PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - November 22 2024
کد خبر: ۴۳۲۵۸
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۲:۵۵
شایان مصلح در گفت و گوی اختصاصی با کیهان ورزشی :

فوتبال ، ارزش آن را ندارد که بخواهم به کسی توهین کنم

در روزهای پایانی سال 97 میهمان شایان مصلح ، بازیکن خوب و بااخلاق پرسپولیس بودیم . مداح ، شاعر ، مهندس صنایع ، فوتبالیست و ... که به گواه خودش شاید رشد فوتبالی او در ایران کم سابقه بوده ؛ کسی که در فروردین سال 95 ، نیمکت نشین تیم دسته دومی سپیدرود بود چنان پیشرفتی کرد که در آبان ماه همان سال تیم پرطرفدار و بزرگ پرسپولیس به مشتری پروپاقرص او تبدیل شد . از هر دری با هم صحبت کردیم و سعی برآن داشتیم چکیده ای از این گفت و گوی صمیمانه و بدون پرده را که نزدیک به سه ساعت طول کشید پیش روی شما عزیزان قرار دهیم :

فوتبال ، ارزش آن را ندارد که بخواهم به کسی توهین کنم*طبق معمول همه مصاحبه ها از نحوه ورودت به فوتبال بگو ؟

-من هم مثل بیشتر پسر بچه ها از کودکی عاشق فوتبال بودم .از بس شیشه و وسایل خانه مان را شکسته بودم وقتی در خانه با توپ فوتبال باز ی می کردم ، خانواده ام توپ را قایم می کردند اماعلاقه عجیب من در حدی بود که مجبور بودم با جوراب و پارچه یا پوست پرتقال، توپ درست کنم .

زمان ما زمین خاکی نبود ، من فوتبال را از زمین آسفالت شروع کردم .در ضمن خیلی هم"بچه درس خوان" بودم . وقتی از مدرسه می آمدم با همکلاسی هایم تا نیمه های شب در کوچه پس کوچه های محله مان مشغول بازی بودیم . فضایی که متاسفانه الان نیست و اکثر بچه ها مشغول بازی های کامپیوتری و شبکه های اجتماعی و ... هستند .

*در رودبار ساکن بودید ؟

-بله ، مرکز شهر رودبار زندگی می کردیم . متاسفانه بعد از زلزله سال 69 هیچ زمین چمنی در آن وجود ندارد و زمین چمن آن تقریبا نابود و به چراگاهی برای گوسفندان تبدیل شده ، فقط 2 میله دروازه از قبل از زلزله به یادگار مانده . به دلیل کوهستانی بودن شهر ؛ زمین صاف برای ایجاد زمین چمن وجود ندارد . به همین خاطر چیزی که در رودبار تعریف می شود فوتسال است نه فوتبال؛ یعنی هرکسی می گوید من فوتبال بازی می کنم منظورش فوتسال است . من هم مثل همه همشهری هایم فوتسال بازی می کردم .

* چند ساله بودی که فوتبال بازی می کردی ؟!

- تقریبا 14 ساله بودم که در جام رمضان رودبار وارد فوتسال شدم و تا دو سال به صورت حرفه ای فوتسال بازی می کردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که فوتسال من را راضی نمی کند و باید فوتبال را به صورت حرفه ای دنبال کنم .به تهران آمدم و دنبال تیمی می گشتم که بتوانم تست بدهم و در آن بازی کنم ولی چون بچه شهرستان بودم نمی دانستم باید چکار کنم . خیلی از نشریات ورزشی مثل کیهان ورزشی را می خواندم و در زمان تعطیلات تابستانی که مشغول مطالعه یکی از همین مجلات ورزشی بودم آگهی مدرسه فوتبال مشترک استقلال و پرسپولیس را دیدم . در آن زمان آقای ریاحی مسئول این مدرسه فوتبال بود . سه ماه در این مدرسه فوتبال بودم ولی نمی دانستم دوره آن بعد از سه ماه تمام می شود ؛ فکر می کردم من مشغول بازی در یک تیم هستم اما مجبور شدم بعد از اتمام دوره ،به شهر خودم برگردم و دوباره در رودبار فوتسال بازی کنم .

سال بعد متوجه شدم که باشگاه پگاه گیلان تست می گیرد . تست دادم و از بین 150 نفر قبول شدم . مادرم من را هرروز برای تمرین به رشت می برد .رودبار و رشت تقریبا یک ساعت با هم فاصله دارند و من و مادرم مجبور بودیم این سختی را تحمل کنیم . دو سه ماه در این تیم بازی کردم ولی متاسفانه خط خوردم .خیلی ناراحت شده بودم . مجبور شدم دوباره وارد فوتسال شوم . پیشرفت خیلی خوبی در تیمم داشتم . قهرمان استان شدیم و برای مسابقات قهرمانی کشور به تبریز رفتیم که در آنجا مقام سومی را کسب کردیم . هفده ساله شده بودم . دوباره تصمیم گرفتم به داماش بروم و تست بدهم . متاسفانه نیم فصل بود و آقای سعید مطهری طلب مربی وقت جوانان داماش به من اجازه داد که فقط با تیم تمرین کنم و برای سال بعد با این تیم قرارداد ببندم . آن سال تیم جوانان داماش بسیار قوی بود و سه بازیکن تیم ملی داشت. مهرداد گلبرگ ، حسین گوهری و صادق پورمحمد دوست بازیکنانی بودند که با تیم آقای علی دوستی به جام جهانی رفته بودند .من هم با این بازیکنان تمرین می کردم و می خواستم برای فصل بعد قرارداد رسمی ببندم . فصل که به پایان رسید تصمیم گرفتم دوباره به تهران بیایم و تست بدهم .باشگاه صنام ، راه آهن ، نفت و استقلال تست دادم که در همه آن قبول شدم و استقلال را انتخاب کردم و این باعث شد 4 سال در استقلال ماندگار شوم .

