پدرم پوشیدن پیراهن قرمز را ممنوع کرده بود!
*چه چیزی شما را از سایر همتیمیهایتان در تیم جوانان باشگاه لیدز متمایز میکرد که باعث شد در سن 16 سالگی برای اولین بار در تیم بزرگسالان به میدان بروید؟
نمیدانم. این قضیه به چندین سال پیش ربط دارد! به خاطر دارم به همراه تیم زیر 19 سالهها به تور پیش فصل در کشور اسکاتلند رفته بودم و ناگهان مرا زودتر از سایرین به خانه فرستادند. فکر میکردم شاید کار اشتباهی انجام دادهام اما به من گفتند "قرار است در فصل جاری زیاد به میدان بروی". به تیم دوم باشگاه رفتم و خیلی زود شروع به تمرین با تیم اصلی باشگاه کردم. سپس برای انجام اولین بازی در تیم بزرگسالان به زمین فرستاده شدم. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد.
*آیا همان موقع که در سن 16 سال و 346 روز مقابل ساندرلند گلزنی کردید، میدانستید تبدیل به جوانترین گلزن تاریخ لیگ برتر شدهاید؟
نه نمیدانستم. میدانستم وین روونی پیش از گلزنی من با گلی که مقابل آرسنال زد رکورد شکنی کرده است و هنگامی که یک گل زیبای دیگر هم زد من تازه در ترکیب اصلی تیم قرار گرفته بودم. در جریان بازی با ساندرلند اصلا به رکوردشکنی فکر نمیکردم. در جریان بازی آلن اسمیت مصدوم شد و من به جایش به میدان آمدم و گلزنی کردم. 26 دسامبر بود و در تاریخ 28 دسامبر هم مقابل چلسی گلزنی کردم. بعد از آن درخشش و خوشگذرانیها آغاز شد. توصیف احساسم هنگام به ثمر رساندن اولین گلم در لباس لیدز در غالب کلمات ممکن نیست. آن هم برای کسی که قبل از بازی در لیدز، هوادار این تیم و توپ جمعکن باشگاه بود دوستان و خانوادهام برای تماشای بازی من به استادیوم میآمدند. آن موقع به این مسائل فکر نمیکنید اما حالا واقعا خاطرات دلنشینی هستند. ناراحت کننده است که نتوانستم بیشتر برای لیدز بازی کنم اما پوشیدن پیراهن لیدز یک اتفاق فوقالعاده ویژه بود.
* آیا از فروخته شدن توسط باشگاه بعد از سقوط لیدز به دسته دوم ناراحت هستید؟ داستانهای فراوانی در مورد مشکلات مالی این باشگاه به گوش میرسید...
سقوط به دسته پایینتر خیلی تجربه سختی بود و مشکلات مالی زیادی نیز وجود داشت. مسائلی که به زمین فوتبال ارتباطی نداشت. به عنوان یک بازیکن جوان باید با نگاه کردن به سایر بازیکنان و نحوه برخورد آنه با مشکلات به سرعت بزرگ شوید. با این که کار سختی بود اما خیلی زود این موضوع را یاد گرفتم. در عرض دو سال مربیان زیادی به باشگاه آمدند و فراز و فرودهای فراوانی داشتم. در آغاز دومین فصلم در لباس لیدز، پیتر رید مربی باشگاه شد و مرا به طور قرضی به باشگاه سویندن فرستاد. آنجا عملکرد خوبی داشتم و بعد از برگشتن به لیدز در تمام بازیها به عنوان بازیکن ثابت به میدان رفتم. یک روز در تور پیش فصل در سال 2004 به فکر صحبت برای تمدید قرارداد بودم که به من گفته شد فردا برای انجام تستهای پزشکی به نیوکاسل میروی و من خیلی تعجب کردم. خیلی سخت بود. پولی که باشگاه به من بدهکار بود را به آنها بخشیدم تا کمکی کرده باشم. ضمن این که پول انتقال من هم به باشگاه کمک زیادی کرد. به نظرم این انتقال از هر لحاظ به سود باشگاه بود. به نظرم کار درستی در حق باشگاه کردم.
