هدف بزرگ ؛ صعود از مرحله مقدماتی؟
هدف بزرگ
گاهی انسان از هدف های کوچک آغاز می کند و به اهداف بزرگ می رسد. گاهی نیز پس از دستیابی به اهداف بزرگ و کلان و فراغت از آن، به دنبال اهداف کوچکتر می رود. نمی دانیم صرف صعود به جام جهانی، هدف بزرگی هست یا نه اما می دانیم که در راه رسیدن به جام جهانی، بزرگترین و داغ ترین و حساس ترین رقابت ها را در فوتبال دنیا شاهدیم، به گونه ای که انگار «جام جهانی آخر دنیاست»! اگر این هدف را هدف غایی فوتبال بدانیم، چه خوب است برای رسیدن به این هدف، زیرساخت های فوتبالمان را بسازیم و آن قدر ریشه هایمان را تقویت کنیم که بدانیم حضورمان در جام جهانی، وابسته به اگر و اما نیست، و بلکه «حق» ما و کشور ما و زحمات ماست! این صعودها از شیر مادر حلال تر است و لقمه ایست که همچنان که از گلو فرو می رود، برایمان کیف فراوان دارد.
اما زمانی که شما همچنان به مسئله «حضور در جام جهانی» به عنوان یک «شانس» و لاتاری نگاه می کنید، همیشه هدف بزرگتان می شود همان برنده شدن در این لاتاری! یعنی اینکه دری به تخته ای بخورد، تیم به جام جهانی صعود کند، مدیر فدراسیون وقت تا ابد این افتخار را به نام خود ثبت کند، مربیش این صعود را به کارنامه خود سنجاق کند، بازیکنش گل قرن را بزند و تا ابد نان این گل را بخورد و... و اینکه فوتبال کشور حال و روز خوشی نداشته باشد، کسی را غمی نباشد...
می خواهیم صعود کنیم!
دو دوره بود که جامعه ورزش کشور و در رأس آنها سازمان و وزارت ورزش، حرف صعود از مقدماتی جام جهانی را می زدند. گاهی محاسبات آنان آن قدر انتزاعی و خنده دار بود که دهان آدم از تعجب باز می ماند! یکی از آنها که انگار دارد برگه پیش بینی بازی ها را پر می کند، نتیجه بازی اول را مساوی، دومی را پیروزی، و سومی را هم مساوی پیشگویی می کرد، تا نتیجه بگیرد تیم ما قطعا صعود می کند! یکی دیگر هم با قاطعیت می گفت ما بعد از فلان تیم، شانس اول صعودیم! هیچکدام از آنها حتی یک آنالیزور کنار دستشان نداشتند تا قدرت تیم ما را با هم گروهی هایمان مقایسه کند. هیچکدامشان حتی از مربی وقت تیم ملی نخواستند که بیاید بنشیند و به آنها بگوید خودش به عنوان همه کاره تیم ملی چقدر احتمال صعود تیم ما را می دهد؟! نتیجه چنین حرفهایی، بالا بردن توقعات عمومی بود و دقیقا به همین دلیل، کارنامه کلی و نهایی حضور ما در جام جهانی، اولی از دومی فاجعه آمیزتر برآورد گشت! در حالی که همه آن نتایج، حتی اندکی بالاتر از توان واقعی فوتبال ما بود اما این بار ، کسی از احتمال و امید به صعود می گوید که تقریبا 7 سال همراه تیم ملی بوده و تیم ما و کشور و امکانات ما را بهتر از همه ما می شناسد. شاید این نگاه و این امید را بتوان اندکی منطقی تر و واقعی تر از نگاه های قبلی دانست. شاید بتوان اکنون، این هدف را «هدف بزرگ فوتبال» نامید: بالاخره وقتش رسیده و بعد از 4 حضور در جام جهانی، باید بتوانیم صعود کنیم...