*شرایط تو در پایه های استقلال چگونه بود ؟

-سال اول و در نیم فصل اول فیکس بودم ولی در نیم فصل دوم ذخیره شدم . سال دوم هم به دلیل حاشیه هایی که پیرامون این تیم به وجود آمد ؛ متاسفانه فضای مناسب وجود نداشت( البته دوست ندارم درباره آن صحبت کنم)مجبور شدم به تیم «ب» بزرگسالان بروم . هرچند که شرایط من تنزل پیدا کرده بود ولی شرایط به نحوی پیش رفت که برای من یک پوئن مثبت به شمار می رفت . در دربی تیم های «ب» با بزرگسالان پرسپولیس بازی کردم و اتفاقا گل هم زدم . خلاصه اسمم بر سر زبان ها افتاد و همه می گفتند شایان مصلح باید در تیم جوانان بازی کند ؛ چرا او را به تیم «ب» فرستاده اند ؟ سال سوم برای امید های استقلال بازی کردم و از بدشانسی همان اول فصل مصدوم شدم . به خاطر عدم رسیدگی که در فوتبال پایه وجود دارد به جای رفتن به فیزیو ترابی رفتم پیش «اکبر قصاب»!(می خندد ) رفتم «مچ» پایم را جا بیندازم که «مچم » را داد دستم و مجبور شدم 7 ماه خانه نشین شوم .فصل 92-91 را بدون بازی از دست دادم ولی سال بعد با تلاش زیاد دوباره فیکس شدم و حتی توانستم کاپیتن امیدهای استقلال بشوم .

*کدام بازیکنان هم دوره ای ات مطرح شدند ؟

- محسن کریمی ، امید نورافکن هم تیمی هایم بودم ولی خیلی از بازیکنان فوق العاده ای هم در تیممان داشتیم که متاسفانه بعد ها محو شدند . محمد انصاری ، یعقوب کریمی ، توحید غلامی هم زمانی که ما در تیم جوانان بودیم در امیدهای استقلال حضور داشتند . البته محمد علی نژاد ، محمد خلیلی ، میثم جودکی ، محمد حسین پور و ... با ما همبازی بودند .

*چه شد که از استقلال رفتی ؟

-معمولا همه جای دنیا مرسوم است که بازیکنان وقتی به سن بزرگسالان می رسند از تیم امید به تیم بزرگسالان منتقل می شوند ولی متاسفانه برای من این اتفاق نیفتاد . آقای قلعه نویی سرمربی وقت استقلال بودند و از میان امیدهای آن سال فقط محسن کریمی به بزرگسالان استقلال اضافه شد . من برای تست رفتم که گفتند امیرخان دیگر تست نمی گیرد و من هم مجبور شدم ساک به دوش کل ایران را بگردم . پاس همدان ، مس کرمان ، پارسه تهران ، نفت ، سایپا و... باشگاه هایی بود که برای تست رفتم . نکته جالب این است که تمام سرمربیانی که من را برای تست قبول نکردند بعد ها با من تماس گرفتند و خواستند به تیمشان بروم . مثلا آقای پیوس در پارسه من را خط زدند اما دو سال بعد در سپیدرود مربی من شدند ؛ یا آقای منصوریان من را برای نفت نخواستند اما بعد برای استقلال با من تماس گرفتند .خاطره جالبی از تست دادن برای نفت دارم که آقای منصوریان سرمربی آن بود . وقتی تست دادیم آقای خرمگاه شماره من را گرفت و گفت ما برای دفاع چپ با حمدی نژاد صحبت کرده ایم ولی اگر نشد ما با شما تماس می گیریم .خلاصه به من زنگ نزدند تا زمانی که بحث رفتن من به استقلال مطرح شده بود ، آقای خرمگاه تماس گرفتند و چون من شماره ایشان را از قبل در گوشی ام داشتم سلام علیک گرمی کردم که ایشان خیلی تعجب کرد و وقتی ماجرای تست دادن در باشگاه نفت را به ایشان یادآوری کردم تازه متوجه شدند که من همان بازیکن تستی هستم .خلاصه شرایط مهیا نشد و من دوباره به داماش برگشتم .

