PDF نسخه کامل مجله
يکشنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۳ - November 24 2024
کد خبر: ۶۱۴۱۶
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۷

گزارش ویژه «کیهان ورزشی»؛ «شومن»‌ها در نقش حامی!

کیهان ورزشی-

حمید ترابپور- از آنجایی که بسیاری از واژگان ورزش ایران در شکل عملی و میدانی، با آنچه در دیگر کشورهای صاحب ورزش می بینیم تفاوت دارد، جای تعجب نیست که موضوع مهمی چون «حمایت» نیز فرم دیگری به خود بگیرد!
درباره حمایت از ورزش و تیم های آن و همچنین ورزشکاران، بسیار می شنویم و می خوانیم. مثلا در یک شهر فوتبال خیز، مسئولان ورزشی و سیاسی ناگهان ظاهر می شوند و صحبت از حمایت همه جانبه از تیم آن شهر بر زبان می رانند و ... اما مدتی که می گذرد، می بینیم که آن صحبت ها در واقع حمایت از جایگاه و پستی بوده که خود آنها در اختیار داشته اند و سر آن باشگاه و ورزش آن خطه بی کلاه مانده است! ...و یا در آستانه یک بازی مهم ملی، دوستان از صبح تا شب در رسانه های مختلف چهره حامی را به خود می گیرند و بازار عکس و مصاحبه و وعده پاداش و ... داغ می شود اما بعد از شکست یا پیروزی، دیگر کسی نمی پرسد: حمایت آنها چگونه و بر اساس کدام مستندات صورت گرفت؟ نمونه تازه اش همین حمایتی بود که در آستانه فینال لیگ قهرمانان آسیا از نماینده کشورمان پرسپولیس شد و تنها در حد حرف و شعار باقی ماند و البته مجالی را فراهم کرد تا برخی اشتباهی آمدگان به عرصه ورزش، خودشان را روی ویترینی قرار دهند که فینال آسیایی برای آنها ساخته بود.
این حمایت های«شب امتحانی»، در واقع تلاشی مذبوحانه برای سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی افرادی است که باید خیلی قبل تر دست به کار می شدند و به ورزش کشور ساختار مستحکمی می بخشیدند اما چون دلسوزی و تخصص این کار مهم (بخوانید حمایت واقعی) را نداشتند، تنها با نیت دیده شدن و تحقق اهدافی شخصی و باندی و جناحی شان، برچسب حامی-البته از نوع قلابی اش- بر خود زدند و ...
این معنای عجیب که در ورزش ایران از حمایت به دست می آید، محصول نادیده گرفتن قدرت و تاثیرگذاری ورزش بر جامعه است. این اتفاق نامیمون، برآمده از حیاط خلوتی است که برخی ها از ورزش برای خود متصور هستند وگرنه ورود فلان وزیر که هیچ ارتباطی با ورزش ندارد، به ماجراهای قبل از فینال لیگ قهرمانان آسیا و به راه افتادن سیل وعده های دیگر مقامات غیر ورزشی، چه موضوعیتی می توانست داشته باشد؟
ورزش ایران در دو بعد همگانی و حرفه ای حال و روز خوبی ندارد و برای خروج از این فضا، ابتدا باید کار به دست اهلش بیفتد تا دیگر عده ای غریبه و فرصت طلب نتوانند با استفاده از واژه زیبا اما تغییر ماهیت داده «حمایت» کار خودشان را پیش ببرند. این ورزش برای نجات، مدیران متخصص و عاشق می خواهد؛ مدیرانی که با تلخی فراوان باید بگوییم در بین مدیران صاحب میز و صندلی کنونی، تعدادشان شاید به اندازه انگشتان یک دست هم نرسد!

معنای «حمایت» در ورزش ایران!
*فریدون معینی
مشکلات ورزش ما از جایی آغاز می شود که پایه ها را رها کرده و به اصالت ورزش اهمیتی نمی دهیم. ورزش در بخش همگانی اهمیت فراوانی دارد و به سالم سازی جامعه کمک می کند. نقش حمایت در وهله اول باید اینجا برجسته شود البته اگر هدف مان کمک به سلامت جامعه باشد و بخواهیم مخارج درمانی جامعه را بکاهیم. اما از نقطه نظر حرفه ای که مورد نظر «کیهان ورزشی» است باید عنوان کنیم حمایت واقعی وقتی صورت می گیرد که مشکلات اصلی باشگاهها را ببینیم و مرتفع کنیم. موضوع خصوصی سازی باشگاهها را دنبال کنیم. باشگاهها تا خصوصی نشوند رشد نمی کنند. این حمایت در بخش ورزش آماتوری هم باید صورت بگیرد. حمایتی که مورد نظر شماست، در ورزش صورت نگرفته است و تا وقتی مدیریت درست و برنامه ریزی صحیح در ورزش نباشد داستان همین است. حمایت در ورزش ما معنای دیگری پیدا کرده است و این نه به نفع ورزش است و نه پیشرفتی را به دنبال خواهد داشت.
