PDF نسخه کامل مجله
چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - December 25 2024
کد خبر: ۶۶۸۵۵
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۵:۵۵
«ریکاردو کاروالیو» در گفت و گو با «فورفورتو» :

رونالدو سمبل جهانی پرتغال است

رسیدن به نقطه اوج فوتبال برای ریکاردو کاروالیو اندکی بیش از چیزی که برای سایرین طول می‌کشد، به درازا انجامید اما جلب توجه نکردن همیشه یکی از خصوصیات این بازیکن بوده است. به همین خاطر وقتی در سن 23 سالگی شانسی که منتظرش بود در پورتو به او رو کرد، این بازیکن به سرعت دست به کار شد و خودش را به عنوان یکی از بازیکنان اصلی تیم خوزه مورینیو تثبیت کرد و توانست جام‌های قهرمانی را با تیم پرتغالی بالای سر ببرد و سپس به چلسی آمد و لقب یکی از بهترین مدافعان میانی پرتغالی را به خود اختصاص داد. او یکی از مورد اعتمادترین مدافعین خوزه مورینیو بود و نزدیک به 9 سال و در سه کشور مختلف با آقای خاص همکاری کرد. او در سال 2017 و در سن 39 سالگی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد ولی تا روزهای آخر همچنان به عناوین قهرمانی می رسید و در سن 38 سالگی با تیم ملی پرتغال فاتح جام ملت‌ها شد. صحبت‌های او را در ادامه می‌خوانید:

رونالدو سمبل جهانی پرتغال است

*وقتی جوان بودید سه بار توسط پورتو به تیمهای دیگر قرض داده شدید. فکر میکردید فرصت بازی در تیم اصلی این باشگاه به شما برسد؟

در آغاز کار خیلی سختی داشتم. 6 سال در آکادمی باشگاه آمارانته در زادگاهم بودم. در آن زمان، بازیکنان این آکادمی به تیمهای بزرگ می رفتند اما حضور در پورتو برایم سخت بود زیرا در آمارانته در زمین خاکی تمرین میکردیم و تجربه بازی در زمین چمن را نداشتم . کارهای زیادی باید انجام میدادم اما در اعماق وجودم میدانستم روزی فرصت بازی به من خواهد رسید. اولین بار در سن 19 سالگی به طور قرضی به تیمی دیگر رفتم ولی گلایهای ندارم چون در زمانی به یک تیم دسته یکی قرض داده شدم که همتیمیهایم همگی به تیمهای دسته دومی فرستاده میشدند. همه چیز برایم خوب پیش رفت و سپس در فصلی به پورتو برگشتم که برای پنجمین فصل متوالی قهرمان لیگ شدیم. پورتو دو مدافع میانی مشهور داشت. آلویسیو که عالی بود و خورخه کاستا کاپیتان تیم. در طول فصل در حالی نیمکتنشین بودم که چیزهای زیادی از این دو یاد گرفتم. با این حال فصل بعد به خودم گفتم باید برای پیشرفت بیشتر بازی کنم و به همین خاطر با مربی صحبت کردم و دو فصل دیگر به طور قرضی به تیمهای دیگر رفتم.

*آیا پیروزی 4 بر یک مقابل لاتزیو در نیمه نهایی جام یوفای سال 2003 نقطه عطف دوران بازیتان بود؟

تیم لاتزیو خیلی قوی بود و بازیکنانی سرعتی و مشهور داشت. کلودیو لوپز در این تیم بود و برای من تقابل با یکی از بهترین مهاجمان آن زمان حس ویژهای داشت. توانستیم آن بازی را ببریم اما نمیتوانم بگویم برای نقطه عطف بود. در همان فصل مقابل پاناتینایکوس بازی کردیم و در خانه یک بر صفر شکست خوردیم اما در دور برگشت دو بر هیچ پیروز شدیم و نمایش خوبی داشتیم. در آن بازی مهاجم آنها را به خوبی مهار کردم و به نظرم آنجا نقطه شروع واقعی من بود.

