حمایت به شرط نظارت و پاسخگویی
تشکر معنیدار از مردم!
رسول خادم، در یکی از مصاحبههایی که پس از ناکامی کشتی ایران در مسابقات قهرمانی جهان (فرانسه- 2017) انجام داده، درباره وضعیت کشتی ایران، علل نتایج ضعیف کشتی در مسابقات جهانی اخیر و... توضیحات و البته توجیهاتی را مطرح کرده و درباره آینده روشن کشتی و اینکه «تیم ملی با قدرت باز میگردد»، به دوستداران کشتی وعده داده است، اتفاقی که شک نداریم به یاری حق و همت اهالی کشتی و برنامهریزی دقیق و عقلایی فدراسیون، حتماً رخ خواهد داد، منتها بحث عجالتاً در این مقال راجع به وضعیت حال و آینده کشتی نیست، بلکه ما با قسمت آخر صحبتهای آقا رسول در این گفتوگو کار داریم که میگوید (و فکر میکنیم عمد دارد که بگوید و معنیدار هم میگوید که): «جا دارد بار دیگر از تمامی مردم عزیز تشکر کنم. قطعاً اگر در این چند ساله کشتی ایران توانسته حرکت رو به جلویی داشته و به راه خود ادامه دهد، با حمایت و محبت مردم به عنوان حامیان اصلی خود بوده است و اگر فدراسیون این حجم سنگین فعالیت را اداره میکند با اتکاء به حمایت و محبت این مردم کشتیدوست بوده است. ما قدردان عشق و محبت مردم به ورزش ملی کشورمان هستیم.»
کار بزرگ، بدون حمایت!
حرفهای رئیس فدراسیون کشتی درباره مردم و عشق و علاقه آنها به کشتی و حمایت آنها از کشتی و... بی برو بر گرد راست و درست است، اما معنی دیگری هم که میشود از حرفهای آقای خادم برداشت کرد، این است که کسانی که به طور رسمی مسئولیت دارند، کشتی را حمایت کنند (یعنی مسئولان ارشد ورزش و وزارت ورزش و...)، به وظیفه خود در این باره عمل نمیکنند، و به همین خاطر است که من رئیس فدراسیون از «مردم» به خاطر حمایت و دلگرمیهایشان تشکر میکنم اما از «مسئولان ورزش» حرفی به میان نمیآورم، چه رسد به اینکه تشکر هم بکنم!!
حرفهای آقای رسول را داشته باشید. ببینیم کارلوس کروش چه میگوید؛ سرمربی پرتغالی که برخلاف آقای رسول و همکارانش، با نتایجی که با تیم ملی فوتبال گرفته و میگیرد، کبکش خروس میخواند، در اولین مصاحبه بعد از تساوی در بازی نفسگیر و سنگین با کره جنوبی حرفهایی درباره بازی و بسته ماندن دروازه تیم ملی و افتخار کردن به بازیکنانی که در اختیار دارد و... مطرح کرده است. او نیز در پایان آن مصاحبه از کار بزرگ بازیکنانش تقدیر میکند و میگوید: «به نظر من حق داریم توقع داشته باشیم جهان به این مردان ایرانی توجه بیشتری داشته باشد، آنها بدون امکانات خوب و بدون توانایی مالی، بدون حمایت، کار بزرگی را انجام دادهاند.»
نقطه اشتراک خادم و کروش
حتماً خواننده محترم متوجه شده است که علیرغم تفاوتهای قابل توجهی که از لحاظ مختلف کاری و رشتهای، ملیتی و سن و سالی و... میان رسول خادم و کارلوس کروش وجود دارد، اما این دو در حرفهای اخیر خود درباره یک موضوع «اشتراک زبان و نظر»، دارند و آن موضوع چیزی نیست، جز «حمایت»! و بهتر گفته باشیم، «عدم حمایت»! حمایتی که این دو بزرگوار معتقدند درباره آنها و کاروبارشان صورت نمیگیرد و کروش که در این باره پا را فراتر گذاشته در گفتوگوی دیگری به طعنه گفته است: «سعی میکنم حساب بانکی ایجاد کنم تا بتوانیم از طریق کمکهای مردمی روند آمادهسازی تیم ملی را سروسامان دهیم».(!!)
