با «افکار کوچک» نمی شود، «ورزش بزرگ» داشت!
بارها به سهم خود در این صفحه و جاهای دیگر این نشریه کهنهکار نوشتهایم که سرمایههای این ورزش فراوان است چه در ابعاد مادی و امکاناتی و چه از جنبه غیرمادی و انسانی. سرمایههایی که با تکیه بر آنها و استفاده صحیح از آنها میتوانیم به راحتی وضعیت ورزش را از این که هست، به جایگاه بایسته برسانیم. بدون اغراق و تعارف بزرگترین سرمایه ورزش - و بخوان مملکت- «مردم» هستند، مردمی که همواره حامی و پشتیبان ورزش کشورشان بودهاند و از هر کاری که برای پیشرفت ورزش و افتخارآفرینی ورزشکاران و ملیپوشان از دستشان ساخته بوده، دریغ نورزیدهاند. بدون غلو و تعارف، برای این مردم بزرگ در هر عرصهای از ورزش گرفته تا غیرورزش، هر چقدر کار و تلاش شود و هرچه به آنها خدمت ارائه شود، باز هم کم است.
ملت بزرگ
هفته گذشته که مصیبت زلزله غرب کشور و استان عزیز و قهرمانپرور کرمانشاه قلب و جان همگان را لرزاند و «ایران» را به سوگ نشاند و دنیا را به ابراز همدردی واداشت، همه از هر صنف و قشر و گروه و طبقه و قومیت و مذهبی در سرتاسر این سرزمین پهناور خواب و خوراک بر خود حرام کرده و برای کمک به هموطنان زلزلهزده و التیامبخشیدن به دردهای آنها، وارد میدان کمکرسانی و خدمت شدند. ملت بزرگ ایران در این امتحان الهی، بار دیگر امتحان خود را به بهترین وجه پس داد و بار دیگر بزرگی خود را اثبات کرد. ملت و مردم همیشه در طول تاریخ چنین بودهاند، عرض کردیم هر جا لازم بوده، برای دفاع از عرض و آبروی سرزمین، و سربلندی و عزت کشور با اخلاص و وظیفهشناسی جانانه به میدان آمدهاند. این است که عرض میکنیم بدون تعارف و بیاغراق هر چقدر آنها که مسئولیت دارند، پست و منصبی در اختیار دارند، در هر جا که هستند در هر عرصهای که صاحب مسئولیت هستند، به این ملت و مردم خدمت کنند، باز هم کم است.
مردم، «خانواده خدا»
این خدای بزرگ است که طبق فرمایش پیامبر عظیمالشأن(ص)، مردم را «عیال» خود معرفی کرده است: «الناس عیالی، احبهم الی، انفعهم الیهم.» یعنی مردم، خانواده من هستند، بترین شما در نزد من، کسی است که برای این مردم نافعتر و خدمتگزارتر باشد. بنابراین آنها که هر جا توفیق مسئولیت پیدا کرده از ورزش گرفته تا فرهنگ، از سیاست گرفته تا اقتصاد، از شهر گرفته تا روستا و... باید از فرصت خدمت به مردم (خانواده خدا) برای کسب رضای خداوندی استفاده کنند و بدانند که خداوند کریم، قدر زحمات و خدمات آنها را میداند و در روز بیچارگی و درماندگی، دست آنها را میگیرد. در این میان وای بر آنها که قدر این فرصت زودگذر را ندانند دنبال کار خود بروند و به جای اینکه به دنبال انجام وظیفه و خدمت به عیال خداوند (مردم) باشند، به دنبال سرویس دادن به «عیال و خانواده خود» از طریق سوءاستفاده از منصب و امکانی که به طور امانت از طرف مردم به آنها سپرده شده است، بروند.