* ظاهرا کاشف بزرگ تو علی نظرمحمدی بود ؟

- دقیقا همین طور است .من در شرایط بدی وارد داماش شدم . بعد از اعدام امیر خسروی باشگاه به مرز فروپاشی رسیده بود .علی نظرمحمدی سرمربی داماش بود و در تیم یک جوانگرایی و بومی گرایی ایجاد کرده بود تا بتواند تیم را دوباره احیا کند .من را هم برای داماش انتخاب کرده بود . در همین اثنا آقای امید هرندی سرمربی شد . داماش آن سال خیلی بالا و پایین داشت . ما نمی دانستیم باید با چه کسی صحبت کنیم . خلاصه دو سه بازی مانده بود تا فصل تمام شود اسم من را رد کردند که کلا یک فصل فوتبالی من به همین سادگی از دست رفت . سال 94-95 که علی نظرمحمدی سرمربی سپیدرود شده بود با من تماس گرفت تا به سپیدرود بروم . آن سال سپیدرود در لیگ دو حضور داشت . سرمربی تیم همزمان با من دو دفاع چپ دیگر یعنی ابوذر رحیمی و میلاد پورمحسن هم را جذب کرد . اولین سال زیر 23 سالم بود . دو بازیکن خوب و پخته در پست من حضور داشتند وهمین باعث شده بود شانسی برای بازی پیدا نکنم . ولی تیم استانم بود و دوست داشتم در سپیدرود باشم . کلا 5 دقیقه مقابل فولاد نوین اهواز و 45 دقیقه هم مقابل رهپویان رضوانشهربازی کردم ؛ یعنی در 23 بازی فقط 50 دقیقه .

*بار فنی نظرمحمدی چگونه بود ؟

- بعد از برانکو بهترین مربی ای که با او کار کرده ام علی نظر محمدی است . خیلی پیگیر و به روز است . پشتکار فراوانی هم دارد . من معتقدم در آینده پیشرفت زیادی خواهد کرد . یک مثال می زنم ؛ زمانی که سرمربی ما بود ، آخر هفته ها و کلا هر وقت که تیم تمرین نداشت خودش را به تهران می رساند ، تمرینات کارلوس کروش را از نزدیک می دید و دوباره به رشت بر می گشت.

*درسپیدرود چگونه مطرح شدی ؟

- در دور دوم لیگ دسته دوم آقای فرشاد پیوس سرمربی تیم شد . سپیدرود مشکل گلزنی داشت و ما شرایط حساسی داشتیم . تماشاگران استقبال زیادی از بازی های سپیدرود می کردند اگر سه بازی از چهار بازی آخر لیگ را می بردیم به لیگ یک صعود می کردیم .

یادم هست که در بازی مقابل کارای شیراز بیش از 10 هزار نفر به استادیوم عضدی آمده بودند . خیلی استرس داشتم . چندین دقیقه طول کشید تا خودم را پیدا کنم . در دقیقه 35 یک پاس گل دادم و بالاخره توانستم از زیر بار اضطرابی که داشتم بیرون بیایم . چند بازی آخر آن سال این قدر فوق العاده ظاهر شدم که هیچ وقت یادم نمی رود حمید منصوری از پیشکسوتان فوتبال گیلان می گفت : زمانی که نظر محمدی برای اولین بار 45 دقیقه مقابل رهپویان رضوانشهر تو را بازی داد ، هواداران رشتی با لهجه شیرین خودشان می گفتند : این کیه ؟! اینو چرا بازی داده ؟! و... اما بعد از آن چند بازی آخر همان ها می گفتند : این شماره 13 چه قدر خوبه ! چرا تا حالا بازی نمی کرده ؟! تا حالا کجا بوده ؟!

خلاصه ما به لیگ یک صعود کردیم . همین 2 ، 3 بازی آخر سال قبل باعث شد همه جا حرف از من باشد . گسترش فولاد ، استقلال خوزستان ، سایپا ، سپاهان و ... با من تماس گرفتند و می خواستند من را جذب کنند ولی چون با سپیدرود قرارداد داشتم و از نظرم این کار غیر حرفه ای بود در سپیدرود ماندم . علی نظر محمدی دوباره سرمربی سپیدرود شد و تماس گرفت و گفت : شایان نرو . در سپیدرود بمان .چند بازی که بگذرد همه تیم ها مشتری تو می شوند .

*بحث رفتن تو به پرسپولیس چگونه سرزبان ها افتاد ؟

- لیگ برتر ولیگ یک هفته های پایانی اش را سپری می کرد .برای کارهای دانشگاهم به تهران آمده بودم . به هتل المپیک رفتم تا محمد انصاری را ببینم . من و محمد از سال 1389 با هم دوست هستیم .یک دفعه برانکو من را دید وشناخت آمد پیش من نشست و مترجمش را صدا کرد و گفت : تو اینجا چه کار می کنی ؟ ما دنبالت هستیم .گفتم : من رفیق محمدم آمده بودم تا محمد را ببینم . آقای برانکو گفت : بیا با پرسپولیس قرارداد ببند . خیلی منطقی با ایشان صحبت کردم و گفتم دوست ندارم فوتبالم نابود شود . شما در دفاع چپ ربیع خواه را دارید . من دوست دارم فیکس بازی کنم و...که ایشان من را متقاعد کردند .بحث رضایتنامه ام مطرح شد که سپیدرود 500 میلیون برای جدایی من می خواست و پرسپولیسی ها حاضر بودند 200 میلیون بدهند که متاسفانه دو باشگاه نتوانستند با هم به توافق برسند .

* استقلال هم تو را می خواست ؟

-آن سال تقریبا همه باشگاه های لیگ برتری من را می خواستند اما استقلال از همه پیگیرتر بود . آقای منصوریان با من صحبت کرد و از من خواست برای مذاکره به هتل المپیک بروم .جلسه ای گذاشتیم و به توافق رسیدیم .قرار شد آقای پندار توفیقی که برای بستن قرارداد با مهدی قائدی به بوشهر رفته بودند از سفر برگردند تا به باشگاه استقلال برویم و قرارداد رسمی امضا کنیم .