*بهترین خاطره شما از دوران بازی در نیوکاسل چیست؟
نیمه نهایی اف ای کاپ در سال 2005. با نتیجه 4 بر یک به منچستریونایتد باختیم اما تجربه فوقالعادهای بود. خیلی طول کشید به استادیوم برسیم زیرا تمام خیابانها پر از طرفداران سفید و مشکیپوش بود. تنها یک بار دیگر چنین چیزی را تجربه کردم و آنهم هنگام بازیهای اروپایی لیورپول بود. من خاطرات تلخ و شیرینی در نیوکاسل داشتم اما هنگامی که شرایط در نیوکاسل خوب پیش میرفت، آنجا بهترین مکان برای فوتبال بازی کردن بود. آنها هواداران فوقالعادهای دارند.
* هنگامی که گریم سونز مربی نیوکاسل بود گفت: "اگر چند بازیکن دیگر مثل جیمز میلنر بخریم، قطعا حضور من در باشگاه طولانی مدت نخواهد بود" آیا این حرف ناراحتتان کرد؟
جمله او این بود:"با تیمی متشکل از چند جیمز میلنر هیچ مسابقهای را نمیبرید." بله به عنوان یک بازیکن جوان خیلی ناراحت شدم اما او بعدها عذرخواهی کرد و گفت حرفش را بد برداشت کردهاند و منظورش این نبوده است. اوضاع در نیوکاسل خیلی سخت بود. بابی رابسون، مربی که مرا به نیوکاسل آورد، بعد از سه بازی اخراج شد و با حضور مربی جدید من به استون ویلا قرض داده شدم. به نظرم اولین باری که یک فصل کامل را با هدایت تنها یک مربی از آغاز تا پایان به انتها رساندم، به همراه ویلا و با مربیگری مارتین اونیل بود.
وقتی کسی حرفی میزند، حتی اگر برداشت بدی از آن شود، مردم به آن توجه زیادی نشان میدهند. به عنوان یک بازیکن خوشحال میشوید این شانس را داشته باشید که منتقدان را سر جایشان بنشانید. هر بار که از شما انتقاد میشود، باید به کارتان ادامه دهید و به مردم ثابت کنید راجع به شما اشتباه فکر کردهاند. در آن مقطع از دوران بازیام این رویه را در پیش گرفتم اما از دست گریم ناراحت نیستم. هنگامی که با منچسترسیتی قهرمان لیگ برتر شدم، او پیش من آمد و تبریک گفت.
*آیا شنیدهاید که نیوکاسل در سال 2008 به این دلیل شما را فروخت که فکر میکردند میتوانند باستین شوانشتایگر را به جای شما بیاورند؟
بله، این داستان را شنیدهام. چند سال قبل از این ماجرا، به مدت یک فصل به طور قرضی در ویلا بازی کرده و به نیوکاسل برگشته بودم. ویلا روز آخر نقل و انتقالات تابستانی (در سال 2006) مبلغ پیشنهادی برای خرید مرا پذیرفت. به همین خاطر نیوکاسل را ترک کردم. وارد دفتر مارتین اونیل که شدم، به من گفت:"شنیدهای؟ آنها موفق نشدند" خندیدم چون فکر میکردم شوخی میکند اما شوخی نمیکرد. نیوکاسل سعی کرده بود چندین بازیکن بزرگ بخرد و موفق نشده بود. به همین خاطر دوباره با من تماس گرفتند. بودن در باشگاهی که قرار است چند روز دیگر شما را به باشگاهی دیگر بفروشد، چندان حس فوقالعادهای ندارد. با این حال به نیوکاسل برگشتم و در اکثر مسابقات بازی کردم و دو سال بعد به استون ویلا رفتم. در آن دو سال، درخشش خوبی در نیوکاسل داشتم. به همین خاطر، تاخیر در پیوستنم به ویلا باعث شد چند میلیون پوند بیشتر برای خرید من بپردازند...
