PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - November 22 2024
کد خبر: ۶۵۱۵۳
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۱۵
«خوان سباستین ورون» در گفت و گو با «فورفورتو»:

کاش بیشتر در منچستریونایتد می‌ماندم

حضور خوان سباستین ورون در ترکیب تیم به تنهایی برای به وحشت افتادن رقبا کافی بود. این بازیکن 6 فوت و یک اینچی، بازیکنی جنگنده در میانه میدان بود و ترسی از درگیر شدن با بازیکنان حریف نداشت. او از سال 2014 مدیرعاملی باشگاه استودیانتس را بر عهده گرفته و می‌خواهد برای سومین دوره ریاست نیز کاندیدا شود. با این وجود انتخابات به خاطر کرونا فعلا به تعویق افتاده است. قبل از این که لابروخیتا(به معنای جادوگر کوچک)، پشت میز نشین شود، در سال 2009 باشگاه محبوب دنیای کودکی‌اش را به قهرمانی در کوپا لیبرتادورس رساند و پا جای پای پدرش خوان رومن ورون گذاشت که پیش از این در سال‌های 1968 تا 1970 سه قهرمانی پیاپی با استودیانتس در جام آمریکای جنوبی به دست آورده بود. 30 سال قبل از این که پسر خوان رومن ورون بعد از این که الکس فرگوسن در سال 2001 برای خرید خوان سباستین مبلغ 28 میلیون پوند به لاتزیو داد، تبدیل به گرانقیمت‌ترین بازیکن تاریخ فوتبال انگلیس شود، خوان رومن نیز در تاریخچه شیاطین سرخ نقش کوچکی داشت. او در سال 1968 در دیداری که استودیانتس را تبدیل به قهرمان جام اینترکونتیننتال کرد، در اولدترافورد گلزنی کرد تا جدال با شیاطین سرخ با تساوی 1-1 به پایان برسد و با توجه به برد یک بر صفر در بوینس آیرس، یاران ورون پدر توانستند شاگردان سر مت بازبی را شکست دهند. با این وجود شرایط برای ورون پسر در منچستر و لندن خوب پیش نرفت. او در ایتالیا یک بازیکن تمام عیار بود اما استعدادهایش با شرایط لیگ برتر هم‌خوانی نداشت. او که 73 بار در تیم ملی آرژانتین به میدان رفته و در سه دوره جام جهانی نیز به میدان رفته است، کارنامه‌ای فوق العاده در خارج از لیگ انگلیس داشته است اما بگذارید ماجرا را از زبان خود این بازیکن بشنویم:
کاش بیشتر در منچستریونایتد می‌ماندم

* لقب پدرتان جادوگر بود و به همین خاطر به شما لقب جادوگر کوچک داده بودند، چرا پدرتان چنین لقبی داشت؟

واقعا نمیدانم! چندین دلیل میتوانست وجود داشته باشد. یک دلیلش شکل دماغش بود که شباهت زیادی به جادوگران در کارتونها داشت.(میخندد) دلیل دیگر سبک بازیش بود. او به خوبی دریبل میزد و به تنهایی میتوانست بازی را برای تیمش در بیاورد و سپس لقبش به من رسید. پدرم در 12 سالگی به استودیانتس رفت و به همین خاطر میتوانم بگویم که ما و این باشگاه رابطهای 60 ساله داریم. در حالی بزرگ شدم که علاقه به این باشگاه را از پدرم یاد گرفتم و حتی اگر دیگر رئیس باشگاه هم نباشم رابطهام را با این تیم حفظ میکنم.