* پس پرسپولیسی ها زودتر دست به کار شدند ؟!

- نه ، جلسه ای که با استقلالی ها گذاشتیم در ماه مبارک رمضان بود و از افطار تا سحر طول کشید. من مدیر برنامه ندارم و یک دوست وکیل دارم که او را هم با خودم برده بودم .اتفاقا دوستم هم استقلالی بود و خیلی سعی داشت معامله را جوش بدهد . (می خندد ) اما دیدم نکاتی را که قبلا با هم به توافق رسیده ایم قبول ندارند . کلی با هم بحث کردیم که به نتیجه برسیم ولی نشد.

*یعنی به خاطر شرایط مالی بهتر استقلالی نشدی ؟

-نه اصلا این طور نبود . قول هایی را که به من داده بودند زیرش زدند . اتفاقا در آن زمان فضای استقلال برای من بسیار آشناتر بود ، وقتی وارد باشگاه می شدم همه از منشی و بوقچی و کارمند باشگاه و ... من را می شناختند . اصلا بحث مالی نبود.آقای توفیقی در آن جلسه ساعت 2 نیمه شب به من گفت : تو می خواهی با پول استقلال همه مشکلات مالی ات را حل کنی ! همین حرف ایشان باعث شد که پرونده استقلال را ببندم . البته با آقای توفیقی رفیق هستم و هنوز هم صبح ها به من پیامک می دهد که «روز زیبایی داشته باشی !»(می خندد).

*این موضوع سروصدای زیادی برپا کرد .

-بازی رسانه ای بدی با من کردند .از فردای آن روزی که از باشگاه استقلال آمدم هجمه شدیدی علیه من ایجاد شد . من معتقدم فضای مجازی به نوعی آفت در فوتبال ما تبدیل شده . یادم هست عکسی در فضای مجازی دست به دست می چرخید که یک طرف پیراهن من آبی و طرف دیگر قرمز بود . روی قسمت آبی نوشته بودند عشق و روی قسمت قرمز نوشته بودند پول ! می گفتند شایان در دوراهی عشق و پول گیر کرده . در شرایطی که استقلال با همان شرایط هم نزدیک دو برابر پرسپولیس پول می داد . در چنین شرایطی قرار گرفتم که با خودم می گفتم : اگر به استقلال بروم برایم «دو سر برد» است چون هم پول بیشتری می گرفتم و هم می گفتند برای عشقش آبی پوش شده ، درصورتی که در صورت رفتنم به پرسپولیس شرایط کاملا برعکس بود . ولی به این نتیجه رسیدم که اگر به استقلال بروم شرف خودم را فروخته ام و همین باعث شد قید شرایط بهتر این تیم را بزنم .

در همین حال بودم که محمد (انصاری )زنگ زد و گفت ترکاشوند گفته بیا پرسپولیس و قرارداد ببند . شرایط را که گفت دیدم تقریبا نصف یا دو سوم مبلغی بود که استقلالی ها حاضر بودند بپردازند . تلفن را که قطع کردم هوتن قلعه نویی تماس گرفت و گفت پدرم (امیر قلعه نویی ) می گوید بیا و با ذوب آهن قرارداد ببند مبلغ خیلی بیشتر از پرسپولیس را هم پیشنهاد دادند . با مادرم تماس گرفتم که مادرم گفت برو پرسپولیس . من هم تصمیمم را گرفتم و به آقای قلعه نویی زنگ زدم و عذرخواهی کردم و گفتم می خواهم به پرسپولیس بروم .

*یادم هست بازی هایی که از تو در سپیدرود می دیدیم خیلی رونده تر بازی می کردی ، بسیار در حملات شرکت می کردی ، تکنیک خیلی خوبی هم داشتی اما در پرسپولیس کاملا سبک متفاوت تری بازی می کنی ؟

- کاملا درست است . من در سپیدرود اسمم مدافع چپ بود ولی آزادی عمل زیادی داشتم اما دیدگاه آقای برانکو این است که من اول یک مدافع هستم ، بعد هافبک و بعد مهاجم .سبک بازی پرسپولیس هم طوری است که می طلبد این گونه بازی کنیم . البته آقای برانکو به رونده بودن دفاع های کنار اعتقاد دارند ولی می گویند باید 70درصد تمرکزم روی مسائل دفاعی باشد .سال قبل شرایط آرمانی نداشتم و استرس زیادی همراهم بود ولی خوشبختانه امسال به شرایط آرمانی ام نزدیک شده ام .

*نظر برانکو درموردت چیست ؟

- خدارا شکر مثبت است و سعی می کنم جواب اعتمادش را بدهم .

* از پنجره بسته پرسپولیس در سال گذشته بگو واین که چگونه باعث شد تا فینال آسیا برسید ؟

- تیم برانکو عادت به نباختن کرده و این موضوع خیلی مهمی است . ما خیلی کم می باختیم . همدلی خاصی در تیم به وجود آمده بود . خیلی از بازی ها سیدجلال می آمد و می گفت بچه ها همین ها هستیم باید همه تلاشمان را بکنیم تا شرمنده هواداران نشویم .

