آغاز زندگی جدید، یا... خواب خرگوشی؟
اکنون که این سطور نگاشته می شود، هنوز دومین مسابقه ما در جام جهانی 2018 روسیه برگزار نشده. اما زمانی که شما این مقاله را مطالعه می فرمایید، چند روز از این بازی سرنوشت ساز گذشته است! می گوییم سرنوشت ساز، و منظورمان سرنوشت تیم ملی ما در همین تورنمنت است. جایی که اگر نتیجه مساوی حاصل شده باشد، همچنان می توانیم به حضوری آبرومند دلخوش باشیم، و اگر هم پیروز شده باشیم، در حضور دو غول فوتبال جهان، از این گروه صعود کرده ایم. ولی در صورت شکست احتمالی، شاید امید چندانی برای صعود در این مسابقات نداشته باشیم.
اما این «سرنوشت» سرنوشت کشور، ورزش، و حتی همه فوتبال ما نیست! امروز و این ساعت، دیگر ما برای بهتر بودن در این تورنمنت، خیلی کار اضافی نمی توانیم انجام دهیم. اما برای بعد از این بازی ها، چه برنامه ای داریم؟
جام جهانی کجای آرزوهای ماست؟
«تو مو می بینی و من پیچش مو...»! شاید حضور در جام جهانی برای خیلی ها کعبه آمال باشد. یعنی به هیچ چیز نیندیشند، جز حضور هر چهار سال در جام جهانی. اینها کسانی هستند که به یک تار مو رضایت دارند. اما کسانی هم هستند که علو فوتبال کشور را خواهانند، و لذا خلاصه کردن کل سیستم فوتبال را در یک حضور نوبرانه، کار درستی نمی پندارند. اما واقعیت این است که حضور در جام جهانی، به خودی خود یک امتیاز و «تبلیغ» موثر برای فوتبال، ورزش، و حتی موقعیت اجتماعی و فرهنگی یک ملت است. شما نگاه کنید که بمدت چند هفته، از لباس ورزشی و غیر ورزشی بچه های تیم ملی، تیپ و چهره آنها، طرز راه رفتن و برخورد اجتماعیشان، لباس سنتی کشورشان(هرچند ظاهرا و دردمندانه، این لباس را در پوستر مربوطه، اشتباه نمایش دادند) و... و حتی تزیین و رنگ آمیزی هواپیما و اتوبوسشان، در تمام دنیا و محیط های مجازی، بحث و گفتگو هست. ما در کجا و از طریق کدام دیپلماسی می توانستیم چنین رابطه ای با جهان برقرار کنیم؟ کجا می توانستیم به این سادگی، نظر دنیا را جلب نماییم و رنگ پرچم کشور عزیزمان را در ذهن جهانیان ثبت نماییم؟ پس، هرگز نباید همین حضور صرف و گلخانه ای در «ویترین فوتبال جهان» را کم ارزش بدانیم و آن را از دست بدهیم. اما...
ماهی و ماهیگیری
«اگر می خواهی برای یک روز مرا سیر کنی، یک ماهی به من بده. اما اگر می خواهی همیشه سیر باشم، به من ماهیگیری یاد بده»! ما اگر بخواهیم همیشه در جام جهانی حاضر باشیم، اگر بخواهیم از بابت این حضور خیالمان راحت باشد، باید به فکر آینده فوتبالمان باشیم. شاید ما بتوانیم با روش های گلخانه ای و گاهی هم شانس و اقبال و «بِکِش بِکِش» به جام جهانی برویم و در ویترین قرار گیریم. اما هرگز نمی توانیم خود را گول بزنیم و ادعا کنیم فوتبال شسته و رفته و برنامه محوری داریم. «موفقیت» در فوتبال ما شباهت زیادی به لاتاری و قمار دارد، که گاهی حاوی پیروزی، و اغلب شامل شکست است. با شرمندگی اجازه می خواهم دوباره بگویم که اولین و ضروری ترین وظیفه ما برای معماری فوتبال نوینمان، تعریف «باشگاهداری» است. اگر این تعریف درست انجام شود و باشگاه های ما یاد بگیرند که روی پای خود بایستند و خصوصی شوند و خصوصی بمانند، آنگاه نیمی از راه را خودشان خواهند رفت. در چنین حالتی، مطمئن باشید با توجه به پتانسل ما در ورزش، و استعدادهای خدادادی و سرمایه های مادی کشورمان، دیگر لازم نیست برای صعود به جام جهانی اینهمه هزینه کنیم و همیشه دست به سوی آسمان باشیم. اما آیا دولت بالاخره دل از باشگاهداری و آنهم این شکل باشگاهداری می کند و آن را به دست مردم می سپارد؟
مأموریت نزدیک
البته که نزدیک ترین مأموریت تیم ملی در ماههای پس از جام جهانی، قهرمانی در جام ملتها خواهد بود. می گوییم نزدیک، چون هم در یکی از بهترین شرایط کیفی خود قرار داریم، هم از نظر تقویمی در فاصله کمی تا آن بازیها هستیم. می گویند انسان به آنچه ندارد حریص می شود. روزگاری ما با سه قهرمانی در جام ملتها و قهرمانی باشگاههای آسیا و صعود به المپیک و... در حسرت حضور در جام جهانی بودیم. امروز اما، با دو صعود متوالی به جام جهانی و افزایش سهمیه آسیا در این رقابت ها، حسرت 40 ساله قهرمانی در جام ملت ها را داریم. به همین دلیل است که این رقابت ها برایمان خیلی مهم شده. همانگونه که حضور در المپیک برای ما تبدیل به یک آرزو گشته...
