ویلموتس هم داشته های فوتبال ایران را تاکید کرد
واقعا عالی است!
تا کنون اگر نگوییم " همه " ولی به طور قطع" اکثر" کسانی که از این طرف و آنطرف دنیا تحت عناوین مختلف مربی، بازیکن، روزنامه نگار، داور، مسئول و... به کشور ما آمده اند وزیر و بم آن را سرکی کشیده اند متفق القول در باره امکانات و داشته ها و در یک کلام ظرفیت مادی و انسانی فوتبال ایران زبان به تحسین گشوده و آن را کم نقص و قابل قبول ارزیابی کرده اند. کفه سنگین این تعریف و تحسین ها بیشتر هم متوجه" بعد انسانی" بوده است. آنها که اهل ورزش و فوتبال هستند وبه ویژه سن و سال بیشتری دارند بیشتر و بهتر این حرف ما را تایید می کنند.از دیرباز و گذشته های دور هربیگانه و خارجی که از نزدیک فوتبال ایران رالمس کرده - صرفنظر از تعریف و تمجیدهای کاسبکارانه و فرصت طلبانه- چکیده حرف و نظرش این بوده که این فوتبال از حیث امکانات مادی و سرمایه های انسانی به ویژه جوانان برومند و علاقمند چیزی کم ندارد و اگر عوامل دیگر مثل مکانیزم کشف و پروسه تربیت و هدایت و در یک کلام این داشته ها درست مدیریت شود وضعیت فوتبال ایران به مراتب از این که هست بهتر خواهد شد وجایگاه آن در سطح بین الملل نیز ارتقا خواهد یافت. البته نکته فوق را می توان نه فقط در باره فوتبال بلکه در باره کلیت ورزش ایران و اکثر رشته های فعال ورزش کشور تعمیم داد و قابل قبول دانست. آخرین فردی که به تازگی وارد فوتبال ایران شده و نظیر چنین ارزیابی را در باره فوتبال ما به عمل آورده آقای مارک ویلموتس سرمربی بلژیکی تیم ملی فوتبال ایران است که چند روز پیش در مصاحبه ای با یک سایت بلژیکی ضمن تکذیب اخبار دروغ و خباثت آمیزی که از سوی بلند گوهای وابسته به نظام سلطه وصهیونیستی در باره وجود نا امنی در ایران مطرح می شود، می گوید:"نمی خواهم در باره سیاست حرف بزنم چراکه من یک چهره ورزشی هستم. در باره اینکه چرا می گویند ایران نا امن است من هیچ چیز نمی فهمم چرا که به دلیل کنترل های بیشتر، ایران حتی از اروپا هم امن تر است. احترام زیادی در تمام سطوح وجود دارد ومن مجبور نیستم در طول تمرینات تیمم نقش یک پلیس را بازی کنم...در زمان حضورم در تهران متوجه شدم آنجا بسیار تمیز است ودر هم جا گل می بینید. فکر می کنم مانند یک شهر اروپایی و واقعا عالی است..." او در جای دیگری از مصاحبه اش در باره امکانات سخت افزاری و مادی فوتبال ایران می گوید:"ما مرکز تمرینی جادویی داریم. محل تمرین ما در جایی اعجاب انگیز مشرف به رشته کوه هاست..." و اضافه می کند. وقتی بعد از مذاکره با رییس فدراسیون فو تبال ایران به تهران رفتم:" دهانم از تعجب باز ماند چون در آنجا ورزشگاه صد هزار نفری، زمین چمنی خوب مثل میز بیلیارد و یک مرکز ورزشی مانند " توبک" که زمین تمرینی تیم ملی بلژیک است، وجود داشت. بله، وقتی به ایران رسیدم غافلگیر شدم."
