مصائب دنباله دار برنامه های ورزشی رسانه ملی!
آفت چاپلوسان و عناصر بیشخصیت
آقای سلطانیفر به عنوان وزیر ورزش دولت دوازدهم از مجلس شورای اسلامی و نمایندگان مردم «رای اعتماد» گرفت. همان طور که حتما خوانندگان محترم ملاحظه کردهاند، موضوع سرمقاله این شماره مجله را به این موضوع اختصاص دادهایم و گفتنیها را آنجا گفتهایم، اما اینجا میخواهیم به این مناسبت از سرانجام وظیفه درباره خطر و آفاتی که همه مدیران و مدیریتها حتی علی(ع) و مدیریت علی(ع) را هم تهدید کرده و میکند تعارف و استثناء هم ندارد، هشدار دهیم.
در روایات تاریخی هست که در زمان حکومت حضرت امیرمومنان علی(ع) فردی خدمت ایشان رسیده و برای کسب منفعت و جایگاهی، فریبکارانه شروع میکند با ایشان به زبان چاپلوسی صحبت کردن؛ پس از پایان حرفهای آن مرد، مولا(ع) اینچنین به او پاسخ میدهد: «انا دون ما تقول و فوق ما فی نفسک»! « من کوچکتر از آن هستم که میگویی، ولی بزرگتر از آن هستم که درباره من میاندیشی»!! پاسخی که در عین منطقی بودن، کوبنده است و در عین حال راهگشا و پیشبرنده، سخنی که جا دارد، هر مدیر و صاحب منصبی آن را در دفتر کارش پیش چشمش آویزان کند تا دچار بسیاری از آفات و کجرویها نشود و در دام هیچ فریبکار و چاپلوس و فرصتطلبی گرفتار نشود. آقای سلطانیفر هم به عنوان یک مدیر و مسئول از این پس باید بیش از گذشته مراقب خود و اطرافیان خود باشد تا خدای ناکرده گرفتار آفت چاپلوسی و افراد بیشخصیت و چربزبان (که در دل به مدیران فریب خورده میخندند!) نشود و در دام آدمکهای چاپلوس نیفتد. پیامبر اکرم(ص)، میفرماید، به دهان آدمهای بیشخصیت و چاپلوس خاک بپاشید، و این کاری است که همه مدیران باید با عملکرد خود انجام دهند و از همان روز اول هر آن قدر که در دفتر خود را به روی آدمهای با شخصیت، محترم وکار بلد باز بگذارند، آن را به روی افراد فرصتطلب، چاپلوس و بیشخصیت ببندند...
نگرانی طرفداران سپیدرود
با شروع لیگ هفدهم و شکستهای پیدرپی که برای تیم ریشهدار و قدیمی و تازه و بعد از سالها به دسته برتر صعود کرده سپیدرود رشت رقم خورد، تماسهای متعددی از سوی برخی از خوانندگان مجله که عمدتاً گیلانی و دوستدار تیم رشتی بودند، با مجله برقرار شد که بعضی از آنها در صفحه «خط ارتباط» هم منعکس شد و با بعضی از دوستان هم توفیق حاصل شد تا تلفنی صحبت کنیم و حرفهایشان را بشنویم و آنچه به نظرمان میرسید، با آنها در میان بگذاریم. خلاصه حرف این عزیزان این بود که با صعود تیم سپیدرود رشت، که پس از سالهای سال به دسته برتر کشور اتفاق افتاده و این تیم برای اولین بار به «لیگ برتر» راه یافته است، سر و کله دلالها و کارچاقکنها و آدمها و باندهای سودجو و... هم دور و بر این تیم پیدا شده است و به نوعی و به صورتی میخواهند آدمهای خود را تحت عناوین مختلف، بازیکن، مربی، دستیار، مدیر فنی، مدیر رسانهای و...! به این تیم تحمیل کنند و... با این حساب لازم است که مدیران این تیم، مسئولان ورزش و فوتبال استان در اینباره هشیارانه عمل کنند و برای رفع و رد کردن این افراد و جریانات مزاحم، اقدامات لازم را صورت دهند.
