PDF نسخه کامل مجله
يکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳ - December 22 2024
کد خبر: ۵۵۰۲۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۳۵

ورزش مثل اقتصاد گرفتار دلالیسم بی مهار!

ورزش مثل اقتصاد گرفتار دلالیسم بی مهار!



تعطیلی ورزش!

پیش از ماجرای شیوع بیماری اخیر و از سال ها پیش حرف مشترک خیلی از اهالی به تنگ آمده از وضعیت ورزش ورشته های پرهیاهویی مثل فوتبال این بود که این ورزش را و این لیگ فوتبال را چندسالی تعطیل کنید و با کمک کارشناسان و اهل فن وبا استفاده از تجربیات مثبت دیگران به اصلاح و باز سازی آن بپردازید. اینکه گوینده یا نویسنده ، این حرف را چقدراز سر منطق و اعتقاد قلبی می زد وبه عنوان یک راه حل به آن اعتقاد داشت ،یا اینکه از احساسات و جوزدگی و خشمناکی از اتفاقی نا خوشایند، در اینجا زیاد مهم نیست. آنچه در این مقال اهمیت دارد این است که چنین حرف و ایده و طرز تفکری به شکل کاملا ملموس وغالب در باره ورزش و رشته هایی مثل فوتبال مطرح می شد. والبته هیج وقت عملی هم نشد چون حتی اگر این ایده منطقی و کارساز بود اجرایی کردن آن بسیار سخت و حتما با موانع بسیاری هم روبرو می شد. به ویژه موانعی که از جانب جریانات و باندهایی ساخته و پرداخته می شد که بر خلاف بسیاری از کارشناسان ودلسوزان و دوستداران واقعی ورزش از" وضع موجود" نه تنها ناخرسند و نسبت به آن معترض نیستند بلکه به خاطر جایگاه های ناسزاواری که به دست آورده و پول و سودی که به طور نامشروع به جیب می زنند بسیار هم راضی و خشنود هستند!

غرق در روزمرگی

اصولا یکی از اصلی ترین دلایلی که عده زیادی تقریبا اکثریت قریب به اتفاق دوستداران ورزش، خواهان توقف روند فعلی ورزش هستند وجود همین باندها و جریانات است که ورزش را در خدمت منافع نامشروع و ارضای زیاده خواهی های خود به کار گرفته و مانع از رشد و پیشرفت آن می شوندو... باری، با شیوع ویروس کذایی، فعالیت های ورزشی نه فقط در کشور ما که در سراسر جهان متوقف شد و خواسته و ناخواسته آن ایده ای که بالاتر ذکرش رفت عملی شد. بساط مسابقات و فعالیت ها ورقابت ها و اتفاقات رو و پشت صحنه ورزش ناگهان و بنابر ضرورت های بهداشتی جمع شد و... در هر حال آن فرصت به دست آمد. فرصتی که قرار است در آن در باره وضعیت ورزش و روند وشرایط حاکم برآن تامل شود و فارغ از هیاهوها وبگیر وببندها و روز مرگی ها اهالی ورزش به ویژه بزرگترها و سیاستگذارها و اندیشه ورزان بنشینند نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی نمایند و راه را بر تفکرات و سیاست های غلط مسدود کنند و درعوض مسیر صحیح و روبه پیشرفت و تحقق اهداف را هموار نمایند. نمی دانیم اصلا در مخیله کسانی که به درست یا غلط سکان هدایت ورزش را در دست دارند و می خواهند آن را در ابعاد مختلف فنی و فرهنگی و... پیش ببرند چنین حرف هایی معنا دارد ؟ آیا آنها هم توقف به وجود آمده را واقعا فرصتی برای تامل و تفکر درباره ورزشی که هست و پیدا کردن راه هایی برای رسیدن به ورزش که باید باشد، تلقی می کنند ؟ یا اینکه اصلا چنین حرف ها و تفکرات و فرصت هایی در نزد این آقایان چه آنکه مسئولیت اجرایی دارد ، چه آنکه مسئولیت فنی دارد و چه آنکه مثلا می خواهد در کار وبار فرهنگی ورزش اصلاحات اساسی به وجود آورد وبا پلشتی ها و زشتی رایج در آن به مبارزه و جهاد بی امان بر خیزد، کوچکترین معنی و مفهومی ندارد وآنها غرق در روزمرگی های خود یا اصلا فرصت ندارند به چنین مسائلی بیندیشند و چنین فرصت هایی را جدی بگیرند و یا اصلا به این حرف ها می خندند واز کنار آن به راحتی می گذرند؟

