد کنندگان خواست، «راهکار» هم ارائه دهند، خیلیها (از جمله این مجله) به سهم خود راهکارهایی را برای بهبود کار پیشنهاد دادند، از ایشان و همکاران ایشان میپرسیم، خدا وکیلی در این تصمیمگیری تازه درباره تیم امید، چقدر به آن راهکارها و پیشنهادات توجه داشتید و طبق آن عمل کردید و چقدر با این تیم مثل یک تیم شخصی و ملک خصوصی برخورد کردید و آن طور که مطابق خواست دوستان و وفق روابط و مناسبات پشت پرده بود عمل کردید؟! و...

من آنم که رستم بود پهلوان!

خواننده محترم حتماً تأیید میکند از این فوتبال که سالهاست- و نه فقط حالا- گرفتار چنین بینشها و روشهای مدیریتی است، بیش از این نمیتوان انتظار داشت. آنچه هم فعلاً و حالا حاصل شده است، بیشتر و درصد تقریباً کامل آن مدیون هنر و استعداد جوانان و حضور شانسی و الابختکی مربیانی چون «کروش» است تا معلول یک مدیریت دلسوزانه، مدبرانه و منطقی و اگر میبینید فعلاً «کروش» در این فوتبال هست و مدیران این فوتبال او را تحمل میکنند، به دو دلیل است،یکی اینکه مردم و هواداران فوتبال کروش را تأیید و حمایت میکنند و دوم اینکه کروش به مدیران فعلی به ارث رسیده و در ضمن با عملکرد مثبت خود، کارنامه خالی و خنثی آقایان را رنگ و بویی میبخشد و اجازه میدهد تا آنها به مصداق «من آنم که رستم بود پهلوان» از برکت موفقیتهای تیم ملی، جلوی مسئولان بالاتر بادی به غبغب بیندازند و سینه سپر کنند و آن را به حساب مدیریت خود بگذارند!!

نظارت، اصل فراموش شده

وزیر ورزش و جوانان در دیداری دوساعته با مدیرعامل باشگاه(؟) استقلال از او خواست که شکست مقابل العین امارات را در لیگ قهرمانان آسیا بررسی کند. از اینکه میشنویم وزیر ورزش نسبت به شکست یکی از تیمهای ورزشی ما اینقدر حساس است و مسائل و رویدادهای ورزش را تعقیب میکند و رسماً خواهان رسیدگی مسئولان ذیربط به این شکست میشود، به نوبه خود خوشحال میشویم، چون اگر این حرف و خواسته صوری و تشریفاتی و تبلیغاتی نباشد که حکایت از وجود یا پررنگ شدن «اصل نظارت» در ورزش میکند درباره اهمیت، ضرورت و تأثیر اصل نظارت به عنوان یکی از اصول ثابت شده مدیریتی بارها و بارها نوشتهایم و از مسئولین و مدیران ورزش یا در ارتباط با ورزش خواستهایم، این اصل را جدی بگیرند، به آن بهای لازم را بدهند. نظارت بدون بر و برگرد در مستحکم کردن ساختار مدیریتی هر مجموعهای تأثیر مثبت میگذارد. بارها نوشتهایم، یک بار دیگر هم مینویسیم که یکی از اشکالات و ضعفهای مدیریتی ما- بحث ما ورزش است! - بحث «نظارت» است. این وضع تا آنجا ریشه دوانده و به اصطلاح امروزیها نهادینه شده که اگر فردی یا مدیری خواست به وظیفه مدیریتی خود عمل کند و نظارت را در دستور کار خود قرار دهد، با مخالفتها، شانتاژها و سمپاشیهای عناصر اخلالگر و زیادهخواه مواجه میشود و خیلی مضحک و جالب هم این است که این افراد مزاحم و مخل، مدیر اشاره شده را به «دخالت» متهم میکنند. برای مثال این کاری بود که برخی از زردنویسان حرفهای و رسانههای زرد در انواع مکتوب و غیر آن در مقطعی با وزیر سابق ورزش- دکتر گودرزی- انجام دادند و او را که چون ورزشی بود، چم و خم و بازیها و حقهبازیهای جریانات انگل و آویزان در ورزش را میشناخت و بر کار و بار خود و اطرافیان خود حتیالمقدور نظارت میکرد، بارها به «دخالت» و «مداخلهگری» متهم میکردند و... باری حرف از ملاقات وزیر با مدیر استقلال بود. به حرف خود برگردیم.