استعدادهای ناب فوتبال ایران
این بود وصف بخشی از امکانات فوتبال ایران والبته بخش مهم وعمده آن در تهران. بدون شک اگر آقای ویلموتس زمان بیشتری در ایران بگذراند و به شهرهای دیگر ایران مثل مشهد مقدس، اصفهان، اهواز، تبریز و... سر بزند باجرات وصراحت بیشتری در این باره حرف خواهد زد. حالا می رسیم به آنجایی که مرد بلژیکی در باره ظرفیت های انسانی به ویژه" استعدادهای ناب" فوتبال ایران اظهار نظر می کند. آقای ویلموتس در این باره می گوید:"ما در تیم ملی ایران دروازه بانی داریم که می تواند در هرکدام از باشگاه های بزرگ اروپایی بازی کند. همچنین مهاجمی داریم که تنها 18 سال دارد. او مقابل آلمان در جام جهانی زیر 17 سال موفق شد 2 گل بزند...من از داشتن این پدیده های ایرانی خیلی خوشحال هستم... من اطمینان دارم باز هم چنین استعدادهایی در فوتبال ایران وجود دارد. فقط باید برویم آنها را پیدا کنیم و..."همانطور که ملاحظه فرمودید لب کلام آقای ویلموتس همان چیزهایی است که ما پیش ازاین وطی سال های گذشته از زبان بسیاری از کارشناسان و فوتبال بلدهایی که از سراسر دنیا به کشورمان سفر کرده اند ، شنیده ایم.
پاسخ یک سئوال
خلاصه همه این حرف ها این می شود که فوتبال ایران البته چیزی فراترو بالاتر از مردم کره خاکی نداردوهرگز" فوتبال فقط نزد ایرانیان" نیست ودر اکثرنقاط دنیا هم امکانات هست استعداد انسانی هست و... اما حرف این است که فوتبال ایران چیزی از دیگران کم ندارد چه از حیث امکانات مادی و چه از نظر استعداد و نیروی انسانی. حالا این سئوال مطرح می شود که اگر اینطور است- که هست- پس چرا وضعیت فوتبال ایران به سامان نیست؟ کسی از این فوتبال و تماشای ان و تعقیب رویدادهای آن و... لذت نمی برد؟ چرا جایگاه فوتبال ما در سطح قاره بزرگ راضی کننده نیست؟ چرا تیم ملی نتوانسته بیش از گذشت افزون تر از چهل سال قهرمانی خود را در جامملت های آسیا جشن بگیرد؟ چرا این فوتبال الان چهل سال است راهی به المپیک ندارد؟ چرا تمام افتخارات این فوتبال در" صعود به جامجهانی" خلاصه شده که آن هم به شکل ساختن تیمی گلخانه ای اتفاق می افتد آن هم در شرایطی که با افزایش سهمیه فوتبال اسیا درجام جهانی صعود به مرحله نهایی این مسابقات دیگر به دشواری گذشته مثلا دهه 70میلادی که آسیا فقط یک سهمیه داشت، نیست. تازه احتمال این هم هست که در آینده با افزایش سهمیه آسیا از اینی که هست صعود به مرحله نهایی این مسابقات با کمترین زحمت و دردسر چهره ببندد. پاسخ این سئوال را هم باید به طور منطقی و عقلایی در درون این فوتبال جستجو کرد و عوامل مختلف را در نظر گرفت که در این میان بدون شک مهمترین عامل" مدیریت" است. فوتبال ما چیزی از دیگران چه از نظر امکانات و چه از حیث انسانی کم ندارد مهم نحوه استفاده از این داشته ها و سرمایه هاست. آیا برکار وبار آنها نظارت جدی داریم.؟آیا برای استفاده صحیح و کار آمدو هدایت آنها در مسیر رشد و پیشرفت فوتبال برنامه حسابشده و کارشناسانه داریم؟ فوتبال رشته ای جذاب و پرهیاهو ودر ضمن پردر آمد است و به طور طبیعی از گزند طمعکاران و فرصت طلب ها وزیاده خواهان و...در امان نیست آیا برای حفظ وصیانت فوتبال از دست اندازی و مداخله و مزاحمت واخلال این جریانات که بعضی فراتر از نام و نان و لفت لیس ،اغراض سیاسی و جدیتری دارند ،تمهیدات و برنامه های کنترل کننده در دستور کار متولیان فوتبال قرار دارد؟ و... پاسخ به این سئوالات و نظایر آن تا حد زیادی می تواند به ما جواب دهد که چرا آورده ها و خروجی فوتبال ایران با داشته ها و امکانات و ظرفیت های آن همخوانی ندارد؟