نمی توان توقع داشت

البته با توجه به اینکه اداره و مدیریت ورزش ما در بیشتر جاها دست اهلش نیست و کسانی یا از بد روزگار و یا به خاطر مصلحت اندیشی های سیاسی و در هر حال غیر ورزشی و یااز سر فرصت طلبی و خوش شانسی! از ورزش و مناصب مهم آن سر درآورده و بدون اینکه آمادگی و شرایط آن را داشته باشند یا بدتر از آن صاحب شایستگی و لیاقت های لازم باشند بر مصدر امور فنی و اجرایی و فرهنگی ورزش تکیه زده اند زیاد هم نمی توان توقع داشت اینطور افراد که به ورزش نه کارشناسانه و دلسوزانه بلکه به طور فرصت طلبانه و به عنوان پلی برای رسیدن به مناصب بهتر و چربتر! نگاه می کنند از این حرف ها سر در بیاورند و این فرصت ها را قدر بدانند.

تارهای عنکبوتی به دست و پای ورزش

این در حالی است که آن چنانکه بارها نوشته ایم واقعا و بی اغراق ورزش مستعد و پرتوان ایران برای حرکت در مسیر پیشرفت و رسیدن به جایگاه حقه و پاسخگویی به انتظارات به حق و مطالبات منطقی مردم و دوستداران ورزش وبالاخره برای اینکه بتواند توانایی های بالقوه خود را به منصه ظهور و عمل برساند نیازمند یک خانه تکانی جدی و بلکه یک " جراحی" است. جریانات و باندهای مخرب از یکسو و عدم مدیریت صحیح ورزش از سوی دیگر تارهایی را به دست و پای ورزش ایران بسته اند که اجازه نمی دهد این ورزش به راحتی و چابکی حرکت کند و به آسانی و در آرامش نفس بکشد.تا این تارها و مسببان عنکبوت وار آن از دست و پای ورزش برچیده نشوند محال است وضعیت ورزش بهبود یابد.

دولت ، ورزش را جدی نگرفته است

این حرف به ویژه برای خواننده پیگیر و فهیم این مجله کهنه کار حرف تازه ای نیست و بارها آن را حداقل در این نشریه خوانده است اما متاسفانه این حرف که فقط حرف ما هم نیست و حرف همه کسانی است که دلسوز ورزش ایران هستند و توانایی های بالقوه و ظرفیت قابل توجه آن را برای رشد وپیشرفت و ارتقا‌ء جایگاه خود در سطح قاره ای و جهانی می شناسند ،از سوی کسانی که دردوره های مختلف و علی الخصوص این دوره سکان هدایت و مدیریت ورزش رابه دست داشته اصلا مورد توجه قرار نگرفته یا خیلی کم به آن توجه شده است. البته بوده اند مدیرانی که ورزشی بوده، قهرمان شناخته شده ورزش بوده، درس خوانده ورزش بوده، نسبت به اهالی تفکرات ودیدگاه های مختلف رایج در ورزش وبالاخره جامعه ورزش و پیدا و پنهان‌شناخت داشته و آمده بودند که" کاری" هم در باره ورزش و اصلاح وضعیت حاکم بر آن انجام‌دهند اما... در انجام این کار یا از سوی مقامات بالاتر به آنها فرصت اجرایی کردن افکارشان داده نشده و یا اینکه از سوی باندهای مخرب وجریانات طرفدار وضع موجود و مخالف هر نوع اصلاحگری وتحول در ورزش مورد هجمه همه جانبه و بی امان به ویژه از سوی رسانه هایی که بازوی جریان مخرب و فرصت طلب و هرهری مسلک به حساب می آیند، قرار گرفته و ... سرانجام یا عطای ماندن را به لقایش بخشیده ویا اینکه " کم" آورده و رام و مطیع جریانات و پدر خوانده حاکم در ورزش شده اند و در ادامه دست از آن اقدامات اصلاحی و حرف های انقلابی کشیده اندو... دلیل اصلی همه اینها هم همینطور که قبلا گفته ایم و اینجا باز می گوییم و در آینده هم اگر عمر ومجالی باشد باز هم خواهیم گفت این است که متولیان اصلی ورسمی و قانونی ورزش یعنی دولت ها و خاصه دولت محترم فعلی ورزش را جدی نگرفته اند و چون جدی نگرفته اند عنان و اختیار اداره و مدیریت آن را به اهلش نمی سپارند و کاری هم که اداره آن در دست اهلش نباشد معلوم است که چه سرنوشت واقبالی پیدا می کند و کارش به کجا می رسد!