*پدرتان در مورد آن دیدار جام کونتیننتال مقابل منچستریونایتد و بازی مقابل بازیکنانی نظیر بست، لاو، چارلتون و... و گلی که زد چه چیزهایی برایتان تعریف کرده است؟

فوتبال راه جادویی خودش را برای ارتباط دادن مسائل به یکدیگر دارد و ناگهان دیدم که به منچستریونایتد رفتهام و این افتخار را پیدا کردهام تا با این بازیکنان اسطورهای دیدار کنم. تجربه فوقالعادهای بود. داستان آن بازی در سال 1968 باورکردنی نیست.یک تیم نه چندان بزرگ مقابل یکی از بزرگان فوتبال قرار گرفت. آن دیدار هویت استودیانتس را شکل داد. وقتی برای اولین بار به یونایتد رفتم، عکسهایی از آن بازی را به من نشان دادند و وقتی آن را دیدم خیلی هیجان زده شدم.

*اسون گوران اریکسن بود که در سال 1996 شما را به اروپا و سامپدوریا آورد و در سال 1999 نیز با او به لاتزیو رفتید. بازی زیر نظر او را دوست داشتید؟

بله. او بهترین مربی بود که داشتم. به من فرصت درخشش داد و در شرایط سخت فوتبال ایتالیا در آن زمان از من حمایت کرد. وقتی به سامپدوریا رفتم 21 سال داشتم و چندان با تجربه نبودم. ضمن این که حتی یک کلمه هم نمیتوانستم ایتالیایی حرف بزنم اما اسون همیشه مرا باور داشت و دائما به من بازی میداد. اعتمادش به من نقشی کلیدی در جا افتادن در ایتالیا داشت. در نهایت در پایان اولین فصل حضورم در ایتالیا به عنوان یکی از بهترین بازیکنان خارجی سری آ انتخاب شدم و در تیم منتخب سری آ نیز فقط آلبرتینی از تیم میلان در خط هافبک بهتر از من بود.

*در آن زمان روبرتو مانچینی یکی از بازیکنان مشهور سامپدوریا بود. چه خاطرهای از او دارید؟

او کاپیتان تیم بود و همه ما از او پیروی میکردیم. از نظر من بازیکنی با خصوصیات او در فوتبال فعلی به سختی یافت میشود. با گذر زمان او تبدیل به فردی فراتر از یک همتیمی برای من شد. روبرتو مانند برادر بزرگترم بود و بعدها در اینتر تبدیل به مربی من هم شد. قبلا این را به او گفتم و حالا هم میگویماگر به اینجا رسیدهام، بخش اعظم آن به خاطر روبرتو است خیلی از کارهایی که انجام میدادم را از او یاد گرفته بودم.

*صبر کردن برای پایان بازی یوونتوس و مشخص شدن قهرمانی لاتزیو در آخرین بازی فصل 2000-1999 چقدر سخت بود؟

روز سختی بود. بازیمان مقابل رجینا تمام شد اما باید 45 دقیقه دیگر صبر میکردیم تا نتیجه بازی یووه مقابل پروجا مشخص شود. هواداران در استادیوم مانده بودند و بازی یووه را از رادیو گوش میکردند اما باید بگویم واقعا لیاقت آن قهرمانی را داشتیم. فصل را با شکست دادن منچستریونایتد و قهرمانی در سوپر کاپ شروع کرده بودیم و در طول فصل هم نمایشهای خوبی داشتیم. این اولین قهرمانی لاتزیو از سال 1974 به بعد بود. هواداران لاتزیو هنوز هم به خاطر قهرمانی 20 سال پیشمان محبت زیادی به من دارند. به نظرم به اندازه کافی برای آن قهرمانی جشن نگرفتیم. بعد از چند روز شادی به تعطیلات رفتیم و بعد اهداف بعدی در ذهنم بود.

