قدر سرمایه های کم نظیر ورزش را نمی دانیم ...!
حرف میزنیم، عمل نمیکنیم!
در این واقعیت که ورزش ما دارای داشتههای با ارزش و غنیای از حیث مادی و انسانی است کمتر کسی شک دارد. به گواه بسیاری از کارشناسان و اهالی ورزش، کشور ما با توجه به گستردگی و تنوع آب و هوایی و اقلیمهای کاملاً متفاوت، و مهمتر از همه وجود نیروی جوان مستعد که در سرتاسر این سرزمین پراکندهاند، قادر است در رشتههای مختلف ورزشی عرضاندام کند و در سطوح بینالمللی و میادین جهانی افتخارآفرینی کند. آری، در این باره کمتر کسی است که شک و تردید داشته باشد. حرفهای چند روز پیش وزیر محترم ورزش در دیدار با مهدی تاج رئیسفدراسیون فوتبال و عباس چمنیان سرمربی تیم ملی نوجوانان، به نوبه خود تأکیدی بود بر این واقعیت عیان. با این حال حرف بر سر استفاده بهینه و صحیح از این داشتهها و امکانات و استعدادهای خدادادی و ذاتی است. این کاری است که باید درباره ورزش ما بشود اما متأسفانه انجام نمیشود! و ریشه بسیاری از مشکلات و گرفتاریها و دردهای ورزش ما هم همین است. اینکه بگوئیم، من بگویم، شما بگوئید و ایشان بگویند که «ما امکانات داریم، استعداد داریم، کشور پهناور داریم و جوانهای مستعد داریم و...» بعد اضافه کنیم و شعار دهیم که «ما میتوانیم سطح ورزش خود را ارتقا بخشیم، فوتبال خود را فراتر از آسیا مطرح کنیم و...»؛ ریشه مشکل دقیقاً در همینجاست. در آنجا که خوب حرف میزنیم و غالباً حرف خوب هم میزنیم، اما یا اصلاً عمل نمیکنیم، یا بد عمل میکنیم یا نصفه نیمه عمل میکنیم و...! و این ناهمخوانی میان حرف و عمل کار ورزش ما را و رشتههای مستعد و جذابی مثل فوتبال را به اینجا رسانده است.
بزرگترین «دربی» آسیا...
آقای وزیر در ملاقات اشاره شده، به بسیاری از تواناییها و داشتههای ورزش و فوتبال ما- و البته نه همه آنها- اشاره کرده است. از جمله ایشان گفته است که «ما بزرگترین دربی آسیا را داریم.» و درست هم گفته است. ما نیز بارها به سهم خود در این مجله نوشتهایم که این دربی «به تنهایی یکی از افتخارات بزرگ فوتبال ایران در آسیاست. از مسئولان وقت و امروز و دیروز هم خواهش و تمنا کردهایم که قدر این «داشته کمنظیر» را بدانید. کاری کنید این بازی بزرگ وبه قول فرنگیها «دربی» روز به روز و سال به سال پر رونقتر و با شکوهتر برگزار شود، اما آیا چنین است؟ آیا واقعاً «ما» قدر این دربی و سایر داشتههای ورزش و فوتبال خود را میدانیم؟ بسیاری از کشورها به ویژه کشورهای مدعی همسایه و اطراف کشورمان حاضرند برای داشتن «دربی» ای نظیر آنچه ما داریم، کلی هزینه و خرج کنند، تا مثل یا چیزی نظیر آن را داشته باشند، اما ما بدون صرف هزینه و کار تبلیغی و... باز مسابقهای در فوتبال کشورمان برگزار میشود که حداقل «صدهزار» تماشاگر دارد و به قول آقای سلطانیفر اگر ورزشگاه آزادی گنجایش «ماراکانای» برزیل را داشت، این بازی در ایران باحضور نزدیک به دویست هزار نفر برگزار میشد اما سؤال این است که چرا با داشتن سرمایهای مثل «دربی» و برخورداری از تیمهایی که آنقدر جذاب هستند که این همه تماشاگر را به ورزشگاه بکشانند، چرخ فوتبال ما در همین قاره آسیا که تیمهای مطرح آن حسرت چنین «دربی» ای را میخورند، لنگ است؟ چرا با داشتن این «دربی» به جای اینکه فوتبال ما در سطح ملی و باشگاهی هر سال بهتر و قدرتمندتر از پارسال در میادین و مسابقات قارهای حاضر شود، خلاف آن اتفاق میافتد و نتایج تأسفبار و اتفاقات نگرانکننده برای این فوتبال رقم میخورد؟
