سرمایه های ورزش
سخنگوی محترم دولت در نشست هفتگی خود با اصحاب رسانه که هفته گذشته در محل نمایشگاه مطبوعات برگزار شد درباره مشکلات مالی تیمهای پرطرفدار کشورمان (استقلال و پرسپولیس) که این دو تیم را در معرض حذف از رقابتهای بینالمللی و قارهای قرار داده است اظهاراتی امیدوارکننده برای هواداران این دو تیم داشت.
آقای نوبخت گفت: «دولت بدهی این دو تیم را تقبل میکند تا برای آنها مشکل ایجاد نشود». ایشان در ادامه به اهمیت جایگاه پرسپولیس و استقلال تأکید کرد و اظهار داشت: «این دو تیم سرمایههای ورزش کشور هستند و ما اجازه نمیدهیم آنها که میلیونها طرفدار دارند، دچار مشکل شوند.»
ما هم به سهم خود از این که مشکل به وجود آمده برای دو تیم پرطرفدار کشورمان با دخالت دولت و البته از جیب مردم و بیتالمال، حل شده یا بزودی حل خواهد شد، نمیتوانیم خوشحال نباشیم، اما معتقدیم مشکلات این تیمها و اصولاً فوتبال و کلیتر ورزش ما فراتر از این حرفهاست. مشکل به وجود آمده که پای «فیفا» را به وسط کشانده و این تیمها را به خاطر عدم پرداخت بدهیها در معرض محرومیت از حضور در میادین قارهای و بینالمللی قرار داده است، اولاً یکی از هزاران مشکل ریز و درشت این تیمهاست و ثانیاً برآیند و حاصل و خروجی نحوه مدیریت بر کار و بار این تیمها- که به قول آقای نوبخت سرمایههای ورزش کشور هستند- طی سالها و دورههاست. بله، ما نیز با نظر و سخن آقای نوبخت موافق هستیم که این دو تیم از سرمایههای ورزش کشور هستند، اما سؤال ما این است که این چه معاملهای است که ما با سرمایههای ورزش خود میکنیم؟! این دو تیم که یکی نزدیک به 80 سال و دیگری نزدیک به 50 سال سابقه فعالیت در ورزش ما را دارند بعد از این همه سال هنوز با اغماض فراوان، حداکثر «2 تیم فوتبال» هستند و از بسیاری از استانداردها و مشخصاتی که یک «باشگاه» باید از آنها برخوردار باشد، به دور هستند! هنوز به درستی وضعیت مالکیتی این دو تیم روشن نیست، هر دو از عدم ثبات مدیریتی ضررها دیدهاند، هنوز دو تیم از زمینهای تمرین مناسب و ورزشگاه اختصاصی بیبهره هستند و... آیا در همه جای دنیا با سرمایههای ورزشی خود اینگونه رفتار میکنند؟ و آیا اصولاً با اینگونه عمل کردن میتوان به رشد و پیشرفت واقعی ورزش کشور امیدوار بود و نزد خود چشمانداز روشنی برای آینده ورزش مستعد این سرزمین پراستعداد ترسیم نمود؟! راستی این است که ما قدر داشتهها و تواناییهای خود در ورزش را نمیدانیم. بارها کارشناسان اعم از داخلی و خارجی گفتهاند و به کرات ما نیز از سر انجام وظیفه نوشتهایم که قدر این ورزش، ظرفیتهای فنی آن، امکانات مادی و استعدادهای انسانی آن را بدانید و مقوله ورزش را به اندازه خود- نه بیش و نه کم- جدی بگیرید و آن را در مسیر رشد و پیشرفت قرار دهید. متأسفانه برای این حرفها در نزد مسئولان کمتر گوش شنوایی پیدا شده و نتیجه آن شده که امروز ورزش ما اولاً در جایگاه شایسته و بایسته قرار ندارد و ثانیاً با مشکلات و گرفتاریهای پیش پا افتاده دست به گریبان است و در بند انجام بدیهیات گرفتار است و در خیلی از موارد به جای اینکه در مسیر منافع ملی و انتظارات عمومی و شاد کردن دل مردم حرکت کند، به دلخواه باندهای منفعتجو و بعضاً مفسد عمل میکند و... در هر حال امیدواریم ورود دولت به مسئله دو تیم پرطرفدار و حل مشکلات آن فقط به همینجا و این یک مورد محدود نشود چه اگر این چنین شود، شبهاتی چون تبلیغاتی بودن و خدای ناکرده «موجسواری» و... لاجرم و خواسته و ناخواسته در اذهان مخاطبان مطرح میشود. البته ما توقع نداریم با وجود همه مشکلات و انبوه کارها و مسائلی که در عرصهها و حوزههای مختلف وجود دارد، دولت همه این کارها را رها کند و تمام توجه و فعالیت های خود را روی «ورزش» متمرکز کند! اما همانطور که بالاتر نوشتیم و همواره تأکید کردهایم، به عنوان یکی از اعضای خانواده بزرگ ورزش انتظار داریم که دولت به ورزش به اندازه خود ورزش اهمیت بدهد و از آن نه تنها حمایت مالی و مادی لازم را نماید بلکه از مسئولان خود اولاً بخواهد که به مسئولیت خود در قبال ورزش با جدیت تمام عمل نمایند و تمام برنامه و هدف خود را بر این موضوع متمرکز سازند که ورزش در کشورمان به طور اساسی رشد و توسعه پیدا کند و با نتیجهگرایی افراطی و افتخارآفرینی گلخانهای که بیشتر به درد شعار و تبلیغات و رجزخوانیهای انتخاباتی میخورد تا بهبود حال و روز ورزش؛ بیش از این فرصت و سرمایه را هدر ندهند و ثانیاً- که خیلی مهم هم هست- این که اگر مسئولان ورزش همانطور که در مرحله حرف از ساختن زیربنایی ورزش، انجام کارهای اساسی و ساختاری، از مبارزه با فساد و پلشتی و... میگویند، خواستند این حرفها را عملی نمایند و واقعاً فراتر از نتیجهگرایی و روزمرگی و کنار آمدن با ضعفها و چشم بستن بر خرابیها و خرابکاری عوضی آمدههای منفعتجو، به سرنوشت مدیرانی که چنین قصدی داشتند- مثل همین دکتر گودرزی، وزیر قبل از آقای سلطانیفر- دچار نشوند و با القائات و جوسازی خناسان و تحت تأثیر قرار گرفتن، با وادار نمودن آنان به استعفاء، از انجام اقدامات اصولی و ریشهکن کردن باندهای فساد و جریانات منفعتجو و تخریبگر در ورزش، جلوگیری نکنند! همان باندهایی که با فشار و القائات خود و نفوذ کلامی که متأسفانه از طریق بعضی آقازادهها! در نزد بعضی مسئولان ورزشی و غیرورزشی دارند، کاری کردند که پرونده موسوم به «فساد در فوتبال» که کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی تشکیل داده و پیگیر آن بود، عملاً بایکوت و به بایگانی سپرده شود و...! و بالاخره حرف آخر اینکه ورزش بالقوه مستعد ایران برای سامان یافتن و برای به فعلیت درآمدن ظرفیتهای پنهان و داشتههای غنی و استعدادهای سرشار انسانی نهفته در آن، نیاز به تحول در رفتار و اعمال مدیریتی دارد. دولت این «تحول» را باید از وزیر و مسئولان ورزش بخواهد و در مقابل فشارها و شانتاژهایی که از سوی جریانات مخل و مزاحم ورزش بر مدیران متعهد و شریف ورزش وارد میآید از آنها حمایت کند.
* سیدمحمدسعید مدنی