باد کشته ایم و طوفان می درویم...
1 - طارمی و پرسپولیس
مسئله انتقال یک بازیکن، نباید برای طرفداران فوتبال این قدر بزرگ و پیچیده باشد اما انتقال بازیکنی چون طارمی، این گونه شد! چرا؟ واقعیت این است که خودمان اوضاع را پیچیده و حساس می کنیم و بعد انتظار داریم طرفدار بی گناه که همیشه به مثابه انبار باروت است، متأثر نشود! می گویید نه، پس گوش کنید:
طارمی بازیکن موثری است که به هر دلیل به ترکیه رفت تا در آنجا بازی کند. بعد از رفتنش، مسئولین تیم پرسپولیس جوری رفتار کردند که تماشاگران به او انگزدند و در فضاهای مجازی حسابی به او تاختند. همان کاری که همزمان با او، «کاوه رضایی» بازیکن آبی انجام داد و اتفاقا از آنجا که فلسفه وجودی مدیریت باشگاههای سرخابی شبیه هم است، مسئولین این تیم نیز انگ های مشابهی به رضایی چسباندند و طرفداران آبی هم تحت تأثیر حرف های آنان، چنین کردند اما کاوه تصمیم خود را گرفت و رفت... اصولا راست گفته اند: «کسی را که می خواهد برود، به زور نگه ندارید» ، چون بالاخره می رود، و این بار با دردسرهای بیشتر و مسائل پیچیده تر! اما سرخ ها هنوز دل در گرو جوان رعنای خود داشتند. برانکو عنوان کرده بود که علاوه بر چند بازیکن جدید، برای قهرمانی به او نیز نیازمند است(رجوع به مکالمه تلفنی عابر بانک و رییس مستعفی باشگاه پرسپولیس). در این هنگام، سر و کله عابر بانک پیدا شد و تضمین داد که مهره های مورد نظر برانکو را جذب می نماید. البته که هنوز، طرفدار عاشق این فوتبال، همه چیز را در دلدادگی خلاصه می کند و می اندیشد که ستاره محبوبش نیز چنین است اما ما می دانیم که دیگر، عشق را با تعداد صفرهای قرارداد می سنجند. همان موقع نوشتیم از آنچه که شنیده بودیم و «تقریبا» به صحت آن اطمینان داشتیم. نوشتیم که عابر بانک، در یک سفره خانه، مبلغی بالغ بر 500 میلیون به هر کدام از این ستاره ها پرداخت نموده و بعدا آنها را راهی باشگاه کرده تا قرارداد 999 میلیونی، یعنی زیر سقف یک میلیارد ببندند! آن روز متهم به خیلی چیزها شدیم اما چند هفته پیش، صحت ادعای ما رسما از طرف عابر بانک و مدیر مستعفی باشگاه تأیید شد! اما برای طارمی، این مبالغ به تنهایی راهگشا نبود. او می بایست از باشگاه ریزه اسپور که با او قرارداد امضاء کرده بود نیز رضایت می گرفت. او ظاهرا و به گفته خود طارمی، یک میلیارد برای این کار گرفت. باشگاه هم برای اینکه بتواند بعدها از زیر اتهام عقد قرارداد با بازیکنی که با باشگاه دیگر قرارداد داشت فرار کند، طی یک اقدام عجیب، قرارداد طارمی را دستکاری کرد و تاریخ واقعی آن را تغییر داد اما تمام اینها نتوانست مانع محکومیت باشگاه و طارمی شود، چون دنیای امروز، تمام روش های مبتنی بر «دروغ مصلحت آمیز» و «ریش سفیدی» و «کدخدا منشی» را - که ما همچنان در قرن 21 برای حل مشکلات خود به کار می بریم- در قرن بیستم جا گذاشت و «قانون» و «راستی» را جایگزین آن نمود! در طی دوران محرومیت باشگاه و بازیکن، جانشین مدیر مستعفی باشگاه، برای اینکه خودی نشان دهد، پا در جای پای پیشینیان خود گذاشت، و از بالاترین مقام اجرایی مملکت در خواست نمود مشکلشان را حل کند! همان کاری که پیشتر، یک رییس جمهور ما برای حل مشکل «دایی» با «قطری ها» کرده بود و رییس جمهور دیگر ما برای حل مشکل «خلعتبری» و «اماراتی ها» ، و دردا که همه از خوشحالی طرفداران فوتبال گفتند و هیچکس از این بدعت غیر زیبا و غیر متعارف دیپلماتیک نگفت، و نپرسید در این ماجراها، سر مقامات سیاسی ما چقدر در مقابل قطری ها و اماراتی ها و ترک ها خم، و چه امتیازاتی از این مملکت به آنها داده شده؟!اما مسئله ،تنها از نظر مالی حل شد و جریمه ای که باید از طرف باشگاه یا بازیکن به ریزه اسپور پرداخت می شد، با دستور مستقیم مقامات ترکیه، بخشیده شد... ولی طارمی همچنان محروم بود و جانشینان او همچنان می درخشیدند و از برانکو دلبری می کردند، و او هم می دانست که وقتی برانکو به بازیکنی دل می بندد، بعید است براحتی کسی را جانشینش کند، و به همین دلیل، بیم داشت که مبادا پس از اتمام محرومیتش هم نیمکت نشین شود. او به جام جهانی می اندیشید و می دانست مربی تیم ملی با کسی تعارف ندارد و اتفاقا آن قدر در خط حمله ترافیک بازیکن دارد که براحتی می تواند او را نادیده بگیرد. پس او باید این چند ماه را بازی می کرد و بعدش هم که می گویند قرار و مدارهایی با یک تیم آلمانی گذاشته است، او رفت... و باز هم هجمه مجازی از سوی طرفدار و پیشکسوت و مدیر و ... او را به «بی معرفتی» و «بی تعصبی» متهم کردند... و البته «عدم صداقت»! البته در این انتقال، هیچ عدم صداقتی از سوی طارمی وجود نداشت و او با صراحت تمام از قصدش گفت و آن را اجرایی هم کرد و اتفاقا به این نکته نیز اشاره داشت که اگر امروز نرود، قطعا پس از اتمام قراردادش خواهد رفت و آن روز، ریالی به باشگاه نخواهد رسید، اما امروز، باشگاه از قبل انتقال او، پول خوبی به جیب خواهد زد...