برانکو روحیه ای را به تیم تزریق کرده که فرقی نمی کند آدام همتی ، سعید حسین پور ، حمید طاهرخانی ، احسان علوان زاده و ... در ترکیب باشند یا بازیکن دیگری .تیم باید پیروز باشد ؛ ضمن این که ما ایرانی ها یادگرفته ایم در شرایط سخت با هم متحد باشیم که این روحیه هم قطعا بی تاثیر نبود . برانکو خصوصیت عجیبی دارد و اصلا کمبود بازیکن و پنجره بسته برایش معنایی ندارد و این را به ما هم یاد داده بود . این موضوع باعث شد خیلی از بازیکنان با درد و مصدومیتی که داشتند برای پرسپولیس بهترین بازی شان را بکنند و برای هدفشان بجنگند .

*ازرفاقتت با محمد انصاری بگو .

- ما از سال 89 با هم رفیق شدیم . یادم هست که آقای فتح الله زاده و نظری جویباری میهمانی شامی را قبل از دربی امیدها تدارک دیده بودند که من و محمد اولین بار آنجا همدیگر را دیدیم . محمد در تیم امیدهای استقلال بازی می کرد و من در تیم جوانان . من و محمد سر یک میز نشسته بودیم .برایشان شعر خواندم و محمد خیلی خوشش آمد . بعدا با هم به اردوی اردبیل رفتیم که من و محمد هم اتاق شدیم و رفته رفته رفاقتمان با هم ادامه دار شد . محمد به بزرگسالان استقلال منتقل شد و از آنجا به فجر سپاسی شیراز رفت . مدتی از او خبرنداشتم که بعد از چند ماه به من تلفن زد و گفت : شایان برایم دعا کن فردا بازی مهمی داریم . من هم خیلی به او قوت قلب دادم و گفتم ان شاء ا... بهترین بازی زندگی ات را انجام می دهی . نمی دانستم که با پرسپولیس بازی دارند . فردا من در خیابان بودم و به بقالی رفتم تا خرید کنم که دیدم محمد مقابل پرسپولیس بازی می کند و برای این می گفته که من را دعا کن .

*ظاهرا الان با بشار رسن خیلی صمیمی تر هستی ؟

-بله. با بشار هم اتاق هستم. آن موقع که بشار به پرسپولس آمده بود فارسی بلد نبود و من با او عربی صحبت می کردم و این باعث صمیمیت بیشتر ما شد .

*زبان عربی را خوب صحبت می کنی ؟

- زبان محاوره عراقی را تاحدودی بلدم و می توانم تا حدودی گلیمم را از آب بیرون بکشم .

*شرایط امسال پرسپولیس را چگونه می بینی ؟ فکر می کنی می توانید در قهرمانی هت تریک کنید ؟

- خیلی سخت است ولی نشدنی نیست. قهرمانی سخت است تکرار آن خیلی سخت و هت تریک قهرمانی از همه آن ها سخت تر .

*انگار از زمانی که محرومیت پرسپولیس تمام شده و بازیکنان جدیدی جذب این تیم شده اند ، دچار ناهماهنگی شده اید ؟

-نمی شود اسمش را گذاشت ناهماهنگی . به نظرم باید اعتماد به نفس بازیکنان رفته رفته بیشتر شود تا شرایط بهتری بر تیم حکمفرما شود .

فوتبال ، ارزش آن را ندارد که بخواهم به کسی توهین کنم

*چه کسانی را رقیب پرسپولیس برای قهرمانی می دانی ؟

-فکر می کنم سپاهان و استقلال شرایط بهتری را نسبت به سایر رقبایمان دارند.

*خوشحالی بعد از گلت مقابل پدیده هم حاشیه زیادی داشت .

-شب شهادت حضرت ام البنین(س) و سالگرد درگذشت سید جواد ذاکر از مداحان اهل بیت بود که دوست داشتم ادای احترامی به حضرت ام البنین(س) و ایشان داشته باشم. خیلی ها گفتند خوشحالی ام شبیه گرت بیل بوده که چون علاقه ای نداشتم در این مورد حرفی بزنم سعی کردم سکوت کنم ولی در اینجا اصل موضوع را برایتان توضیح دادم .

* سقف آرزوهای فوتبالی ات چیست ؟

- شاید بد باشد که بگویم از فوتبال زده شده ام . همین چند وقت پیش بود بود که گفتم فضای فوتبال را دوست ندارم که یکی از خبرنگاران خارج نشین هجمه زیادی را علیه من درست کرد و قصد داشت من را به حاشیه ببرد . متاسفانه فوتبال ما محیط خوبی ندارد .یعنی به روحیات من نمی خورد . اگر می بینید خوشحالی می کنم و صورتم را خندان می بینید به خاطر زحمات خودم است که خوشحالم . بچه که بودم دوست داشتم در منچستر یا میلان بازی کنم ولی الان فقط دوست دارم در جایی باشم که آرامش داشته باشم . برایم مهم نیست که در منچستر یونایتد باشم یا تیم محله مان . فقط دوست دارم از لحاظ مالی تامین باشم و آرامش داشته باشم .

* کلا فوتبال را دوست نداری ؟

-نه اصلا . این فوتبال را دوست ندارم . من عاشق فوتبال بودم . کلاس پنجم ابتدایی که بودم برای تماشای دربی از رودبار به تهران می آمدم . به خاطر فوتبال کتک می خوردم . دبیران دبیرستانم به مادرم می گفتند علاقه شدید شایان به فوتبال ممکن است به تحصیلاتش ضربه بزند . می گفتند اگر کمی بیشتر وقت بگذارد می تواند دانشگاه شریف قبول شود. عاشق فوتبال بودم و هستم . از زمانی که در فوتبال پایه ها بودم تا به امروز آلودگی ها و لمپنیسم که در فوتبال ما وجود دارد خیلی اذیتم می کند . به قول معروف سیاه بازی هایی که وجود دارد را بلد نیستم .دوست دارم خودم باشم و خیلی هم از این مساله آسیب دیده ام . من که دو سال است وارد لیگ برتر شده ام اندازه بیست سال فحش شنیده ام .

