PDF نسخه کامل مجله
دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳ - December 23 2024
کد خبر: ۳۲۵۳۵
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۳۹۶ - ۲۰:۴۲
تفکیک اهداف فوتبال و تیم ملی

هدفگذاری غلط ، ریشه همه گرفتاری های فوتبال

سرانجام اختلافات میان سرمربی تیمملی فوتبال (کارلوس کروش) و دبیر فدراسیون فوتبال (علیرضا اسدی) آنقدر ادامه یافت و بالا گرفت که رئیس فدراسیون فوتبال (مهدی تاج) مجبور شد، دست به قلم شود و با صدور حکمی مبنی بر سرپرستی دبیرکل فدراسیون برای آقای محمدرضا ساکت، برکناری آقای اسدی را از دبیری فدراسیون فوتبال قطعی و مسجل کند. اینکه دعوای لفظی و ظاهراً تمام نشدنی کروش و اسدی بر سر چه بود و ریشه در کجا داشت و با چه انگیزه و هدفی صورت میگرفت؟ سؤال و سؤالاتی است که ما در این مقال قصد پرداختن به آن را نداریم، آنچه مهم است و در بررسی موضوعات اجتماعی، باید مورد توجه و ملاک قضاوت و تحلیل قرار بگیرد این است که در موضوعات و مسائلی که پای «مردم» و «منافع ملی» وسط است، درگیریهای شخصی و از سر خودخواهی و منیت و... محکوم است و هیچ جای دفاع ندارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز ورزش و همچنین فوتبال از مقولههای اجتماعی است و موضوع منافع ملی و مطالبات مردمی هم درباره آن صادق است. بنابراین در حوزه ورزش و رشتههای مختلف آن از جمله فوتبال، این اصل باید مورد توجه قرار گیرد و منافع ملی و مطالبات مردمی را ملاک بررسی و قضاوت خود قرار دهیم.

سالهاست به سهم خود مینویسیم و میگوئیم، فوتبال مستعد ما از مسائل حاشیهای و درگیریهای شخصی و جاهطلبانه و فعالیتهای باندی و منفعتپرستانه ضربات فراوانی خورده است و اصلاً حاشیههای مخرب از موانع اصلی بر سر راه پیشرفت فوتبال ایران به حساب میآید. بنابراین مبارزه با حاشیهها و دفع حاشیهسازان و... یکی از ابتداییترین و ضروریترین اقداماتی است که مقامات فوتبال و کسانی که درباره این رشته مسئولیت دارند، برای سلامت این رشته و لاجرم پیشرفت آن باید قاطعانه و بدون معطلی در دستور کار قرار دهند. فوتبال ما با گرفتاریهای خودساخته و مشکلات لاینحل فراوان سالهاست دست به گریبان است. گرفتاریها و مشکلاتی که عیار و اندازههای واقعی این فوتبال را به مراتب و درجات پایین تنزل داده است. در این گیر و دار و با این وضعیت ناخوشایند که فوتبال ما در سطوح مختلف با آن درگیر است، صعود تیمملی فوتبال به جامجهانی، آن هم نه به ضرب شانس، بلکه همانطور که همگان دیدیم با اقتدار ناشی از تدبیر و مدیریت صحیح که در قضاوتی منصفانه کارلوس کروش در اعمال این مدیریت نقش اصلی را ایفا میکرد و در این راه بیمماشات و قاطعانه و آشتیناپذیر هم عمل میکرد، یک پدیده جالب و اتفاق قابل بررسی به نظر میرسد. فوتبالی که متأسفانه در آن حاشیهها به شدت ریشه دوانده و حاشیهسازان و منفعتجویان حلقوم آن را به نفع نام و نان خود سخت میفشارند، و مدیریتی کمتر از حد معمول بر آن اعمال میشود، «جهانی شدن» و «صعود به جامجهانی» از آن حرفهاست! وقتی هم صعود به جامجهانی با کادر فنی فعلی، نه یک بار، بلکه دو بار پیاپی رخ میدهد، شائبه شانس و تصادفی بودن این صعود منتفی میشود، و هر عقل سلیم و قاضی منصفی حکم خواهد داد که پشت این صعودها و موقعیتها، حتماً اراده محکم و برنامه و تدبیر کارساز، قرار داشته است.

حمله به نقطه قوت

بنابراین در فوتبالی که بدون تعارف فقط یک حوزه و رده آن درست کار میکند، عقلایی به حق نیست که بزنیم و این حوزه را هم خراب کنیم و نظم و نسق موجود در آن را به هم بریزیم.

