وای به روزی که اتمسفر فوتبال ایران بر تیم ملی هم حاکم شود !
در قسمت اول این نوشته اشاره شد که تیم ملی فوتبال ایران در بیست ویکمین دوره مسابقات فوتبال جام جهانی خوش درخشید ودلیل اصلی این مدعا ابراز رضایت مردم ایران و تماشاگران فهیم و صاحب تشخیص ایرانی است. این خشنودی تا به آنجا بود که رهبرمعظم انقلاب نیز از نمایش بازیکنان ایرانی و بازی های " عالی" آنها در دو پیام پی درپی تشکر کردند و به آنها خداقوت وآفرین گفتند.همچنین آوردیم که دلیل مهمتر چهره بستن این نتایج قابل قبول که با توجه به واقعیت های فوتبال کشورمان می شود حتی آن را فراتر از انتظار دانست و به طورکلی دلیل اصلی صعود فوتبال ایران و حضور درجمع بهترین های جهان را باید در حال وهوا و فرهنگ و مناسبات حاکم و جاری در تیم ملی دانست. حال وهوا و فرهنگی که هرقدر از حال وهوای کلیت فوتبال ما دور است و فاصله دارد به استانداردهای جهان شمول و حرفه ای نزدیکتر است. به بیانی روشن تر حرفمان این است که اگر این رفتار و فرهنگ و مناسبات بر کاروبار تیم ملی حاکم نشده بود و کروش سرمربی تیم ملی در حاکم کردن این فرهنگ و حال وهوا در تیم ملی اصرار و پافشاری نمی کرد خیلی بعید بود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی اولا صعود می کرد و ثانیا ارایه گر چنین بازی های قابل قبول و کسب نتایج آبرومند می شد. فوتبال ما به خاطر قابلیت های نهفته درونی وظرفیت بالای بالقوه وقتی با تفکرات حرفه ای و اصولی رهبری و هدایت شده توانسته به کارهای بزرگ دست بزند و به ظاهر غیر ممکن ها را ممکن سازد.
منابع ملی یا منافع شخصی؟!
بنابراین نتیجه ای که حاصل می شوداین است که برای سرعت بخشیدن و شتاب دادن به حرکت روبه جلوی فوتبال مستعد ( و به طور کلی ورزش ) ایران باید در کار مدیریت و اداره آن، هر چقدر از استانداردها واصول تجربه شده جهانی و توصیه شده مکتبی متابعت کرد از بی برنامگی و شلختگی و کار های باری به هرجهت و هرهری مسلکی ودر رفتن از زیر مسئولیت و...پرهیز نماییم. در این راه هرچقدر باید روی رضایت مردم و دوستداران فوتبال و ورزش کشور و توجه به مصالح ملی و منافع جمعی تمرکزشود باید از توجه به منافع شخصی و حفظ جایگاه و پست مدیریتی به هر قیمت و باج دادن به جریانات زیاده خواه و آویزان وانگل صفت و...که درصدد هستندفوتبال و ورزش و اصلا کل مملکت را در خدمت منافع کوچک و پست و خودخواهانه خود غصب و چپاول و غارت کنند دوری کرد ونه تنها از این گونه تفکرات و جریانات منبعث از آن باید دوری کرد بلکه باید جهادگونه و آشتی ناپذیر با آنها مبارزه بی امان کرد. این کاری است که به گمان ما کروش در تیم و برای تیم ملی انجام داده است. البته روشن است که این حرف ما به معنای قبول داشتن دربست کروش و موافقت با همه آنچه از او در مقام سرمربی تیم ملی سر میزند نیست.اختیارات سرمربی بحث ما در اینجا بیشتر روی این نکته متمرکز است که دلیل اصلی موفقیت تیم ملی فوتبال راهم در راه صعود به جام جهانی و هم از حیث بازی های قابل قبول ونتایج راضی کننده را باید در حال وهوای متفاوت و جداگانه ای دید که بر تیم ملی حاکم است و بر کلیت فوتبال ما حاکم نیست. وکارلوس کروش در حاکمیت حال وهوای حرفه ای بر تیم ملی بزرگترین نقش وبیشترین تاثیر را دارد.او اگر می خواست از اصول و باورهای حرفه ای و کاری خودکوتاه بیاید وخود را با آنچه بر فوتبال ایران از حیث رفتاری و فرهنگی حاکم است وفق دهد بدون شک این موفقیت ها نصیب فوتبال ایران نمی شد. اوطی این هفت سالی که در فوتبال ایران بوده کاری کرده است که امروز بدبین ترین افراد هم قبول دارند نفرات تیم ملی را سرمربی تیم ملی انتخاب می کند. هیچ کس حق دخالت در امور تیم ملی و دعوت و انتخاب نفرات و تعیین ترکیب و آرایش تیم را ندارد. اینها چون جزو اختیارات سرمربی تیم ملی - و اصولا سرمربی هر تیمی است- کروش در این باره اجازه دخالت به هیچ فرد و مقامی را نمی دهد. نه به دلال ها و افرادمنفعت جوی مخرب و نه حتی مثلا به افراد سیاسی و نمایندگان مجلس!
