اولین صحبت های توشاک پس از سرمربیگری تراکتورسازی: در تابوت بازنشسته می شوم!
این گفت وگویی است منتشر شده در روزنامه موندو دپورتیوو ی اسپانیا ؛ مصاحبه
ای که تایید می کند با وجود شایعات توشاک به ایران می آید.
آیا از این مسافت های طولانی خسته نشده اید؟
من به این مسافت ها عادت کرده ام. آذربایجان، مقدونیه، مراکش، ترکیه...
مسیرهای طولانی، وقتی با جام همراه شوند، فشار کمتری به شما وارد میکنند و
برای همین راهی ایران شدم. من هیچگاه از صحبت کردن درباره روزهای حضورم در
مادرید و ... خسته نمیشوم ولی وقتی سختی ها و پیچیدگی های آن دوران را به
خاطر میآورم، خسته میشوم. من به زودی 70 ساله خواهم شد و حالا 50 سال
است که دور اروپا میگردم، به تمام دنیا سفر میکنم.
خیلی بازیگرها میگویند که روی صحنه میمیرند. آیا جان توشاک هم میخواهد روی نیمکت بمیرد؟
بالاخره هرکسی یک جا میمیرد. یک نفر از من پرسید که نمیخواهم بازنشسته
شوم.. من به او گفتم که کلمه بازنشسته در دیکشنری خیلی بی معنی و بی مصرف
است. وقتی شما را در تابوت قرار میدهند، آن موقع بازنشسته شده اید. اخیرا
فیلمی تماشا کرده ام به نام پلی طولانی و امیدوارم سرنوشت من هم مثل فیلم
باشد.
چه چیز باعث شد که پیشنهاد این باشگاه را قبول کنید؟
من قبلا در ترکیه فعالیت داشتم، در بشیکتاش و اگر به خاطر تماس لورنزو
سانز و اونیوا نبود، در سال 89 همان جا میماندم. زیرا روزهای خوبی را در
ترکیه سپری کردم. ما قهرمان جام حذفی و سوپرکاپ شدیم و با گالاتاسرای برای
قهرمانی لیگ میجنگیدیم ولی همان حین بود که مادرید با من تماس گرفت.
باشگاهی که حالا به آن میروم نزدیک ترکیه است. پیشنهاداتی داشتم که خیلی
باعث رضایتم نبودند ولی این پیشنهاد واقعا جذاب بود. ایران کشور متفاوتی
است. کارلوس کروش نیز در ایران فعالیت میکند و دستیارش اوسیانو نیز کنار
اوست، کسی که در اسپورتینگ لیسبون و رئال سوسیداد شاگرد من بود. امیدوارم
قدرت کافی برای اینکه خوب کار کند را داشته باشد.
آیا هنوز مثل گذشته قوی هستید؟
آخرین تیمی که در مراکش هدایتش را برعهده داشتم، من را خیلی خسته کرد. سال
اول قهرمان لیگ شدیم، سال دوم نایب قهرمان شدیم و سال سوم به نیمه نهایی
لیگ قهرمانان آفریقا رسیدیم. سفرهای بسیاری انجام دادیم. وقتی به آنجا
رفتم، آماده بازنشستگی بودم ولی وقتی شرایط را دیدم پیش خودم گفتم :وای
خدای من! چه کار میکنی! این یک فرصت دیگر برای توست که تجربه ای فوق
العاده کسب کنی. چرا که نه!
فردا بیست و پنجمین سالگرد آخرین دیدار در ورزشگاه آتوچا است. این ورزشگاه برای شما چه معنایی داشت؟
به نظرم خیلی جای ویژه ای بود. سال 85 برای اولین بار پا به این ورزشگاه
گذاشتم و خاطرات خیلی جالبی از آن دارم. من روی نیمکت بودم و تماشاگران
میتوانستند سر شما را لمس کنند. اگر کسی خوشحال نبود، میتوانست به شما
مشت بزند. در زمانی که رئال سوسیداد مجبور به تغییرات گسترده در تیمش بود،
من مربی شان بودم. در آن زمان بارسا حتی در زمین حریف هم شانس اصلی پیروزی
بود.
روزهای خوبی در سوسیداد سپری کردید؟
بله فوق العاده بود. چند سال قبل از حضور من، رئال دو قهرمانی لیگ به دست
آورده بود. وقتی من به تیم اضافه شدم، میانگین سنی 27 سال بود. کار خیلی
پیچیده ای داشتم، تقریبا باید همه چیز را عوض میکردم و بازیکنان جوان مثل
ایتورینو، باکرو، تیکسیکی، لوپز رکارته و ... به تیم اضافه شده بودند و ما
توانستیم قهرمان جام پادشاهی زاراگوزا شویم. من در رئال روزهای سختی سپری
کردم زیرا در یک دوره نمیتوانستیم بازیکن بخریم. باید از تیمهای پایه
بازیکن میآوردیم. در حدود 40 سالی که سرمربی گری کرده ام، آن دوسالی که در
سوسیداد سپری شد، از همه سخت تر بود.
حالا میبینیم که سوسیداد بازیکنانی خارجی از همه سطوح جذب کرده است ولی من افتخار میکنم که در زمان حضور من فقط 6 بازیکن خارجی در تیم حضور داشتند.