*بازی در فینال جام یوفا سال 2003 چه حسی داشت؟

عجب مسابقهای بود. واقعا مسابقه جذابی بود. در آن زمان جام یوفا برایمان مثل لیگ قهرمانان بود. نمیدانستیم در سالهای بعد به یک فینال اروپایی دیگر هم میرسیم به همین خاطر میخواستیم از حضور در این فینال نهایت استفاده را ببریم.

*روزهای اولیه مربیگری خوزه مورینیو چطور بود؟

همیشه تحت تاثیر این موضوع بودم که او فکر میکرد میتوانم بهتر بازی کنم. به خاطر دارم بعد از بازی با پاناتینایکوس، پیشم آمد و گفت این بهترین نمایشم بوده است. بعد از بازی با سلتیک هم همین اتفاق افتاد. این کارش اعتماد به نفس زیادی به من داد. او در سال 2004 هم وقتی منچستریونایتد را با نتیجه دو بر یک شکست دادیم، همین کار را کرد. مرا کنار کشید تا بگوید بهترین بازیکن میدان بودهام. مدت زمان زیادی کنار خوزه کار کردم و کار کردن با او حس خوبی داشت زیرا بازی مرا بهتر کرد. او همیشه دوست دارد تیمهایش نسبت به بازی قبلی بهتر باشند. از باخت خوشش نمیآید و به همین خاطر همه کار میکردیم تا نتایج خوبی بگیریم.

* به عنوان مدافع قد بلندی نداشتید. چطور با این موضوع کنار آمدید؟

خیلی قد بلند نبودم اما در بازی هوایی خوب بودم و با هوش بالا میتوانستم بازی خوانی کنم. مهمتر از همه، از حضور در خط دفاع لذت میبردم. تمام مربیانی که در کنارشان کار کردم صرف نظر از تواناییهایم از من به عنوان مدافع استفاده کردند زیرا برای این پست مناسب بودم. وقتی در تیمهای پایه پورتو بودم، از مدافعین میخواستند به سرعت دفع توپ کرده و ریسک نکنند اما من این طور نبودم. آن روزها پا به توپ شدن مدافع خیلی سخت بود. مربیانم در پورتو میگفتند به عنوان مدافع لازم نیست این کار را انجام دهم اما این روزها از مدافع دقیقا همین کار را میخواهند. برخی مرا با قدم قضاوت کردند اما خوشبختانه در زمان درست، مربیان مناسبی در کنارم بودند که میدانستند میتوانم پیشرفت کنم.

*در پورتو میگفتند در تمرین اصلا خوب نیستید و حتی یک بار مورینیو به خاطر ضعیف ظاهر شدن در تمرینات شما را به خانه فرستاده است این موضوع چقدر حقیقت دارد؟

همه این حرف را میزنند و شاید باید قبولش کنم. به نظرم همیشه با انتقادات خوب کنار آمدهام. خیلیها میگویند تمرین کردنم به اندازه بازی کردنم خوب نیست و شاید حرفشان درست باشد اما به نظرم آنقدر هم بد تمرین نمیکردم. اگر در طول هفته خوب تمرین نکنید، نمیتوانید در ترکیب اصلی تیم جای بگیرید. شاید تمرکزم در مسابقات بیشتر از تمرینات بود.

*چه زمانی مورینیو از شما خواست همراهش به چلسی بروید؟

اندکی طول کشید تا انتقال من نهایی شود. به خاطر دارم اولین بازیکن خوزه در چلسی، پائولو فریرا بود که از ویتوریا به پورتو آمده بود. با تیم ملی پرتغال در یورو 2004 بودم و بعد از شکست در فینال به تعطیلات رفتم. آن زمان بود که برای اولین بار از علاقه چلسی با خبر شدم. قبل از آن صحبتهایی از رئال مادرید هم به میان آمده بود. پرز به پورتو آمد تا با مدیرعامل ما دیدار کند اما در نهایت به توافق نرسیدند.

