ملوان جزو هویت فوتبال ایران است...
باری در حالی که امید می رفت که ملوان بعد از سقوط فصل۹۵-۹۴ با همکاری و همدلی اهالی فوتبال انزلی که از همه نوع وتیپ فوتبالی، آدم با تجربه و استخوان خرد کرده در میان آنها دیده می شود و حمایت مسئولان ورزشی و غیر ورزشی شهر بندری انزلی و استان گیلان این تیم توان و قوای خود را جمع کرده ودوباره به دسته برتر برگردد امابر خلاف انتظار با گذشت سه فصل ملوانان قادر به انجام این مهم که خواسته هواداران پروپاقرص این تیم است، نشده و... اینک در آستانه آغاز مسابقات دسته اول(لیگ آزادگان) و چهارمین سال حضور پیاپی ملوان در این دسته طبق آنچه که خبرش به گوش می رسد وبعضی طرفداران قدیمی این تیم که خواننده قدیمی این مجله هم هستند در تماس با ما مطرح می کنند امیداری ها برای موفقیت ملوان در فصل پیش رو چندان پررنگ نیست. در این باره هفته پیش همکار قدیمی کیهان ورزشی آقای کامبیز هوشمند که خود بچه گیلان است و فوتبالیست باشگاه های این دیاربوده و خلاصه شناخت دقیقی از زیروبم فوتبال این سامان دارد در گزارشی میدانی وحضور بر سر تمرینات ملوان و صحبت با پیشکسوتان و طرفداران این به وضعیت فعلی این تیم پرداخته بود . لب و چکیده و نتیجه این گزارش موید نکته بالا بود که عرض شد. در هرحال امیدواریم مسئولان فوتبال انزلی مالک و مدیران جدید این تیم از فرصت باقی مانده بهترین استفاده را ببرند و برای ساختن تیمی د ر حد نام و سابقه ملوان که بتواند خواسته و انتظارات به حق هواداران این تیم را برآورده سازد نهایت تلاش خود را انجام دهند. نکته ای که البته این روزها و در هیاهوی معرکه گیران هرهری مسلک و غیر اصیل این فوتبال چندان خریداری ندارد اما لازم می دانیم به مصداق:
من آنچه شرط بلاغ است به تو می گویم
خواه از آن پند بگیر و خواه ملال
در باره تیم ملوان عرض کنیم این است که ملوان تیم کوچک و تازه واردی در فوتبال ما نیست.ملوان یکی از اسم ها یی است که جزو هویت فو تبال ایران است. این تیم سابقه طولانی دارد و مردان بزرگی با پیراهن ملوان در فوتبال ایران و تیم ملی درخشیده اند... آنهایی که امروز سکاندار ملوان شده اند از گذشته و سابقه و اصالت ملوان غافل نباشند وبر اساس اظهار فضل! و راهنمایی! و مشاورت! مشتی فرصت طلب و منفعت جو و شهرت طلب که طی بیست سال اخیر دمار از روزگار این فوتبال در آورده برای آینده این تیم نقشه نکشند و برنامه ریزی نکنند. در این صورت با ضرس قاطع وبا صراحت عرض می کنیم هیچگونه موفقیتی متصور نیست و ناکامی های ملوان به شکل حادتری، ادامه پیدا می کند. در فوتبال گیلان بدون تعارف و شعار و عوامفریبی آنقدر مردان بزرگ و خوشنام و دلسوز از یکسو و آنقدر جوان رعنا و با استعداد وکم توقع از سوی دیگر، وجود دارد که برای روبه راه کردن و ساختن ملوان وحتی سپیدرود و... بالاتر از آن فوتبال مستعد گیلان نیازی به قلم به مزدهای بی شخصیت ورسانه و سایت دارهای هرهری مسلک و دلال صفت به عنوان مشاور و تئوریسین! و بازیکنان تحمیلی و وارداتی و غیر بومی وجود نداشته باشد.از ما گفتن بود:
مر این گفته ها گر بود ناصواب
بسوزان به آتش بشوران به آب
بعد از والیبال نوبت به کشتی رسید!