سطح پایین و !cheap
اگر بخواهیم کمی فراتر برویم و کلیتر به ماجرا نگاه کنیم خواهیم دید بحث «حمایت» و گلهگذاری در این باره فقط به حصر زمانی فعلی و فقط به مشغله فکری و کاری خادم و کروش برنمیگردد، بلکه «حمایت» هم خود در این ورزش ماجرایی طولانی دارد و مثل خیلی دیگر از ماجراهای این ورزش، کسی به فکر یافتن راه حل آن و مختومه کردن پرونده آن نیست. علاقهمندان به ورزش نیک میدانند که در کشورهای صاحب ورزش دنیا، هرگز بحثهای اینچنینی که بدون تعارف سطح پایین و به قول فرنگیها(Cheap) هم هست، مطرح نیست. مثلا هرگز از زبان یوآخیم لو یا بازیکنان تیم ملی آلمان بعد از قهرمانی در جام جهانی حرفهای اینچنینی نمیشنویم و یا هرگز جایی نخوانده و نشنیدهایم که مثلا مایکل فلپس، اعجوبه شنای دنیا، از اینکه «آقایون مسئولان»! که حالا سروکلهشان پیدا شده! قبل از مسابقات وی را حمایت نکرده و اردو نفرستاده و بعد از مسابقات هم پاداش وعده داده شده را پرداخت نکرده و قولهای خود را عملی نساخته و... گلایه و شکایت کند، خود وجود این حرفها، (مثل سایر نشانههایی که در موقع خودش به آنها پرداختهایم)، خود نشانه عقبماندگی ورزش و درگیر بودن آن با مسائل بدیهی و پیش پا افتاده است.
کارکردهای مثبت «عدم حمایت»!
یکی از علل عقبماندگی ورزش هم حل نکردن مسائل بدیهی و روشن نشدن تکلیف ورزش و ورزشکار در مسائلی است که به طور طبیعی با آن سروکار دارد. همانطور که گفتیم سالهاست در ورزش ما بحث «حمایت»، گرم و مطرح است. این بحث و حربه عدم حمایت از یکسو و قبل از مسابقات و موضوع پاداش و جوایز تشویقی از سوی دیگر و بعد از مسابقات در ورزش ما بیش از هر چیز «کارکرد فرافکنی» دارد. این حربهای است که به وسیله آن، بسیاری از کار نکردنها، کمکاریها، اشتباه کار کردنها و... توجیه میشود و تا از فلان رئیس فدراسیون یا فلان مربی یا فلان ورزشکار میپرسی که چرا در فلان میدان برخلاف انتظار ظاهر شده، سریع و بدون معطلی بحث عدم حمایت «آقایون مسئول» را پیش میکشد!
در واقع سالهاست میبینیم که از رهگذر ماجرای حمایت و عدم حمایت و عدم حمایت به موقع و... یک عدهای همیشه طلبکار هستند و تشکیلات ورزش ما، حتی دولت و مقامات بالاتر از ورزش، همیشه بدهکار هستند و... صرفنظر از اینکه کی حق میگوید و کدام باطل! این وضعیت به نوبه خود در حاکم شدن «فرهنگ ناسالم و آزاردهنده» بر ورزش، خیلی موثر بوده است. بسیاری از فدراسیونها و مدیران میانی ورزش، با پناه گرفتن پشت حربه «عدم حمایت»، از پاسخگویی به مقامات بالاتر و به مردم و رسانهها، «طفره» میروند و اصل مهمی چون «نظارت» را برنمیتابند و چنانکه در ماجرای اخیر که بین وزارت ورزش و فدراسیون کشتی بر سر نتایج ضعیف تیم ملی کشتی در آوردگاه فرانسه پیش آمد، فدراسیونها در این موقع با تکیه بر بحث «عدم حمایت»، اعمال اصل نظارت را منتفی میدانند، و میگویند: «آقایان زمانی که باید تیم را حمایت میکردند، کجا بودند، که حالا سر و کلهشان پیدا شده و میخواهند بر کار و بار ما نظارت کنند...»، دیالوگ و یا گفتمانی که باعث تاسف هر شنوندهای میشود و پیش از هر چیز - بدون تعارف - از عقبماندگی فرهنگی ورزش ما حکایت میکند! ماجرای کشتی را مثال زدیم، در فوتبال هم این روزها را میبینیم و میخوانیم و میشنویم که چگونه از سرمربی تیم ملی گرفته تا بازیکنان ملیپوش، فدراسیون فوتبال و تشکیلات ورزش را به خاطر «عدم حمایت»، «انتقاد باران» میکنند و حتی سرمربی تیم ملی تلویحا گفت در جشن صعود تیمملی فوتبال به جام جهانی شرکت نمیکند؟
همیشه طلبکارها و همیشه بدهکارهای ورزش!