سرمربی تیم ملی کجا بود؟
یکی از افسوسهای نگارنده به هنگام تماشای دربی اخیر در طول بازی این بود که حیف از این فوتبال و ورزشگاه و تماشاگر و بازیکنان و این شور و این هیجان و... که حالا کارش در قاره آسیا به آنجا رسیده که تیمهایی که از یک پنجم این تماشاگر هم برخوردار نیستند و اصلاً اکثر ورزشگاههایشان گنجایش پذیرش تماشاگر صد هزار نفری را ندارند، میآیند و با 6 تا و 4 تا اختلاف گل، تیمهای ما را با این همه طرفدار و آن سابقه و افتخارات، درهم میکوبند؟! اینها نشان میدهد که ما درباره «دربی»، خوب حرف میزنیم، حرف خوب هم میزنیم، اما عملاً کاری و اقدامی در جهت بهرهبرداری صحیح از آن انجام نمیدهیم. راستی یکی هست به ما بگوید سرمربی تیم ملی فوتبال ایران به هنگام برگزاری دربی کجای ورزشگاه نشسته بود؟ اصلاً ایشان در ورزشگاه یا در ایران بوده است؟! اگر نبوده، چرا نبوده؟ مگر ما نمیگوئیم این «بزرگترین دربی آسیا»ست، پس چرا مربی حرفهای و نکتهسنجی مثل کروش آن را جدی نمیگیرد؟ آیا یکی از دلایل مهم آن این نیست که چون ما خود نیز آن را جدی نگرفتهایم؟!
هلو بپر تو گلو!
عرض کردیم بیزحمت و تحمل هزینه و سختی و فشاری، صاحب چنین دارایی ای شدهایم. گفتهایم «هلو»، پریده تو «گلو»!! خیلی از آن امکانات و داشتهها، به ویژه در بعد «انسانی» آن، همینطوری به دست ما افتاده است و به طور طبیعی ما قدر آنها را نمیدانیم. اگر میدانستیم، بعد از گذشت این همه سال برگزاری دربی، این، شکل برگزاری «دربی» نبود؟
شیر تو شیر 34 ساله!
این همه آشفتگی و بینظمی و بیانضباطی و به قول گزارشگر تلویزیونی بازی «شیر تو شیر»ی و... آیا از اهمیت دربی در نزد ما و جدی گرفتن آن حکایت میکند؟ یکی، دو سال پیش در همین صفحه به همین مناسبت نوشتیم و یادآوری کردیم، حالا هم باز مینویسیم که سال 62، یعنی 34 سال پیش، یعنی یک عمر! در همین موقعها، پاییز سال 62 (مهر یا آبانش در یادمان نیست) بازی استقلال- پرسپولیس در کادر مسابقات باشگاههای تهران برگزار شد. آنچنان بینظمی و بلبشویی بر همه جای ورزشگاه از جمله جایگاه خبرنگاران حاکم بود که گروه خبری کیهان ورزشی- که به طور کامل برای پوشش بازی به ورزشگاه رفته بود- تصمیم گرفت گزارش بازی را که پخش مستقیم هم نداشت! تحریم کند و تنها به ثبت و چاپ نتیجه در مجله اکتفا کند. به همین دلیل آن گروه که شامل گزارشنویس، حاشیهنویس، کارشناس داوری و بنده تازهکار بودم، ورزشگاه را به نشانه اعتراض ترک کرد، البته به بنده مأموریت دادند که در ورزشگاه باشم تا اگر موضوع خاصی در ورزشگاه اتفاق افتاد، کیهان ورزشی بدون نماینده نباشد. گروه خبری مجله کیهان ورزشی آن روز ورزشگاه را به نشانه اعتراض ترک کرد تا خبر آن به گوش مسئولان برسد تا مگر رگ غیرت آنها تکان بخورد و این بلبشو و بینظمی در نوبتهای بعدی تکرار نشود، اما...! امروز بعد از 34 سال (یعنی یک زمان طولانی، یعنی یک عمر) باز گلایه و انتقاد از این است که این چه طرز «دربی» برگزار کردن است؟
آنها «جدی» گرفتهاند
