پر کردن جای فرگوسن ماموریتی غیرممکن بود
*بزرگ شدن در یک خانواده پرجمعیت چه حسی داشت؟
خانهمان همیشه شلوغ بود اما همیشه میخندیدیم و همدیگر را دوست داشتیم. سه نفره روی یک تخت میخوابیدیم و کسی هم گلایهای نداشت. خانهای پر سر و صدا و دوست داشتنی داشتیم.
*در آغاز دوران فوتبالتان یک دوره کوتاه ناموفق در ایتالیا داشتید. چه اتفاقی افتاد؟
با افتخار میگویم که در ایتالیا تبدیل به یک بازیکن حرفهای شدم و برای دو باشگاه در این کشور به عنوان مهاجم به میدان رفتم. وقتی به تیم دسته سومی مارسالا رفتم و نامم را پشت پیراهن این باشگاه دیدم، قسم میخورم که بهترین لحظه زندگیام را تجربه کردم. دیگر یک فوتبالیست حرفهای شده بودم.
*چه شد که شروع به بازی در پست مدافع کناری کردید؟
ساندرو سالویونی، مربی باشگاه نیس بود. او فردی با شخصیت بود که حرفهایش را رک میزد و به من گفت خودخواه هستم. یک بار وقتی در ترکیب جای نگرفتم خیلی عصبانی بودم و رفتم و ماشینش را خط انداختم.(میخندد) برای مدتی از سالویونی متنفر بودم اما او خیلی واضح توضیح داد که چرا جایی در تیمش ندارم و حق هم با او بود. او بود که به من یاد داد از ایده بازی در پست مدافع کناری نترسم. با این وجود تا زمان پیوستن به منچستریونایتد هنوز هم خودم را یک مهاجم میدانستم. به خاطر مصدوم شدن مدافعمان یک بار در آن پست بازی کردم و عملکرد خوبی داشتم. مربی به من گفت در بازی بعد هم آنجا بازی کن و گفتم نه و مربی هم گفت در آن صورت اصلا بازی نخواهی کرد. به همین خاطر در پست دفاع چپ بازی کردم. او مربی خوبی برای من بود و این روزها متاسفم که ماشینش را خط انداختم.
*در سال 2004 موناکو تیمی فوقالعاده داشت...
تیم خوبی داشتیم. ژولی، مورینتس و... بازیکنانی جوان در تیم ما بودند که بدون هیچ فشاری بازی میکردند. دیدیه دشان همیشه میداند تیمش را چطور بچیند. اگر بازیکنی در حد استانداردهایش ظاهر نمیشد، اصلا از این نمیترسید که بهترین هافبک یا مهاجم تیم را کنار بگذارد. آن روزها اعتماد به نفس زیادی داشتم. یک بار قرار بود مقابل رئال مادرید بازی کنیم و خبرنگاری از من پرسید بازی مقابل زیدان و روبرتو کارلوس چه حسی دارد؟ به او گفتم از زیدان و روبرتو کارلوس بپرسد بازی مقابل پاتریس اورا چه حسی دارد(میخندد) دشان خیلی از این ماجرا ناراحت شد و گفت این حرفها تیم را تحت فشار میگذارد و اعتماد به نفس بیش از حد دارم اما من به تیممان اعتماد داشتم. در نهایت هم توانستیم به فینال لیگ قهرمانان برسیم! باورکردنی نبود. ناگهان به خودمان آمدیم و دیدیم باید در فینال مقابل پورتو بازی کنیم. بدون بازی در آن تیم، دوران حرفهای امروزم را نداشتم.