پست و مقام امانت است، نه طعمه
مولای متقیان علی(ع)، در این باره به یکی از کارگزاران خود هشدار داده است، و بر سر او نهیب زده است که به پست و منصب در اختیار، به مثابه «طعمه» نگاه نکنند بلکه به منزله «امانت» به آن بنگرند. «وان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقه امانه» (کاری که در دست تو است، طعمه نیست، بلکه امانتی است به گردن تو.) آن سخن پیامبر(ص) و این سخن علی(ع)، و چقدر در آیات و روایات از قول خدای بزرگ و اولیای بزرگوار ایشان و در طول تاریخ از قول حکیمان عارف و مصلحان روشنضمیر، درباره «مردم» و «خدمت به مردم» توصیه و سفارش شده است و چقدر در وادی عمل پیشتازان انسانیت برای خدمت به مردم و نجات آنان از چنگال ظلم و جهل و بیدادگری، قد علم کرده و شجاعانه به مصاف قویترین قدرتهای جبار و مسلط زمانه رفتهاند،آیا قیام حسینبنعلی(ع) هدفی جز نجات مردم و «اصلاح جامعه و امت» و رسوا کردن چهره حاکمان جور و یزیدیان فاسق و نابکار داشت؟! مسئولان و مدیران که این پستها را به امانت از سوی مردم در اختیار دارند (همین 5، 6 ماه پیش بود که انتخابات حماسی 29 اردیبهشت باحضور درخشان مردم دنیا را مبهوت ساخت و در تاریخ وزین و قطور این سرزمین ثبت شد)، بیش از هر کس مخاطب سفارش نهیبگونه خداوند و اولیاء بزرگمنش وی هستند. آنها باید برای خدمت به مردم سر از پا نشناسند و لحظهای را به بطالت تلف نکنند و خدای ناکرده ذرهای از منافع ملی را صرف منافع و استفادههای شخصی نکنند.
فرق کار اساسی با ماستمالی کردن
این که درباره ورزش و رشتههایی مثل فوتبال جهت و روال معمول سخن بیشتر رنگ اعتراض و انتقاد و گلایه دارد، به این معنی نیست که در ورزش و رشتههایی مثل فوتبال و کشتی و رزمی و والیبال و... که از اقبال عمومی بیشتر برخوردار هستند، کار و خدمت صورت نمیگیرد و... بلکه به این معناست که آن کاری و خدمتی و اقدامی که در شأن و شایسته این مردم بزرگ و قهرمان و نجیب و قدرشناس باید صورت بگیرد، انجام نمیشود! در سایر حوزهها و زمینهها- که البته موضوع سخن ما نیست- وضعیت کم و بیش همین است و علت بسیاری از نارضایتیها و دلخوریها هم همین است. این مردم آگاه و فهیم هستند و فرق کار اساسی و زیربنایی و ساختاری را با ماستمالیکردن و کار سطحی و فریبکارانه و... که مصرف تبلیغاتی دارند، خوب میدانند. این مردم از رفتن و صعود فوتبال کشورشان به جام جهانی که آرزوی همه علاقهمندان به ورزش در سراسر کشور است بسیار راضی و خشنود هستند، آنها هر جا پرچم کشورشان به اهتزاز درآید و نام میهن عزیز و قهرمانشان مطرح باشد، احساس غرور و افتخار میکنند، اما این را هم میدانند که این صعود و موفقیت، خروجی طبیعی و محصول برنامهریزی شده این فوتبال نیست، عواملی مثل استعداد و هنرذاتی، غیرت و انگیزه فرد فرد بازیکنان، درایت و تعهد و دلسوزی سرمربی تیم ملی و بالاخره حمایت و پشتیبانی مردمی و... بیش از هر عامل برنامهریزی و مدیریت و درایت در صعود تیم ملی، موثر و کارساز بوده است. همه ما میدانیم که اگر نبود حمایت مردم، جریانات منفعتجو و باجخواه در فوتبال که به خاطر وجود کروش نمیتوانند در تیم ملی مثل جاهای دیگر این فوتبال عرض اندام کنند، دخالت و خطدهی نمایند، شلتاق کنند و جولان دهند، بدون توجه به سرنوشت تیم ملی و عملکرد کروش، الان مدتها بود او را برکنار و آدمهای خود را روی نیمکت تیم ملی یا حتی در ترکیب تیم ملی، جاسازی کرده بودند!