آیا به وقت برگزاری «الکلاسیکو» هم این بینظمیها و آشفتگیها و هیاهو و تماشاگران بلیت به دست بدون صندلی و پیشکسوتان کنف شده پشت در ورزشگاه مانده و... دیده میشود؟ در ورزشگاه «آلیانز آرهنا»ی مونیخ یا «اولدترافورد» منچستر یا المپیک رم، یا ورزشگاه المپیک توکیو و... هم اوضاع از این قرار و وضع سرویسدهی به تماشاگر و برگزاری مسابقات بزرگ و کوچک، به همین منوال است؟! مسلماً و بدون تردید پاسخ منفی است. آنها چون کار و مسئولیت را جدی گرفتهاند و فقط حرف نمیزنند و شعار نمیدهند و اراده کار کردن و درست کردن و ساختن دارند و عملاً در این راه گام برمیدارند و عزمها را جزم کردهاند و حرف و عملشان را بر یکدیگر منطبق ساختهاند، به طور طبیعی و منطقی قدر داشتههایشان را میدانند؟
این نوجوانان کجا میروند؟
آقای تاج، در آن جلسه ضمن تشکر از حمایتهای وزیر و وزارت ورزش به دلیل حمایتهایشان از فوتبال درباره تیم فوتبال نوجوانان ایران و نتایج اخیر آن گفته است: «بعد از نایب قهرمانی در آسیا این تیم را رها نکردیم تا نتیجه را گرفتیم.» سرمربی این تیم (آقای چمنیان) نیز اظهار داشته: «تنها تیم آسیایی بودیم که به جمع هشت تیم پایانی به جام جهانی رسیدیم و اگر این تیم درست هدایت و برای آن برنامهریزی خوبی شود، آینده جوانان مستعد و جلوگیری از پراکندگی و فراموشی و تمام شدن زودهنگام آنهاست. در همین رشته فوتبال سالهاست شاهد شکلگیری تیمها و مطرح شدن چهرههای مستعد در ردههای سنی نوجوانان و جوانان هستیم که گاه و بیگاه افتخارآفرینی کرده و نتایج قابل قبول و امیدوارکنندهای هم به دست آوردهاند، اما بعد از مدتی از اکثر قریب به اتفاق آن چهرهها و نیروهای جوان دیگر در هیچ جا نشانی یافت نمیشد و در ردههای بالاتر و تیمهای بزرگتر رد پایی از آنها دیده نمیشد. امروز نیز که شاهد هنرنمایی تیم فوتبال نوجوانان در آوردگاه جهانی هستیم بدون درنگ این فکر نگران کننده در ذهن ما راه پیدا میکند که آیا سرنوشت این تیم و چهرههای مستعدش (دلفی، صیادمنش، طاها شریعتی و...) نیز مشابه قبلیها خواهد بود؟ یا اینکه این بار قرار است کار جدی گرفته شود و بعد از فرو نشستن هیاهو و هجوم مسئولان برای عکس گرفتن با این تیم در فرودگاه! و بهبه چهچههای معمول قرار است به «اگر» آقای چمنیان که گفته است: «اگر این تیم درست هدایت و برای آن برنامهریزی شود...» عمل شود و مثل همیشه همه چیز در حرف خلاصه نشود؟
«اراده» وجود ندارد
در هر حال همان طور که در آغاز مطلب هم نوشتیم کمترکسی درباره داشتههای مادی و انسانی ورزش ما و توان و ظرفیت بالقوه آن برای پیشرفت و ترقی شک دارد، اما آنچه اینجا لازم است به میدان بیاید تا این داشتهها بتوانند در خدمت ورزش قرار بگیرند و تواناییهای آن را بالقوه درآورند، مدیریت و برنامهریزی و بهتر بگوییم کارکردن و عمل نمودن است. ما بارها نوشتهایم علیرغم این داشتهها و امکانات و ظرفیتهای موجود، چون «ارادهای» برای ساختن و آباد کردن ورزش و استفاده صحیح و بهینه از داشتههای آن نیست، همه چیز در ورزش به «حرف» خلاصه شده و افتخارات و موفقیتهای فصلی و گهگاهی آن هم منوط به درخشش ستارهها و پیدا شدن جرقهها و یاری کردن شانس و اقبال شده است. تا این «اراده» پیدا نشود، عمل کارساز و مؤثری هم درباره ورزش اتفاق نخواهد افتاد و وضعیت ورزش در بعد فنی و اخلاقی، همین خواهد بود که هست. این جمله را هم اضافه کنیم و به سراغ فراز بعدی مطلب برویم. داشتهها و امکانات ما در ورزش و رشتهای مثل فوتبال فراوان است. به «دربی» و «تیم نوجوانان» به عنوان نمونه اشاره کردیم. وزیر ورزش هم در دیدارگوشمان پر است از این حرفها!