*شروع خوبی در منچستریونایتد نداشتید. وفق پیدا کردن با شرایط الدترافورد سخت بود؟
خیلی سخت بود. نمانیا ویدیچ هم همزمان با من به یونایتد آمده بود و شرایط سختی را تجربه میکرد. مدیر برنامههایم به همراه همسرش برای تماشای اولین بازی من در منچستریونایتد به ورزشگاه آمد و قرار بود به حضور من در تیم افتخار کند. او مرا از دسته سوم ایتالیا به منچستریونایتد رسانده بود اما در نهایت سه بر یک به منچسترسیتی باختیم. بعد از بازی حس خیلی بدی داشتم. به خصوص بعد از صحبتهایی که فرگوسن با من کرده بود. مدیر برنامههایم گفت فکر میکنم با آوردنت به منچستریونایتد اشتباه بزرگی مرتکب شدهام و فکر نمیکنم اینجا موفق شوی و پیراهن این باشگاه بیش از حد برایم بزرگ است. حرفهایش خیلی دردناک بود اما به من انگیزه داد تا خلاف حرفهایش را ثابت کنم. شرایطم بدتر هم شد. در یک بازی در تیم ذخیرههای یونایتد تعویض شدم! اما به تدریج شرایط بهتر شد. در فصل بعد در اولین بازی لیگ مقابل فولام بازی کردم و 5 بر یک پیروز شدیم.
* آیا در فینال لیگ قهرمانان 2008 میترسیدید شکست در فینال سال 2004 برایتان تکرار شود؟
در لحظاتی که ضربات پنالتی زده میشد، به هیچ چیز فکر نمیکردم اما بعد از مسابقه به این فکر کردم که چقدر به شکست خوردن در یک فینال دیگر نزدیک بودم. هیچوقت باور نمیکردم یک بازیکن بتواند ضربه پنالتیاش را از دست بدهد تا این که خودم در سال 2003 در دیدار زیر 21 سالههای فرانسه مقابل پرتغال یک ضربه پنالتی را از دست دادم. حس خیلی بدی داشتم و تصمیم گرفتم دیگر پنالتی نزنم. با این وجود یک بار هم برای منچستریونایتد پنالتی زدم و آن را هم از دست دادم.(میخندد) انگار در ضربات پنالتی نفرین شده بودم.
*رابطهتان با نمانیا ویدیچ چطور بود؟ حقیقت دارد که یک بار با هم درگیر شدید؟
رابطه خوبی با هم داشتیم چون هر دو در یک زمان به یونایتد آمده بودیم. جفتمان مشکلات مشابهی را تجربه میکردیم و ویدیچ شخصیت بزرگی داشت. دوست داشت مردم را تحت تاثیر قرار دهد. یک بار دیوید مویس به ویدیچ گفت خوب بازی نکرده است و ویدیچ گفت رافائل و من بیش از حد در حملات شرکت کرده و او را با مهاجم حریف تنها گذاشتهایم. گفتم چرا دارد در مورد من حرف میزند و او هم عصبانی شد. رفتم سمت او و مویس آمد و بین ما قرار گرفت. مویس مرا به دفترش برد و گفت این چه کاری بود؟ تو معمولا پسر خوبی هستی باید قول بدهی کار اشتباهی نکنی و گرنه جریمه خواهی شد و اگر تو و ویدیچ دعوا کنید باید تصمیمی جدی در مورد هر دوی شما بگیریم. میخواستم بعد از تمرین منتظر ویدیچ بمانم اما او به خانهاش رفت و دیگر اتفاقی نیفتاد. با وجود این که در کنار هم بازی میکردیم، او سه ماه با من حرف نزد و در نهایت ریو فردیناند جایش را با او عوض کرد تا در کنار من بازی کند. سپس یک روز بعد از بازی ویدیچ با من دست داد و گفت خوب بازی کردی.
*بهترین بازیکنی که مقابلش بازی کردهاید کیست؟ بازیکنی بود که از بازی مقابلش بترسید؟
وقتی بازی میکردم، خودم بزرگترین دشمن خودم بودم. با این حال بازیهای سختی را مقابل آرون لنون و جیمز میلنر تجربه کردم. بازی مقابل میلنر خیلی سخت بود چون من یک مدافع جلو زن بودم و او بازی مرا خراب میکرد. از بازی مقابل میلنر تنفر داشتم. بیشتر از من دفاع میکرد و این در حالی بود که اصلا مدافع نبود! بیش از هر کس دیگری که مقابلش بازی کردهام سخت کوش بود. وقتی توپ به من میرسید هیچ فرصتی نداشتم چون میلنر همیشه آماده بود توپ را از من بگیرد. حتی وقتی پا به توپ نبودم هم دنبالم میدوید.