* در سال 2010، یک گل پیروزی بخش برای ویلا مقابل بیرمنگام به ثمر رساندید و عصر همان روز جایزه بهترین بازیکن جوان سال را از آن خود کردید. آن روز چه حسی داشتید؟
روز خوبی بود. در 10 دقیقه آخر گلزنی کردم. یک پنالتی پر استرس زدم در حالی که جو هارت درون دروازه ایستاده بود. در تمرینات تیم ملی زیر 21 سالهها پنالتیهای زیادی به او زده بودم به همین خاطر سبک پنالتی زدن مرا به خوبی میشناخت. با این حال گل زدم. سپس به لندن آمدم و برنده جایزه شدم. این جایزه خیلی ویژه و افتخار بزرگی برایم بود. وقتی نگاهی به کسانی بیاندازید که پیش و بعد از من برنده این جایزه شده بودند، میدانید که بردن این جایزه خیلی خوب است.
* بعد از پیوستن به منچسترسیتی در سال 2010، چه خاطراتی از آن زمان دارید؟ در آن زمان سیتی در حال اوج گرفتن و کسب جامهای قهرمانی بود...
دوران فوقالعادهای بود. از تکتک دقایق آن لذت بردم. سیتی باشگاه فوقالعادهای است و رفتن به منچستر و عضوی از این باشگاه بودن که برای مدت زمانی طولانی هیچ قهرمانی کسب نکرده بود، تجربه فوق العادهای به حساب میآمد. قهرمانی در لیگ برتر، افای کاپ، لیگ کاپ و کامیونیتی شیلد عالی بود. هیچ حرف بدی در مورد زمان حضورم در این باشگاه نمیتوانم بزنم. تنها مساله ناراحت کننده، اتفاقاتی بود که بعد از جدایی از این باشگاه به وقوع پیوست. بعد از پیوستنم به لیورپول، در یک مصاحبه از من پرسیده شد کدام تیم بهتر است و گفتم لیورپول تیم بهتری است. بعد از این مصاحبه طرفداران سیتی به من هجوم آوردند و دائما میگفتند:"تو با این باشگاه دو قهرمانی به دست آوردی، چطور میتوانی بگویی لیورپول تیم بهتری است؟" اما هواداران سیتی چیزهای خوب زیادی هم در موردم میگفتند. هنگامی که آنجا بازی میکردم، رفتار فوقالعادهای با من داشتند و خیلی خوب است که میبینم سیتی هنوز هم عملکرد خوبی دارد. دوست دارم ببینم هر سال بعد از لیورپول در جایگاه دوم قرار میگیرند!
*آیا به خاطر بازی نکردن در فینال افای کاپ و بازی تعیین کننده قهرمانی مقابل کوئینز پارک رنجرز ناراحت هستید؟
بله، هر فوتبالیستی دوست دارد در تمام مسابقات به میدان برود. در طول یک فصل کامل، قهرمانی در لیگ کار سختی است. همه باید به سختی تلاش کنند تا این امر محقق شود و من هم تا آنجا که میتوانستم خوب بازی کردم، پاس گل دادم و گلزنی کردم... قطعا دوست داشتم در بازی پایانی بازی کنم اما در مجموع باید به تمام 38 بازی فصل نگاه کرد. هنوز هم وقتی بازی مقابل کوئینز پارک را از تلویزیون تماشا میکنم، موهای تنم سیخ میشود.
* بازی در کنار ماریو بالوتلی چطور بود؟
شخصیت جالبی داشت... بهترین راه برای توصیف او این است که بگویم مانند یک نوجوان بود که میخواست در مرکز توجهات باشد. با این وجود هیچوقت مشکلی با بالوتلی نداشتم، گاهی اوقات او در دفاع شرکت نمیکرد و من هم بر سرش داد میزدم و او هم جوابم را میداد اما بعدش از من عذرخواهی میکرد. بین ما احترام متقابل خاصی وجود داشت.
* واکنش شما نسبت به لقب "جیمز میلنر خستهکننده" چه بود؟
این ماجرا در یک تور پیش فصل به همراه سیتی آغاز شد. یک صفحه در صفحات اجتماعی بود و دقیقا شبیه همان را برای گرت بری هم درست کرده بودند. به همین خاطر فکر میکردیم کار یکی از بازیکنان خودمان است. با این حال بازیکنان زیاد راجع به آن شوخی نمیکردند. به همین خاطر به چند نفر از اعضای کادر فنی هم مشکوک هستم!