مردم و ورزش
حرف ما در اینجا بر سر تیم ملی و کروش و جامجهانی نیست، هست، اما حرف اصلی که مادر همه این حرفهاست این است که ورزش یک سروکار مردمی است. یک پدیده - یا امر- اجتماعی است که بخش وسیعی از مردم روی آن حساسیت دارند و این موضوع اختصاصی هم به کشورو جامعه و مردم ما ندارد، پدیدهای جهانی است. به همین دلیل دولتها و حکومتها در برنامههای خود برای ورزش حسابی جداگانه باز کردهاند. ورزش دارای کارکردهای مهم درعرصههای ملی و بینالمللی است و باید آن را در برنامهریزیهای اجتماعی و سیاسی از نظر دور نداشت و از کارکردها و ظرفیتها و تواناییهای آن بهره برد، این کاری است که در کشورهای پیشرفته، به ویژه کشورهای بزرگ و صاحب ورزش دنیا انجام میشود و سعی میکنند از آن در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک بهره بگیرند و میگیرند و در خیلی جاها نفوذ و رد پای آنها را در جهتگیری سازمانهای بینالمللی ورزش مشاهده میکنیم.
ورزش در دست کیست؟
با این وصف حرف بر سر این است که در کشور بزرگ، انقلابی و صاحب تاریخ و تمدن ایران نیز باید درباره ورزش آنگونه که شایسته و لازم است، عمل و اقدام کرد. درباره ورزش باید بزرگ نگاه کرد و رفتار نمود تا ورزش و عملکرد آن در شأن مردم بزرگ و مقبول نظر آنها واقع شود. حرف این نشریه مثل خیلی از کارشناسان و اهالی ورزش این است که دیدگاه موجود درباره ورزش و لاجرم روشها و مدیریتهای رایج حاکم در بسیاری از مناصب و رشتههای آن، «سطح بالا» و بزرگ نیست و به همین دلیل مجموعه این عملکرد و خروجی سیستم فعلی ورزش به طور طبیعی نمیتواند مورد رضایت مردم و مورد تایید کارشناسان و ورزش شناسان واقع شود. در این ورزش به جای گماردن مردانی با افکار بزرگ، و به میدان فراخواندن سرمایه های باارزش و کاربلد و استخوان خردکرده، در اکثر جاها، به ویزه رشتهایمثل فوتبال کار در دست نااهلان و نابلدان و بدتر از همه عوضیآمدهها و سوءاستفادهچیها و خلاصه صاحبان افکار کوچک است. دلیل آن هم این است که ورزش ما و رشتههایی مثل فوتبال خیلی وقت است که به «کم» و «حداقل»ها بسنده کرده و از حرکت در مسیر پیشرفت و رسیدن به جایگاههای بالاتر عاجز نشان میدهد.
رابطهسالاری به جای شایستهسالاری!
به گواه کارشناسان و اهل فن، چه داخلی و چه خارجی، ورزش ما از حیث مادی و انسانی از تواناییهای لازم برخوردار است، کشور ما از حیث جغرافیایی و اقلیمی شرایط مناسبی برای رشد اکثر رشتههای ورزشی دارد، مردم ما و حتی دولتمردان ما از ورزش حمایتهای لازم را در حد توان به جای میآورند، اما اگر این ورزش علیرغم همه این داشتهها و ظرفیتهای بالقوه، در جایگاه فعلی «درجا» میزند و یا با گامهای لغزان و خیلی کند به سوی جلو پیش میرود، دلیل آن همان است که عرض شد، در خیلی جاهای این ورزش، افراد ناتوان و نااهل و ورزشنشناس و فرصتطلب به مناصب و صندلیها و مقامها تکیه زدهاند. در خیلی جاهای این ورزش «رابطهسالاری» دودمان «شایستهسالاری» را سوزانده است. امام جعفر صادق(ع)، جملهای پرمغز و عبرتآموز در اینباره دارد، اما حیف که ما فقط ادعای پیروی از این بزرگواران را داریم و خیلی کم به حرفهای آنها گوش میکنیم و در مسیر نصایح و توصیههای حکیمانه و گرهگشای آنها حرکت میکنیم، ایشان میفرماید: «از نظر من فرق نمیکند که کار را دست ناشی بسپاریم یا خائن. چون نتیجه هر دو یکی است و آن خرابی و ضربه زدن به منافع مردم و جامعه است» (نقل به مضمون): «ما أبالی من ائتمنت، خائناً او مضیعاً»
دنیای دیگران یا آخرت خود؟!
