PDF نسخه کامل مجله
يکشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ - November 17 2024
کد خبر: ۳۲۴۴۹
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۲
رمز گشایی یک صعود

بنویسیم « به اسم » کروش ، بخوانیم به « سبک » کروش !

در برخوردی اتفاقی که با یکی از دوستان و همکاران در حیاط موسسه کیهان داشتیم، ایشان با نگارنده سؤالی را مطرح کرد با این مضمون که اگر به جای کروش یک مربی ایرانی هم تیم ملی را هدایت میکرد، آیا باز هم تیم ما به جام جهانی صعود میکرد؟ در آنجا به آن دوست عزیز پاسخی داده شد و چون به نظر سؤال وی سؤال جالبی بود و شاید سؤال بعضی دیگر از خوانندگان مجله - به ویژه جوانترها- هم باشد، بیمناسبت ندیدیم در اینجا هم چند جملهای پیرامون آن بنویسیم.

دانستن و عمل کردن

به آن دوست عزیز عرض کردیم و اینجا هم تاکید میکنیم آنچه موجب صعود تیم ملی ایران به مرحله نهایی جام جهانی شد، اسم و رسم و ملیت و نژاد و... اینگونه مسائل و عوامل نبود، بلکه اگر صعود به جام جهانی را یک موفقیت بدانیم، باید این را هم بدانیم که موفقیت و پیروزی و پیشرفت و... در گروی رعایت اصول و فراهم آوردن شرایطی است. بنابراین صعود فوتبال ایران هم چون یک موفقیت است، حتما دلیل آن رعایت اصول و فراهم آمدن آن شرایط است. هنر و سهم سکانداران تیم ملی، به ویژه شخص کارلوس کروش این بوده که اولا این اصل را که «موفقیت در گروی رعایت اصول است»، قبول داشته، ثانیا علاوه بر قبول داشتن نظری و ذهنی این اصل، آن را در وادی عمل هم به اجرا گذاشته است. یعنی به دانستههای خودش عمل کرده است. باز تاکید میکنیم اینکه کروش به دانسته و حرفهای خود عمل میکند هنر بزرگی است که متاسفانه در خیلی اوقات رعایت نمیشود و در نزد برخی مسئولان و دستاندرکاران دیده نمیشود. در این باره سخن فراوان است و صفحات بسیار میتوان سیاه کرد. برای مثال این قرآن کریم است که میفرماید «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون» (صف/2) «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا به آنچه میگوئید عمل نمیکنید؟» چقدر در احادیث و روایات از قول معصوم(ع) «واعظ غیرمتعظ» و «عالم بیعمل» نکوهش و تقبیح شده است؟! «عالم بی عمل مثل درخت بیثمر است.» و... ادبیات ما هم درباره موضوع «علم و عمل» مملو از نکات خواندنی و ظرایف عبرتآموز است: (قدم باید اندر طریقت نه دم- که سودی ندارد دم بیقدم) و... این هشدارها و تاکیدات نشان میدهد که موضوع «دانستن و عمل کردن» یک مسئله مهم و اصل تاثیرگذار و پیشبرنده است و در وادی عمل انجام آن بسیار سخت و محذورآفرین است و بسیاری در عرصه رفتار و اجرا، برخلاف حرفها و نظرها و برنامه‌‌ها، عمل میکنند. یاد آن سخن بزرگ و تکاندهنده مولای متقیان، حضرت علی(ع) افتادم که فرمود: «درباره حق سخن گفتن آسانترین و به حق عمل کردن، سختترین کارهاست» (نقل به مضمون) عین جمله مولا این است:«الحق اوسع الاشیاء فیالتواصف و اضیقها فیالتناصف»

کروش هم اگر...!

از مطلب و بحث اصلی فاصله نگیریم، حرف بر سر این بود که آنچه عامل و دلیل موفقیت در هر عرصهای به حساب میآید، رعایت اصول و شرایط است نه اسم و رسم افراد، نه خارجی یا وطنی بودن، نه قومیت و نژاد و ملیت. در صعود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی نیز این اصل و قاعده حاکم است و باید از این منظر موضوع را تحلیل کرد. اگر همین آقای کروش، به هر دلیلی اصول را زیرپا میگذاشت، شرایط را نادیده میگرفت، و به جای آن با این و آن کنار میآمد و با این قلم به مزد و آن دلال میکروفون به دست کنار میآمد، تسلیم زیادهخواهی و گردنکلفتی این و آن بازیکن میشد، مطیع محض و دست و پا بسته اوامر بعضی مسندنشینان ورزش و فدراسیون میشد، پولش را میگرفت و دم نمیزد، و... بدون تردید تیم ملی ما امروز این موفقیت را کسب نمیکرد و به جایگاه فعلی دست نمییافت. بر این مبنا باید گفت، به جای کروش هم اگر هر مربی دیگری بود، چه ایرانی و چه خارجی، به سبک و شیوه او عمل میکرد، اصول موفقیت را رعایت میکرد، شرایط حداقلی را فراهم میآورد، اعتماد و حمایت تماشاگر و کارشناس را جذب میکرد، میتوانست در رسیدن به این هدف موفق باشد.