این خلاصه داستان طارمی و پرسپولیس بود. آیا از خودمان پرسیدیم که او از چه کسی می بایست «صداقت» می آموخت؟ آیا روزی که او در مقابل دوربین های تلویزیونی با صدای رسا ادعا کرد که قرارداد تمام بازیکنان تیمش زیر یک میلیارد است و اشاره ای به دریافت های زیر میزی نکرد، یک بزرگتر باشگاه آمد و خط بطلان بر این ادعا کشید تا او «صداقت» را بیاموزد؟ آیا پس از اینکه در آن برنامه کذایی، به وضوح مشخص شد که بسیاری از نفرات تیم، هر کدام صدها میلیون پیش پرداخت گرفته اند و بعد قرارداد صوری امضا کرده اند، هیچ کدام از مقامات باشگاه استعفا دادند؟ فدراسیون به مسئله ورود کرد تا این «عدم صداقت» و دروغ بزرگ را پیگیری و جریمه و از آبروی لیگ دفاع کند؟ حتی مجری پر مدعای آن برنامه پیگیر قضیه شد؟ از آن بدتر، خود ما رسانه های نوشتاری، چقدر از این «تخلف» آشکار و دروغ بزرگ لرزیدیم و احساس مسئولیت کردیم؟ حتی آن روز که دستکاری قرارداد او توسط باشگاه قطعی شد و فیفا باشگاه منتسب به طارمی را محروم کرد و دیگر همه مطمئن شدیم چه اقدام خجالت آوری در این زمینه انجام شده و آبروی بین المللی ما را برده، باز هم نه استعفایی انجام شد، نه فدراسیون حساس شد، نه رسانه ملی پیگیر شد، و نه ما به اندازه کافی به آن پرداختیم... چرا؟ چون همه ما غرق در مصلحت اندیشی و ریش سفیدی و لاپوشانی هستیم... هنوز و همچنان، در قرن بیست و یکم و عصر انفجار اطلاعات! شاید، اتفاقا، تنها کسی که اندکی صداقت داشت، طارمی بود که رسما اعلام کرد: محرومیت باشگاه به دلیل «عدم صداقت» خود باشگاه بوده، نه او... و این را البته پس از اینکه تنها چند روز از محیط پر از دروغ و لاپوشانی فوتبال ما دور شد، بر زبان آورد!
***
می خواهیم بگویم: آنکه باد می کارد، طوفان درو می کند. ما نمی توانیم در جامعه، فدراسیون، رسانه ملی، رسانه نوشتاری، باشگاه و ... به فرزندان این مرز و بوم «دروغ» و «ریا» بیاموزیم، و از آنها انتظار رفتار «صادقانه» داشته باشیم؟ این اعتقاد که دیگران را جوری بپرورانیم که «فقط» با ما صادق باشند، قرن هاست از مکاتب تربیتی بشر رخت بر بسته...
2- جباری و استقلال
قرارداد «مجتبی جباری» با استقلال به طور یکطرفه فسخ شد! اینکه قرارداد جباری از ابتدا مشکوک و مبهم بود یک طرف، اما نوع فسخ قرارداد از آن هم مبهم تر بود! جباری از جوانان و امید استقلال آغاز کرد. به تیم عقاب که تیم دوم استقلال در آن روزها محسوب می شد رفت و پخته شد. سربازیش را در ابومسلم گذراند و دوباره به استقلال بازگشت. او سمبل بازیکنان به اصطلاح «پلی میکر» یا طراح ما در یکی دو دهه اخیر بود. بازیکنانی که همه مربیان، چراغ در دست به دنبال یکی از آنها می گشتند و می گردند. او در چندین قهرمانی استقلال نقش داشت و البته می تواند در این باشگاه نامی ماندگار باشد. از آنجا که جزو نا محرمان این مرز و بوم هستیم، از متن قراردادش آگاهی کامل نداریم! نمی دانیم او زیاده خواهی کرده، یا باشگاه در حق او ظلم نموده اما هرچه بوده، نحوه کنار گذاشتن او اصلا جالب نبود. او اگرچه هنوز تبدیل به چهره بزرگ باشگاه نشده، اما گام به محدوده «پیشکسوتان» این باشگاه گذاشته بود. وقتی ما بعنوان مدیران باشگاه با او چنین می کنیم، چه انتظاری از جوان امروزی داریم که حرمت پیشکسوتان را پاس بدارد؟ در این مورد هم انگار باد می کاریم و طوفان درو می کنیم...
* محمدشفائی