حضرت علی(ع) به یکی از کارگزاران خویش (رفاعه) میفرماید: «واعلم یا رفاعه ان هذا الامارهًْ امانهًْ فمن خانه فعلیه لعنهًْ الله الی یوم القیامهًْ»: (ای رفاعه! بدان که این امارت و مدیریت، امانتی است که هر کس به آن خیانت کند، لعنت خدا تا روز قیامت بر او باشد.) با جمع این دو حدیث از دو امام همام (علیهماالسلام) این نتیجه به دست میآید که یکی از مصادیق خیانت در مدیریت عدم رعایت اصل «شایستهسالاری» و سپردن امور مردم و جامعه براساس تعلقات خانوادگی و باندی و حزبی و قبیلهای و... به دست نااهل و ناوارد و ناشی است. حالا خداوکیلی خوب است هر کدام از ما به ویژه آنها که در همین ورزش صاحب پست و مسئولیت هستند، با خود خلوت کنند و کلاه خویش را قاضی کنند، ببینند در عمل و در انجام مسئولیت خود چقدر به «اصول» پایبندند و در سپردن مسئولیتها تا چه اندازه اصل «شایستهسالاری» را رعایت میکنند و تا چه اندازه، به فرمایش مولا(ع)، به خاطر «دنیای دیگران»مشغول به خطر انداختن «آخرت خود» هستند.
در هرحال آنچه مسلم است و تقریباً همه کارشناسان ورزش علیرغم سلایق و دیدگاههای مختلف درباره آن متفقالقول هستند، این است که ورزش ایران پتانسیل قابل توجه و کمنظیری برای پیشرفت دارد، اما این ورزش و اکثر قریب به اتفاق رشتههای آن (جز کشتی و اخیراً والیبال) در جایگاه بایسته و در شأن ملت بزرگ ایران و مطابق خواستههای آنها قرار ندارد، دلیل اصلی هم این است که «مدیریت» ورزش موضوع تحت مدیریت خود (یعنی ورزش) را آنقدر که در حرف درباره آن جدی است، در عمل و اجرا جدی نگرفته است و... و این بیش از هر چیز جفا به این مردم بزرگ و قدرشناس است که بدون اغراق شایسته و لایق «بهترین»ها در هر حوزه و عرصهای هستند و...
3 نکته
اوایل هفته گذشته علی کریمی در ادامه اعتراضی که به فدراسیون فوتبال و عملکرد آن داشت در «صفحه شخصی» خود مطلبی را منتشر کرد که حاوی سه نکته بود. نکته اول اینکه اگر کسی مثل او مطالبی را درباره مدیریت فوتبال مطرح میکند، اسم این کار «حمله» نیست، بلکه تلاش برای روشن شدن مسائل و شفافسازی است. نکته دوم که کریمی به درستی به آن اشاره میکند و ما هم فراز آغازین مطلب را کلاً به آن اختصاص دادیم و برای ورزششناسان یک «اصل بدیهی» است این است که «صاحب اصلی این فوتبال»، «مردم» هستن و «اونها حق دارند بدونن توی این سیستم مدیریتی چی داره میگذره...». کریمی بعد از اشاره به این اصل اساسی خیلی بدیهی که با کمال تأسف خیلیها، به ویژه آنهایی که اینجا و آنجا ردای مسئولیت به تن کردهاند از فهم آن عاجز هستند، موضوع «تبلیغات ورزشگاهها» و قرارداد مربوطه را بین سازمان لیگ در زمان «همهکاره بودن آقای تاج و ساکت» با شرکتی به نام (ا-ن) را پیش میکشد و خواستار شفافسازی فدراسیون و مسئولان آن درباره این قرارداد میشود و ضرر و زیانهایی که از بابت آن به فوتبال و باشگاهها و... وارد آمده، شده است.