مدیریت کروشی یعنی چه؟!

یکی، دو شماره پیش عنوان سرمقاله ما «مدیریت کروشی» بود. البته در آن مقاله، منظور خود را توضیح داده بودیم اینجا هم تاکید و تکرار میکنیم، منظورمان این بود که مدیریت فوتبالی اگر آنگونه باشد که «کروش» درباره تیم ملی فوتبال اعمال کرد، میتواند کلیت فوتبال- و نه فقط تیم ملی- را دگرگون و به شکل مثبت و روبه جلو، متحول سازد. مدیران و مربیان ما اگر در هر جا و همه جای فوتبال اصول مدیریتی را رعایت نمایند و به مرحله اجرا بگذارند، مکانیزم جذب و دفع را اصلاح کنند، مردان مرد و کاربلد را به میدان فراخوانند، عناصر آویزان و مزاحم و زیادهخواه و انگلمآب را از پیرامون خود و محل کار خود و فوتبال دور کنند و از مشغولیتها بپرهیزند و یکسره به مسئولیت خود تمرکز نمایند و شجاعت و قاطعیت را سرلوحه اعمال خود قرار دهند و درایت و تدبیر را در برنامهریزی و اجرا به کار بگیرند و...!حال این فوتبال خیلی زود، خوب و خوش میشود و با قبراقی و نشاط به سوی جلو و آینده بهتر، گامهای بلند برمیدارد. کروش در کار خود نشان داد با همین نیروی انسانی و امکانات مادی هم میشود، هدف را محقق ساخت. به شرط آن که از این داشتهها درست و به طور اصولی استفاده نمائیم و بر حوزه تحت مسئولیت خود مدیریت و نظارت داشته باشیم.

همه میدانند و ما هم بارها نوشتهایم ورزش- و در این مبحث، فوتبال- ما از ظرفیتهای قابل توجهی در ابعاد مادی و انسانی برخوردار است، ظرفیتهایی که بسیاری از آنها نهفته و ناپیداست، این ظرفیتها اگر شناخته و کشف شود، و از آن درست و در جهت پیشرفت ورزش و فوتبال استفاده شود، بسیاری از اهداف ملی ما در ورزش عینیت خواهد یافت. بنابراین وقتی ما از «مدیریت کروشی» سخن میرانیم، منظورمان شخص کروش یا ملیت و قومیت و زبان و فرهنگ او نیست، منظور روش مدیریت اوست که به رعایت اصول، آن هم به شکلی آشتیناپذیر و خیلی قاطع، مبتنی است:

جان فدای نفس نادره مردانی باد

که کم و بیش نگردند به هر بیش و کمی

دهداری را فراموش نکردهایم!

سخن را جمع کنیم، موفقیت و پیروزی در گروی شرایط و اصول است و به «ژن» و «کروموزوم» و نژاد و قومیت، فرد و افراد، مربوط نمیشود. هر کس در هر جا با هر فرهنگ و اعتقادی این اصول را رعایت کند، میتواند در کار خود و ماموریت و وظیفهای که برعهده دارد، به درستی عمل کند. اینجا البته یک سؤال مطرح میشود و اینکه آیا اگر یک مربی ایرانی هم بخواهد مثل کروش، قاطعانه و شجاعانه و درگیرانه عمل کند و هر وقت لازم دید لیگ را تعطیل کند و هر وقت تشخیص داد، خط روی نام این و آن بازیکن میکشد، یا حتی حکم اخراج قطعی آنان را امضاء کند و خلاصه کلام به اصول عمل کند، او را تحمل خواهیم کرد، فضا و شرایط این گونه رفتارهای اصولی برای مربیان داخلی هم فراهم و مهیاست؟ آیا یادمان رفته با مربی اصولگرا و شجاعی چون مرحوم پرویز دهداری در این فوتبال چه کردند؟ تازه آن موقع این همه نشریه و رسانه و کارشناس و شبکه و برنامه رادیو و تلویزیونی و... نبود. در این بلبشوی به راه افتاده، در این فضایی که از برکت فقدان نظارت، دور دست هوچیها و شارلاتان مسلکها افتاده، آیا مجال و امان به مربی وطنی میدهند؟ پاسخ ما متاسفانه منفی است. به صراحت میگوئیم شرایط و فضای فوتبال ما، به هیچ عنوان مساعد و مناسب نیست و این را در شماره قبل در همین صفحه توضیح دادیم. یکی از شانسهای تیم ملی این بود و هست که سکان هدایت آن را آدمی با مشخصات کروش برعهده دارد و یکی از شانسهای بزرگ کروش هم این است که نه میتواند رسانههای ما را بخواند و یا بشنود!! این نکته آخر را بدون مزاح و خیلی جدی عرض میکنیم.