اصول در فوتبال فراموش نشود
البته خوانندگان محترم این صفحه و مجله می دانند که ما بارها در این باره و پاسخ به این سئوال مطلب و تحلیل داشته ایم. پاسخ معلوم است وآن یک جمله بیشتر نیست" این فوتبال در ست مدیریت و اداره نمی شود." البته این داستانی است که به حالا و کاروبار مدیران فعلی فوتبال بر نمی گردد بلکه علاوه برحال الان سال های سال است که چرخ مدیریت فوتبال لنگ می زند و خوب نمی چرخد. بنابراین پاسخ سئوالات فوق و نظایر آن بدون استثنا منفی است واصل نظارت در فوتبال ما بسیار کمرنگ است. اصل رعایت منافع ملی در فوتبال جای خود را خیلی جاها به منافع شخصی و باندی و دلالی افسار گسیخته داده است. حرمت مردم و تماشاگران درآن رعایت نمی شود. اصول در فوتبال فراموش شده وهمه چیز شده نتیجه و نتیجه هم منحصر شده به صعود به جامجهانی! و توجه جدی به فوتبال پایه، کشف و تربیت و هدایت استعدادها طی یک پروسه حسابشده و... در آن عملا بی معنا شده است. در این فوتبال به فرهنگ واخلاق که رکن رکین پیشرفت در هر امر و حرکتی است اصلا جدی گرفته نشده وبه آن به معنای واقعی بی اعتنایی می شود و کاروبار آن را دست افراد نااهل و غیر متخصص سپرده ودر این باره برای خالی نبودن عریضه به" ظواهر" ی اکتفا کرده اند.و... این است که می بینیم علیرغم این توصیفات که تا همین چندی پیش از زبان کروش و برانکو و شفرو... می شنیدیم وحالا از زبانمارک ویلموتس و هیچ بعید نیست چند روزدیگر از زبان استراماچونی و کالدرون و... واقعیت فوتبال ما با داشته ها و توصیفات بحقی که از سوی خودی وبیگانه به گوش می رسد همخوانی ندارد. این وسط مهمترین چیزی که می تواند این عدم تطابق وناهمخوانی را به هماهنگی تبدیل کند؛ تحول واراده ای است که برای اصلاح این وضعیت بیش از هرجاباید در کارو بار مدیریتی فوتبال اتفاق بیفتد.
اقداماتی که باید اضافه شود
اتفاقا مدیریت فعلی فوتبال یعنی آقای تاج بارها در اظهارات رسانه ای یا جلسات کاری ضمنتایید گرفتاری های فوتبال و فسادی که در خیلی جاها دامنگیر این رشته پرطرفدار شده است بارها از عزم و اراده خود و فدراسیونش برای مبارزه با پلشتی ها و فساد و عوامل به وجود آورنده آن سخن گفته است که اخیرا همانطور که همه شاهد هستیم کمیت و کیفیت اینگونه اظهارات از سوی ایشان بیشتر هم شده است. اقداماتی هم یا در این باره اتفاق افتاده یا چنانکه شنیده ایم قرار است بیافتد. البته برای اصلاح وضع فوتبال و نجات آن از شرایط و مخمصه فعلی فدراسیون و خود اقای تاج باید خیلی جدیتر و بالاتر از اینها وارد عمل شودو شرایط و ابزار لازم را برای اقدامات اصلاحی فراهم آورد. یکی از این اقدامات بستن راه نفود جریانات مخرب و مداخله گر به داخل فدراسیون فوتبال است. این گونه افراد سال هاست در فدراسیون رخنه کرده و یا در ارکان آن به شکل پیدا و پنهان نفوذ دارند و اعمال نظر می کنند. دیگر اینکه کمیته های این فدراسیون اولا در راه هدف مشترک یعنی اصلاح، باید هماهنگ و همراه عمل کنند نه اینکه هر کدام برای خودشان ساز جداگانه بزنندو نکته بعد حمایت از سازوکار و تصمیمات و اقدامات اصلاحی این کمیته ها ست که در ایجاد همه اینها هم مدیریت فدراسیون نقش دارد. نقشی که متاسفانه تاکنون هم در دوره فعلی و هم در مدیریت های قبلی درست ایفا نشده است.
