قهرمان نشدن در لیگ قهرمانان هنوز آزارم میدهد
*در سال 2009 به بایرن مونیخ رفتید اما با وجود بازیکنانی مثل ماریو گومز، میروسلاو کلوزه و لوکا تونی در خط حمله، با رقابتی شدید روبهرو شدید. قرار گرفتن در ترکیب اصلی کار سختی بود؟
قطعا. وقتی از هامبورگ به بایرن آمدم، یوپ هاینکس، مربی که مرا جذب کرده بود خیلی زود از باشگاه جدا شد و لوئیس فنخال، جانشین او، به من گفت در برنامههایش جایی ندارم. در آغاز معمولا نیمکتنشین بودم اما بعد از چند هفته فنخال دید که چقدر در تمرینات تلاش میکنم و چقدر موفقیت تیم برایم مهم است. این که در دوران اوجم بودم هم کمک زیادی کرد. به من گفت اگر به خوب تمرین کردن ادامه دهم، فرصت بازی به من هم خواهد رسید. در آغاز فکر کردم این حرف را جدی نمیزند اما در نهایت فهمیدم حرفش راست بوده است. همیشه برای این مربی احترام زیادی قائل بودم چون تلاشهای مرا دید و در نهایت نظرش را در مورد من عوض کرد. مرا هر روز تشویق میکرد که تلاش کنم و در نهایت برخی از بهترین و زیباترین لحظات فوتبالم را در کنار بایرن تجربه کردم.
*حقیقت دارد که از بچگی آرزو داشتید برای بایرن مونیخ بازی کنید؟
برای بسیاری از بچههای اهل کرواسی این یک باشگاه رویایی است زیرا باواریا تنها 500 کیلومتر از جایی که من بزرگ شدم فاصله داشت. بایرن مونیخ همیشه تیمی بسیار قدرتمند بوده است و بازیهای آنها از تلویزیون کرواسی پخش میشد. سایر بچهها هوادار بارسلونا و رئال مادرید بودند اما من همیشه بایرن مونیخ را دوست داشتم. دلیل دیگری که بابت فرصت پیوستن به این باشگاه خوشحال شدم این بود که مونیخ شهری بسیار زیبا است. سه سال حضورم در این شهر را دوست داشتم و خوشحالم که در باشگاهی فوقالعاده نقشی مهم داشتم.
*بایرن باشگاهی است که همیشه به خاطر رویکرد برندهاش شناخته میشود. آیا این فشار را روی بازیکنان نیز حس میکردید؟
بله. از همان روز اول این فشار را حس کردم. وقتی به اطرافم نگاه میکردم بازیکنانی نظیر کلوزه، گومز، لام، شواین اشتایگر، فنبومل و... را میدیدم که همگی بازیکنانی برجسته بودند. تیمی فوقالعاده داشتیم. وقتی به عنوان بازیکن بایرن مونیخ پا به میدان میگذارید، حریف از شما میترسد و به شما احترام میگذارد چرا که همه میدانند بایرن مونیخ در تمام بازیها با 100 درصد توانش پا به میدان میگذارد. آنها با همین روش قهرمانیهای زیادی به دست آوردهاند. واقعا ذهنیت برنده دارند و این شرایط حتی امروز هم ادامه دارد. بایرن سالهاست که به عنوان یکی از بزرگترین تیمهای اروپا شناخته میشود.
*در دور برگشت مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان مقابل لیون در سال 2010 هتتریک کردید. آیا آن بازی بهترین عملکردتان در پیراهن بایرن مونیخ بود؟
زدن سه گل در یک مسابقه لیگ قهرمانان اتفاقی ویژه است و همیشه در کنارتان میماند. با این حال بهترین و زیباترین لحظهای که در کنار بایرن مونیخ تجربه کردم. گلی بود که در وقتهای تلف شده در دور رفت مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان به منچستریونایتد زدم و توانستیم دو بر یک در مونیخ پیروز شویم. آن گل را هیچوقت فراموش نمیکنم. بعد از گلزنی، حس میکردم الان کل استادیوم منفجر میشود.
*با خاطرهای تلخ و شکست در فینال لیگ قهرمانان سال 2012 و از دست دادن ضربه پنالتیتان در فینال مقابل چلسی از بایرن جدا شدید...
این دومین شکست من در فینال لیگ قهرمانان هم بود چون در سال 2010 هم مقابل اینتر شکست خوردم. این موضوع هنوز ناراحتم میکند و حتی امروز هم بابتش ناراحت هستم. دو بار رسیدن به فینال لیگ قهرمانان اصلا ساده نیست و خوشحالم که در این دیدارها بازی کردم اما ناراحتی قهرمان نشدن در لیگ قهرمانان با شما میماند. هیچوقت نتوانستم فاتح این تورنمنت شوم و به همین خاطر به شدت غمگینم.