دخالت بعضی نمایندگان!
پیش از شروع مسابقات جام جهانی شاهد بودیمکه متاسفانه تنی چند از نمایندگان مجلس به بهانه خط زدن یکی دو بازیکن از لیست تیم ملی توسط کروش فعالیت هایی کردند ، حرف هایی زدند و چیزهایی نوشتند و... وکروش بدون توجه به این رفتارها وبعضی شانتاژهای رسانه ای وحتی بعضی اعتراضاتی که طرفداران تیم ها و رنگ هابه خاطر خط خوردن بازیکنان محبوب خود نسبت به کروش صورت دادند کار خودش را کرد و آنچه را به صلاح و مصلحت تیم - و نه خوش امد وبدامد این وآن- تشخیص داد عمل کرد. کروش مثل هر مربی حرفه ای والبته دارای شخصیت و کارنامه کاری که قدر خود را می داند ، خوب می داند که اگر مربی در کار خودش استقلال نداشته باشد. گوشش بدهکار حرف این وان فر د غیر مسئول مداخله گر باشد از فشار رسانه ها جا بخورد و خلاصه واداده ومنفعل عمل کند دیگر"مربی" نیست بلکه" مترسک" است! و کروش از آن دسته مربیانی است که نمی خواهد فقط دلخوش به "حقوق و دستمزد" خود باشد و سرش را پایین بیاندازد و چشمش را بر گرد وخاک کردن ومداخله افراد زیاده خواه و خودخواه ببندد. حقوقش را بگیرد و صدایش هم در نیاید. اتفاقا ریشه دسته ای از مخالفت ها و دلیل ضدیت بعضی مخالفان هم برای همین است که کروش در کارش حاضر به هیچ معامله ای که شخصیت کاری و پرنسیپ حرفه ای اورا تهدید کند نیست.
باندهای مداخله گر و جریانات اختاپوسی
متاسفانه در فوتبال ما از دیرباز وبه ویژه طی یکی دو دهه اخیر جریانات و از مسئولان باندهایی پیدا شده که خود را صاحب و همه کاره فوتبال می دانند از طریق نفوذی که نزد پاره ای مسئولان ورزشی و غیر ورزشی که دارند و یا به ضرب ابزارهای موثری که در اختیار دارند به ویژه رسانه ها و مهمتر از همه رسانه ها صداو سیما و علی الخصوص سیما در کار وبار فوتبال از صدر تا ذیل آن دخالت می کنند و برای آن مدیر و مربی و بازیکن و... تعیین میکنند. هر کسی که باب میل آنها رفتار نکند بر خلاف خط وربط آنها عمل نماید و... بایکوت و هو می شود و...که در باره این جماعت نابکار و مخرب کیهان ورزشی و این قلم ناتوان افتخار دارند که سال ها بی تعارف و ملاحظه میگویند و می نویسند.این باندها و جریانات همانطور که در کار باشگاه ها و مسائل ریز و درشت فوتبال دخالت می کنند و خط و ربط تعیین می کنند و انگیزه اصلی آنها از این کار هم چیزی جز ارضای منفعت طلبی ونام و شهرت جوئی نیست در باره تیم ملی هم می خواهند چنین رفتار و معامله ای داشته باشند. کما اینکه پیش از این و در مقاطعی چنین رفتار و معا مله ای هم با تیم ملی داشته اند. همین جا وقبل از رفتن به فراز بعدی این نکته را هم برای چندین و چندمین بار تاکید و تکرار کنیم که بدون هیچ شک و تردیدی وجود این افراد وباندهای مزاحم ومخل و مخرب وجولان دادن و گردنکشی آنها بیش از هر چیز معلول ضعف مدیریت وا دادگی وارعاب و همراهی کسانی است که به عنوان مدیر و متولی طی مقاطع مختلف بر صندلی ریاست فوتبال یا رشته های دیگر ورزش تکیه زده اند. کسانی که همانطور که بالاتر اشاره شد اکثرا ورزشی نبوده، تخصصی در این عرصه و حتی در عرصه های مدیریتی نداشته و صرفا به دلیل وابستگی خویشی و فا میلی و یا باندی و جناحی صاحب پست و مقام در ورزش شده یا حتی اگر ورزشی هم بوده اند از"جنم" و شخصیت و عزت نفس لازم برای مدیریت ور هبری امری از امور ورزش برخوردار نبوده ودر برابر جریانات زیا ده خواه که با سلاح سیاهکاری و تملق و همچنین باج خواهی و تهدید وارعاب به میدان می ایندخیلی زود"کم" آورده و تسلیم خواسته ها و باج خواهی های آنها می شوند.