در کدام کشور، وزیر غیر ورزشی با سرمربی تیم تماس تصویری می گیرد؟!
*مسعود تابش
حمایت در ورزش ایران رنگ و بوی سیاست به خود گرفته است. صفر تا صد این ورزش به دست افراد سیاسی افتاده است. افرادی که بجای اصلاح ساختاری ورزش، کارشان شده رفتن به محل تمرین تیم ها و پیام فرستادن برای بازیکنان و مربیان. خیال می کنند با این روش ها حمایت کرده اند. دو تیم شاخص یعنی استقلال و پرسپولیس حتی در ابتدایی ترین ابزار یعنی زمین تمرین مشکل دارند آنوقت چگونه می توان از حمایت حرف زد؟ اینها مگر زیر نظر وزارت ورزش و جوانان نیستند؟ خب اگر بحث حمایت باشد باید این مشکلات حل شود. کار ورزش از اساس غلط است. 99 درصد مدیران ما غیر ورزشی هستند و نمی دانند ورزش چه اصولی دارد لذا نباید انتظار داشت راه حمایت کردن از آن را بلد باشند. شاید برخی بگویند مدیر باشگاه رئال مادرید هم غیر ورزشی است، که باید در جواب گفت: آنها اگر هم غیر ورزشی باشند از افراد متخصص و ورزشی استفاده می کنند و اینگونه نیست که خودشان ناآگاه باشند و عده ای ناآگاه تر از خود را جمع کنند. اینکه وزیر فلان وزارت خانه قبل از بازی فینال لیگ قهرمانان با سرمربی تیم تماس بگیرد، فقط به کشور ما اختصاص دارد. آن وزیر مگر کارهای مهمتری ندارد؟ یک نمونه بیاورید که در دیگر کشورها این اتفاقات رخ بدهد و... مثلا وزیر دفاع انگلستان قبل از بازی مهم لیورپول با سرمربی این تیم تماس تصویری بگیرد و تازه روی این کار تبلیغ هم بشود! متاسفانه حمایت در ورزش ما این شده که در نزدیکی انتخابات برخی افراد بیایند و نقش حامی را اجرا کنند و دنبال تبلیغات برای خود باشند. برای ورزش دل مان می سوزد که به این روز افتاده است. همین پرسپولیس چقدر سرمربی اش گلایه کرد و از مشکلات خود گفت. چرا هفته ها قبل از فینال مشکلات او را حل نکردند؟ چرا اجازه دادند نفرات این تیم جدا شوند؟ تیم را رها کردند و رفتند دنبال کارهای تبلیغاتی و اسمش را هم گذاشتند حمایت!
حمایت یعنی یک مدیر بگوید من به درد ورزش نمی خورم!
*ابراهیم قاسمپور
دلیل اینکه ما در ورزش مان حمایت واقعی را نمی بنیم این است که آدم های حامی نداریم. ورزش به دست سیاسیون افتاده است و آنها هم دنبال کار خودشان هستند. تیم های فوتبال در هر جایگاهی سکوی پرتاب برخی افراد شده اند و در واقع این ورزش است که از این افراد حمایت می کند نه آنها از ورزش. نزدیک انتخابات که می شود برخی از آنها سراغ ورزش می آیند و به اسم حمایت برای خودشان تبلیغ می کنند. حمایت واقعی این است که یک مدیر بگوید من مال ورزش نیستم و پست های مهم ورزشی را قبول نکند. کدام مدیر این کار را می کند؟ تا امروز ندیده ایم که آنها فقط برای ورزش وارد این عرصه شوند. در شهر خودم آبادان، که شهر نفت است تیم صنعت نفت فقط وعده حمایت می شنود. می آیند از حمایت حرف می زندد اما دنبال کار خودشان هستند. همین تیم پرسپولیس که آقایان با شعارهای حمایتی شب فینال سراغش رفتند، چوب عدم حمایت واقعی این افراد را خورد. تا این تیم به فینال رسید سر و کله این افراد پیدا شد چون دیدند بهترین ویترین برایشان فراهم شده است در حالیکه اگر این تیم چند ماه قبل مورد حمایت واقعی قرار می گرفت شکست نمی خورد.
«شو» اجرا می کنند و نامش را می گذارند حمایت!