*چطور با شرایط زندگی در انگلیس کنار آمدید؟

شاید باورتان نشود اما کنار آمدن با زندگی در مادرید در سال 2010 بسیار سختتر بود. شاید اسپانیاییها شبیه پرتغالیها باشند اما چیزی که در مورد انگلیس دوست داشتم، زود غذا خوردن بود. در اسپانیا اگر ساعت یک و نیم بعد از ظهر برای ناهار خوردن میرفتید، باید تا ساعت 2 صبر میکردید. در آن روزها زیاد با تیاگو که بازیکن اتلتیکومادرید بود بیرون میرفتم و یک بار که برای غذا خوردن رفته بودیم، مدیر رستوران تیاگو را کنار کشیده بود و خواسته بود به من بگوید آنقدر زود برای غذا خوردن به رستوران نیایم! زمانی که مردم اسپانیا شام میخوردند، بچههای من خوابیده بودند!

*مورینیو با آقای خاص نامیدن خودش در اولین مصاحبه به عنوان مربی چلسی خیلی خبرساز شد. به عنوان کسی که او را میشناسد، وقتی این حرف را زد چه فکری کردید؟

اگر میخواهید بدانید تعجب کردم یا نه، باید بگویم نه. ادعای بزرگی بود اما خوب خوزه این حرف را زده بود. از 16 سالگی در پورتو بودم و ذهنیت باشگاه همین است. به شنیدن چنین چیزهایی عادت داشتم. این روحیه را از همان روز اول به همراه خودمان به چلسی آوردیم.

*در اولین فصل حضورتان در چلسی، این تیم فقط 15 گل خورد. چطور چنین چیزی ممکن است؟

خوشبختانه عملکرد خوبی داشتم. در اولین فصلمان و در حالی که آرسنال و منچستریونایتد در لیگ برتر حکومت میکردند، قهرمان این لیگ شدیم. فتح جامی که باشگاه 50 سال بود آن را به دست نیاورده بود، مانند یک رویا بود. عصر جدیدی برای چلسی شروع شد. با این وجود توجه چندانی به آمار نداشتیم. فقط تیمی بودیم که خوب دفاع میکند. سایر بازیکنان در دفاع مشارکت زیادی داشتند و این کار ما را آسانتر میکرد. در واقع کم گل خوردنمان نتیجه کار تیمی بود.

*بازی در کنار جان تری چطور بود؟

برخی چیزها را نمیتوان توضیح داد. رابطه ما با هم خیلی خوب بود. اگر توپی را دفع نمیکرد، میدانست من این کار را میکنم و برعکس. مکمل همدیگر بودیم. بازی در کنار بازیکنی که بتوانید به او اعتماد کنید خیلی خوب است. از همان روز اول با هم جور بودیم. تری خیلی کمک کرد تا با فوتبال انگلیس تطبیق پیدا کنم. او یک مدافع فوقالعاده و رهبری واقعی بود.

* آیا مورینیو بهترین مربی است که تا به حال داشتهاید؟

شکی در این مورد وجود ندارد. 8 سال و نیم در کنار هم بودیم و لحظات خوب و بد زیادی در کنار هم داشتیم. سعی میکرد مسائل را به روش خودش حل کند و به خاطر رک بودنش از او متشکرم. وقتی در سالهای اول مربیگریاش از کسی انتقاد میکرد، هیچ کس فکر نمیکرد مساله شخصی است و خوزه قصد تخریب او را دارد. به خاطر شخصیتش به او احترام میگذاشتیم. میدانستیم که میخواهد ما را به سمت موفقیت ببرد. درک این موضوع برای داشتن موفقیتهایمان اهمیت زیادی داشت.