*این روحیات مذهبی ات از خانواده می آید ؟

- در خانواده ما همه جور اعتقاد وجود داشت .این آزادی را داشتم که بتوانم خودم انتخاب کنم . بسیار اهل مطالعه هستم و تا خودم به موضوعی نرسم نمی توانم آن را بپذیرم . من از هفده ، هجده سالگی تا به حال بر این باور استوار شده ام که بهترین مسیر، حرکت در مسیر اهل بیت (س) است . البته از کودکی «بچه هیئتی » بوده ام. مادرم هم مذهبی است اما نه به شدت من .

*اهل سیاست هم هستی ؟

- هرچیزی که از من می بینید دیدگاه مذهبی است نه سیاسی . از سیاست بیزارم .

*در زلزله رودبار کسی از خانواده ات را از دست داده ای ؟

- (مکث زیاد...) خیلی . من سه سال پس از زلزله رودبار به دنیا آمده ام . فک مادرم شکست ، پای خاله ام قطع شد ، دو عمو و یک عمه ام فوت کردند . پسر عمه هایم و... تعدادشان خیلی زیاد است .

* من خیلی کوچک بودم و مشغول تماشای بازی های جام جهانی 1990 ایتالیا از تلویزیون بودیم که این زمین لرزه را در تهران هم ...( حرفم را قطع می کند )

- شعری در این مورد دارم : تورین ، دل آلپی ، جدال برزیل اسکاتلند ، همان دقایق اول و ناگهان خاموشی ...

جالب است بگویم که خانواده ام به خاطر تماشای فوتبال زنده ماندند . چون پدرم بیدار بود دست مادرم را گرفته بود و از خانه بیرون رفتند و...

*اوضاع اقتصادی تان در کودکی چگونه بود ؟!

-دستمان به دهنمان می رسید . سه ساله بودم که پدرم فوت کرد و مادرم که دانشجو بود با شرایط سختی از من مراقبت می کرد . مادرم دانشجوی قزوین بود و زمانی که به دانشگاه می رفت در منزل مادر بزرگم بودم . سوگلی خانواده بودم . سعی می کردند با توجه به شرایطی که داشتم برایم کم نگذارند . با حقوق مستمری پدرم زندگی می کردیم .پدر مرحومم معلم ریاضی بود .البته گیلانی ها زیاد زندگی را سخت نمی گیرند . هوشنگ ابتهاج در کتاب « پیر پرنیان‌ اندیش » می گوید : من پیرمرد کفاش گیلانی ای را می شناختم که صبح تا شب کار می کرد و شب هرچه کارکرده بود می رفت کباب «خودکا» (که غذای گرانی در گیلان به حساب می آید ) می خرید و با خانواده اش می خورد (می خندد ) . کلا ما گیلانی ها آدم های خوش خوراک و خوش پوشی هستیم .ما هم خوب می خوردیم و خوب می پوشیدیم ولی حساب بانکی مان خالی بود !

* قرادادت با باشگاه پرسپولیس چه قدر است ؟

-سال گذشته 600میلیون بود که با من 400میلیون بستند . قرارداد امسالم هم 550 میلیون است که تاکنون 40درصد آن را دریافت کرده ام . البته از پارسال هم طلبکارم .

* اهل خانه وماشین لاکچری نیستی ؟

-هیچ کس از دارایی بدش نمی آید .امروز روایتی از امام صادق (ع ) می خواندم که شخصی خدمت ایشان عرض می کنند : من آدم دنیاطلب و ثروتمندی هستم و خیلی خرج می کنم . حضرت می فرمایند : برای خانواده ات خرج می کنی ؟ آن شخص می گوید بله تمام ثروتم را برای رفاه آنها هزینه می کنم.امام صادق (ع ) می فرمایند : تو دنیاطلب نیستی و این گونه آخرت را برای خودت می سازی . من هم دوست دارم زندگی خوبی داشته باشم ولی از ادا درآوردن و فخر فروشی بدم می آید .

*معمولا بازیکنان کمی هستند که مورد احترام هواداران تیم های رقیب هم باشند ؛ اما تو جزء آن دسته بازیکنان هستی .

-باعث افتخارم است که مردم به من لطف دارند .هر روز کامنت های محبت آمیز زیادی از هواداران تیم های رقیب دریافت می کنم . شاید چون خودم هستم و اهل کل کل و حاشیه سازی نیستم . معتقدم فوتبال ارزش آن را ندارد که بخواهم به کسی توهین کنم یا کسی را برنجانم.به همه احترام می گذارم .

* تفریحات شایان مصلح چیست ؟

-کتاب خواندن ، جلسات شعر رفتن و هیئت رفتن .

*اهل پلی استیشن و بازی های کامپیوتری هم هستی ؟

-خیلی دوست دارم ولی متاسفانه خودم ندارم . اتفاقا دیشب به یکی از دوستانم گفتم پولش را می دهم تا یکی برایم بخرد.