درگیری رسانه ای فدراسیون و کمیته اخلاق!
آخرین شاهد و مثال ما برای اثبات درستی این ادعا اتفاقاتی است که همین هفته گذشته میان هیات رییسه فدراسیون( و بدو ن تعارف رئیس فدراسیون!) با کمیته اخلاق فدراسیون رخ داد ودرگیری آنان به رسانه ها هم کشیده شد! ما اینجا قصد ورود به ماجرا و اینکه تعیین کنیم کی درست عمل کرده کی غلط حرف زده و... را نداریم بلکه این مثال را اوردیم تا بگوییم اگر عزم فدراسیون برای اصلاح وضع فوتبال جدی است باید شرایط لازم را فراهم آورد. مکانیزم جذب و دفع را اصلاح کند، هماهنگی و همراهی میان ارکان مختلف خود به وجود اورد از اقدامات درست و اصلاحی آنها حمایت کندو... اما متاسفانه خیلی از شرایط مهیا نیست. کمیته اخلاق با قاطعیت و شجاعت در باره اتفاقات ناخوشایند فینال جام حذفی رای خود را اعلام میکند متخلفان و مقصران و تقصیرکاران را اعلام و حکم محرومیت برای آنها صادر می کند اما در کمال تعجب می بینیم اولین کسی که به این حکم اعتراض می کند و علیه کمیته و عملکردش اظهار نظر می کند آن هم به شکل علنی و رسانه ای مدیر یا مدیریت فوتبال است!!
پشت پرده فوتبال چه می گذرد؟!
اینجاست
که باید پرسید پشت پرده فوتبال ما چه می گذرد؟ این درگیری ها چقدر کاری ومحض رضای خدا
ودر جهت خدمت به جامعه و اصلاح فوتبال است و چقدر ریشه در مسایل شخصی( مثلا میان آقایان
تاج و تورک ) دارد؟ ما به سهم خود از قاطعیت و شجاعت کمیته اخلاق دفاع می کنیم اما
این سئوال هم در نزد ما محفوظ است که مثلا چرا پرونده تیم های خیبر خرم آباد وفجرسپاسی
شیراز بعد از گذشت بیش از دوسال در این کمیته خاک می خورد و از سوی مسئولان آن بررسی
واعلام نظر نمی شود؟ آیا خدای ناکرده کمیته اخلاق قصد تضعیف مدیریت فوتبال را دارد؟
در حالیکه ما میدانیم رییس این کمیته برخلاف مقررات منصوب آقای تاج است نه رای اعضای
مجمع!! و... خلاصه وجود این مسایل و واقعیات به ما و همه کسانی که خیرخواهانه مسایل
فوتبال را دنبال می کنند، خواهان استفاده ومدیریت بهینه سرمایه ها و ظرفیت های فوتبال هستند و... اینطور
می گوید که فعلا نه عزم مدیران فوتبال برای اصلاح این رشته پرطرفدار آنچنان که باید
جزم است و نه شرایط ابتدایی و بستر لازم برای این کار فراهم است. عرض شد که البته حرف
هایی در این باره از سوی مدیریت فوتبال مطرح می شود و حتی اقداماتی هم صورت گرفته است
و... اما برای نجات این فوتبال بیمار و گرفتار مکر و دام وتله جریانات فرصت طلب و حتی
مفسد ، به هیچ وجه کافی نیست...!
* سیدمحمدسعید مدنی