ما نیز برای خود همین خواسته را از بزرگترهای فوتبال گیلان و دستاندرکاران ورزش این استان ورزشی و خوشاستعداد کشورمان در جهت حمایت از تیم مردمی و ریشهدار سپیدرود، تکرار میکنیم و عرض میکنیم حیف است حال که با زحمات و مرارت فراوان تیمی با قدمت سپیدرود که ریشه در تاریخ فوتبال این کشور دارد، به جایگاه حقه خود رسیده، و موجب خوشحالی دوستداران ورزش این خطه و کشیده شدن پای هزاران نفر از علاقهمندان به ورزشگاه برای حمایت از این تیم شده است، با سهلانگاری و عدم جدیت لازم، گروهی فرصتطلب و سودجو و آویزان، با دخالتهای نابجا و اعمال نظرهای مخرب، با سرنوشت این تیم بازی کنند و دوباره آن را راهی دستههای پائینتر نمایند.
در شرایطی که در لیگ برتر از کل مناطق شمالی (گیلان، مازندران و گلستان و حتی استان اردبیل) فقط یک تیم، آن هم «سپیدرود» حاضر است، وظیفه حمایت از این تیم به ویژه در برابر هجوم ویرانگر جریانات دلالی، برعهده بزرگان و ریشسپیدان و به ویژه حامیان ورزش خطه شمال و طرفداران پرشور این تیم است. این حرفها که میزنیم شعار و تعارف نیست، بدون تردید اگر این اتفاق رخ ندهد و این حمایتها صورت نگیرد و...، سپیدرود سرنوشت روشنی نخواهد داشت و سقوط این تیم به دسته پایینتر، سخت محتمل به نظر میرسد. در سابقه و پرونده فوتبال ما از این گونه اتفاقات تلخ بسیار رخ داده و پیش از سپیدرود، تیمهای خوب و مردمی دیگری به علت عدم توجه به هشدارها و بیدارباش، کارشناسان و منتقدان، سرنوشت تلخی پیدا کردهاند.
درمان تدریجی فوتبال
حالا که حرف از سپیدرود و خطراتی که این تیم و نظایر آن را تهدید میکند به میان آمد، خوب است بار دیگر درباره وضعیت حاکم بر فوتبال خود که اصلاً اطمینانبخش و امیدوارکننده نیست، به مسئولان محترم تذکر دهیم و از آنان به ویژه آقای تاج، رئیس فدراسیون فوتبال بخواهیم که برای سالمسازی فوتبال و ایجاد فضای کاری و حاکمیت فرهنگ حرفهایگری به معنای واقعی - و نه حرفی و شعاری و سر کاری!- همت کنند و تمام تلاش و توان خود را به کار بگیرند. آقای تاج در سفری که چند روز پیش به تبریز داشت از «وضعیت بحرانی» فوتبال سخن گفت و وعده داد برای «درمان تدریجی» آن و قبل از اینکه وضع از این که هست بدتر شود و پیش از آنکه برای روشن شدن معضلات و گرفتاریهای فوتبال، مجامع بینالمللی چون «فیفا» تمام عیار وارد شوند و دست روی خرابیها و حرکات و اقدامات انحرافی رایج در آن، بگذارد، اقدامات قاطع و کارساز را در پیش بگیرند. درست و راست هم همین است. فوتبال - و حتی ورزش- برای نجات از بسیاری گرفتاریها که بیش از هر چیز ناشی از دخالت و نفوذ جریانات منفعتپرست و دخالت عناصر مخرب و جاهطلب و... است، به اقدامات قاطع و کارهای انسانی مبتنی بر برنامههای دقیق و علمی، نیاز دارد. با این روند، فقط اشتباه روی اشتباهات قبلی میآید و مشکلات و انحرافات بیشتر میشود و... کار اصلاح را سختتر از این میکند. بار دیگر تأکید میکنیم مسئولان فوتبال باید برای سالمسازی فوتبال و ایجاد فضای سالم و اطمینانبخش کاری، تلاش کنند و در حد توان اجازه ندهند، امنیت و آسایش اهالی اصیل فوتبال، مدیران، مربیان، تیمها و تماشاگران، دستخوش جریانات انگل و آویزان قرار بگیرد. بالاتر درباره سپیدرود سخن گفتیم، چند شماره پیش در همین صفحه درباره یکی از تیمهای شهرستانی حاضر در لیگ برتر که در محاصره باندهای دلالی و مخرب قرار گرفته بود و بالاخره هم گرفتار آنها شد، و امروز و با شروع لیگ نتایج عملی حاضر از گرفتاری این تیم به دست آدمهای فرصتطلب، هم، داریم نتایج مشعشع!! آن را میبینیم، هشدار داده بودیم، در شمارههای قبلتر و قبلتر راجع به جریانات اختاپوسی و باندهای سازمان یافته که فوتبال را بازیچه منافع و مطامع خود قرار داده و با سرنوشت این رشته و احساسات هواداران آن به راحتی بازی میکنند، نوشته بودیم و... اینها همه، یعنی اینکه وضع این رشته رو براه نیست، و خلاصه به قول آقای تاج - البته قبل از ریاست فوتبال! - «حال فوتبال خوش نیست» و ... باید کاری کارستان کرد و قدمی محکم برداشت!
