تماشاگر آنها، تماشاگر ما
جام ملتهای آسیا که هم اکنون در کشور امارات جریان دارد، نکات زیادی را در دل خود داشته است که به لطف صفحه جادویی تلویزیون و صفحات دنیای مجازی، هر مخاطب اهل فوتبال و اساسا هر بیننده ای، فارغ از شدت و حدت علاقه مندی اش به این رشته آن نکات را برداشت می کند.
از نقطه نظر فنی، وقتی به سر و شکل این رقابت ها نگاه می افکنیم، پر واضح است که به موازات افت برخی قدرت های اول فوتبال در این قاره، کشورهایی که تا چند سال قبل در فوتبال آسیا محلی از اعراب نداشتند حالا نشانه هایی از پیشرفت را بروز می دهند.گرچه پیشرفت حاصل شده نزد آنها به کندی صورت گرفته اما باید به قرار گرفتن شان در مسیر درست اعتراف کرد؛ حرکتی که مبدا آن تقویت فوتبال باشگاهی در آن کشورها و بهره بردن از دانش مربیان صاحب دانش بوده است.این نشانه ها، به همان اندازه ای که آینده فوتبال در این قاره را امیدوار کننده نشان می دهد و جایگاه برنامه ریزی در جهت توسعه فوتبال حرفه ای و اشاعه رفتار و فرهنگ حرفه ای را نمایان می سازد، برای قدرت های سنتی در این قاره می تواند زنگ خطر تلقی شود.فارغ از مباحث فنی این مسابقات، که در بخش های دیگر مجله به آن پرداخته شده است، شکل برگزاری رقابت ها نیز جالب توجه است.این نحوه برگزاری و ساز و کاری که در این دوره مشاهده می شود قابل توجه است اما قطعا این شاخصه به تنهایی نمی تواند آن شور و شعفی که بطور مثال در جام ملتهای اروپا دیده می شود را به این جام ببخشد.سکوهای خالی ورزشگاه های امارات در جریان برگزاری این مسابقات، نکته تاریکی است که سوالاتی را به همراه خود می آورد.بحث آن سکوهای خالی را می توان بهانه ای قرارداد و به فوتبال ایران پرداخت. فوتبالی که ریشه در زندگی روزمره مردم دارد و افت و خیزهایش نیز بی شک بر روح و روان جامعه تاثیر می گذارد.فوتبالی که با تمام نداشته هایش، با همه مشکلات مدیریتی و غیر مدیریتی اش و صد البته با نقدهای فراوانی که به کار و بار حاکم بر آن وارد است، اما همچنان نزد مردم، عزیز و محبوب مانده و آنها را به ورزشگاه ها می کشاند.این همان پتانسیل و همان دارایی گرانبهایی است که بسیاری از کشورهای آسیایی حسرت آن را می خورند ومتاسفانه ما قدر آن را نمی دانیم.نمونه مشخص و تازه ای که گویای علاقه و وفاداری مردم ما به این فوتبال است،دیدار فینال لیگ قهرمانان آسیا بود که در ورزشگاه آزادی با حضور پر شور علاقه مندان برگزار و سبب شد تا دست اندرکاران کنفدراسیون فوتبال آسیا لب به تحسین آن جو و آن تماشاگران عاشق بگشایند. نمونه دیگر، همین لیگ برتری است که هرگاه جریان داشته، موج تماشاگران پر شور را در گوشه گوشه کشور به حرکت درآورده است که اوج آن در بازی بزرگ «صدهزار نفری » تجلی می یابد.وقتی ورزشگاه های فوق پیشرفته و امکانات ورزشی برخی از همین کشورها نمی تواند آنها را درجذب تماشاگر به هدف برساند و در مقابل، مردم علاقه مند کشورمان تحت هر شرایطی و به رغم کاستی های ورزشگاه ها پای ثابت مسابقات هستند، آیا جز سرتعظیم فرود آوردن در برابر این مردم عاشق، کار دیگری می توان کرد؟بدیهی است که تا امروز، گردانندگان ورزش و متولیان فوتبال آنطور که شایسته این تماشاگران بوده برای آنها امکانات ایجاد نکرده اند و حتی در پاره ای اوقات، رفتارهای محترمانه ای باآن ها نشده است-نمونه اش ماندگاری تماشاگران بلیت به دست پشت درهای بسته ورزشگاه هاست- اما روشن است که اگر قدر این تماشاگران را بدانیم و برای خدمت به آنها صادقانه و به دور از حرف و شعار عمل کنیم، همان ها فوتبال ما را به بالاترین قله ها می رسانند.
* گروه فوتبال