واقعیات فوتبال ما
چندی پیش، مدیر مسئول فهیم مجله، طی مقاله ای محکم، تأکید نموده بودند که حضور در جام جهانی، نباید پایان رویاهای ما باشد، بلکه داشتن زیر ساخت و تقویت آن مهم تر است(نقل به مضمون). دردمندانه، بسیاری از کارشناسان ما، با سند قرار دادن حرف های ایشان، به این سمت و سوی اشتباه رفتند که چون ما زیر ساخت نداریم، نباید برای صعود به جام جهانی، پول زیادی خرج تیم و مربیش کنیم! آن موقع پاسخ دادیم، اگر صاحب خانه ای کوچک که فاقد امکانات کامل زندگی است، هزینه گزافی را بابت خرید یک تلویزیون بسیار بزرگ و مدرن نماید، کار عاقلانه ای نکرده، اما ناعاقلانه تر از آن این است که براحتی این هزینه را بر باد دهد و این تلویزیون را نابود کند! گفته بودیم که این تلویزیون می تواند به نوعی، پوشاننده کمبودهای این خانه و نیز اسباب «آبروداری» شود، و حالا که خریده شده، بهتر است حفظ شود، اما چه خوب است که صاحب خانه، به فکر رفع کمبودهای اصلی خانه هم باشد. اکنون مثال دیگری می زنیم تا به یک نتیجه مهمتر برسیم:
دیپلمه های امروز و دیروز
روزگاری، داشتن مدرک «دیپلم» برای ایرانی ها خیلی مهم بود! داشتن دیپلم مساوی بود با تشخص و آینده تضمین شده! یک خواستگار اگر مدرک دیپلم خود را رو می کرد، دهان خانواده عروس بسته می شد و باقی مسائل خودبخود حل می گشت. با داشتن دیپلم، شما می توانستید در هر اداره ای که می خواهید استخدام شوید. کارمند هم که می شدید، کلاس اجتماعی تان چند رده بالا می رفت و...اما امروز ، بعد از اعلام نتایج نهایی کنکور، دانشگاههای دولتی و آزاد و خصوصی و ... با پیامک و اطلاعیه، اعلام «پذیرش دانشجو بدون کنکور» را می کنند. اینروزها دیپلمه و لیسانسیه و دکتر و حتی پزشک بیکار داریم! یعنی تعجب نمی کنیم اگر بشنویم هر خانه و خانواده ای ممکن است برای خود یک پزشک داشته باشد! سطح «مدرک» بالا رفته و دیگر کسی دیپلم را مدرک با ارزشی نمی داند. در این شرایط، داشتن دیپلم یک امتیاز نیست، یک شرط برای ورود به دانشگاه است. دانشگاهی که روزگاری به عنوان یک «سد» برای پیشرفت برخی از جوانان خودنمایی می کرد ولی امروز، جوان ایرانی تازه بعد از دیپلم و ورود به دانشگاه، وارد رقابت درسی و شغلی اصلی می شود تا جنم خود را اثبات کند. امروز دیگر داشتن دیپلم به تنهایی افتخار نیست، نداشتنش باعث سرشکستگی است...
جام جهانی و دیپلم!
روزگاری جام جهانی تنها با 16 تیم برگزار میشد! از آسیا تنها یک تیم به جام جهانی راه می یافت، آنهم نه فقط از آسیا، بلکه از آسیا و اقیانوسیه! صعود به عنوان تنها نماینده آسیا و اقیانوسیه، افتخار بزرگی بود و موجب بالندگی! معمولا کشورهایی موفق به این مهم می شدند که ساختار قوی هم داشتند. مثل ایران که یکی از معتبرترین لیگ های فوتبال آسیا را داشت...اما امروز ، 32 تیم به جام جهانی می روند! تازه صحبت از 40 تیم هم هست! از آسیا چهار و نیم تیم موفق به کسب سهمیه می شوند. فیفا می خواهد تیم های بیشتری را درگیر مسابقات کند تا ضمن دریافت حق پخش بیشتر، «سد» مقدماتی را بردارد و تیم ها جنم اصلی خود را در مراحل بالاتر نشان دهند...
امروز دیگر برای تیم های بزرگ، بیش از اینکه صعود به جام جهانی یک افتخار باشد، عدم صعود به آن باعث سرشکستگی است! امروز، بیش از اینکه حضور در جام جهانی مهم باشد، داشتن فوتبال با ریشه و زیرساخت های قوی و سیستم مدیریتی مدرن، باعث افتخار است... هرچند به دنبال دستیابی به چنین افتخاری، قطعا موفقیت در نتیجه گیری هم خواهد آمد!
جام جهانی و آبروی خانه محقر!
امروز و پس از دو صعود متوالی به جام جهانی، فهمیدیم با همین ساختار ضعیف و سر در گم هم می توانیم حضور مستمر در جام جهانی داشته باشیم. یعنی پتانسیل های معنوی ما در فوتبال آن قدر هست که بتوانیم خود را کشان کشان به این رویداد بزرگ برسانیم. این حضور در حقیقت همان تلویزیون ال ای دی بزرگی است که تبدیل به آبروی خانه ای محقر می شود! ما اکنون این را بدست آورده ایم. همه می دانیم که یکی از عواملش استعدادهای ذاتی ما بوده و دیگری، درایت و مدیریت یک مربی بزرگ. این روش را باید حفظ کنیم و آبروی خانه خود را نباید به حراج بگذاریم و از دست بدهیم. شاید با همین روش، حتی از مرحله مقدماتی عبور کنیم و جزو 24 تیم مرحله حذفی قرار گیریم و حتی در آنجا هم پیروز شویم و ناممان در جمع 12 تیم مرحله بعدی ثبت شود، اما تازه می شویم یکی از تیم های منتخب از 12 تیم حاضر... یعنی معادل جایگاه 40 سال پیش! می خواهیم بگوییم، اگر چه قاطعانه حضور در جام جهانی را برای خود لازم و بسیار با ارزش می دانیم و صعود از مرحله مقدماتی را نیز یک هدف بزرگ می پنداریم، اما، تا زمانی که فوتبال ما ساز و کار درست و مبتنی بر «اصول» پیدا نکند، و حول محور «استقلال» نچرخد و روی پای خود نایستد، و «مدیریت» شایسته و بایسته خود را نیابد، حتی اگر قهرمان جهان هم شویم، چیزی جز یک حباب نخواهد بود. پس:
روند حضورمان در جام جهانی به عنوان ویترین فوتبال دنیا را حتی به بهای استخدام مربیان نامدار و گران ادامه دهیم، سقف آرزوهایمان را از حضور صرف در جام جهانی بالاتر ببریم، و... و البته فوتبالمان را از شالوده دوباره بنا کنیم و بسازیم، تا به جای افتخار به حضور در جام جهانی، عدم صعود به آن برایمان تحقیر آمیز باشد!
* شهریار شفائی