مسئول، یعنی پاسخگو
و اما نکته سومی که با مطالعه نامه کریمی دستگیر خواننده میشود آنجاست که او خطاب به مسئولان فدراسیون فوتبال میگوید، در برابر مسئولان و ابهامات مردم و اهالی ورزش «پاسخگو» باشند، حرف درستی است که جزو «اصول مدیریتی» است. اصولاً کلمه «مسئول» یعنی کسی که زیر سؤال است و باید پاسخگو باشد، کریمی این نکته را در این جمله یادآور میشود: «به جای زنگ زدن به مدیر شبکههای صدا و سیما و سایتهای ورزشی معتبر و سردبیرهای روزنامهها، برای کار نکردن مطالب من، بهتر نیست، یکبار برای همیشه پاسخگو باشین؟!!» البته این توضیح لازم است که از طرف مسئولان فدراسیون در اینباره با «کیهان ورزشی»، تماس گرفته نشده است، حالا یا آنها این مجله 62 ساله را «معتبر» نمیدانند، یا اینکه خوب میدانند این نشریه در دفاع از ورزش و انعکاس مشکلات و درد دل اهالی ورزش «اهل معامله» نیست و با دیارالبشری شوخی ندارد.
هدیه «عیوب»!
نکته دیگری که درباره نامه کریمی و اصولاً بحثهایی که او مطرح کرده، به نظرمان میرسد این است که کریمی برخلاف خیلی از اهالی این فوتبال و ورزش که وقتی جایی تحت فشار و اذیت قرار میگیرند، تهدید میکنند و وعده میدهند که «بزودی، خیلی مسائل را افشا خواهیم کرد و...» اما عملاً هیچ وقت این «بزودی» فرانمیرسد، سؤالات و حرفهایی را که دارد، رک و راست مطرح کرده است و... امیدواریم مسئولان فوتبال قدر این حرفها و این افراد را بدانند، چرا که به قول معصوم(ع)، آن کس که عیب تو را به تو یادآور شود، دوست و خیرخواه توست، نه آن کس که فرصتطلبانه و منفعتجویانه چون «مگس دور شیرینی» پیرامونت «وزوز» و چاپلوسی میکند (من ساتر عیبک فهو عدوک و من ابان لک عیبک فهو ودودک». در خاطر نگارنده هست که سه، چهار سال پیش در دیداری با آقای تاج در دفتر کیهان ورزشی- که لطف کرده و برای احوالپرسی آمده بود- ایشان طی صحبتهایی که رد و بدل شد با نقل حدیثی، گفت دوست خوب آن کسی است که عیوب مرا به من «هدیه» دهد و...