ذکر شده بر وجود «هزاران نوجوان مستعد با ظرفیتهای بالا درسراسر کشور» تاکید میکند و میگوید وجود این همه استعداد در کشور وظیفه ما را نیز سنگینتر میکند. باید برای تمام جوانان و نوجوانان این مرزوبوم فرصت دیده شدن فراهم کنیم و بالاخره خود راهکار را هم مطرح میکند و قدمی که باید در این باره برداشته شود، بدینگونه معرفی میکند: «با برنامهریزی و نظارت ویژه میتوانیم از این هم بهتر نتیجه بگیریم هرچند همین حضور تیم ملی نوجوانان در جمع هشت تیم برتر دنیا خود یک نتیجه تاریخی بود.» خیلی خوشحالیم که از زبان مدیر اول ورزش کشورمان این صحبتها و نظرات را میشنویم، اما خدمت ایشان مثل کرات قبلی یادآور میشویم که ما و اهالی ورزش از اینگونه حرفها و اظهارنظرها بیش از این هم از زبان اسلاف شما شنیدهایم و تقریبا میشود گفت گوشمان از این حرفها پر است. آنچه که امروز همه و علیالخصوص ورزش کشور، معطل آن هستیم، همین «برنامهریزی و نظارت» است که شما یک «ویژه» هم چاشنی آن کردهاید!
نظارت ویژه
آقای وزیر میگوید همین حضور در جمع هشت تیم هم افتخار است و ما هم خدمت ایشان صراحتا عرض میکنیم: «همین حضور در جمع هشت تیم» برتر نوجوانان جهان بدون تعارف حاصل یک «برنامهریزی و نظارت» نصفه و نیمه و ناقص است. به قول ایشان اگر این برنامهریزی و نظارت به شکل «ویژه» اعمال شود، آنوقت به طور طبیعی و منطقی، میتوان شاهد بلندپروازی و اوجگیری بیشتر نوجوانان خود باشیم و اگر این «هدایت و نظارت ویژه» در همه ردهها و عرصههای ورزش - به ویژه رشتههایی که ثابت شده ورزش ما در آنها میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد - اعمال شود، این اوجگیری درباره کلیت ورش ما اتفاق خواهد افتاد، اما ... متاسفانه مشکل اینجاست که ورزش ما فاقد این هدایت و نظارت و برنامهریزی بوده است که دلیل آن هم همان است که هم در جایی از این مطلب اشاره کردهایم و هم همیشه و هر وقت «پا» داده، نوشتهایم، و آن جدی نگرفتن ورزش ازسوی مسئولین ما و لاجرم فقدان «اراده» لازم و انگیزه کافی برای حرکت دادن و شتاب بخشیدن به آن در مسیر پیشرفت است. همانطور که عرض کردیم خوشحال میشویم از زبان وزیر فعلی ورزش هم حرفهایی می شنویم که ریشه در واقعیات و تواناییهای ورزش دارد، اما نگران میشویم که این بار نیز ایشان مثل اغلب اسلاف خود به همین حرفها بسنده کند و اتفاق خاصی جهت سروسامان دادن و ساختارسازی در ورزش کشورمان رخ ندهد. حرف در این باره فراوان است که چون مجال اندک است، در انتها به فرازهای دیگری میپردازیم.