* چه شد که بلاخره تصمیم گرفتید در رسانههای مجازی یک صفحه ایجاد کنید؟
هیچوقت به خاطر لقب "خستهکننده" حتی یک ذره هم ناراحت نشدم. از این لقب خوشم میآمد زیرا نشان میداد مردم چیز زیادی در مورد من نمیدانند. به همین خاطر یک صفحه درست کردم تا اندکی در مورد من اطلاعات پیدا کنند. از زمان آغاز دوران بازی من، خیلی چیزها تغییر فراوانی کرده است. هواداران احساس میکنند این حق را دارند همه چیز را در مورد بازیکنان بدانند ولی نباید این طور باشد. هرکس زندگی شخصی خودش را دارد و مردم فراموش میکنند که فوتبالیستها هم مثل آنها انسان هستند. با این وجود فکر کردم زمانش رسیده مردم اندکی با من آشناتر شوند.
* آیا حقیقت دارد که در دوران کودکی پدرتان پوشیدن پیراهن قرمز را برایتان ممنوع کرده بود؟
بله، حقیقت دارد. هواداران لیدز طوری بزرگ میشوند که از منچستریونایتد نفرت داشته باشند. به همین خاطر اجازه پوشیدن لباس قرمز نداشتم. هیچ چیز قرمزی نداشتم و اولین بازی که پیراهن قرمز پوشیدم، پیراهن تیم ملی انگلیس بود. هنگامی که به لیورپول آمدم، پدرم در این مورد شوخی میکرد و میگفت اولین بار است که از دیدن من در پیراهن قرمز خوشحال است...
*بازی کردن زیر نظر یورگن کلوپ چگونه است؟
مربی واقعا خوبی است. میتوانید با توجه به عملکردش در لیورپول این موضوع را متوجه شوید. گاهی اوقات هم خیلی عصبانی میشود اما بغل کردنهای مشهورش هم وجود همیشه وجود دارد. چند بار هنگامی که خوب بازی نمیکردیم واقعا عصبانی شد اما کلوپ همیشه شما را متعجب میکند. گاهی اوقات شرایط چندان هم بد پیش نمیرود اما او باز هم عصبانی میشود و گاهی اوقات حس میکنید الان عصبانی میشود اما این اتفاق نمیافتد. او عاشق فوتبال است و میخواهد همیشه برنده باشد.
* از بازی در پست دفاع چپ لذت بردید؟ به شخصه حس میکنم عملکرد خوبی داشتید...
اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم نه، حس خوبی نداشتم اما باید برای تیمتان هر کاری که لازم است انجام دهید. مربی از من خواست در دفاع چپ بازی کنم و من هم این کار را به بهترین نحوی که در توانم بود انجام دادم. دفاع چپ پست تخصصی من نیست و نشان دادهام که در پست هافبک وسط بهترین عملکرد را دارم اما اگر مربی از شما بخواهد در یک پست خاص بازی کنید، باید این کار را انجام دهید. به کلوپ گفتم که دوست ندارم این کار را انجام دهد اما تیم همیشه در اولویت قرار دارد.
فکر میکنم اولین باری که در دفاع چپ بازی کردم، مسابقه با منچستریونایتد در جام اروپا بود. آلبرتو مورنو مصدوم بود و مربی به من گفت میخواهی در دفاع چپ بازی کنی یا دفاع راست؟ سوال خیلی مسخرهای بود چون من دوست نداشتم در هیچ کدام از این دو پست به میدان بروم!
* قبلا گفته بودید تنها پستی که تا به حال بازی نکردهاید، دروازهبانی است. اگر لازم باشد، در این پست بازی میکنید؟
قطعا. تنها در این پست به میدان نرفتهام. در همه پستها بازی کردهام! تنها مشکل قد کوتاهم است!
*به نظرتان لوریس کاریوس بعد از آن اشتباه در فینال لیگ قهرمانان میتواند به فرم خوب خود برگردد؟
همه در دنیای فوتبال مرتکب اشتباه میشوند و اگر دروازهبان باشید، متاسفانه اشتباه تبدیل به بخشی از زندگیتان میشود. اگر اشتباه کنید، توپ وارد دروازه میشود. او از اشتباهاتش درس خواهد گرفت. لوریس شخصیتی قوی دارد... دوباره به فرم خودش برمیگردد. او در منچسترسیتی بود و در این تیم موفق نشد اما او به یک باشگاه دیگر رفت، به سختی تلاش کرد و توانست به لیورپول بیاید. این نشان میدهد که کاریوس توانایی زیادی دارد.