اگر هم این اتفاق بیفتد و آنهایی که درباره این فوتبال به شکل و شیوههای مختلف مسئولیتی دارند، به جای حمله کردن به خرابیها و پلشتیهایی که از سر و کله آن میبارد، و تلاش برای اصلاح معایب و مفاسد، همه را رها کنند و به نقطه قوت این فوتبال (که فعلاً تیمملی است) حمله نمایند، حتماً باید درباره بصیرت و قوه تشخیص یا حسن نیت و صداقت حملهکنندگان شک کرد. بالاتر تأکید کردیم، ما در این مقال قصد تحلیل اختلاف میان افراد نامبرده و قضاوت درباره آن را نداریم، نمیخواهیم بگوئیم کدام یک راست و کدام یک دروغ میگویند. کی خادم است و زبانمان لال کدام خائن است؟ اما میپرسیم آیا این فوتبال در هیچ کجا و رده و حوزهای دارای اشکالات اساسی و نگرانکننده و گاه تأسفبار و فاجعهآفرین نبوده و تنها اشکال فوتبال ما تیمملی است و کادر فنی و به ویژه سرمربی آن؟ آیا وظیفه دبیر فدراسیون فقط و فقط به تیمملی و کار و بار آن مربوط میشود و درباره ردههای مختلف سنی فوتبال، از باشگاهی تا تیمهای ملی، مسائل اخلاقی، فرهنگی، دلالیسم افسارگسیخته، شارلاتانیسم رخنه کرده در تار و پود آن، فوتبال سنین پایه و... نقش و مسئولیتی ندارد؟ اگر دارد، چرا ما طی این دو، سه سال که آقای اسدی بر مسند دبیری فدراسیون تکیه زده، واکنش و اظهارنظر و موضعگیری حاد و شدیدی بهگونهای که درباره تیمملی و شخص آقای کروش شنیدیم و دیدیم، از ایشان مشاهده نکردیم؟

در هرحال، شاید دبیر سابق فدراسیون فوتبال در واکنش به این سؤالات، پاسخهای قانعکنندهای داشته باشد، که اگر شنیدیم، حتماً به سهم خود آن را منعکس خواهیم کرد.

دود اختلاف در چشم تیمملی

حرف بر سر رعایت منافع ملی و مطالبات مردمی بود. صحبت این بود که «منافع ملی»، مهمترین و کارآمدترین ملاک برای ارزیابی مسائل و حفظ رعایت آن مهمترین عامل برای تصمیمگیری در امور مختلف اجتماعی است، مشکل به وجود آمده درباره تیمملی، که حتی بعد از صعود این تیم به جامجهانی ادامه پیدا کرد و در حال شدت گرفتن بود، درصورتی که مدیران، تصمیمی در اینباره اتخاذ نمیکردند، بدون شک تیمملی را با حواشی و مشکلات عدیدهای روبهرو میساخت که حتماً تأثیرات منفی و پیامدهای ناخوشایند دربرداشت، مدیران فوتبال تصمیم خود را گرفتند و وقتی به این نتیجه نرسیدند که میان سرمربی تیمملی و دبیر فدراسیون درگیری و تنش حاد و غیرقابل حل است، رأی به برکناری دبیر فدراسیون دادند. ما در اینکه آقای اسدی نیت خیر و قصد خدمت داشته، شکی نداریم، درباره کروش هم همانطور که بارها نوشتهایم، معتقدیم او به عنوان یک مربی حرفهای، دنبال انجام وظیفه و انجام تعهدی است که در قبال آن با فوتبال ایران قرارداد بسته است. از نظر ما هر دو طرف این دعوا قصد خدمت و انجام وظیفه داشتهاند، اما وقتی آب آنها به یک جوی نمیرود، به هر دلیل و علتی نمیتوانند با یکدیگر کار کنند، عاقلانهترین کار این است که با ملاک رعایت «منافع ملی»، طوری تصمیمگیری و عمل کنیم که دود این اختلاف- ولو از سر خیرخواهی- به چشم تیمملی نرود و مسئولان هم بر این مبنا تصمیم گرفتند که رأی به حذف آقای دبیر فدراسیون دادند.