«شوهای دلالی»!

برای تضمین سلامت ورزش و اهالی ورزش به ویژه جوانان و ردههای سنی پایینتر از وزیر محترم میخواهیم که به بحث «نظارت» خیلی اهمیت بدهد. این یک وظیفه حرفهای و شغلی صرف نیست، یک وظیفه اخلاقی و شرعی هم هست. جناب ایشان حتماً از اتفاقاتی که هفته گذشته برای هیأت فوتبال تهران رخ داد، آگاه و مطلع هست. مسائلی که درباره تیمهای پایه و ردههای سنی جوان تهران اتفاق افتاده و پای مراجع قانونی و انتظامی را هم به میان کشاند. این جوانان امانت مردم در دست ما و شما هستند. این جوانان آینده مملکت اسلامی و انقلابی ما هستند، آینده ورزش ما، آینده فرهنگ و اخلاق ما در گروی رفتار امروز ما درباره این جوانان است. متأسفانه از این گونه اتفاقات در ورزش ما و جای جای آن به ویژه رشتههای مطرح آن زیاد رخ میدهد. اینها همهاش مال بینظارتی است. همین حالا که این سطور قلمی میشود دوستان و همکاران تحریریه در چند قدم آنطرفتر دارند از رخنه و نفوذ جریان دلالی دریکی از تیمهای شهرستانی لیگ برتری صحبت میکنند. جریانی که در تلویزیون مملکت انقلابی و اسلامی، «شوهای دلالی»!! راه میاندازد، در حالی که همه از ماهیت و سابقه و عملکرد این عناصر مخرب و آویزان سالهاست آگاه هستند. جریانی که در تلویزیون برای فوتبال ما خط و ربط تعیین میکند، تیم میبندد، بازیکن میآورد، بازیکن میبرد، مدیرعامل تعیین میکند، کارشناس داوری و فنی به خورد تلویزیون و رسانهها میدهد و...! اینها همه دلیلی ندارد جز درد بینظارتی، و فقدان نظارت هم دلیلی ندارد، جز جدی نگرفتن ورزش از سوی مسئولان و آن را به امان دلالها و شیادان و جریانات فاسد رها کردن!

باشگاه؟ کدام باشگاه؟!

نکته دیگری که درباره ملاقات آقای وزیر با مدیرعامل استقلال میتوان گفت این است که درست است که دلایل شکست استقلال مقابل العین، آن هم با آن نتیجه، باید بررسی شود، اما در استقلال مسائل مهمتر و اساسیتری هم هست که آنها هم حتماً باید بررسی شوند. این که در آغاز این فراز از مطلب جلوی عبارت باشگاه استقلال از علامت(؟) استفاده کردیم، دلیلی ندارد جز اینکه بگوییم ما از باشگاهی حرف میزنیم و درباره باشگاهی حرف میزنیم که اصولاً وجود خارجی ندارد. استقلال و همینطور پرسپولیس که دو سرمایه ملی و پرافتخار و بسیار ارزشمند ورزش این مرز و بوم هستند تا «باشگاه شدن» هنوز فاصلهای خیلی زیاد دارند. این سؤال که چگونه میشود این دو نام را که فعلاً دو تیم فوتبالی هستند، به باشگاه«بما هو باشگاه» تبدیل کرد؟ به گمان ما مهمترین مسئلهای که باید درباره این دو تیم مورد بررسی قرار بگیرد استقلال و پرسپولیس سالهاست به شکل مقطعی و روزمره و باری به هر جهت اداره میشوند و شک نکنید که از رهگذر این وضعیت نه فقط این دو تیم بلکه کلیت ورزش ما متضرر شده و زیانهای سنگینی را تحمل کرده است.

* سیدمحمدسعید مدنی

پربازدید ها
آخرین اخبار