*شما در دیدار معروف فرانسه مقابل ایرلند که تیری هانری با دست گل زد حاضر بودید. چه خاطرهای از آن بازی دارید؟
خیلی در مورد آن بازی از من سوال میشود. اول از همه باید بگویم در جریان بازی متوجه نشدم که هانری مرتکب خطای هند شده است. وقتی دیدم بعد از بازی با وجود صعود به جام جهانی هیچ کس خوشحالی نمیکند فهمیدم اتفاقی افتاده است و بعد فهمیدم هانری هند کرده است. واقعا بابت رفتار رسانههای فرانسه با تیری ناراحت شدم.
*فرانسه در آن سال جام جهانی فاجعهباری را تجربه کرد. دوست داشتید ایرلند به جای شما به جام جهانی میرفت؟
شاید این کارمای همان هند بود که جامجهانی برایمان بد پیش رفت. شاید بهتر بود ایرلند صعود میکرد. جامجهانی آفریقا برای همه ما بد بود. جر و بحث داخل رختکن از کنترل خارج شد و هیچکس به تاثیر عکسهایی که از ما منتشر شد که حاضر نبودیم تمرین کنیم، فکر نکرد. فکر میکردیم حرفمان را بر کرسی نشاندهایم و به کارمان ادامه خواهیم داد اما نه. یک افتضاح کامل بود.
*تیم ملی فرانسه دوران شما با آن همه بازیکن با استعداد حتما باید به قهرمانی در یک تورنمنت میرسید. آیا از این بابت ناراحت نیستید؟
مربی مناسبی نداشتیم. شاید این حرفم غیرمنصفانه به نظر برسد اما نیاز به مربی داشتیم که بتواند آن همه بازیکن با استعداد را مدیریت کند. اگر دیدیه دشان در آن زمان مربی ما بود، مطمئنم شرایط به شکل متفاوتی پیش میرفت.
*نظرتان در مورد اتفاقی که با لوئیز سوارز افتاد چیست؟
الان دیگر بابتش ناراحت نیستم اما خیلی طول کشید تا بعد از آن اتفاق شرایط آرام شود. سالها بعد در فینال لیگ قهرمانان با پیراهن یوونتوس مقابل او و بارسلونا قرار گرفتم و با هم دست دادیم و برای هم آرزوی موفقیت کردیم. باشگاه لیورپول سالها بعد بابت آن اتفاق از من عذرخواهی کرد و از این بابت متشکرم. نمیدانم سوارز واقعا نژادپرست است یا نه اما حرفی که آن روز به من زد قطعا نژادپرستانه بود و به همین خاطر هم او را محروم کردند.
* چه حسی داشت که در بازی پایانی فصل 12-2011 منچسترسیتی جام قهرمانی را از چنگتان در آورد؟
ما مقابل ساندرلند بازی میکردیم و به بازیکنان گفتم که میتوانم جام قهرمانی را در دستانم تصور کنم. وقتی بازی تمام شد، فکر میکردیم قهرمان شدهایم اما 25 ثانیه بعد هواداران ساندرلند شروع به شادی کردند. هیچوقت نحوه شادی هواداران ساندرلند را فراموش نمیکنم. جوری خوشحال بودند انگار آنها قهرمان شدهاند.
*این اتفاق چقدر بر انگیزههایتان در فصل بعد تاثیر داشت؟
خیلی زیاد. درس خوبی برای ما شد. دنی ولبک در رختکن گریه میکرد و برخی از بازیکنان واقعا احساساتی شدند. مربی به ما گفت می خواهد صدای خوشحالی هواداران ساندرلند را بشنویم و این دردی که داریم را به خاطر بسپاریم. بعد گفت: سال بعد ما قهرمان میشویم. میدانستم اگر ثبات به تیم بگردد، با اختلاف امتیاز زیاد قهرمان میشویم. خرید رابین فن پرسی کمک زیادی کرد و سال بعد با اختلاف زیاد قهرمان شدیم.
*رابطه بسیار خوبی با پارک جی سونگ و کارلوس توز داشتید. آیا هنوز هم با آنها در ارتباطید؟
آنها بیشتر از یک دوست ساده هستند. پارک جی سونگ پدر خوانده پسرم است. دائما با توز در ارتباطم. آنها مانند برادرانم هستند. زیبایی منچستریونایتد همین است. میتوانید در آن واحد بازیکنی از آرژانتین، یک فرانسوی و یک بازیکن از کره جنوبی را در رختکن خود داشته باشید.