واقعا در این ورزش چه خبر است؟ کشتی ناکام میشود، مردم شاهد دعوا و درگیری میان مسئولان هستند، فوتبال به جام جهانی صعود میکند، مردم شاهد دعوا و درگیری میان مسئولان هستند و... این دعوا و درگیری، این برخوردهای نامناسب، این رفتارهای ناسالم، این مناسبات غیرمحترمانه کی میخواهد دست از سر ما بردارد، تا کی در این ورزش قرار است دعوا میان «همیشه طلبکارها» با «همیشه بدهکارها» ادامه داشته باشد؟! و اصلا یک چیز مهمتر و یک سؤال اساسیتر: کی قرار است ورزش ما سر و سامان بگیرد؟ و از مرحله روزمرگی و باری به هر جهت که در آن میخکوب شده است، عبور کند و تحت نظم و انضباط درآید و تکلیف مسائل و موضوعات مختلف آن (مثلا همین بحث حمایت و پاداش) را، قاعده و قانون تعیین کند؟ این اتفاقاتی که در ورزش ما رخ میدهد، این درگیریهای لفظی، این بگو مگوهای تاسفبار و... همه معلوم است. عوامل و علتهای زیادی در به وجود آمدن آنها دخیل و موثرند، متاسفانه چون بنای مدیریت در ورزش ما همیشه بر دستکم گرفتن ورزش و سطحینگری و نتیجهگرایی و... بوده است، در هیچ مقطعی، مدیری به خودش این زحمت را نداده تا مسائل را ریشهیابی کند و علتها را کشف کند، و لاجرم امور ورزش غالبا با روش «مالهکشی» و «ماستمالی» پیش رفته است و مشکلات به طور مقطعی و گذرا حل شده است اما ریشه آنها محکمتر و سختتر شده است و درخت ورزش ما بر بنای این ریشهها، رشد میکند و بالا و بالاتر میرود، بدون اینکه مسائل آن و موضوعات مطرح در آن به شکل اصولی و ریشهای حل شود. نقطه پایان این روند کجا و کجاست؟ خدا داند، اما همان طور که بارها به سهم خود نوشته و تاکید کردهایم تا تکلیف کارهای معطلمانده و مسائل لاینحل ورزش، روشن نشود، وضع ورزش همین است که هست و توقع پیشرفت و موفقیت نهادینه داشتن از آن، بیجا و بیمنطق است و با توجه به شروع کار دولت دوازدهم، اظهار امیدواری کرده و میکنیم که مسئولان محترم فعلی ورزش، از فرصت خدمت و مسئولیت استفاده کرده و در حد توان به کارهای اساسی و اصلاحی در ورزش بپردازند و از روزمرگیها و اتلاف وقت و ... در حد امکان بکاهند و ... تا آنجاکه میتوانند امور ورزش (مثل همین نظام حمایت و پاداش) را سامان بخشند و تحت ضابطه و قانون درآورند. بدون شک ضابطهمند کردن امور تاثیرات مثبت فنی و فرهنگی بر کار و بار ورزش خواهد گذاشت و در سالمسازی فضای ورزش و محترمانه کردن آن - که از واجبات پیشرفت امور است - بسیار موثر خواهد بود.