ظرفیت بالای ورزش ایران برای پیشرفت

اینکه دقیقا کار ورزش ما به کجا انجامیده، بحثی و سئوالی نیست که ارائه پاسخ آن در این مجال مختصر و از این قلم ضعیف ساخته باشد. اما برای اینکه به این سئوال به هرحال پاسخی ولو کلی و مختصر داده باشیم و ادعای خود را بی پاسخ رها نکرده باشیم عرض می کنیم که ورزش ما در شرایطی قرار دارد که اصلا با داشته های غیرقابل انکار و ظرفیت فراوانی که برای رشد و پیشرفت و بهتر شدن برخوردار است همخوانی ندارد. ورزش ما مثل ورزش در کشورهای پیشرفته و صاحب ورزش دنیا می تواند کارکردهای مثبت و متنوعی در حوزه های تربیتی ، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... از خود بروز دهد که در مجموع در جهت منافع ملی ، رشد و گسترش ارزش های فرهنگی و اعتقادی و... و بالاخره ارتقاء وحدت و همبستگی ملی و افزایش نشاط و روحیه ملی به ویژه در نسل جوان، حرکت کند. اما با نگاهی به واقعیات ورزش ایران متوجه می شویم این ورزش بسیاری از کارکردهای مثبتی را که توان ارائه آن رادارد ارائه نمی دهد ودلیل اصلی آن هم تارهایی است که جسم وجان آن را در خود اسیر کرده اند که بالاتر به آن اشاره کردیم.

ورزش مثل اقتصاد گرفتار دلالیسم بی مهار!

متاسفانه همانطور که ما در عرصه های مختلف اقتصادی کشور شاهد رواج دلالیسم افسار گسیخته و گسترش باندهای فرصت طلب و منفعت پرستی هستیم‌که به قیمت حفظ منافع نامشروع خود و اضافه کردن آن به بنیان های اقتصادی این مملکت آسیب می زنند و اقتصاد ایران را بیمار و ضعیف کرده و به حق اسباب نارضایتی و اعتراض مردم نجیب و صبور ایران را فراهم آورده و زندگی را براکثریت مردم و خانواده های آنان تنگ‌کرده اند در ورزش حالا در سطح و کلاس خودش این اتفاق تکرار می شود ودلالیسم افسار پاره کرده و جریانات سود جو به جان ورزش افتاده و به ورزش صرفا به عنوان وسیله ای نگاه می کنند که بتوانند به ضرب آن بر دارایی های نامشروع خود بیفزایند وآخور خود را آباد کنند! و این سخت موجب تاسف است. در جامعه ای که انقلاب کرده ، انقلاب اسلامی کرده، در راه پیروزی و تثبیت این انقلاب بهترین فرزندان این مردم جان خود را فدا کرده و می کنند وهدف مردم از برپایی این انقلاب ایجاد جامعه ای است که با تکیه برارزش های اعتقادی و فرهنگ ملی و دینی خود ضمن حفظ عزت و استقلال سرزمین عزیز خود همه مردم ازعدالت و رفاه و فرهنگ انسانی و پیشرو برخوردار باشند هرگز قرار نبوده و به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که وضعیت ورزش چنین جامعه و کشوری این باشد که امروز هست. وضعیت اقتصادی مردم این باشد که الان هست و... الخ.

خط اصلی ورزش را چه کسانی تعیین می کنند؟

قرار نیست برای ورزش چنین جامعه ای مشتی شارلاتان فرصت طلب و باندهای سود جوی منفعت پرست تصمیم گیری کنند. خط و ربط آن را تعیین کنند و ...از همه بدتر، کسانی که به درست یا غلط ردای مسئولیت د ر این ورزش به تن کرده به جای عمل به مسئولیت و مبارزه بی امان و خستگی ناپذیر خود به آتش بیار معرکه تبدیل شوند چه از حیث فنی و چه در بعد اجرایی وبدتر از همه از نظر فرهنگی مثل موم در دست این جریانات مخرب و شارلاتان مسلک قرار گیرند و هر طور که آنها می خواهند و اراده می کنند و منافع نامشروعشان می طلبد همانطور عمل کنند و برایشان حرکات موزون!! انجام دهند.

فرهنگ در ورزش ما شوخی است!