*به نظرتان شوت لوئیز گارسیا در نیمه نهایی لیگ قهرمانان سال 2005 مقابل چلسی از خط رد شد؟

هیچ اثباتی وجود ندارد که توپ از خط رد شده است. آنجا بودم و با اطمینان میگویم رد نشد! میدانم تایید یا رد این موضوع خیلی سخت است اما هضم آن اتفاق برایمان سخت بود چون داشتیم در اولین فصلمان با مورینیو به فینال لیگ قهرمانان میرسیدیم. نرسیدن به فینال با گلی که هیچکس ورود آن به دروازه را ندیده بود خیلی آزارمان داد. با این حال فوتبال همین است.

*شکست در فینال لیگ قهرمانان سال 2008 در ضربات پنالتی چه حسی داشت؟

خیلی سخت بود. جان تری لیز خورد و ضربهاش را از دست داد. او کسی بود که دقیقا کنارم بازی میکرد و رابطه خوبی با هم داشتیم. این طور حس کردم که انگار من ضربه را از دست دادهام اما باز هم قابل مقایسه نیست. تری بعد از آن اتفاق روزهای سختی را سپری کرد اما فوتبال همین است. همان طور که دیدید، دروازهبان به جهت مخالف پریده بود به همین خاطر اگر لیز نمیخورد، توپ گل میشد و قهرمان میشدیم. با این حال بدترین شکستی که تجربه کردم، شکست پرتغال در فینال یورو 2004 مقابل یونان در خاک خودمان بود. بازیکنان فوقالعادهای داشتیم و باید قهرمان میشدیم.

* جو رئال مادرید چطور بود؟

شرایط سختی را آنجا سپری کردم. کوچکترین اتفاق در تمرین تیم فردا صبح روی جلد روزنامهها بود و مساله را طوری جلوه میدادند انگار مشکلی بزرگ وجود دارد و وقتی در چنین تیمهایی به قهرمانی نمیرسید، شرایط پیچیدهتر هم میشود. رئالمادرید احتمالا بزرگترین باشگاه جهان است و همیشه فشار قهرمان شدن رویش وجود دارد. وقتی این اتفاق نمیافتد، انتقادات بیشتر میشود.

*آیا پهپه بیرون از زمین فوتبال آدم خوش اخلاقی است؟ چرا آنقدر در زمین بازی خشن است؟

به نظرم به این خشونت نیاز دارد تا همان بازیکن بزرگی باشد که هست. او بیرون زمین پسری ساکت است که زیاد حرف نمیزند اما در جریان بازی بسیار با تمرکز است و خشن بازی میکند اما این به آن معنا نیست که میخواهد از قصد به کسی ضربه بزند.

*بازی در کنار کریس رونالدو چطور است؟

او در طول سالهای اخیر رشد زیادی کرد و بسیار پختهتر شده است. یک چیز اما تغییر نکرده است: علاقهاش به موفقیت و حرفهایگری رونالدو. شاید مردم از او انتقاد کنند اما شکی نیست که او به عنوان فوتبالیست بزرگترین سمبل جهانی پرتغال است و خیلی سال است که در این جایگاه قرار دارد.

*شما در دوران فوتبالتان کنار فوتبالیستهای بزرگی بازی کردید. به جز رونالدو، بهترین بازیکنی که کنارش به میدان رفتید چه کسی است؟

به جز رونالدو؟ خیلی سخت است. در رده ملی، روی کاستا و لوئیز فیگو. در چلسی، دیدیه دروگبا، اسین، روبن، لمپارد و پیتر چک. لمپارد کاملترین فوتبالیستی بود که کنارش بازی کردم. در پورتو نیز دکو را انتخاب میکنم.

*دوران حضورتان در موناکو چطور بود؟ میگفتند به خاطر پول به این تیم رفتهاید...