وقتی اصول رعایت شد
پرسپولیس با برانکو، دربی و بازی بزرگ فوتبال کشورمان را برد. تیم پرطرفدار کشورمان دوسه سالی است که با این مربی و مدیریت فعلی، در مسیری رضایتبخش حرکت میکند. مسیری که البته شاید و حتما مورد رضایت جریانات مزاحم و آویزان و منفعتجو در ورزش نباشد. منافع این جریانات وقتی و جایی تامین میشود که ورزش سروسامان نداشته باشد! اینکه میبینیم علیرغم اطلاع همگان از خرابیهای ورزش، قدمی محکم و قاطع برای اصلاح و آبادانی برداشته نمیشود، علت را بدون هیچ درنگ و تردیدی در اعمال نفوذ و تخریب این جریانات ببینید، حرف ما درباره ورزش است و الا میگفتیم که اصولا هرجا را که میبینید که معیوب کار میکند و بر عیب و نقص آن هم همگان معترفاند و از دست آن صدایشان به آسمان بلند شده اما قدمی در جهت اصلاح برداشته نمیشود، آنجا نیز پای منافع نامشروع و منفعتجویان انگلمآب درمیان است و ... حرف از پرسپولیس بود و پیروزی در دربی. این بازی هم مثل هر مسابقه دیگری دارای نکات و ظرایف فراوانی بود که طی این روزها کارشناسان رسانهها حسابی به آن پرداختهاند ما هم اینجا میخواهیم روی یک نکته تاکید کنیم و آن پایبندی به اصول و رعایت دیسیپلین تیمی ازسوی «برانکو» بود. او طی این دو، سه سال - برخلاف دوران مربیگریاش در تیم ملی - در سایه حمایت قوی مدیریت، در هیبت و قیافه یک «مربی اصولگرا» ظاهر شده است. مربی که حاضر نیست به هیچ بهانهای از اصول کاری و دیسیپلین و قاطعیت لازم کوتاه بیاید. برای او آنچه مهم است در وهله اول «مصحلت تیم» است و نه «نتیجه و برد و باخت تیم». برای او بازیکن هرچند هم بزرگ باشد، از «تیم» بزرگتر نیست. مربی اصولگرا با این کار خود درواقع اعتبار و کلاس خود را نیز بالا برده و ارتقا میبخشد. برانکو در دوران مربیگری خود در پرسپولیس چنین شخصیتی از خود بروز داده است و حتی اگر پای بازیای به حساسیت «دربی» درمیان بوده است، حاضر نشده از اصول و ارزشهای کاری خود کوتاه بیاید. از ماجرای او با رامین رضاییان و بعد طارمی همه آگاه هستیم، در این بازی اخیر هم دیدیم که درباره «محسن مسلمان» چگونه رفتار کرد و ... البته از حیث نتیجهگیری ضرر هم نکرد و نزد تماشاگران خود محترمتر و محبوبتر هم شد.
«شفر» باید حمایت شود
در آن سوی میدان، تیم استقلال قرار داشت. درباره این تیم هم میخواهیم به سهم خود به نکتهای اشاره کنیم. استقلال در این بازی باخت اما بدون شک بازندهای سربلند بود. برطبق آنچه ما دیدیم استقلال روز دربی با استقلال همه روزها و هفتههای گذشته فصل 96-97 متفاوت و البته بهتر بود. مسلما اگر تیم آبیپوش پایتخت از اول فصل جاری چنین دربرابر حریفان ظاهر میشد، اکنون در چنین رده و جایگاهی درجدول قرار نداشت. به نظر میرسد علت این تحول را در کاروبار استقلال در حضور مربیای به نام «وینفرد شفر» باید دانست. اگر چنین باشد، حتما روزهای بهتری در انتظار تیم استقلال خواهد بود. آنچه ما از او در این بازی دیدیم جدیت و قاطعیت در انجام وظیفه بود. یعنی آنچه که در نزد همه مربیان اسم ورسمدار و شناخته شده خارجی وجود دارد. حرکات پرحرارت او در طول نود دقیقه بازی و چشمان از حدقه بیرون آمده و عصبی مربی آلمانی که حتی نصرالله عبداللهی سرپرست آرام و متین استقلال را تحت تاثیر قرار داده و موجب شده بود او برخلاف همیشه که از روی نیمکت تکان نمیخورد، نود دقیقه ایستاده بازی را تماشا کند و ...! حکایت از این داشت که او در کارش با کسی شوخی ندارد و اگر مدیران استقلال از او حمایت لازم را به عمل آورند - همان حمایتی که مدیران پرسپولیس از برانکو میکنند - او میتواند بسیاری از مشکلات فنی و انضباطی تیم استقلال را حل کند.
* سیدمحمد سعید مدنی