ارتباط حمایت و نظارت
حالا که بحث حمایت مطرح شد، خوب است در اینجا به یکی دیگر از اصول مغفول در ورزش ما که یک اصل مدیریتی هم هست، اشاره کنیم. آن اصل «نظارت» است که خوانندگان محترم و مخاطبان گرامی میدانند یکی از موضوعات محوری و به اصطلاح امروز از «کلیدواژهها»ی این نشریه است. در شماره قبل هم در این صفحه و هم در سرمقاله مجله، به موضوع «نظارت» و «پیگیری امور» پرداختیم، در اینجا و این شماره باز هم روی این مسئله تاکید کرده و عرض میکنیم، اگر قرار است امور مختلف ورزش ازجمله همین موضوع حمایت بجا و به موقع و به اندازه، سروسامان بگیرد و نظم و نسق یابد و تحت ضابطه و قانون درآید، یکی از کارهای مقدماتی در این باره، اعمال اصل نظارت است. وقتی از طرف مدیریت ورزش، به ویژه مدیریت کلان ورزش وتشکیلات وزارتی، نظارت بر امور ورزش وکاروبار فدراسیونها اعمال شود، آن وقت موضوع «حمایت» هم خودبهخود مطرح میشود و معنی پیدا میکند چراکه در فرآیند نظارتی آن هم نظارت دقیق و دلسوزانه و خیرخواهانه است که مشخص میشود، کجا به حمایت نیاز دارد، زمان این حمایت چه زمانی است که نه دیر شود و نه زود و کیفیت و مقدار و کمیت آن چگونه باید باشد...
حکومت ملوکالطوایفی بعضی از فدراسیونها!
در هرحال در اینباره یعنی لزوم رعایت اصل نظارت و فواید و کارکردهای آن بیش از اینها میشود حرف زد که اینجا مجال پرداختن به آنها نیست، در اینجا چون بحث «حمایت» و بلاتکلیفی آن در ورزش ما مطرح بود و سخن را با آن آغاز کردیم، به دوستانی که در اینباره حرف و گلایه دارند و به طور نمونه به دو مورد اخیر آن در آغاز مطلب اشاره شد، یادآوری کردیم که برای سر و سامان دادن به اصل حمایت و اعمال صحیح و به موقع آن در ورزش، ابتدا باید پیششرطهایی را در نظر گرفت و آنها را درباره ورزش راهاندازی کرد، بعد انتظار و توقع حمایت منطقی داشت. یکی از آن پیششرطها رعایت و اعمال اصل «نظارت» در ورزش است و این نکته را هم مجبوریم اضافه کنیم که بهاء دادن به اصل نظارت در ورزش، موجب میشود کارها سر و سامان بگیرد، امور به طور منطقی در ورزش جریان یابد، هر کس حد و مرز خودش را بشناسد و پایش را از گلیمش فراتر نگذارد، همیشه طلبکار و هیچوقت بدهکار نباشد، بساط ملوکالطوایفی و حکومت فئودالی در ورزش برپا نشود و... متأسفانه گهگاه حرکات و گفتاری از بعضی فدراسیونها و مدیران آنها سر میزند که سخت از آن بوی خودکامگی و حکومت ملوکالطوایفی به مشام میرسد.
حربه «تعلیق»...!
این فدراسیونها و مدیران درحالی که عمدتاً از بودجه دولتی یا کمکهای غیرمستقیم باز هم دولتی، تأمین میشوند، و همواره از دولت و وزارت و... توقع کمک و حمایت دارند و تا دو روز این حمایت دیر میشود، این تأخیر را در بوق و کرنا کرده و آن را رسانهای میکنند، اما حاضر نیستند به دولت و وزارت و هیچ مقامی درباره کار و بار و عملکرد خود پاسخگو باشند و کوچکترین بازخواست و یا اقدام وزارت ورزش که از آن بوی «پاسخگویی» به مشام برسد، برنمیتابند و با کمک ابزار رسانهای و قلمها و زبانهای اجیر شده و بدهکار، آن را «دخالت» قلمداد کرده و... مردم و مسئولان را از خطر «تعلیق» و اعتراض تشکیلات بینالمللی و جهانی فدراسیون مربوطه میترسانند و...! در اینباره مثال و شواهد آن قدر زیاد است که تکرار آنها فقط خواننده را خسته میکند.
مدیریت ورزش یا تدارکاتچی ورزش؟!