*با زسکا مسکو در جام یوفا قهرمان شدید. آیا این قهرمانی توانست قهرمان نشدن در لیگ قهرمانان را اندکی جبران کند؟
به نوعی. بالا بردن جام یوفا اتفاق خوبی بود و داشتن مدال قهرمانی لیگ قهرمانان نیز قطعا حس خوبی میداشت اما ایرادی ندارد. وقتی به فینال میرسید، هر دو تیم راهی طولانی را آمدهاند و باید یک تیم برنده و تیم دیگر بازنده شود. گاهی اوقات برخی مسائل مطابق میل شما پیش نمیروند.
*104 بازی ملی برای کرواسی انجام دادهاید. فکر میکردید به این تعداد بازی ملی برسید؟
بازی برای تیم ملی از بچگی رویایم بود. حس میکنم خوش شانس هستم که در جام جهانی 2002 برای کرواسی بازی کردم و تا سال 2015 در تیم ملی عضویت داشتم. با توجه به مصدومیتهای خوششانس بودم که توانستم انقدر در تیم ملی بازی کنم. یک بار هشت ماه و یک بار دیگر یک سال مصدوم بودم.
*اسلاون بیلیچ شما را سلطان بازیهای بزرگ توصیف کرده بود. آیا این طرز فکر در موفقیتتان تاثیر داشت؟
این در خون من است. نقطه قوت من همین بود و به من کمک کرد تا در تمام باشگاههایی که بازی کردم، بازیکن محبوب هواداران باشم. نمیتوانید همین طور به هر تیمی بروید و در آن بازی کنید. آن تیم باید بخشی از شما شود. حتی به عنوان یک نوجوان هم هر وقت تیمم میباخت گریه میکردم.
*در جریان برد سه بر دو کرواسی مقابل انگلیس در ومبلی گلزنی کردید و نگذاشتید این تیم به یورو 2008 صعود کند. آن دیدار معروف چقدر ویژه بود؟
آن زمان زیر نظر بیلیچ بازی میکردیم و به هدفمان که صعود به یورو بود رسیده بودیم. آن بازی برای ما اهمیت چندانی نداشت اما برای انگلیسیها به شدت مهم بود. آنها برای صعود به برد نیاز داشتند وگرنه روسیه به جای آنها به یورو میرفت. تیم فوقالعادهای داشتیم و توانستیم خیلی عالی بازی کنیم. ادواردو پاس فوقالعادهای به من داد و گل دوم را زدم. خیلی خوشحال بودم. البته ناراحتکننده بود که کشور بزرگی مثل انگلیس نتوانست به یورو صعود کند اما فوتبال همین است.
* وقتی کرواسی به فینال جام جهانی 2018 رسید، دستیار زلاتکو دالیچ بودید. این موضوع چقدر برایتان ارزش داشت؟
وقتی در سن 37 سالگی دست از بازی کردن کشیدم، به خودم گفتم به اندکی زمان و دوری از فوتبال نیاز دارم چون 20 سال بود که بازی میکردم اما دو یا سه ماه بعد از بازنشستگی، زلاتکو با من تماس گرفت و پرسید دوست دارم دستیارش باشم؟ مشخصا لازم نبود بیش از یک ثانیه به این پیشنهاد فکر کنم چون همیشه به تیم ملی کرواسی تعصب دارم. در روسیه خیلی به ما خوش گذشت و برای من هم تجربهای متفاوت بود. وقتی بازی میکنید زیاد توجهی به اتفاقات کنار زمین ندارید. خوشحالم که توانستم در آن موفقیت بزرگ تیم ملی کرواسی نقشی داشته باشم.
* اصلیترین تفاوت اولیچ بازیکن و اولیچ مربی چیست؟
تفاوت فراوانی بین بازی کردن و مربیگری است. به عنوان بازیکن فقط باید نگران خودتان باشید و خوب بازی کنید. به عنوان مربی باید به تمام تیم فکر کنید. حتی باید به بازیکنانی که در ترکیب اصلی نیستند هم فکر کنید و جو خوبی در تیم بسازید. بدون جو خوب به هیچ موفقیتی نمیرسید. برای نتیجه گرفتن به روحیه خوب بازیکنان نیاز دارید. به نظرم مربی بسیار بیشتر نسبت به بازیکنان فکر میکند.
* کدام مربیان در طول دوران حرفهای بیش از بقیه رویتان تاثیر داشتند؟
باید نام فنخال را بیاورم. با او شروع سختی در بایرن داشتم اما لوئیز مردی بود که واقعا پای حرفش ایستاد. به من گفت اگر آنقدر خوب کار کنی بازی خواهی کرد. اندکی بعد با برخی از بازیکنان به مشکل خورد. او مربی خوبی است اما میخواهد تمام تصمیمات را خودش بگیرد. شاید به همین خاطر هم برای باشگاه مناسب نبود اما شخصا برای من او یک مربی برجسته بود.
*آرمین زمانی