سرمربی یا نوچه...؟!
حالا برگردیم به بحث خود. این جریانات و باندها چندسالی است یعنی بعد از آمدن کروش دست مداخله گرشان از کار و بار تیم ملی قطع شده است.چرا که همانطور که بالاتر اشاره شد کروش هم اهل و چکیده فوتبال است ودر باشگاه های معتبر و مطرح اروپا کار کرده است. فردی حرفه ای و شناخته شده در فوتبال دنیاست و مهمتر و مهمتر از همه برای خودش و اسم و رسم و جایگاهی که در فوتبال دنیا دارد ارزش و احترام قائل است و... خوب خیلی طبیعی است که چنین فردی و هرکسی مثل او اجازه دخالت به افراد بی هنرو آویزان و لمپن مآب نمی دهد و با اقتدار و قاطعیت انها را و هرکسی را که از او انتظار و توقع بی جا و زیاده خواهانه دارد، و یا می خواهد به برکت وجود در اطراف تیم ملی برای خودش دکان وبساط کاسبی وکارچاق کنی و دلالی و تجارت و خلاصه سوُاستفاده راه بیندازد ویا در قامت بازیکن می خواهد ازسرمربی"نوچه" ای در خدمت خواسته های خود بسازد و.. از دور و بر تیم ملی دور و طرد می کند. والبته معلوم است که انجام این طور کارهای اصولی و اصلاحی آن هم در فوتبالی که جولانگاه جریانات و باندهای اشاره شده وبعضی مدیران مرعوب و عوضی آمده شده بی دردسر و کم هزینه نیست. اما کروش این هزینه ها را از همان شروع کار تا امروز پرداخته و می پردازد و در عوض موفق شده از تیم ملی یک"تیم" با ارزش بسازد که حالا پیراهنش به معنی واقعی و نه شعاری قیمت وارزش پیدا کرده؛ بازی درآن فراتر از رنگ ونام تیم و سفارش این و آن دلال وفرد وباند مداخله گر و غیرمسئول به "شایستگی" و کارآمدی بستگی دارد باز به طور واقعی و نه شعاری
" افتخار" است و بالاخره تیمی که مردم از آن راضی هستند واز بازی های آن صرفنظر از نتیجه شاد و خرسندند.
تیمی که کروش ساخته
تیمی که کروش ساخته و بیش از هر جا در کوران رقابت های جام جهانی به چشم آمد به معنی واقعی یک" تیم" بود. تیمی که ستاره نداشت. سالار وسلطان وسردار نداشت اما همه درپست و جایگاه خود در حد یک ستاره حاضر شدند وتوجه و تحسین ناظران داخلی و خارجی را به خود جلب کردند. تیمی با انگیزه که برای رسیدن به هدف که بیش از هرچیز ارائه بازی آبرومندانه وشاد کردن دل هواداران بود با همه وجود وبدون کمترین کمگذاشتن وبازی درآوردن بازی می کرد وبی امان و خستگی ناپذیر می جنگید. تیمی بدون حاشیه یا با حداقل حاشیه که بازی به بازی بهتر می شد. اوج بازی تیم ملی در بازی پرتغال به ویژه نیمه دوم بود که کاملا حریف صاحب نام را به عقب نشانده وسرانجام با گشودن دروازه پرتغال بازی را از نظر نتیجه هم به تعادل کشاندیم. واقعا جا دارد که در باره تیم ملی فوتبال و راه و مسیری که طی چند سال اخیر طی کرد کاری تحقیقی صورت بگیرد و ریز و درشت مسایلی که در این تیم صورت گرفت و اقداماتی که برای سروسامان یافتن آن انجام شد و همچنین مقاومت ها و سنگ اندازی ها و موانع مختلفی که بر سر راه این تیم قرار گرفت و وجود داشت کاری علمی و تحقیقی صورت بگیرد و برای انجام این کار خود فدراسیون فوتبال در اولویت قرار دارد و باید پیشقدم باشد. در فرآیند این تحقیق خیلی چیزها دستگیر تحقیق کننده می شود و خلاصه ان که اگر کار دست