نفوذ دلالها در تلویزیون
دو سه شماره پیش در همین صفحه مطلبی داشتیم که مضمون آن «نفوذ دلالها در تلویزیون» بود. در این بحث ما طبق روال معمول و روش مقبول و منطقی، با آوردن نمونه و مثالهایی، سعی کردیم موضوع را ریشهیابی کنیم و به علل این اتفاق نامبارک دست پیدا کنیم. نتیجه آن بحث این بود که اگر کار و بار برنامه های ورزشی تلویزیون با همه ضعفهایی که قبلا داشتند حالا به جایی رسیده است که دلالها هم در این سازمان عریض و طویل و حساس، دکان دونبش باز کرده و بساط کاسبی خود را پهن کرده و «شو»ی دلالی راه میاندازند، اشکال و علت را باید در مکانیسم نظارت و ضعف مسئولان ذیربط جستوجو کرد. راه افتادن برنامههای دلالی و جولان دادن آدمهای نام و نشاندار، به عنوان مجری و میهمان و کارشناس و... «معلول» است، باید علت را پیدا کنیم. علت هم چیزی نیست جز اینکه آن مجموعهها و افراد و اداراتی که در صدا و سیما نقش «نظارتی» برعهده دارند، به مسئولیت خود عمل نمیکنند و شیوه مدیریت، شکل «هرکی به هر کی»!! پیدا کرده است. آن هم در رسانهای مثل «سیما» که از تاثیرگذارترین رسانههاست و در هر جای دنیا، از سوی مسئولان سعی میشود، مکانیزم محکم نظارتی و در جهت حفظ منابع ملی و مصالح جمعی، بر آن اعمال شود اما متاسفانه در «سیما»ی ما - و حداقل در بخش برنامههای ورزشی آن - انگار از این خبرها نیست و همانطور که بالاتر گفتیم، انگار امور در اینجا به شکل «هرکی به هر کی»! اداره میشود و... مثلا به فلان برنامه مجوز داده میشود اما پس از آن کارها به امان خودش رها میشود. بادا باد! یا برنامه بر اساس وجدان و درستکاری و روحیه امانتداری دست اندرکاران آن برنامه، چیزی به درد بخور و مقبول از کار درمیآید و یا اینکه نه! به دکان دونبشی برای خلافکاران و عوضیآمدهها و فرهنگ ستیزان تبدیل میشود.
مکانیزم ضعیف نظارت رسانهای
در هر صورت پس از صدور مجوز ساخت و پخش فلان برنامه ورزشی، عملا نظارتی وجود ندارد. کسی کار و بار آن برنامه را بررسی و رصد نمیکند که چه کسی آن برنامه را میسازد، موضوع و سوژههای برنامه و جهتگیری کلی و پیام آن چیست و چه باید باشد؟ مجری برنامه براساس چه ضابطه و صلاحیتی انتخاب میشود؟ آیا صلاحیت اخلاقی، علمی، فنی و تخصصی دارد یا خیر؟ میهمان و یا میهمانان برنامه چه کسانی هستند، ملاک و معیار انتخاب و دعوت افراد به عنوان میهمان چیست؟ و... سؤالاتی از این دست که باید در یک فرآیند صحیح و سالم از سوی کسانی که نقش نظارتی برعهده دارند، انجام شود. چون این مکانیزم ضعیف است و نظارت دقیق و کافی اعمال نمیشود.
این برنامه و آن مهمان «اتفاقی» بود؟!