*بهتاش فریبا
طبیعتا افرادی که در این ورزش صاحب پست هستند به یک رنگ و یا یک تیم خاص علاقه دارند؛ یا آبی هستند و یا قرمز. همین علاقه شخصی موجب می شود تا مسئولیت اصلی خود را فراموش کنند و در بزنگاهها سر و کله شان پیدا شود. اینها دقیقا درآستانه رقابت های مهم، «شو» راه می اندازند و اسمش را هم می گذارند حمایت. این کار آنها که به یک رنگ و یک تیم ابراز علاقه می کنند بد نیست، اما به شرطی که حمایت واقعی هم از تیم ها صورت بگیرد. یک جایی هست که شما باید اجازه ندهید تیم مردمی تان بشکند اما خبری نمی شود. در زمان تیم بستن، نقل و انتقالات، جذب مربی ، تهیه زمین تمرین و ...نیاز به حمایت است اما این حمایت را نمی بینیم و وقتی تیمی به فینال می رسد و یا در آستانه کسب موفقیت قرار می گیرد ناگهان آقایان پیدایشان می شود و می گویند آمده ایم تا حمایت کنیم! حمایت یعنی ایجاد بستر مناسب، یعنی در نظر گرفتن اصول. در کشورهایی چون کره جنوبی و ژاپن، ورزشی را می بینیم که در آن همه چیز سر جای خودش است لذا دیگر نیازی نیست که مدیران آنها شب مسابقه «شو» راه بیندازند و تلاش کنند که خود را حامی نشان دهند؛ آنها قبلا، با بستر سازی و ساختارسازی حمایت خود را انجام داده اند. حمایت واقعی یعنی اینکه شما کاری کنید در یک دیدار لیگ برتری تان(نساجی و پرسپولیس) زمین مسابقه آنهم در شمال سرسبز آن شکل و شمایل زشت را نداشته باشد. حمایت یعنی باشگاههای بزرگ کشورتان را از بلاتکلیفی خارج کنید. حمایت یعنی انتخاب درست مدیر برای ورزش. حمایت یعنی نشستن هر کسی سر جای خودش. حمایتی که ما در ورزش مان می بینیم تنها «شو» است!
عاقبت مطالبه‌گر نبودن باشگاهها!
*علی اکبر طاهری
یک بخشی از این موضوع که شما سراغ آن رفته اید، بر می گردد به علاقمندی برخی افراد به برخی باشگاهها. فوتبال برای آنها سرگرمی خوبی است. این سرگرمی می تواند برای آنها برداشت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشد. سوال این است که چرا برخی مسئولان ورزش گاهی هستند و گاهی نیستند؟ چرا در مواقعی کمرنگ می شوند و در مواقعی پر رنگ؟ بعد هم وقتی هستند موضوع حمایت را مطرح می کنند. اینها برمی گردد به ساختار باشگاههای ما. ما تعریف درستی از حمایت نداریم. این تعریف را باشگاهها باید داشته باشند. مثلا امکانات مورد نیاز خود را مشخص کنند. منشور بدهند و چشم انداز تعیین کنند. باشگاه ایکس به مسئولان ارشد ورزش بگوید من برای پیشرفت، این ابزارها را می خواهم. یعنی مطالبه گر باشند. باشگاههای ما اینگونه بار آمده اند که بایستند تا یک نفر بیاد یک چیزی به آنها بدهد و .. اگر تعریف درستی از حمایت نزد باشگاهها باشد آنوقت دیگر کسی نمی تواند پای مسابقه مهم بیاید با حرف زدن از حمایت اهداف خودش را دنبال کند. بنده کشور انگلستان را مثال می زنم. روزگاری بود که تماشاگران آنها روی تپه های شنی می ایستادند و مسابقات فوتبال را تماشا می کردند. کار به جایی رسید که در سال 2000 قانونی گذاشتند که بر اساس آن، بخش تماشاگران ورزشگاهها باید مسقف می شد. این اتفاق رخ داد و آنها حالا بهترین ورزشگاهها را دارند. این می شود مطالبه گری و حمایت. حالا در فوتبال ما، مدیری که در راس باشگاه قرار می گیرد تنها به دنبال روزمرگی است و به سمت «شوآف» می رود و همین مسئله معنای غلطی به مقوله «حمایت» می دهد.
حمایت از فلان مربی بجای حمایت از ورزش!
*مهدی رجب زاده
در دیگر بخش های جامعه هم می بینیم که برخی به جای حمایت از اصل، سراغ حمایت از بخش های مورد نظر خودشان می روند. حمایت چارچوب درستی ندارد. من برای شما نقل و انتقالات بازیکنان و مربیان را در فوتبال را مثال می زنم.افرادی که با برخی ارتباط ندارند بیرون می مانند و در مقابل، آنهایی که به عده ای مسئول با نفوذ وصل هستند فعالیت می کنند. این هم نوعی حمایت است. حمایت از جریان مخرب. من نمی خواهم درباره جوی که این روزها علیه باشگاه پرسپولیس به راه افتاده است حرفی بزنم اما ریشه همه این مسایل در نوع رفتار آنهایی است که بجای حمایت از اصل ورزش و فوتبال، سراغ مسایل دیگری رفتند. حمایت درست اصول و چارچوبی دارد که اینجا رعایت نمی شود. اینجا بجای حمایت، عوام فریبی می کنند. حمایت یعنی اجازه ندهیم افراد غریبه با ورزش در راس امور قرار بگیرند. حمایت جای خود را به تبلیغات داده است. وضع ورزش ایران خراب است و آنهایی که ورزشی نیستند و صاحب مسئولیت شده اند این اوضاع را درست کرده اند.