*شیطنت های جوانان هم نسل خودت را نداری ؟

- فضای زندگی من کمی متفاوت است . مثلا از دخانیات خیلی بدم می آید . دوم ابتدایی بودم ته سیگار افتاده روی زمین را از سر کنجکاوی کشیدم که حالم خیلی بد شد ، دبیرستان هم که بودم خیلی از دوستانم اهل قلیان بودند یک بار امتحان کردم ؛ این قدر سرفه کردم که پشیمان شدم . این چیزها خیلی برایم ارزش نیست . وقتی می خواهم به مهمانی بروم باید مطمئن بشوم که آنجا مختلط نیست و یا اگر هست در حد شان و شخصیت آدم باشد . بعضی از محیط ها را اصلا دوست ندارم .

* به سبک برنامه «دورهمی» مهران مدیری ؛ عاشق شدی ؟

- (می خندد ) بله . تعریف من از عشق بی عقلی است . آدم باید دیوانه شود که عاشق شود . 16 ساله که بودم عاشق شدم چند سال هم خیلی اذیت شدم .اما بعد از آن دیگر عاشق نشدم . یکی دو بار قصد ازدواج داشته ام که فعلا قسمت نشده .مادرم بسیار روی من حساس است و فکر می کند من را با ازدواج از دست می دهد .

* چگونه متوجه شدی طبع شعر داری ؟

- همان طور که گفتم خانواده ما ، فرهنگی بودند و اهل قلم . شعر سرودن از دو بخش جوشش و کوشش تشکیل شده . جوشش استعداد است و کوشش تلاش و پشتکار .جوشش را داشتم .الان که شعر های چند سال پیشم را می خوانم و با اشعار کنونی ام مقایسه می کنم متوجه اختلافات سطحی آن می شوم . معلم ادبیات سوم راهنمایی ام آقای هاشمی پور همیشه پای برگه های انشایم می نوشت : روزی تو می توانی جایزه نوبل ادبیات را کسب کنی . ایشان خیلی به من انگیزه می داد . اشکالات من را می گرفت . از سال 90 که به تهران آمدم در انجمن های ادبی شعر شرکت می کردم که بسیاری از اساتید مثل استاد ساعد باقری هم در آن حضور داشتند . نقدهای برنده ای به من می شد که از آن ها استقبال می کردم و همین باعث پیشرفتم شد و الان در حدی هستم که بتوانم بگویم در شعر حرف هایی برای گفتن دارم .

*خواب را هم که از بشار رسن گرفته ای .دیگر موقع خواب او شعر نمی گویی ؟!

-(خنده بلند ) اوایل بله . الان به یک نقطه مشترک رسیدیم که فقط با هم مداحی های «باسم کربلایی »گوش می دهیم .

*ظاهرا از کتاب پرواز 69 (اشعار شایان مصلح) هم استقبال خوبی شده ؟

- بله در یک ماه به چاپ پنجم رسید که خودم فعلا انتشارش را متوقف کرده ام . چون در شهرستان ها خوب توزیع نمی شد ؛ تصمیم گرفتم انتشارات را عوض کنم و ان شاء ا... در سال 98 با یک انتشارات جدید در نمایشگاه کتاب حضور پیدا می کنم .

فوتبال ، ارزش آن را ندارد که بخواهم به کسی توهین کنم

* در مورد جشن امضای کتاب پرواز 69 نظرات زیادی مطرح شد . عده ای می گفتند بدون مراسم رونمایی برای کتاب جشن امضاء گرفته شده که این کار مرسوم نیست . ضمن این که می گویند چون بازیکن پرسپولیس هستی کتاب به فروش خوبی رسیده است .

-به نظرم غیرمنصفانه بود . استاد ساعد باقری همیشه به من می گوید : فوتبالیست بودن تو به شعرت آسیب رسانده . فکر نکن چون چند تا کتاب بیشتر فروختی به نفع شعر توست .البته قبول دارم که درصدبسیار زیادی از خریداران کتاب پرواز 69 هواداران فوتبال بوده اند و من از همه شان تشکر می کنم . البته یکی از دلایلی که گفتم فضای فوتبال آزارم می دهد همین جوسازی ها بود.خیلی ها اشعار مرا نخوانده قضاوت می کنند . در مورد مراسم هم الان خیلی از نویسندگان برای کتابشان فقط جشن امضا می گیرند .

* صف عریض و طویلی هم برای خرید کتاب پرواز 69 تشکیل شده بود ؟

-دقیقا . نزدیک به 2000 نفر آمده بودند . آقایان خبرنگار آن ور آبی خیلی علیه من نوشتند و می گفتند اگر مثلا فرشاد احمدزاده هم نمایشگاه نقاشی می گذاشت برایش صف می کشیدند و از کتاب شعر تو هم بیشتر فروش می کرد . از این حرف ها زیاد شنیدم . خیلی تلاش می کردند تا من را خراب کنند . اهل جواب دادن نیستم و هرموقع که عصبانی می شوم با خودم می گویم آدم با جواب دادن به افراد نادان کوچک می شود . یک دو بیتی بود به من منتسب کردند که یکی از دوستان مشترک من و محمد انصاری به اسم پدرام بابازاده قبل از بازی پرسپولیس و الاهلی عربستان سروده بود و برای من و محمد انصاری فرستاد .

جناح راستِ خطِ هجومی اعراب به فکر حمله به خط دفاعیِ عجمند؟

به آن کسی که خیال نفوذ داشت بگو مدافعان چپ ما مدافع حرمند!