کاردان باشد. اگر اعتقاد و ایمان به کار باشد. اگرمحیط کار سالم و بدون حواشی مخرب باشد و... حصول نتیجه و تحقق هدف قطعی است. و حتما هم رضایت مردم جلب خواهد شد . قبلا هم اشاره کرده ایم که اگر رضایت و حمایت مردم و دوستداران فوتبال نبود بقا و تداوم کاری کروش هم ممکن نبود! و بعید نبود مسئولان تحت تاثیر شانتاژها ووتهدید ها وفشار جریانات زیاده خواه ومنفعت جوی فوتبال که به واسطه وجو و مدیریت کردش دستشان از منافع نامشروعی که در تیم ملی برای خود در نظر داشتند قطع شده بود کممی آوردند وحکم اخراج و یا قطع همکاری و عدم ادامه همکاری با وی را امضاء می کردند. همه اینها را گفتیم تا برسیم به بحث اصلی و غرض و مقصودی که از نگارش این مقاله که به مناسبت حضور تیم ملی در جام جهانی نوشته می شود داریم.
بررسی چرایی و چگونگی موفقیت
بدیهی است هدف ما از نگارش این مطلب و طرح این موضوعات صرفا تعریف و تمجید و تشکر از کار کروش و تیمی که با زحمت و سختی ساخته و پرداخته کرده است، نیست. البته باید از کار تیم ملی و نمایش آبرومندانه و قابل قبولی که در جام جهانی انجام داد و زحمات و تدابیری که همه مسئولان فوتبال و تیم ملی به ویژه شخص کروش برای ساختن این تیم متحمل شدند تقدیر و تشکر کرد. خوشبختانه این کاری است که در باره تیم ملی از جانب همه وبه ویژه مردم صورت گرفته است اما علاوه بر آن ضمن نقد فنی و تاکتیک است اما علاوه بر آن ضمن نقد فنی وتاکتیکی تیم- که کاری کارشناسانه است به هیچ وجه کار آکتورهاو شومن ها نیست!باید به دلایل ( چگونگی و چرایی) موفقیت تیم ملی به ویژه از حیث مدیریتی، فرهنگی و جامعه شناسانه هم دست زد.
مسئولیت مسئولان فوتبال
این همان کاری است که این نوشته در حد توان و بضاعت در پی انجام آن است. حرف ما این است که با توجه به تجربه تیم ملی ، فوتبال ما اگر می خواهد رشدی ریشه ای و پیشرفتی همه جانبه داشته باشد باید بیشتر به " اصول " روی آورد. هرچقدر به اصول تجربه شده در طول تاریخ بشر و همین تجربه اخیر تیم ملی فوتبال بیشتر بها داده شود و از کار هرهری و غیر اصولی پرهیز شود شتاب حرکت رو به جلو هم بیشتر می شود. مسئولان ورزش و متولیان فوتبال به ویژه آقای تاج که با نیت خدمت و پیشرفت فوتبال ردای مسئولیت به تن کرده باید بدون ملاحظه زید و عمرو انچه را به نفع فوتبال و پیشرفت آن لاز م میداند انجام دهد وسعی کند فرهنگ و حال وهوای حاکم بر تیم ملی به کلیت فوتبال ما سرایت یابد. برای مثال همه می دانیم در تیم ملی هرکس و ناکس اجازه حضور و دخالت وخط دهی ندارد. کسی در این تیم حق دراز کردن پا از گلیمش را ندارد، و... سئوال می کنیم آیا در کلیت فوتبال ما هم همینطور است. آدم عوضی آمده و اضافی و فرصت طلب و مذبذب و... از سرو کول این فوتبال بالا نمی رود؟ آیا در کلیت فوتبال هم هرکس بنابر لیاقت وتخصص خودش این پست و آن صندلی رادر کمیته های مختلف فنی و فرهنگی و انضباطی و اخلاقی وتیم های پایه و... اشغال کرده است؟ و... یا اینکه اینجا به جای ملاک و معیار کاربلدی و تخصص و شایسته سالاری ملاک های دیگری حاکم است و... ؟در این باره در شماره دیگر بیشتر خواهیم نوشت.
* سیدمحمدسعیدمدنی