شکست در فینال لیگ قهرمانان خیلی سخت بود. نزدیک شدن به قهرمانی و طی آن مسیر سخت چیزی نیست که فراموش کنید. گاهی اوقات از من میپرسند: آیا با آن شکست کنار آمدهاید؟ فکر میکنم هیچوقت نتوانم این ناکامی را فراموش کنم. به قهرمانی خیلی نزدیک بودیم اما به آن نرسیدیم.
* آیا لیورپول بعد از حضور در فینال لیگ قهرمانان، میتواند در فصل جاری قهرمان شود؟
لیگ قهرمانان با مسابقات لیگ تفاوت دارد اما به نظرم در طول دو فصل گذشته ثبات بیشتری پیدا کردهایم. نشان دادهایم میتوانیم با همه تیمها رقابت کنیم. ابزار لازم برای قهرمانی را داریم. باید در طول 38 مسابقهای که داریم از این ابزار درست استفاده کنیم. کار سختی است زیرا باید هر هفته بازی کنید. نشان دادهایم که توانایی این کار را داریم اما حرف زدن فایدهای ندارد. باید در عمل نشان دهیم که میتوانیم قهرمان شویم.
* ناراحت نیستید که قبل از درخشش انگلیس در جامجهانی 2018 از تیم ملی خداحافظی کردید؟
ناراحت نیستم. خوشحالم که عملکرد خوبی داشتیم. هنگامی که بازنشست شدم، گفتم نمیخواهم سد راه بازیکنان جوانی شوم که میتوانند برای تیم ملی مفیدتر باشند. ببینید که بعد از خداحافظی من چه اتفاقی افتاد. از نظر من، موفقیت انگلیس، کنار کشیدن من از سهشیرها را توجیه میکند. امیدوارم بازنشستگی من به موفقیت تیم ملی در روسیه کمک کرده باشد. چندین سال میشد که در تیم ملی بازی نمیکردم و اگر کس دیگری دعوت میشد، در ترکیب اصلی قرار میگرفت و من هنوز نیمکت نشین بودم. در فصل 16-2015 درخشش خوبی با لیورپول داشتم، به فینال لیگ اروپا رسیدیم و آمار خوبی در زمینه پاس گل داشتم اما در یورو 2016 به میدان فرستاده نشدم. بازی برای تیم ملی را دوست داشتم. 46 بار برای تیم زیر 21 سال بازی کردم و 61 بار هم لباس تیم بزرگسالان را پوشیدم اما به نظرم بازنشستگی تصمیم درستی بود.
* تصمیم دارید بعد از بازنشستگی مربی شوید؟ یا تبدیل به یک کارشناس تلویزیونی خواهید شد؟
حرف زدن در مورد چنین مسالهای آن هم هنگامی که هنوز بازیکن هستید، کار سختی است. گاهی اوقات خودم را در لباس مربیگری تصور میکنم و گاهی اوقات هم به حضور در برنامههای تلویزیونی به عنوان کارشناس فکر میکنم و گاهی اوقات هم به این فکر میکنم که بعد از اتمام دوران فوتبالم دیگر نزدیک دنیای فوتبال نشوم. این روزها فرصت زیادی به یک مربی داده نمیشود و گرفتن مدرک مربیگری نیز نیازمند صرف مدت زمانی طولانی است. به همین خاطر قبل از رفتن به سمت مربیگری باید مطمئن باشید که دوست دارید مربی شوید. در حال حاضر چندان از این موضوع مطمئن نیستم. به نظرم استفاده نکردن از تجربه 16 سالهام در دنیای فوتبال کار اشتباهی است. در حال حاضر امیدوارم بتوانم این تجربه را در اختیار بازیکنان جوان لیورپول قرار دهم و تا آنجا که میتوانم به آنها کمک کنم.
* ترجمه از آرمین زمانی