* آیا از پیوستن به منچستریونایتد پشیمان هستید؟

نه، اصلا. به منچستریونایتد رفتم چون گذرنامهام در ایتالیا دچار مشکل شده بود و معتقد بودم تغییر فضا میتواند برایم مفید باشد. صادقانه بگویم نسبت به بازی در انگلیس خوشبین بودم و فکر میکردم زندگی در انگلیس برایم متفاوت است. باشگاه منچستریونایتد فوقالعاده بود. دو سال فوقالعاده در منچستریونایتد داشتم فاتح لیگ برتر شدم. هنوز هم با برخی از بازیکنان همدورهای خودم نظیر دوایک یورک، پل اسکولز، ریو فردیناند، فورچون، وس براون و جان اوشی در ارتباط هستم. چند باری هم گری و فیل نویل را دیدم.

*مردم معمولا فراموش میکنند که در دومین ماه حضورتان در باشگاه منچستر به عنوان بهترین بازیکن ماه لیگ برتر انتخاب شدید...

بله، میدانم که مردم در انگلیس انتظار زیادی از من داشتند و به نظرم عملکردم بد نبود. بگذارید این طور بگویم که خصوصیات من با سایر بازیکنان فرق میکرد و در پست من باشگاه چندین بازیکن خوب داشت. برای این که اوضاع بر وفق مراد من شود، باید ترکیب تیمی که خیلی خوب بازی میکرد را تغییر میدادند. اگر یک چیز بود که خیلی به من آسیب زد، شرایط فیزیکی من بود. به سبک بازی ایتالیایی عادت داشتم اما در آن زمان شرایط فیزیکی فوتبال انگلیس بسیار دشوارتر بود. به چنین چیزی عادت نداشتم و در بلند مدت به من آسیب زیادی زد. هر چقدر بیشتر بازی کردم، عملکردم بیشتر افت کرد. فراز و نشیبهای زیادی داشتم. چند بازی عالی بودم اما بعد افت میکردم. در ایتالیا ثبات بیشتری داشتم و میدانم دوران بازی من در انگلیس چندان عالی هم نبود.

* گری نویل شما را بازیکنی فوقالعاده توصیف کرده بود اما میگفت به این خاطر به مشکل خوردهاید که خط هافبک منچستر متشکل از بکهام، کین، اسکولز و گیگز خودش را ثابت کرده است. چقدر با او موافق هستید؟

نیکی بات را هم داشتیم. آن خط هافبک رویایی بود. این بازیکنان برای مدت زمانی طولانی هم را میشناختند و با چشم بسته همدیگر را در زمین پیدا میکردند. به همین خاطر اصلا فرصت به من نمیرسید که تواناییهایم را نشان دهم. با یا بدون من، یونایتد در آن زمان خط هافبکی فوقالعاده داشت.

*کدام یک از همتیمیهایتان بیش از سایرین شما را تحت تاثیر قرار داد؟

بازی و تمرین در کنار تمام آن بازیکنان باعث افتخار من بود اما اگر مجبور باشم یک نفر را انتخاب کنم، آن شخص اسکولز است. او بازیکنی کامل بود. توپ را به خوبی پس میگرفت، حمله میکرد، شوت میزد، باهوش بود و بازی خوانی خوبی داشت. همه چی تمام بود.

*الکس فرگوسن در سال 2002 حمایتی تمام قد از شما کرد و گفت هر کس از شما انتقاد کند احمق است. چنین حمایتی چه حسی داشت؟

او انتظار زیادی از بازیکنانش داشت و اگر نمیتوانستید انتظارات را بر آورده کنید، مشخص بود که باید دنبال تیم دیگری بگردید. او از روز اول پشتم بود. گاهی اوقات نمیتوانستم انتظاراتش را به شکل مداوم برآورده کنم و اگر میخواهید بازیکن بزرگی باشید باید ثبات داشته باشید. نتوانستم در اولدترافورد تواناییهایم را بروز دهم.