مغرضان فرصتطلب

این کار- یعنی تصمیمگیری- باید به هر حال انجام میشد و هر چه زودتر هم بهتر. در اینباره- اصل تصمیمگیری- مسئولان فوتبال خوب عمل کردند، هر چند درباره نوع تصمیم و قضاوتی که گرفتند و کردند ورایی که صادر نمودند، حرف و حدیثهایی در محافل ورزشی و میان اهالی فوتبال درگرفت.

حرف و حدیثهایی که طبق معمول از دو خاستگاه و نیت، ناشی میشد- گروهی که فرصت را غنیمت شمرده و مغرضانه و کینهتوزانه مسئولان فوتبال و سرمربی تیم ملی و... را بیامان مورد انتقاد و اعتراض قرار دادند. کسانی که چون دستشان از دخالت در امور تیمملی قطع شده است، باج و خراجشان- بر خلاف بعضی از فدراسیونها- قطع شده است و کروش به آنها وقعی نمینهد و... سعی کردند، بغض و کینه خود را فرونشانند و با سنگر گرفتن پشت کلمههای قدسی و ارزشهایی که در اصل برای آن ارزش قائل نیستند- آخر باجگیر و فرصتطلب را چه به شهید و برادر شهید و مقام علمی و...؟!- و بازی با احساسات مردم، همه تلاش و سلاح در اختیار خود را به کار گرفتند، تا از کروش و تاج و فدراسیون و تیمملی و... انتقام بگیرند، شاید در این گیر و دار چیزی هم گیر آنها آمد!!و گروهی که با نیت خیر، و قصد خدمت به فوتبال و تیمملی و هواداران این رشته، قلم به دست گرفته و سخن راندند و اظهارنظر کردند و... حرفهای گروه اول که اصولاً قابل اعتناء و بهاء دادن نیست، اصلاً حرفهای آنها حرف نیست، غرض و کینه و حرص زدن برای خود و نام و نان خود و... را که «حرف» نمیگویند، هیاهویی است که به راه افتاده تا اصل مطلب فراموش شود، منافع ملی نادیده گرفته شود، خواستههای مردم گم شود و عدهای آویزان و جاهطلب که بعضی از آنها در هفده، هجده فدراسیون، «حکم مشاورت»! دارند به نان و نوایی برسند!

تکرار میکنیم: «هدفگذاری» غلط است

اما حرفهای گروه دوم که با نیت خیر و از سر دلسوزی، نظرات خود را مطرح کردند، محترم است و بالاخره هر کس نظر و عقیدهای درباره مسائل مختلف جمعی و اجتماعی دارد. با این حال در میان حرفهای گروه دوم یک نکته تقریباً مشترک بود که آن را از زبان بعضی از خوانندگان مجله هم شنیدیم با این مضمون که «کروش دیگر دارد، شورش را درمیآورد، خیلی قلدرمآبانه و بعضی جاها تحقیرآمیز برخورد میکند و در واقع اوست که دارد فدراسیون فوتبال ما را اداره میکند و هر کس را بخواهد به کار میگمارد و هر کس را نخواهد حکم عزل و برکناری میدهد و...»

مایلیم کمی درباره این نکته دوم تأمل و درنگ کنیم و قدری به آن بپردازیم. این نکته ریشه در بحث کلیتری دارد که این مجله و این صفحه و صفحات دیگر پیش از این به آن بسیار پرداخته و تذکر داده است و آن بحث کلیتر تحت عنوان «هدفگذاری در فوتبال ایران»، مطرح شده است. خوانندگان عزیز و مخاطبان محترمی که پیگیر مطالب و مواضع کیهان ورزشی هستند میدانند که ما بارها از نحوه هدفگذاری در فوتبال، انتقاد کردهایم و نوشتهایم که وقتی همه هدف و در واقع هدف اصلی و تنها هدف فوتبال ما «صعود به جامجهانی» باشد و از مسئولان ورزش گرفته تا مقامات غیر ورزشی، همه حرف از صعود به جامجهانی میزنند و از مسئولان ورزش و فوتبال میخواهند کاری کنند و بهگونهای برنامهریزی و عمل کنند که تیمملی فوتبال به جامجهانی برود، و وقتی رسانهها و رادیو و تلویزیون و... همه و همه با غرض یا بیغرض ذائقه مخاطب را طوری میسازند و توقعات و مطالبات او را در حدی تنظیم میکنند که آنها نیز رفتن به جامجهانی را نشانه موفقیت یا عدم موفقیت فوتبال میدانند و... وقتی در عمل نیز همه چیز در خدمت این هدف قرار میگیرد و لیگ و باشگاهها و فوتبال پایه و فرهنگ و اخلاقی و حرمت و کسوت و... همه و همه به پای هدف ذکر شده (صعود به جامجهانی) قربانی و ذبح میشود، وقوع چنین رفتار و اقدامات و موضعگیریها و اظهارنظرها از سوی کروش یا هر فرد دیگری که در جایگاه او قرار گرفته باشد و بار توقع و انتظار بزرگ و کوچک یک ملت (رفتن به جامجهانی) را بردوش داشته باشد، کاملاً طبیعی و مطابق انتظار است.