ورزش به وسیله ای در خدمت اهداف سیاسی و منافع شخصی
بعد از موفقیت بزرگ والیبالیست های جوان ایران هفته پیش نوبت کشتی گیران نوجوان ایرانی رسید تا در صحنه جهانی غوغا برپاکنند و در دو رشته آزاد وفرنگی بار دیگر نام کشتی ایران را در عرصه بین المللی بر سر زبان ها بیاندازند ومهمتر از همه از بضاعت و استعداد و پشتوانه قوی کشتی ایران از حیث نیروی جوان حکایت نمایند. همانطور که بارها هم ما وهم دیگران تاکید داشته و آخرین بار آن در همین صفحه در شماره قبل به مناسبت قهرمانی جوانان والیبال ایران در مسابقات جهانی؛ ورزش ایران برای رشد وپیشرفت همه ابزار و عناصر لازم و شرایط و پیش زمینه های لازم را در بعد مادی و انسانی دارد . سرآمد این داشته ها هم نیروی انسانی و در میان همین نیروی انسانی هم برخورداری از نیروی جوانی که با قوت بدنی و فیزیک مناسب و هوش سرشار آمیخته است بیشتر خود نمایی می کند. متاسفانه اما با همه کارهای انجام شده و تلاش های صورت گرفته، در یک سنجش دقیق و ارزیابی منصفانه ودور از حب وبغض ، برای هر محقق و جستجو گری این نتیجه حاصل می شود که از این داشته های خدادادی و ذاتی و علی الخصوص این نیروی گرانبهای جوانی به درستی وبه شکل مطلوب، وآن گونه که باید شکر نعمت را به جا آورد، استفاده صحیح و بهینه نمی شود ود در واقع کفران نعمت می شود. به گمان ما همانطور که بارها هم نوشته ایم دلیل اصلی این واقعیت ناخوشایند این است که ورزش در کشور ما آنطور که لازم و بایسته است ، جدی گرفته نشده است. اداره ورزش در اکثر مقاطع وحصرهای مدیریتی بیشتر در دست غیر ورزشی ها بوده است و این هم دلیل جدی نگرفتن ورزش است و هم دلیل و پاسخ این سئوال که چرا از امکانات و داشته های ورزش به درستی و درجهت اعتلا و محکم کردن بنای ورزش استفاده نمی شود؟ است. بازهم می گوییم که ورزش را جدی نگرفته ایم...وقتی اداره ورزش و مدیریت آن به عنوان پست پیشکشی به نزدیکان و اقوام خونی یا خویشاوندان سیاسی و باندی تعارف می شود نه به کسانی که استخوان در ورزش خرد کرده اند، درس آن را خوانده اند واز تخصص لازم برخوردارند وبرای کارکردن در ورزش بسیار انگیزه دارندو به اصطلاح امروزی " شایسته" این کار هستند و" لیاقت "آن را دارند، آیا این رفتار معنای دیگری جز جدی نگرفتن ورزش دارد؟ و آیا در چنین حالت و سطح مدیریتی و با وجود چنین نگرشی می توان انتظار داشت که از داشته های گرانبهای ورزش به درستی ودرجهت پیشرفت خود ورزش و پاسخگویی به مطالبات مردم علاقمند ونه اهداف سیاسی یا اغراض شخصی استفاده شود.البته بحث " جدی نگرفتن ورزش" که یکی از اصلی ترین بحث های این مجله بوده وهست فقط در مدیریت ورزش تجلی پیدا نمی کند.برای مثال اگر ورزش به معنای واقعی ونه شعاری و در حد خودش نه بیشتر ونه کمتر جدی گرفته شده بود آن وقت هرکسی اجازه پیدا نمی کرد که با حداقل شرایط و کمترین صلاحیت علمی و فنی و اخلاقی صاحب روزنامه ورزشی، برنامه رایو وتلویزیونی ورزشی، سایت ورزشی و... شود و آن را تبدیل کند به دکانی دو نبش برای کسب منافع در آمد هرچه بیشتر آن هم با دست زدن به لوازم نامشروع و ابزار ناپاک و حربه های غیر اخلاقی و... ولو به قیمت نابودی ورزش. ورزش جدی گرفته نشده است وگرنه هردم از باغ تلویزیون" که قرار بود وهست دانشگاه باشد" بری" نمی رسید. تلویزیون ولو با برنامه های ورزشی اش قرار است دانشگاه باشد که درآن انسانیت وآدم بودن تدریس شود؛ درس اخلاق و ادب فردی و اجتماعی ؛ درس مردانگی و احترام از سوی اهلش ارایه شود نه اینکه چنان شلختگی وبی بندباری بر آن حاکم شود که هر ناشسته روی عزیز بی جهتی بدون کوچکترین صلاحیت اخلاقی و فنی و... حتی فیزیکی! عنان برنامه ای را به دست بگیرد ودرس دریدگی و وقاحت و " کل کل" و " شعارهای استادیومی" و بی ادبی و...