* فرگی در کتاب زندگینامهاش نوشته بود که شما در رختکن تنها بودید. شخصیتتان این طور بود یا موضوع چیز دیگری است؟

بلد نبودن زبان یک مشکل جدی برایم بود اما رابطهی خوبی با همتیمیهایم داشتم. بیشتر مشکلاتم به بیرون از باشگاه برمیگشت. تقصیر خودم است! از درس خواندن خوشم نمیآمد. باشگاه برایم معلم زبان گرفت اما بعد از چند جلسه دیگر شرکت نکردم. در آن سن بیش از حد روی تواناییهای فوتبالیام حساب کرده بودم و اهمیت شخصیت و زندگی اجتماعی در کنار سایرین را دستکم گرفته بودم. حالا که فکر میکنم به نظرم بهتر بود که رابطه اجتماعی بهتری با همتیمیهایم ایجاد میکردم.

*در دیدار مقابل تاتنهام که با نتیجه 5 بر 3 تمام شد، گلزنی کردید و منچستر را پیش انداختید. آیا آن بازی بهترین بازیتان برای باشگاه بود؟

اگر چیزی از آن بازی یاد گرفته باشم این است که در منچستریونایتد تا دقیقه آخر هیچ مسابقهای را نباختهاید. بازیکنان همیشه باور دارند که میتوانند نتیجه را برگردانند. حتی وقتی در برخی مسابقات عقب میافتادیم، همیشه تلاشمان پیروز شدن بود. حتی در آن بازی مقابل تاتنهام که سه بر صفر عقب افتاده بودیم. با این وجود بهترین لحظه برای من در پیراهن منچستریونایتد، بالا بردن جام قهرمانی در فصل 03-2002 بود. اگر چه در بازی آخر مقابل اورتون بازی نکردم اما حسم فوقالعاده بود.

* چه چیزی وسوسهتان کرد تا در انگلیس بمانید و به چلسی بروید؟ آیا چلسی در سال 2003 نباید قهرمان لیگ قهرمانان میشد؟

چلسی در آغاز تغییرات کلی خود بود و توانستیم تا نیمه نهایی پیش بیاییم. خیلیها انتظار این موضوع را نداشتند. حس میکردم رفتن به چلسی شانسی است تا بیشتر بازی کنم اما نباید به این تیم میرفتم. البته با چلسی مشکلی نداشتم. این که یک باشگاه شما را بخواهد حس خوبی دارد و یعنی باشگاه به شما باور دارد و میخواهد رویتان سرمایهگذاری کند. با این حال زندگی در لندن سختتر از منچستر بود چون به زندگی در شهرهای بزرگ عادت ندارم. ای کاش میتوانستم بیشتر در منچستر بمانم چرا که باور داشتم میتوانم شرایط را عوض کنم. اگر در منچستر مانده بودم، به نظرم بیشتر به میدان میرفتم.

*وقتی سول کمپل در جام جهانی 98 به آرژانتین گل زد، چقدر ناراحت شدید؟

اولین حضورم در جام جهانی محسوب میشد و حس بازی در جام جهانی واقعا فوقالعاده بود اما وقتی سول کمپل گل زد، میخواستم بمیرم. یادم نیست که کمک داور پرچم زد یا داور گل را مردود کرد اما در آن لحظات فکر میکردم حذف شدیم و میخواستم ناپدید شوم. آن دیدار یکی از بهترین مسابقات جام جهانی بود. وقتی دیوید بکهام و سیمئونه درگیر شدند، نزدیک به آنها بودم. کاری که سیمئونه کرد در آمریکای جنوبی رایج است و فکر نمیکنم میخواست کاری کند تا بکهام اخراج شود اما این اتفاق افتاد و ما هم بیشترین استفاده را بردیم. با این حال فکر نمیکنم 10 نفره شدن انگلیس در دقایق باقی مانده تفاوت زیادی در روند بازی ایجاد کرده باشد.

*حقیقت دارد که بازیکنان آرژانتین هنگام خروج از استادیوم بازیکنان انگلیس را مسخره کردند؟

روند خوشحالیمان مثل پیروزی در هر مسابقه دیگری بود. مثل همیشه شادی کردیم و شعر خواندیم اما کسی را مسخره نکردیم چون این کار درست نیست.