قراردادم با رئالمادرید به پایان رسیده بود و چند گزینه داشتم که شامل تیمهای خاورمیانهای هم میشد. با این حال فکر میکردم هنوز میتوانم در بالاترین سطح بازی کنم و به این خاطر به لیگ فرانسه رفتم. اگر مسائل مالی برایم اهمیت داشت به موناکو نمیرفتم چون میتوانستم در خاورمیانه چندین برابر پول به دست بیاورم. عملا به این خاطر به موناکو رفتم زیرا میخواستم در لیگی سطح بالا بازی کنم.

*در اولین فصل حضورتان در موناکو معلوم بود امباپه تبدیل به بازیکن بزرگی میشود؟

دیدن ظهور کردن استعدادی مقل او باورنکردنی بود. رابطه خوبی با هم داشتیم و وقتی دستیار مربی مارسی بودم، مقابل پاریسنژرمن بازی کردیم. او پیش من آمد و با من خوش و بش کرد. در موناکو هر کاری میکردیم با هدف پیشرفت او بود. همیشه دوست داشت پیشرفت کند و با کمک بازیکنان اطرافش به این سطح رسید.

*بهترین مهاجمی که مقابلش بازی کردید چه کسی است؟

اگر کریستیانو رونالدو و لیونل مسی را مهاجم نوک در نظر نگیریم، بهترین مهاجم، دروگبا بود. وقتی با پورتو مقابل مارسی بازی کردیم چیزی از او نشنیده بودم و از دیدن عملکردش تحت تاثیر قرار گرفتم. او واقعا قوی و سرعتی بود.

*در سن 38 سالگی در قهرمانی پرتغال در یورو 2016 نقش داشتید...

اگر قبل از آن از فوتبال خداحافظی میکردم، این حس را داشتم که چیزی در کارنامهام کم است و باید کاری برای تیم ملی کشورم انجام دهم. کسب عنوان قهرمانی برای مردم کشورت بهترین حس است و البته وقتی میبازید نیز بدترین حس دنیا را دارید. اصلا قابل مقایسه با تیم باشگاهی نیست. وقتی یورو 2016 را به خاطر میآورم، به یاد مردم پرتغال میافتم که برای تماشای بازی ما آمده بودند تا ما را حمایت کنند و همین باعث شد باور کنیم میتوانیم تیم فوقالعاده فرانسه را در خانه خودش شکست دهیم. قهرمانی یورو بهترین اتفاقی بود که برای ما افتاد.

* بعد از آویختن کفشهایتان رو به مربیگری آوردید و در دو باشگاه مختلف دستیار آندره ویاش بواش بودید. نظرتان در مورد مربیگری چیست؟

آنقدر از قهرمانی در یورو خوشحال بودم که به فکر خداحافظی از فوتبال افتادم. خوشبختانه قبل از تصمیمگرفتن اندکی فکر کردم و با چند نفر مشورت کردم. با وجود این که تصمیمم را گرفته بودم، هنوز از سوی باشگاههای مختلف پیشنهادات خوبی به دستم میرسید و کار برایم سختتر میشد. در نهایت ویاش بواش از من دعوت کرد در چین او را همراهی کنم. تجربه فوقالعادهای برای من و خانوادهام بود و از زندگی در شانگهای لذت بردیم. در آنجا برای بازنشستگی آماده شدم چون زیاد هم بازی نمیکردم. در نهایت بیشتر اوقات در حال کمک کردن به ویاش بواش در تمرینات بودم و در نهایت تصمیم گرفتم بازی کردن را کنار بگذارم. با تیاگو صحبت کردم و گفت در کلاسهای مربیگری شرکت کنم. مدرک B و سپس A را گرفتیم. در این میان ویاش بواش به مارسی رفت و از من خواست در کادر فنیاش باشم. با توجه به حضورم در موناکو، با لیگ فرانسه آشنایی داشتم و چالش جذابی برایم بود. در فصل اول عملکرد خوبی داشتیم. تیم را دوم کردیم و به لیگ قهرمانان رفتیم. حالا همه چیز را از زاویهای جدید و نگاه یک مربی میبینم ولی اصلا کار آسانی نیست!

*آرمین زمانی