حرمت شکنی و نفرت پراکنی و تفرقه را به ببینندگان عزیز وارجمند!! و جوانان عزیز و ورزشدوست! تدریس کند... ویا بدتر از همه نامدیران و به طور کلی عناصر و افراد شهرت طلب مجهول الهویه و عوضی امده ای را که هیچ هنری جز" رو" و هیچ سرمایه ای جز " پول" ندارند و أصلا معلوم نیست چه سابقه ای در فوتبال و چه ربطی به تیم های بزرگ و پرطرفدار دارند ، را در این و آن برنامه تحویل بگیرند ساعت ها آنتن تلویزیونی را که با سرمایه این مردم اداره می شود در اختیار اینگونه عناصر بگذارند تا مثلا" افشاگری"!! کنند و برنامه جنجالی و جذاب!! ساخته شود... در حالیکه وجود چنین افراد و پخش چنین برنامه هایی وانتشار چنین رسانه هایی برای اهل فن و درد و برای آدم های اصیل و نجیب ورزش خود به خود و ناگفته بزرگترین افشاگری در باره واقعیت ورزش ماست... ودر چنین وضعیتی که ما به اختصار به بخشی از گرفتاری ها و آفات آن اشاره کردیم میبینیم که والیبال در صحنه جهانی هنرنمایی می کند تیم ملی در جمع شش تیم برتر دنیا قرار می گیرد و جوانانش قهرمان جهان می شوند. کشتی می درخشد، کاراته قهرمان آسیا می شود؛ و...واین همان طور که گفته شد از داشته های ذاتی و توان بالقوه ورزش ایران به ویژه از حیث نیروی انسانی واستعداد جوانی حکایت می کند. این افتخارات غرور انگیز در شرایطی اتفاق می افتد که بی تعارف ورزش به حال خود رهاست و کسانی که به اسم مسئول و مدیر به ویژه در رده های بالای مدیریتی صاحب پست و عنوان های حساس هستند آنقدر که به فکر مسایل سیاسی وحزبی و یا ارضای جاه طلبی ها و یا حتی سروکارو مشغله های شخصی( مثلا ایجاد باغ وحش آن هم با آوردن نادر ترین گونه های حیوانی ایران!و...) و...استفاده ابزاری از ورزش در جهت اهداف شخصی هستند به فکر ورزش نیستند که از این بابت ورزش ما از جنبه های مختلف فنی و اخلاقی و فرهنگی صدمات فراوان خورده و سرعت شتاب آن به سمت جلو خیلی کند بوده و بعضی رشته ها متل تنیسو... پس پسکی جلو می روند!!
خلاصه کلام اینکه از ورزش و سفره ای که به نام آن پهن است وافتخاراتی که به نام آن در رشته های مختلف خلق می شود خیلی ها به شکل و صورت های مختلف، مشروع و نامشروع استفاده می برند و خود ورزش و دوستداران واقعی آن که بار اصلی رابر دوش دارند کمترین استفاده را می برد و دلیل آن همان است که در آغاز این فراز از مطلب آوردیم. ما ورزش را جدی نگرفته ایم چون اگر گرفته بودیم مدیریت آن را وسیله از خجالت درآمدن دوستان و همفکرهای سیاسی خود نمی کردیم. عنان آن را به دست هر کسی نمی سپاردیم. برکاروبار آن نظارت می کردیم. اجازه نمی دادیم هر ازگرد راه رسیده شهرت طلبی که سخت از حیث فرهنگی از عقب ماندگی رنج می برد صاحب قلم و رسانه شوند و درباره مسائل ریز و درشت ورزش و آدم های محترم و پیشکسوت ورزش اظهار نظر نماید و...
*سیدمحمدسعید مدنی