مثلا شنیدیم که درست در روزهایی که حرکت غلط دو بازیکن ملیپوش ایرانی و بازی آنها مقابل تیمی اسرائیلی، احساسات مردم قهرمان و شهید داده ایران را جریحهدار ساخته بود و هرکس به نوعی این اقدام را محکوم میکرد و ... چند روز پیش در برنامهای تلویزیونی از فردی دعوت میشود که خود در دوران بازیگریش در تیمی اتریشی چند سال پیش همین اشتباه را مرتکب شده بود و جلوی تیمی از اسرائیل بازی کرده بود. البته از وی دعوت نشده بود تا این اقدام اشتباه را تقبیح کند و ... بلکه دعوت شده بود تا در برنامهای بیمحتوا و از حیث فرهنگی و فنی بسیار سطح پایین به لودگی و مسخرهبازی بپردازد و به بهانه شوخی به چند تن از مربیان و بازیکنان توهین کند و ... که البته اهالی ورزش و علاقهمندان فوتبال از اصل ماجرا و پیآمدهای آن اطلاع دارند. براساس سخنی که بالاتر مطرح شد، سوال میکنیم آیا کسی قبل از ساخت و پخش این برنامه درباره محتوای آن، جهتگیری و هدف آن، سابقه و شخصیت و کارنامه مجری آن، فرد یا افرادی که قرار است در این برنامه به عنوان میهمان شرکت کنند، تحقیق و بررسی و حداقل سوال کرده بود؟! آیا همه چیز، میهمان برنامه، موضوع برنامه و محتوای برنامه، براساس طرح و نقشهای روی آنتن رفته است یا الکی و از سر سادگی و همینطوری و به طور ناخودآگاه و ناخواسته، این اتفاقات در آن برنامه رخ داده است؟!
کو گوش شنوا؟
البته درباره وضعیت اسفبار برخی از برنامههای تلویزیونی و جولان دادن برخی افراد شناخته شده و بدسابقه در اینگونه برنامهها و به عنوان مجری و میهمان و کارشناس (؟!!) خیلی از دلسوزان و کارشناسان به مسئولان امروز و دیروز «سیما» تذکر و هشدار دادهاند، اما متاسفانه مثل خیلی جاها، در این تشکیلات عریض و طویل هم گوش شنوایی پیدا نشده و ... فعلا وضع همین است که هست و ظاهرا چارهای جز ساختن و سوختن و افسوس خوردن وجود ندارد. افسوس به حال رسانه ملی و سرمایهای کمنظیر که در صورت عملکرد درست و استفاده صحیح از آن، میتواند کارکردهای مثبتی داشته باشد و از حیث فنی و اخلاقی، کار و بار ورزش ما را متحول نماید و بالاخره اینکه به فرموده امام راحل، یک «دانشگاه» تمامعیار باشد. متاسفانه همه میدانیم که فعلا اینطور نیست و کسانی که دراین باره از سَر انجام وظیفه و دلسوزی مینویسند و میگویند و هشدار میدهند، غالبا هدفشان تصفیه حساب شخصی و خالی کردن کینه و غرضورزی نیست، بلکه هدف اصلی و دغدغه آنها «اصلاح» است. هدفشان این است که این تشکیلات و این رسانه مهم و تاثیرگذار، در خدمت ورزش، جوانان، فن، اخلاق، فرهنگ و مصالح جمعی و منابع ملی باشد، نه جولانگاه عوضی آمدهها و عقبماندههای فرهنگی و فرصتطلبان بیسواد و ... و تا زود است بهتر است این کار انجام شود و اقدامات اصلاحی درباره فرم و محتوای این برنامهها انجام پذیرد که به قول شاعر:
سَر چشمه شاید گرفتن به بیل
ولیکن چو پُر شد نشاید به پیل
80 میلیون نمیفهمند!!