از کروش چه خواستهایم؟

بارها سؤال کردهایم، باز هم میپرسیم، منظور ما از استخدام کروش چه بوده است؟ ما از کروش به هنگام انعقاد قرارداد چه خواستهایم؟ آیا همان کاری را خواستهایم که از امثال مرحوم رایکوف میخواستیم، یعنی کشف و پرورش استعدادهای ناب و پرشمار فوتبال در سراسر این کشور پهناور یا از مربی پرتغالی فقط خواستهایم کاری کند، هر کاری که بلد است و هر هنری که دارد، همه را به کار گیرد تا تیمملی فوتبال به جامجهانی برود؟ آیا ما غیر از این خواستهایم؟ آیا کروش غیر از این انجام داده است؟

بنابراین در تحلیل مسائل باید اصل مسئله روشن شود تا رسیدن به پاسخ و راهحل راحتتر اتفاق بیفتد. در این ماجرا میبینیم اگر کروش زیاد از حد دور برداشته و در بعضی مواقع پا را از گلیم فراتر نموده، عمدتاً به خاطر انجام وظیفه و تحقق هدف تعیین شده از سوی مقامات ارشد فوتبال و ورزش مملکت بوده است و بنابراین اگر اشکالی هست، اگر در این میان اتفاقات ناجوری رخ میدهد، مقصر نه کروش و امثال او، بلکه اشکال در هدفگذاری فوتبال است. ما در اینباره بارها نوشتهایم و به سهم خود تذکر دادهایم، اما در هیاهوی کر کننده صعود به جامجهانی حرف ما به گوش کسی نرسید و یا حداکثر به این متهم شدیم که مخالف صعود به جامجهانی هستیم!!

تغییر نگرش درباره فوتبال

ما مخالف صعود به جامجهانی نیستیم، کدام ایرانی باوجدان و کدام ورزشدوستی است که دوست نداشته باشد، تیمملی کشورش قدم به بزرگترین و مهمترین آوردگاه جهان فوتبال بگذارد و نام ایران در میان کشورهای صاحب فوتبال دنیا بدرخشد و مطرح باشد، اما ما نگران این بوده و هستیم که صعود به جامجهانی بشود همه هدف فوتبال ما و مسئولان ورزش و فوتبال از اهداف مهمتر و ساختاری اساسیتر درباره فوتبال غافل شوند و این متأسفانه اتفاقی است که افتاده و آنچه ملاحظه میکنیم تبعات طبیعی این هدفگذاری غلط است. حالا راست میگوئیم و میخواهیم وضعیت فوتبال را درست کنیم و شرایط فعلی را دگرگون کرده و بهبود بخشیم، پس نگرش خود را درباره فوتبال تغییر دهیم، وقتی نگرش تغییر کرد، هدفگذاری تغییر میکند و روشهای کاری نیز بر مبنای هدفگذاری جدید، بهطور طبیعی تغییر میکند. در اینباره بیش از هر کس مدیریت فوتبال میتواند نقش و تأثیر داشته باشد، آقای تاج و همکارانش در فدراسیون میتوانند با رایزنی و مشاورت با مقامات وزارت ورزش و همچنین کمک گرفتن از کارشناسان و استخوان خرد کردههای عرصه ورزش و فوتبال، در اینباره کاری اساسی و انقلابی در فوتبال انجام دهند.