من از این شعر خوشم آمد و به همراه نام شاعر در صفحه شخصی ام منتشر کردم . بعد از انتشار این دوبیتی چه بد و بیراه هایی که نشنیدم .

*ازمولودی و آن مداحی جنجالی ات بگو .

- راجع به شعری که چند مدت پیش خیلی سر و صدا کرد خیلی ها برداشت اشتباه کردند!شعر من برگرفته از باورهای اعتقادی تشیع و زیارت عاشورا بود.من اهل توهین نیستم آن هایی که مرا از نزدیک می شناسند می دانند که همیشه باورم به زندگی‌مسالمت آمیز با همه ادیان و مذاهب هست البته با حفظ باورهای اعتقادی شیعی.من اقوام و دوستان زیادی دارم که مذهب و دین شان با من متفاوت است اما با حفظ اختلاف نظر اعتقادی ، کنار هم زندگی خوب و خوشی داریم.

فوتبال ، ارزش آن را ندارد که بخواهم به کسی توهین کنم

* چند بار کربلا رفته ای ؟

- جمعا 9 بار ، 5 بار پیاده روی اربعین رفته ام و امسال هم 4 بار به کربلا مشرف شده ام.

*برخورد مردم در پیاده روی اربعین با تو چگونه بود ؟

- عادت ندارم خودم را قایم کنم . مثل همه مردم پیاده روی می کنم و با آن ها همقدم می شوم . صحبت می کنیم و عکس می اندازیم . حال و هوای خوبی دارد .

* فکر می کنی توانسته ای الگوی مناسبی برای جوانان باشی ؟

- آدم نباید خودش بگوید ولی خیلی از دوستان لطف دارند و این موضوع را مطرح می کنند . ولی دیدگاه ما برای خیلی ها مخصوصا صدا و سیما جایگاهی ندارد .

* بیشتر در چه هیئت هایی حضور پیدا می کنی ؟

- همه جا می روم ولی دوست دارم در هیئتی که می روم سیاسی نباشد . اگر دوست داشته باشند برایشان هم می خوانم .

*گفته بودی مداحی را از فوتبال بیشتر دوست داری ؟

- صحبتم این بود که فضای اعتقادی ام را از فوتبال بیشتر دوست دارم .چون در فوتبال آلودگی هایی وجود دارد که با اعتقادات من سازگار نیست . منظورم مدح اهل بیت (س) بود .

* در بین مداحان با چه کسانی رفاقت داری ؟

- با خیلی ها رفیق هستم ولی حمید علیمی ، حاج حسن خلج و سید علی فالی را بیشتر دوست دارم چون می دانم انسان های سالمی هستند .

* اهل موسیقی هم هستی ؟

- نه اصلا

* دوست داشتی جای چه کسی بودی ؟

- شخصیت مورد علاقه تاریخی من "میثم تمار" است و در شخصیت های معاصر هم "شیخ حسن شحاته" را خیلی دوست دارم . بالای مزار میثم تمار نوشته شده : شهید راه عقیده و ولایت امیرالمومنین (ع) . استوار بودن به عقیده برایم خیلی مهم است .

*طرفدار چه تیمی هستی ؟

-منچستر ؛ البته این روزها مدشده می پرسند سیتی یا یونایتد ؟! ولی من می گویم منچستر یکی است و شعبه دیگری ندارد(می خندد) . میلان را هم دوست دارم .

*تیم ملی چه طور ؟

-ایتالیا ، انگلستان و هلند

*الگوی فوتبالی ات کیست ؟

- زمانی که گرت بیل در دفاع چپ تاتنهام بازی می کرد سبک بازی اش را خیلی می پسندیدم . خیلی رونده و مثل یک پیستون فوتبال بازی می کرد . مالدینی هم بازیکن مورد علاقه ام بود .

*اگر حرف پایانی هست در خدمتیم :

- من خودم از مخاطبین کیهان ورزشی بوده و هستم و برای همه خوانندگان این مجله قدیمی آرزوی سلامتی و خوشحالی در سال جدید را دارم .

سئوالات کوتاه ، جواب های کوتاه

شایان یا علی : هردو

بشاررسن : انسانی با قلب خیلی پاک

محمدانصاری : رفیق قدیمی

پرسپولیس : تا جایی که توان دارم برای موفقیتش تلاش می کنم

استقلال : در تیم های پایه اش بازی کرده ام

تیم ملی : امیدوارم بتوانم یک روزی در آن بازی کنم

برانکو : در یک جمله نمی گنجد (مکث می کند ) معتقد

سپیدرود : بخشکد ماهی ها می میرند

زیتون : تلخ اما... ، یاد رودبار می افتم

رودبار : (آه می کشد ) شهری که خیلی دوستش دارم ولی بعضی از مردمش من را دوست ندارند

پرواز 69 : روح مسافرانش شاد

شعر : فصل پنجم زندگی

مدافعین حرم : روحشان شاد

*کامران خطیبی
* عکس های مصاحبه از سمیرا کرامتی


انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
بچه هاي هيئت رضوان
|
France
|
۲۳:۳۴ - ۱۳۹۸/۰۱/۰۴
تو پسر خوب فوتبال ايراني
مصاحبه خيلي خوبي بود
لذت برديم
هومن نورمحمدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۰۶ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۰
خواندنی و پرسوژه بود خسته نباشید
پربازدید ها
آخرین اخبار