*بازی زیر نظر مارچلو بیلسا چطور بود؟

او مربی رکی بود و همیشه حرفهایش را رو در رو میزد نه پشت سرتان. فوتبالیستها این رفتار را دوست دارند. بیلسا تاثیر زیادی روی مربیان آرژانتینی داشته است. چون هیچوقت دوست نداشتم مربی باشم، به مهارتهای تاکتیکی او توجه زیادی نمیکردم. هیچوقت راجع به فوتبال با او حرف نمیزدم. بیلسا این روزها رابطه بسیار نزدیکتری با بازیکنانش دارد. وقتی جوانتر بود، فاصلهاش را با بازیکنان حفظ میکرد. احترام زیادی برای او قائل هستم. چند وقت پیش هم را دیدیم و با هم گفتگو کردیم.

*در جام جهانی 2010، دیگو مارادونا مربیتان بود. بازی زیر نظر او چطور بود؟

قبل از جام جهانی رابطه خوبی داشتیم و حتی وقتی تصمیم گرفت مرا نیمکتنشین کند و به اندازه کافی به من بازی ندهد هم رابطهمان خوب ماند. برای نسل من، او همه چیز بود. دیگو فوتبالیستی فوقالعاده بود اما به عنوان مربی شرایط متفاوتی داشت زیرا باید بیش از 20 نفر را مدیریت میکرد. میدانستیم که ترکیب آرژانتین، دیگو و جام جهانی فوقالعاده میشود اما تلاش میکردیم تمرکزمان را روی عملکردی خوب در تورنمنت بگذاریم.

* با وجود این که در سال 2014 بازنشست شدید اما سال 2017 دوباره به دنیای فوتبال برگشتید چرا که به هواداران قول داده بودید. فوتبال بازی کردن بعد از سه سال چه حسی داشت؟

دلم برای بازی کردن تنگ شده بود. حس و حال قبل از مسابقه را نمیتوانم جای دیگر تجربه کنم. تنها در 5 دیدار به میدان رفتم. برگشتن به میدان در سن 42 سالگی هم تجربه جالبی بود هم چالشی سخت چرا که مردم انتظار دارند هنوز مثل دوران 18 سالگی بازی کنید. به نظرم عملکردم بد نبود! هواداران هنوز هم از من میخواهند باز به میدان برگردم.

*سختترین وظیفهتان به عنوان مدیرعامل استودیانتس چیست؟

کاری کنم تیم عملکرد خوبی داشته باشد. در آرژانتین تغییرات تیمها زیاد است و استعدادها خیلی زود به اروپا میروند. اتکای زیادی روی فروش بازیکنانمان داریم و درست کردن تیمی با ثبات خیلی سخت است. هدفها باید بلند مدت باشد و نتیجه گرفتن زمان بر است. این روزها تاکید زیادی روی درس خواندن بازیکنانمان داریم و حضور در مدرسه برای هر کس در تیمهای پایه ما بازی میکند، اجباری است.

*چرا استودیانتس این سالها به مشکل خورده؟ چه باید کرد تا تیم مجددا مدعی قهرمانی شود؟

در سال 2019 بالاخره باز سازی ورزشگاهمان به پایان رسید. این پروژه چند سالی بود که تنها اولویت باشگاه بود و افتخار میکنم که در دوران مدیریت من انجام شد. چنین کاری در کشوری مثل آرژانتین خیلی سخت است. در حال حاضر سرمایه گذاری سنگینی روی امکانات پایهای باشگاه کردهایم و هیچ قرض و بدهی هم نداریم. حالا میخواهیم به جایگاه اصلیمان به عنوان مدعی قهرمانی برگردیم. امیدواریم در چند سال آینده این اتفاق بیافتد. با این حال کارمان اصلا آسان نیست.

*آرمین زمانی