متاسفانه این عدم نظارت، نه تنها پیآمدهای منفی برای ورزش و اخلاق و فرهنگ عمومی و... دارد و گاه حتی منجر به اهانتهای ناخواسته و تضعیف ارزشهای ملی و مذهبی و بالاخره تحقیر و تمسخر آرمانهای انقلابی میشود، چنانکه هفته گذشته از زبان مجری برنامه «فوتبال برتر»، قبل از بازی پرسپولیس- سیاهجامگان حرفهای بیربط و البته مغایر و متضاد با ارزشهای ملی و انقلابی شنیده شد، چنانکه در نگاه اول به نظر میرسید، طرف دارد به جامعه، مردم و مدافعان حرم و... توهین و دهنکجی میکند!! و حتی موجب افت کیفی و محتوایی برنامهها و همچنین مجریان و گزارشگران و برنامهسازان هم میشود... به طوری که به خاطر فقدان نظارت و تذکر ندادن به موقع و عدم راهنماییها و آموزشهای فنی و شغلی و...، امر به این افراد چنان مشتبه میشود و کار به جایی میرسد که اینان دیگر هیچ انتقادی را برنمیتابند و برای هیچ تذکر و نظری به پیشیزی ارزش قائل نمیشوند، چنانکه در همین مورد اخیر و حرفهایی که- بدون شک و تردید- سهوا و از سر نشناختن و ندانستن معانی و بار کلمات و... از زبان مجری در مورد شهید سرفراز مدافع حرم، محسن حججی شنیده شد، مجری ذکر شده، وقتی در مقام توضیح حاضر شد، البته ضمن عذرخواهی، لب کلامش این بود که «من اشتباه حرف نزدهام، بلکه مخاطبان متوجه نشدهاند من چه گفتهام؟!» معنی روشنتر این سخن آن است که: «من میفهمم و 80 میلیون نمیفهمند»!!
باز هم تاکید میکنیم ما هم معتقدیم که ایشان خدای ناکرده از سر غرض و عمد چنین اظهارات تعجبآوری را بر زبان نیاورده است، اما حرفهای ایشان در مقام توضیح حکایت از همان روحیه «حق به جانبی» و «عقل کلمآبی» میکند که بیش از هر چیز به خاطر فقدان نظارت، حاکمیت مدیریت هرکی به هرکی و... خواهناخواه برنامهسازان و مجریان و گزارشگران و... به آن دچار میشوند.
برنامه تلویزیونی یا میراث خانوادگی؟!
به هر حال این همه را گفتیم، چون وظیفه داریم بگوییم، چون دلمان میسوزد، چون معتقدیم رسانهای مثل صدا و سیما، و علیالخصوص «سیما» خیلی مهم است، عملکردش خیلی تاثیرگذار و کارساز است، نباید با آن و درباره آن، اینقدر «غیرمسئولانه» رفتار کرد و مدیریت دقیق و صحیح رسانهای بر آن اعمال نکرد. صدا و سیما در فرهنگسازی، رشد و اعتلای اخلاق عمومی و... خیلی میتواند تعیینکننده باشد، آن کسانی که در این باره نقش و وظیفه و مسئولیت دارند، باید از وظیفه خود غافل نشوند. اینها را نوشتیم تا باز هم تاکید کنیم حرف ما راجع به این برنامه و آن برنامه، و فلان مجری و گزارشگر و... نیست، بحث ما اصلا «شخصی» نیست، نمیخواهیم کسی را و یا برنامهای را خراب کنیم، خودمان یا پسرعمهمان را جانشین آن کنیم، حرف ما از سر انجام وظیفه بر قلم جاری میشود و میگوییم، آقایان مسئول! صحبت از یک برنامه و دو برنامه، آن فرد و این فرد، نیست، متأسفانه کار خیلی جاها عیب و ایراد دارد. تلویزیون و برنامههای آن مال مردم است، ملک طلق و میراث خانوادگی کسی نیست-که از پدر به پسر به ارث برسد- که در بعضی از برنامهها ظاهراً رسیده است!! و با آن اینطوری رفتار شود، باز هم میگوئیم و وظیفه داریم بگوئیم، که در این مملکت و برای آزادی این رادیو و تلویزیون و... خیلیها جان خود را سخاوتمندانه فدا کردند، خیلیها سر جلوی خمپاره و توپ دشمن گذاشتند، خیلی مادرها عزادار شدند و داغهای سنگین و مردافکن تحمل کردند... والله این رسم جوانمردی و مسلمانی و حتی انسانیت نیست که با ثروت مملکت و ملت، اینگونه غیرمسئولانه و خودخواهانه رفتار شود، و به خون و میراث شهیدان اینگونه بیاعتنایی شود...!
* سیدمحمدسعید مدنی
کارشناسان رسانه و جامعه شناسان بر این دیدگاه هستندکه وظیفه اصلی رسانه ها، اطلاع رسانی، شفاف سازی و پاسخگویی به افکار عمومی چه در شرایط بحران و چه در شرایط غیر بحران است.
آلمایی