خوشبختانه هفته گذشته وزیر ورزش در اینباره حرفهای منطقی و امیدوارکنندهای زده بود. ایشان اول از خودش و سازمان تحت امرش شروع کرده و گفته است: «وزارت ورزش و جوانان پاسخگوی مردم، مجلس و دولت است.» و بعد افزوده است این روند و روحیه «باید در نزد همه رؤسای فدراسیونها» وجود داشته باشد. یعنی آنان هم باید به نوبه خود به «وزارت و در واقع مردم» درباره عملکرد و رفتار و نتایج خود، پاسخگو باشند. البته آقای وزیر به استقلال فدراسیونها هم تأکید میکند اما به شرحی که بالاتر آمد میان استقلال فدراسیونها و اصل نظارت و همچنین پاسخگویی هیچگونه تضاد و تعارضی وجود ندارد. آنها که برخلاف این فکر میکنند درواقع اصل استقلال را با «خودکامگی» و حکومت «ملوکالطوایفی» اشتباه کردهاند. در یک روند و پروسه منطقی و اصولی مثل استقلال، نظارت، پاسخگویی و حمایت و... در کنار یکدیگر پازل مدیریت علمی و صحیح را کامل میکنند. در هرحال متأسفانه تاکنون در مدیریت ورزش ما، این اصول کمتر رعایت شده و یا اگر شده، کمتر در کنار یکدیگر و باهم اعمال شده است، و تشکیلات ورزش ما تمام فکر و ذکر و هدف و آرمانش، کسب مدال و نتیجه بوده و برای اینکه این اتفاق افتاده شأن و منزلت و کارکرد خود را در حد یک «تدارکاتچی» و یک «نازکش مستأصل»! پایین آورده است.
جام جهانی به قیمت تحمل تحقیر و توهین...؟!
اینکه امروز آقای سلطانیفر میگوید: «وزارتخانه در قبال فدراسیونها نقش تدارکاتچی ندارد و وظیفه ما این نیست فقط پول بیاوریم و نظارتی نداشته باشیم...» در واقع ترجمان و اثبات ادعای ماست. آقای وزیر بهتر از ما میداند که متأسفانه وزارتخانه امروز و سازمان تربیت بدنی دیروز- به ویژه در سالهای پس از پایان جنگ تحمیلی- در ورزش ما همین نقش را یعنی نقش «پول بیار»! و «تدارکاتچی» و... را بازی کرده است. این واقعیتی تلخ است که خود ریشه در حکایات و واقعیات تلختر دارد. حکایاتی مثل «کمیتگرایی افراطی» و «نتیجهگرایی جنونآمیز»، و... وقتی تمام همو غم و آرمان و هدف تشکیلات ورزش ما «نتیجه» و «مدال» باشد همه مسئولان ورزش و فراورزش از فوتبال «صعود به جامجهانی» آن هم به هر قیمت- ولو به قیمت نابودی فوتبال- بخواهند، آن وقت رئیس و مسئولان فوتبال هم همه کارهای اساسی و زیربنایی و پایهای را رها کرده، پول و هزینه کلان صرف این هدف میکنند، ناز مربی و بازیکن و... را میخرند، تحقیر و توهین آنها را تحمل میکنند، چرا که آقایان شاخ غول شکسته و میخواهند بروند جامجهانی! و... آخرش هم بدهکار و شرمنده میشوند، چنانکه اکنون هستند و... بالاتر به حرفهای کروش و تهدید و نامهها و انتقادات او اشاره کردیم و...
مقاومتها و مخالفتها
حال اگر آقای سلطانیفر و همکارانش قصد تغییر این روال و روند را داشته باشند، و میخواهند در دوره خود حداقل بعضی هنجارهای غلط و ضدارزشهایی که در ورزش ما رسوب کرده و خود به عنوان «اصل» و «تابو» و... درآمدهاند، بشکنند و طرحی نو و منطقی دراندازند، باید اولاً واقعیات را بشناسند و بعد هم جرأت درافتادن با آن را داشته باشند. تردیدی نیست که در راه ایجاد این تغییرات و علیالخصوص در شروع آن با مقاومتها و مخالفتها و تبلیغات سنگین و شدید منفی و جوسازیها و.. روبهرو خواهند شد، اما اگر توانستند با اعمال مدیریتی جهادی و قاطع، از این مراحل مردافکن اولیه عبور کنند، میتوانند به ادامه راه و تحقق هدف امیدوار باشند و.. البته جامعه ورزش و دوستداران اصیل ورزش را نیز امیدوار سازند.
* سیدمحمد سعید مدنی