امیدوارم برای سالهای طولانی رکوردم شکسته نشود!
*جایی خواندیم که نام واقعی شما رودولفوس آنتونیوس مککای است. پس چرا شما را روی صدا میکنند؟
باید بگویم این موضوع حقیقت ندارد. نام واقعی من، روی است و سایر نامهایی که شما گفتید نامهای میانی من محسوب میشوند. میتوانید شناسنامهام را ببینید!(میخندد) نمیدانم این اشتباه چطور انقدر فراگیر شد. رودولفوس و آنتونیوس نام پدر پزرگهای من بودند.
*در روزهای اول فوتبالتان و وقتی در ویتسه بازی میکردید، پیشنهاد پیوستن به آژاکس با مربیگری لوئیس فنخال را رد کردید که در آن زمان قهرمان اروپا بود...
همه فکر میکردند دیوانه شدهام. تنها 20 سال داشتم و دو فصل بود که به طور حرفهای فوتبال بازی میکردم. فنخال برای پیشنهاد دادن قرارداد به خانهام آمد. حضور چنین مربی بزرگی در خانهام اندکی ترسناک بود اما گفتگوی خوبی داشتیم. در نهایت غریزهام به من گفت که ماندن در ویتسه تصمیم بهتری است. الان هم پشیمان نیستم. با این وجود فنخال اصلا انتظار نداشت پیشنهادش را رد کنم! چند روز بعد از ملاقاتمان با او تماس گرفتم و فنخال اصلا از صحبتهایم خوشحال نشد و گفت که ممکن است دیگر چنین شانسی به من رو نکند. بقیه هم همین حرف را میزدند اما اندکی بعد توانستم در تیم ملی با فنخال همکاری کنم.
*جزئی از نسل فوتبال هلند هستید که صاحب مهاجمان فوقالعادهای نظیر برگکمپ، کلایورت، هاسلبنک، فنهویدونک و فننیستلروی بود. تعدد مهاجمان خوب در تیم ملی گاهی اوقات آزاردهنده نبود؟
چرا گاهی اوقات ناراحتکننده بود. این همه مهاجم تراز اول داشتیم اما هلند با تک مهاجم بازی میکرد. 43 بازی ملی دارم اما در نیمی از این مسابقات به عنوان بال هجومی راست به میدان رفتم. این روزها تیم ملی هلند به اندازه کافی مهاجم نوک برجسته ندارد و این تنها یکی از چندین مشکل تیم ملی فعلی است.
*بهترین مهاجم دوران شما چه کسی بود؟
اگر چه دنیس برگکمپ یک مهاجم نوک کلاسیک نبود اما فوقالعاده بازی میکرد. واقعا نمیتوان با کلمات بازی وی را توصیف کرد. طوری توپها را کنترل میکرد که انگار هیچ کاری ندارد.
*چرا در سال 1997 به تنریف رفتید؟
آنها به نیمهنهایی جام یوفا رسیده بودند و به نظر میرسید در مسیر درستی قرار دارند. با این وجود، مسائل مطابق میل آنها پیش نرفت و در اولین فصل حضورم در این باشگاه، به زحمت توانستیم از سقوط فرار کنیم. با این حال، با وجود این که 14 گل برای این تیم زدم و توانستم نظر دیپورتیو لاکرونیا را به خودم جلب کنم، سال بعد سقوط کردیم.
*لاکرونیا آن سال ششم شده بود، واقعا کسی فکر میکرد بتوانید در فصل 2000-1999 قهرمان لالیگا شوید؟
هدفمان صعود به لیگ قهرمانان بود. نمایشهای خوبی داشتیم اما هیچکس فکر نمیکرد قهرمان شویم. تمام مسائل به سود ما پیش رفت. مصدومان زیادی ندادیم و در مسابقات خانگی شکست ناپذیر بودیم. ضمن این که شانس آوردیم بارسلونا و رئال مادرید دوران خوبی نداشتند. وقتی چنین اتفاقاتی بیافتند، باید بیشترین استفاده را ببرید. در نهایت لیاقت قهرمان شدن را داشتیم.
*زوج خوبی با جالمینیا درست کرده بودید اما این مهاجم در نهایت با مربی درگیر شد. از این اتفاق صحبت کنید...
جالمینیا در زمین مسابقه یک نابغه واقعی بود که پاسهای فوقالعادهای میداد و در گلزنی و استفاده از ضربات آزاد عالی بود. درست است که زیاد کارت میگرفت اما جالمینیا همین بود. درگیریاش با مربی اتفاق خوبی نبود چرا که جلو همه بازیکنان روی داد. حرفهای بدی زده شد اما وقتی بخشی از تیم هستید، باید به سرعت از کنار چنین حوادثی عبور کنید.
*در آخرین فصل حضورتان در لاکرونیا فاتح کفش طلای اروپا شدید. میتوان گفت این اتفاق بهترین راه برای وداع با لاکرونیا بود؟
فکر میکنم همینطور باشد. در آن فصل در تمام مسابقات تیم در لالیگا به میدان رفتم و 29 گل زدم. اتفاق فوقالعادهای بود و تا به حال چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. خیلی خوشحال بودم که بعد از مارکو فنباستن، ویم کیفت و کیز کست به عنوان چهارمین هلندی تاریخ به این دستاورد میرسم و هنوز هم آخرین هلندی هستم که به این عنوان رسید. آن زمان بود که حس کردم آمادگی برداشتن قدم بعدی و رفتن به یک باشگاه اروپایی بزرگتر را دارم.