طبیعی است که علیرغم کاهش محبوبیت کروش، که بدلیل برخی خصوصیات اخلاقی او و بعضی تحرکات رسانه ای در ماههای اخیر بوجود آمده، ماندن او تا جام ملت ها به نفع ما خواهد بود و بر همین اساس هم فدراسیون به او پیشنهاد یک قرارداد شش ماهه داده است. اما او یک مربی حرفه ای است و می داند اگر پیشنهادات بعد از جام جهانی خود را به هوای قرارداد شش ماهه با ایران رد کند، ممکن است بعد از اتمام این قرارداد کوتاه، ماه ها و بلکه سال ها بیکار بماند. لذا از همین حالا ساز جدایی خود را کوک کرده و این احتمال که او پس از جام جهانی کشورمان را ترک کند، زیاد است. مگر اینکه نتیجه نهایی ما در جام جهانی بقدری خوب باشد که باز هم مردم و دستگاه دیپلماسی، حکم به قبول خواسته های وی نمایند. البته شنیده شده که دو طرف اندکی به تعامل رسیده و بر سر قرارداد یک ساله به توافقاتی رسیده اند. اما اگر این خبر شایعه باشد، منطقی است که اولین گام در راه رسیدن به نزدیک ترین هدف ما، تعیین مربی «مناسب» و حداقل «هم سطح» با کروش باشد. چون اگر بخواهیم به سوابق تعیین سرمربی در کشورمان نگاه کنیم، بعد از رفتن این مربی سطح اول، باز هم باید منتظر این باشیم که چند ماه مانده به جام ملت ها، با یک مربی «دم دست» و سر به زیر خارجی، و یا یک نام تکراری داخلی قرارداد ببندیم و باز هم به امید ابر و باد و مه و خورشید و فلک بنشینیم...
مأموریت دور
جام جهانی بعدی، محک خوبی برای دستگاه ورزش، فدراسیون فوتبال، و خود ما خواهد بود، تا بتوانیم اندازه های خود را بشناسیم و در باد دو صعود پی در پی نخوابیم و به خواب خرگوشی فرو نرویم. عقل و منطق و شواهد، نشان از بیماری فوتبال ما دارد. فوتبالی که متعاقب اشتباه در قرار دادن همان خشت اول، هم اکنون تبدیل به یک عمارت بد شکل شده است. آیا ما در جام جهانی آینده خواهیم توانست نه بعنوان تیم اول، که حتی بعنوان تیم آخر و یا برنده پلی آف قاره ای، به جام جهانی صعود کنیم؟ باور کنید حقمان است مانند «کره جنوبی» و سپس «ژاپن» که سال هاست حضور خود را در این ویترین تثبیت نموده اند، صعودی هموار و همواره به جام جهانی داشته باشیم. اما بعید می دانم بدون اصلاح ساختار بیمار فوتبال و باشگاه هایمان، حتی در صورت صعودهای متوالی، به چنین درجه ای از اعتماد و استحکام برسیم. برای آغاز این بازسازی و اصلاحات، منتظر می مانیم و خودمان هم هر کاری از دستمان بر آید، دریغ نخواهیم کرد.
* محمدشفائی