کلاهی که پس معرکه است
اگر به جدول ردهبندی مسابقات فوتبال دسته اول باشگاههای تهران (جام آزادگان) نگاهی بیندازید احتمالاً اولین چیزی که به چشم شما خواهد خورد، صدر جدول است که هفتههاست در اشغال تیم نفت مسجدسلیمان قرار دارد. سرمربی این تیم، محمود فکری، بازیکن نامآشنای اسبق تیم استقلال و تیمملی است که بعد از بازنشستگی چند سالی را در این و آن تیم از جمله استقلال در نقش دستیار و کمکمربی ظاهر شد و حالا دو، سه سالی است که در نقش و قامت سرمربی در دسته اول فوتبال ایران حضور پیدا میکند. او این روزها با تیم مسجدسلیمانی روزگار خوشی را میگذراند و امیدوار است در صورت ادامه این روند با صعود مجدد تیم نفت به لیگ برتر، هم هواداران این شهر فوتبالخیز خوزستانی را شاد کند و هم یک نمره خیلی مثبت در کارنامه خود ثبت نماید. چند روز پیش محمود فکری در یک مصاحبه تند و تیز از برخی زشتیها و پلشتیها در فوتبال ایران انتقاد کرده بود و صریحاً گفته بود «در نساجی هم که بودم، گفتم به من میگویند، فلان بازیکن را بگیر تا داوری به نفع تیمت شود.» (!) او میگوید در این فوتبال کسی سالم کار کند، کلاهش پس معرکه است و کوبیده و بایکوت میشود و... نظیر این حرفها را ما بارها و بارها از زبان اهالی و اعضای خانواده فوتبال شنیدهایم، سؤال این است که چرا مسئولان فوتبال به این اشکالات و شبههها پاسخ روشن نمیدهند و اگر واقعاً چنین مسائلی در فوتبال وجود دارد، چرا شجاعانه و با قدرت با آنها برخورد نمیشود؟! به راستی چه کسانی به مربیان ما خط و ربط میدهند و آنان را تهدید میکنند که اگر فلان بازیکن را نگیری، داوری به ضررت است، این یک جمله کوتاه و کوچک حکایت از این میکند که مربی و بازیکن و داور و همه ارکان این فوتبال در چنگال جریانات مخرب اسیر است...! آیا واقعاً این طور است؟ آیا مسئول و مدیری هست که در اینباره پاسخ روشن و اطمینانبخشی به مردم بدهد؟!
«دربی» و «داور» جهانی
نوشته این هفته را با یادآوری سرمایههای مادی و انسانی ورزش آغاز کردیم و گفتیم سرآمد این سرمایهها و داراییهای ورزش، «مردم» هستند، که باید قدر آنها را دانست و همه، به ویژه مسئولان - چه ورزشی و چه غیرورزشی - هر آنچه در توان دارند برای خدمت کردن به آنها، دریغ نورزند اما این ورزش سرمایههای پرارزش دیگری هم دارد که روحیهبخش و امیدوارکننده هستند و هر کدام میتوانند برای تکان دادن ورزش و سوق دادن آن به سمت پیشرفت کافی باشند. برای مثال همین هفته پیش نشریه ورزشی معروف و معتبر «آس» اسپانیا در آستانه دربی مادرید (رئال مادرید- آتلیتکومادرید) در گزارشی تصویری، از 16 دربی معروف و باصطلاح خودش «داغ» جهان نام برده بود و نکته جالب و مرتبط با نوشته ما هم این بود که بازی استقلال- پرسپولیس از نگاه این نشریه یکی از دیدارهای معروف و حساس دنیاست. بارها ما هم با این قلم ناتوان و بیان الکن نوشته و گفتهایم، که مسئولان ورزشی به راحتی از کنار این «دربی» و جایگاه برجسته آن عبور نکنند و قدر آن را بدانند و از کارکردهای این بازی به نفع توسعه ورزش، در ابعاد فنی و فرهنگی بهره ببرند. متاسفانه این نگاه و نگرش وقتی درباره ورزش و سرمایههای با ارزش آن (مثل مردم) وجود نداشته باشد، به طور طبیعی درباره «دربی» هم وجود ندارد.
باز در خبرهای فوتبالی هفته گذشته شنیدیم که آقای علیرضا فغانی داور نام آشنای فوتبال ایران از سوی فیفا در لیست داورانی قرار گرفته که در مرحله نهایی جام جهانی، مسابقات را سوت میزنند و... اینها و دهها مثل اینها سرمایه های کمنظیر و روحیهبخش این ورزش است که... باید قدر آنها را بیش از پیش بدانیم.
* سیدمحمدسعید مدنی