دو جریان در فوتبال ما

در شماره قبل و مطلب همین صفحه در بحث «دو جریان در فوتبال ما»، نوشتیم، اینجا نیز یادآور میشویم که در فوتبال ما، دو دیدگاه و جریان وجود دارد که جریان مسلط، همان است که فضا و شرایط را مسموم و عرصه را برای انجام کارهای اصولی و سازنده و مترقی حسابی تنگ کرده است و جریانی که بخشی از این فوتبال - که آن هم تیم ملی است- را در اختیار دارد که سمبل و نماد آن شخص کارلوس کروش است. دست آن جریان مخرب و مسلط، به هر دلیل، به ویژه حمایتهای مردمی و مسئولان فرافوتبالی و فراورزشی، چند سالی است به خاطر وجود کارلوس کروش، از دخالت در امور تیم ملی کوتاه شده و به همین دلیل میبینیم تیم ملی با فضا و شرایط و نحوه مدیریتی متفاوت با کلیت فوتبال به فعالیت و حیات خود ادامه میدهد، این جریان است که مجال را از مربیان ایرانی و هر مربی دیگری که جرأت و جسارت جنگیدن و درافتادن با آن را نداشته باشد، تنگ میکند و به نفع منافع خود، اجازه نمیدهد منافع ملی و بزرگ فوتبال تامین و اهداف مورد نظر محقق بشود. این جریان است که اجازه نمیدهد، آن اصول پیشبرنده و موفقیت‌‌آفرین بر فوتبال ما حاکم شود و این ورزش جذاب و مستعد پیشرفت و پرطرفدار در کشور ما راه خود را پیدا کند و با حرکتی متعادل و سرعتی قابل قبول مسیر پیشرفت را طی کند. بارها نوشتهایم و اینجا باز هم مینویسیم برای اینکه این جریان مخرب و اختاپوسی، سرجای خود بنشیند راههای نفوذ و دخالت و تخریب آن در فوتبال بسته شود و... فضا و شرایط برای کار اصولی کردن فراهم آید، همه و بیش از همه نحوه «مدیریت فوتبال» نقش و تاثیر دارد. مدیریت فوتبال باید با حمایت و همراهی مدیران ارشد ورزش تکلیف و موضع خود را مشخص کند و آستین همت بالا بزند و شجاعانه و انقلابی وارد کارزار مدیریتی شود و شرایط حاکم بر فوتبال را به نفع مصلحت این رشته و خواستهها و مطالبات طرفداران پرشمار آن، تغییر دهد.

دستیار ایرانی کروش چه شد؟!

در فراز بالاتر صحبت از کروش و مربیان وطنی به میان آمد، نکتهای به نظرمان رسید که البته پیش از این هم ما و هم دیگران درباره آن نوشته و تذکر دادهاند و آن نکته این است که ما باید از کروش و تواناییهای او در جاهای دیگر و برای رشد و توسعه فوتبال استفاده کنیم. مثلا نظیر کاری که پیش از این و سالها قبل مربیانی چون مرحوم رایکوف انجام میدادند. در بخشها و بندهایی از قرارداد، اینگونه مربیان آمده بود که آنان علاوه بر هدایت تیم مورد نظر (مثلا تیم ملی یا تاج سابق یا...) وظیفه دارند کارهای دیگری مثل استعدادیابی، تربیت و کارآموزی مربیان جوان داخلی و... درباره فوتبال ایران انجام دهند. تا آنجا که ما اطلاع داریم و زمان انعقاد قرارداد با آقای کروش، در زمان مدیریت قبلی فدراسیون مطرح شد، قرار بود در کنار آقای کروش و روی نیمکت تیم ملی، حتما از مربیان ایرانی هم استفاده شود و براساس همین بند از قرارداد هم بود که افرادی نظیر علی کریمی و جواد نکونام مدتی به عنوان دستیار سرمربی روی نیمکت تیم ملی نشستند. اینکه چرا آن همکاریها تداوم نیافت یک بحث است و بحث دیگر این است که چرا این بند از قرارداد با مربی پرتغالی تاکنون عملی نشده و در کادر فنی تیم ملی، هیچ عنصر ایرانی دیده نمیشود؟ آیا آن بند از قرارداد معطل مانده؟ آیا بعدا با توافق طرفین (فدراسیون-کروش) از قرارداد حذف شده است؟ آیا کروش صلاح دیده و تصمیم گرفته این بند اجرا نشود؟

* سیدمحمدسعید مدنی

پربازدید ها
آخرین اخبار