*کدام بازیتان را بیشتر از بقیه دوست دارید و چرا؟
اگر فقط بخواهم یک بازی را انتخاب کنم، بازی با بارسلونا در سال 2008 در الدترافورد را انتخاب میکنم. پل اسکولز گلی فوقالعاده زد. ورزشگاه جوی فوقالعاده داشت. بارسا فقط باید یک تساوی میگرفت تا به مرحله بعد برود و دائما به خودم میگفتم اگر آنها گل بزنند کارمان تمام است. در نهایت تا لحظه سوت پایان بازی دوام آوردیم و جو ورزشگاه باورنکردنی بود. تنها باری که شرایطی مشابه را تجربه کردم دیدار مقابل منچسترسیتی در سال 2009 بود که 4 بر 3 برنده شدیم و مایکل اوون آن گل دیرهنگام را زد.
*چرا دیوید مویس بعد از سر الکس فرگوسن روزهای سختی را تجربه کرد؟
هر مربی جای او میآمد هم کار سختی داشت. بازیکنان هم برای پذیرش او آماده نبودند. هیچ راهی وجود نداشت که دیوید مویس بتواند در الدترافورد موفق شود. او از روز اول در منچستر ماموریتی غیرممکن داشت. دیوید را دوست داشتم و برایش جنگیدم.
*در یوونتوس رابطه خوبی با پوگبا داشتید. وقتی مردم از پوگبا انتقاد میکنند چه حسی دارید؟
شنیدن این که مردم از پوگبا انتقاد میکنند ناراحت کننده است چون شنیدن این که کسی از برادرتان انتقاد میکند دردآور است. هنوز هم خیلی با هم صحبت میکنیم و حامی او هستم. او بازیکن بزرگی است و شاید برخی نمیتوانند درک کنند او چرا آنقدر برای فرانسه خوب بازی می کند ولی در منچستریونایتد به همان اندازه خوب نیست. او باید این مشکل را برطرف کند و عشق بیشتری به هواداران بدهد و هواداران هم در جواب او بیشتر به پوگبا علاقه نشان میدهند. به نظرم برخی از اسطورههای باشگاه خیلی به او سخت میگیرند و این موضوع را دوست ندارم.
*شکست در فینال یورو 2016 در خاک فرانسه چقدر ناراحت کننده بود؟
خیلی دردآور بود. در آن تورنمنت خیلی تلاش کردیم. میدانستم آخرین حضورم در یک تورنمنت معتبر است و حس میکردم یک رهبر کامل برای تیم هستم و میتوانم بهترین بازی را از همه بگیرم و انرژی خودم هم از دست نرود. روز قبل از فینال با دشان حرف زدم و گفت پاتریس قهرمان میشویم. در فینال بازی خوبی داشتیم اما موقعیتهای زیادی را از دست دادیم. در وقت استراحت بین دو نیمه دشان باز هم میگفت مشکلی پیش نمیآید اما گفتم نه داریم خیلی موقعیت از دست میدهیم. پرتغال گلی عجیب زد آن هم توسط بازیکنی که حتی در تیم باشگاهیاش هم بازی نمیکرد. این موضوع قلب ما را شکست.
*آیا بابت درگیری با هوادار مارسی پشیمان نیستید؟
دوست ندارم خشونت به خرج دهم اما او مرا میمون خطاب کرد و بچههایم را تهدید کرد. کاری کردم که در آن زمان حس میکردم درست است. یک انسان هستم و بینقص نیز نیستم. گاهی اوقات مردم مرا الگو قرار میدهند اما این چیزی نیست که بخواهم.
*دوست داشتید دوران بهتری را در وستهام سپری کنید؟
هم بله و هم نه. این فرصت را داشتم که بمانم اما نمیدانستم چه اتفاقاتی در جریان است. تیری هانری به من گفت: پاتریس داری چی کار میکنی؟ آنجا بدون دستمزد تمرین میکردم. چند روز در خانه تمرین کردم و حس خوبی داشتم و به این نتیجه رسیدم که میتوانم بدون هر روز بازی کردن هم زندگی خوبی داشته باشم.
*ترجمه از آرمین زمانی