مدیر حق دارد همکارش را انتخاب کند

همانطور که بالاتر اشاره شد، ایشان درباره درگیری و اختلاف میان دبیر فدراسیون و سرمربی تیمملی، تصمیم گرفت و باید هم تصمیم میگرفت و به عنوان یک مدیر هر طور هم صلاح میدید، اختیار داشت که تصمیم بگیرد. این یک موضوع خیلی ساده و بدیهی است که یک مدیر در راه حفظ مصلحت حوزه تحت اختیارش حق دارد و باید به موقع بهترین - و شاید گاه تلخترین- تصمیمات را بگیرد. هرچند درباره این اصل ساده و بدیهی مدیریتی عدهای یا از سرناآگاهی و یا از سر غرض و نیات شخصی، مجادله و غوغا بهپا میکنند، آقای تاج هم آنطور که صلاح دید، و تشخیص داد، تصمیم گرفت. درست یا غلط بودن این تصمیم در آینده مشخص خواهد شد. کسی حق ندارد، برای مدیر خط و ربط تعیین کند، که چرا فلان کس را عزل کردی؟ بهمانی را منصوب کردی؟ این موضوعات فقط در حوزه اختیارات مدیر است.

یکی از بهترین اقدامات فدراسیون

به گمان ما یکی از بهترین اقداماتی که آقای تاج طی این یک سال مسئولیت خود در فدراسیون فوتبال انجام داده، همین تصمیم بوده است. البته منظور ما «اصل تصمیمگیری» است، نه «نوع و جهت تصمیمگیری». مدیریت با شیوه مماشات و استخوان لای زخم و یکی به نعل و یکی به میخ و تعارف و رودربایستی، مدیریت نیست، خیانت است. فوتبال و بلکه ورزش ما از این نوع مدیریت واداده و منفعل و غیرانقلابی و غیرعلمی و... بسیار بسیار ضربه خورده است. بنابراین ما ورود قاطعانه آقای تاج به مسئله ذکر شده را به فال نیک میگیریم و البته امیدواریم ایشان در باره مسائل دیگر و گرفتاریهای فراوان این فوتبال نیز روش انفعال و تعارف و ترس و لودگی و بیمسئولیتی و... را که به ویژه طی دوران هشت ساله ریاست کفاشیان بر فدراسیون فوتبال، بر روش حاکم در مدیریت فوتبال حاکم شده بود به کلی کنار بگذارد و در برخورد با آنها، با قاطعیت، شجاعت و البته با تدبیر و عالمانه برخورد کند.

هدف فوتبال و هدف تیمملی فوتبال

وزیر ورزش در اظهارنظری تازه درباره مسائل مختلف ورزش، راجع به فوتبال هم صحبت کرده است و ضمن تقدیر از صعود با ارزش تیمملی فوتبال ایران به جامجهانی گفته است؛ «در حال حاضر مطالبه مردم تنها صعود به جامجهانی نیست.»

ما هم مثل خیلی از اهالی ورزش، با این سخن و نظر آقای وزیر موافق هستیم، حالا مردم از تیمملی کشورشان توقع دارند، بعد از چهار دوره صعود به جامجهانی، در پنجمین حضور خود در مرحله نهایی جامجهانی کاری بزرگتر انجام دهند و جزو تیمهای صعود کننده به مرحله دوم این رقابتها باشند. با این حال باتوجه به بحث قبل و بالاتر و همچنین بحثی که بارها حداقل در این مجله مطرح شده است، باید میان هدف تیمملی فوتبال و هدف کلیت فوتبال ما تفکیک و تمایز قائل شد- این کاری است که به عمد یا به سهو نشده است و الان زمان قابل توجهی است که هدف تیمملی به منزله هدف کلیت فوتبال قلمداد میشود بر همین اساس وقتی تیمملی توفیقی به دست میآورد، اینطور وانمود میشود که کلیت فوتبال چرخش کار مطلوب و مدبرانهای داشته است و سایر نقائص و کمبودها و ضعفها و اشکالات نادیده گرفته میشود و به عکس وقتی تیمملی در میدان موفق نمیشود و یا نتیجهای مطلوب نمیگیرد، این طور قلمداد میشود که سر تا پای این فوتبال ضعف است و اشکال است و فساد و... الخ- تمایز و تفکیک در هدفگذاری تیمملی و کلیت فوتبال، کاری است که باید انجام شود و نکتهای است که باید روشن شود. مثلاً درباره اظهارات اخیر و اشاره شده آقای سلطانیفر باید بگوئیم، هدف فعلی و مهم تیمملی فوتبال باید صعود به دور دوم جامجهانی باشد، اما هدف کلیت فوتبال، باید خیلی فراتر از اینها ساختن خرابیها و اصلاح نقائص عدیده و ساختاری این رشته پرطرفدار و جذاب باشد.

* سید محمد سعید مدنی

پربازدید ها