*در آن زمان با 18.75 میلیون یورو گرانقیمتترین خرید تاریخ بایرن مونیخ شدید و خیلی زود شروع به گلزنی کردید. چرا در بوندسلیگا احساس راحتی میکردید؟
بایرن تحقیقاتش را کرده بود و حس میکرد من همان مهاجمی هستم که تیمش نیاز دارد. آنها دنبال کسی بودند که بتواند گلزنی کند و در عین حال به فضای پشت مهاجمان حریف هجوم ببرد. رسانهها انتقاد زیادی از قیمت خرید من کردند و معتقد بودند ارزش چنین پولی را ندارم. با این حال باشگاه هیچوقت رویم فشار نیاورد و من هم پاسخ اعتماد آنها را با گلزنی دادم.
*خیلی زود تبدیل به بازیکن محبوب هواداران بایرن شدید و لقب ماشین گلزنی را گرفتید...
(میخندد) گاهی اوقات رسانهها با استفاده از لقب من تیتر روزنامهشان را انتخاب میکردند و اصلا بررسی نمیکردند در آن مسابقه بازی کردهام یا نه! هواداران بایرن را دوست داشتم اما نکته مهمتر این بود که مربی و همتیمیهایم در مورد من چه فکر میکنند.
*زننده سریعترین گل تاریخ لیگ قهرمانان هستید و در سال 2007 بعد از 10.12 ثانیه به رئال مادرید گل زدید. چطور این اتفاق افتاد؟
بازی فوقالعادهای بود. رئال در دیدار رفت در اسپانیا با نتیجه سه بر دو پیروز شده بود و دست بالا را داشت. به همین خاطر میخواستیم از همان شروع بازی روی آنها فشار بیاوریم. روبرتو کارلوس نتوانست توپ را درست کنترل کند و صالحمیزیچ توپش را گرفت. سپس خودم را بین سرجیو راموس و هلگوئرا قرار دادم و آماده بودم اگر توپ را فرستاد آن را قطع کنم. او توپ را فرستاد و من هم آن را به گوشه دروازه رئال فرستادم. در آن لحظه اصلا فکر نمیکردم که چقدر سریع به گل رسیدیم. در سال 2011، والنسیا هم یک گل بسیار سریع زد(10.96 ثانیه). خیلی زود پسر و دخترم به من پیام دادند که رکوردت شکسته شد. سریع به خانه آمدم و با زمانسنج حساب کردیم کدام گل سریعتر زده شده است. گل من اندکی زودتر از خط دروازه رد شد و به همین خاطر من و بچههایم خیلی خوشحال شدیم. امیدوارم هیچکس برای مدت زمانی طولانی نتواند این رکورد را بشکند.
*به مدت سه سال در بایرن با ماگات همکاری کردید. کار با او چطور بود؟
جلسات تمرینی وی بسیار سختتر از چیزی بود که به آن عادت داشتیم اما باز هم رابطه خوبی با ماگات داشتم. با این مربی تبدیل به اولین بایرنی شدیم که توانستیم دو بار پشت سر هم فاتح دوگانه شویم. او بعدها در ولفسبورگ هم نشان داد که چه مربی خوبی است و با آنها هم قهرمان شد.
*سابقه همکاری با مربیان بزرگی نظیر گاس هیدینگ، هیتزفلد، فنخال، رایکارد، ادووکات و... را دارید. کدام یک بهتر از سایرین بود؟
قطعا اوتمار هیتزفلد. درست است که با او به قهرمانی نرسیدم اما مربی فوقالعادهای بود و رفتارش با بازیکنان را دوست داشتم. اگر لازم بود بر سرتان فریاد میکشید و اگر هم لازم میشد دستش را روی شانهتان می گذاشت و به شما قوت قلب میداد. درک خوبی از سایرین داشت.
*در بایرن مونیخ 102 گل زدید. چرا این تیم را ترک کردید؟
در آخرین فصل حضورم در این تیم چهارم شدیم و میدانستم باشگاه میخواهد بازیکنان جدیدی بخرد. لوکا تونی و میروسلاو کلوزه به مونیخ آمدند و لوکاس پودولسکی را هم داشتیم. باشگاه هیچوقت از من نخواست تیم را ترک کنم اما میدانستم اولویت بازی با بازیکنان جدید است. بعد از 10 سال دوری از هلند، بازگشت به فوتبال کشورم برایم جذاب بود و سران بایرن نیز کمکم کردند. پیشنهادات جذابتری از سایر باشگاهها وجود داشت اما آنها راه انتقالم به فاینورد را هموار کردند.
*در آخرین دیدارتان به عنوان یک فوتبالیست حرفهای توانستید مقابل هیرنفین هتتریک کنید. راه خوبی برای وداع با فوتبال بود، این طور نیست؟
از قبل اعلام کرده بودم که این مسابقه آخرین حضورم در میادین خواهد بود. مربی پرسید دوست دارم چند دقیقه بازی کنم چون بازیکنی که قصد دارد بازنشسته شود معمولا در دقایق پایانی از بازی بیرون کشیده میشود تا بتواند با هواداران وداع کند. تصمیم گرفتم بعد از زدن سومین گلم و بعد از گذشت 75 دقیقه تعویض شوم. با این کار آخرین ضربهام به توپ با گل همراه میشد. خیلی خوشحالم که به این شکل خداحافظی کردم.
*آرمین زمانی