اینها متاسفانه واقعیاتی است که نمی شود منکر شد‌. نمی شود منکر شد کارگزاران و مدیران ورزشی به جای اینکه در پی ایجاد و پایه ریزی یک ورزش سالم، در بعد فرهنگی، اخلاقی و پهلوان صفت و از حیث فنی ، قوی و افتخار آفرین و... باشند یکسره اولا به دنبال حفظ میز وجایگاه خود به هر قیمت هستند و ثانیا، برای ماله کشی بر عدم کفایت و ناتوانی خود در پی افروخته کردن هر چه بیشتر نتیجه گرایی و کسب پیروزی و تصاحب مدال و سکوی هر چه بیشتر و پنهان شدن پشت این مدال ها و قهرمانانی هستند که غالبا نه بر اساس برنامه و یک پروسه تعیین شده قبلی که به خاطر توان و استعداد ذاتی و... توانسته اند برای کشور افتخار آفرینی کنند، نمی شود این واقعیت تلخ را ندید و چشم برآن بست که هدف ورزش و فلسفه تربیت بدنی در کشور ما به جای اینکه بر آموزه های اعتقادی و الگوهای فر هنگی خودی و ملی استوار باشد به نوعی هرهری مسلکی اعتقادی و سیاسی کاری فرصت طلبانه دچار شده که در این فرآیند آنچه کوچکترین اهمیتی ندارد انسانسازی و تربیت جوانان ورزشکار ایرانی براساس ارزش ها و الگوهایی است که بالاتر به آن اشاره کردیم و... نمی شود کتمان کرد که فرهنگ در ورزش ما بیشتر به شوخی شبیه است ویک کار، و فقط یک کار فرهنگی درست و درمان، حسابشده و علمی در آن اتفاق نیفتاده و از سوی مسئولان آن اجرا نشده است و... در پرتو وجود چنین روش ها و چنین مدیرانی وضعیت فرهنگی ورزش هر روز نسبت به روز قبل اسفناکتر و نگران کننده تر می شود و... خیلی چیزهای دیگر هم هست که نمی شود منکر شد، چیزهایی که جملگی حاوی این پیام کلی و پر معناست که ورزشی که هست با ورزشی که باید باشد ، با ورزشی که مردم انقلاب کرده و تحول خواه ایران توقع دارند فاصله ای از خاک تا افلاک دارد.واقعیاتی که به ما می گوید روند فعلی ورزش ایران- مثل آنچه که در اقتصاد و درباره معیشت مردم رخ می دهد- با سیاست های" من بمیرم توبمیری"! قابل حل نیست و نیاز به یک جراحی به معنای واقعی دارد. تا این جراحی اتفاق نیفتد، تا روند فعلی ورزش که بیشتر به نفع انگل ها و آویزان ها و عناصر قالتاق است تا خود ورزش و علاقمندان ورزش، متوقف و از فرصت ها برای" محاسبه" و بازنگری در واقعیات آن به درستی استفاده نشود و همه چیز بر روال" روزمرگی" پیش برود وضع ورزش مستعد و بالقوه توانمند ایران از این که هست بهتر نمی شود سهل است که بدتر هم خواهد شد...

*سیدمحمدسعید مدنی


انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
نادر از لندن
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۰۸
چند هفته گذشته مطلبی در رابطه با خبرنگاران هزار تومنی و شارلاتان ها خواندم عالی بود و دستمریزاد داشت اما سووال اینه شارلان ها چطوری به فوتبال نفوذ کردند؟ شارلاتان ها چرا در دوره های گذشته و سالهای خیلی دور در ورزش و فوتبال نبودند؟ تمامی بدبختی فوتبال از زمانی شروع شد که افرادی غیرورزشی وارد فوتبال شدند و هر شارلاتانی را وارد ورزش فوتبال کردند نمی دانم عمدی بود یا غیر عمدی!شما باید تشخیص بدید چون کارشناس ورزش هستید.فساد در ورزش با این حجم بخوربخور به نوشته سایت های رسمی کشور حتی قبل از انقلاب نبود. بخدا نبود. یادمه همه از فوتبال لذت می بردیم. امجدیه شده محل تشییع فوتبالیست های قدیمی اما قبل از انقلاب مکانی بود برای انرژی گرفتن و لذت بردن بطور سالم. میخوام یادی کنم از جعفرکاشانی،همایون بهزادی،ناصرحجازی،اکبر افتخاری، منصور پورحیدری،محراب شاهرخی و ...
پربازدید ها