بازیکن ویارئال بودم اما لیورپول را تشویق میکردم
*حضور در تیمهای پایه بارسلونا و لاماسیا چه حسی داشت؟
وقتی در 13 سالگی خانه را به مقصد لاماسیا ترک کردم، پدرم گفت اهمیتی ندارد در پایان فوتبالیست شوم یا نه اما اطمینان دارد که چیزهای لازم را در این آکادمی خواهم آموخت. خوشبختانه رویایم به واقعیت بدل شد و توانستم برای بارسلونا بازی کنم. تعداد کمی از بازیکنان لاماسیا میتوانند به تیم اصلی برسند و من یکی از آن بازیکنان خوششانس بودم.
*با توجه به این که پدرتان برای آبی و اناریپوشان بازی کرده بود، آیا در بارسلونا احساس فشار میکردید؟
این موضوع همیشه اندکی فشار مضاعف رویم ایجاد میکرد. این موضوع را حالا با پدرم تجربه میکنم. کار برای او آسانتر نخواهد بود اما شاید باعث شود سریعتر رشد کند. لوکا میتواند زودتر از هم سن و سالان خودش بالغ شود.
*آیا از اشتباه پدرتان در فینال جام اروپا خبر داشتید؟
در این باره به من گفته بود. گفت این مسائل اتفاق میافتد پس با آن کنار بیا زیرا باید از آن گذر کنی. این بخشی از کار ما است. این مسئولیتی است که دروازهبانها قبول میکنند. قبول چنین مسئولیتی زیبا است. اگر بتوانید با فشار آن کنار بیایید و اشتباهاتتان را به سرعت فراموش کنید، دروازهبانی پستی دوست داشتنی است.
* چه خاطرهای از بازی مقابل لیورپول در پیراهن بارسلونا در نیمه نهایی جام یوفای فصل 01-2000 دارید؟
جو فوقالعادهای در آنفیلد حاکم بود و زیباترین شب تمام دوران حرفهای من محسوب میشد. تنها 18 سال داشتم. در دور رفت به تساوی بدون گل رسیده بودیم. سپس گری مکآلیستر در آنفیلد گلزنی کرد و یک بر صفر شکست خوردیم اما هواداران جایگاه کاپ در نهایت مرا تشویق کردند. من هم جواب محبت آنها را دادم و از همان موقع از جو آنفیلد خوشم آمد. این سیگنالی در مورد آینده بود.
*فکر میکردید روزی برای لیورپول بازی کنید؟
هر بازیکنی که یک بار در آنفیلد بازی کرده باشد، این فکر به ذهنش میرسد. تجربه آن جو و داشتن شانس برای بازی کردن برای این هواداران چیزی است که به آن افتخار میکنم.
* چه حسی داشت که در سن 18 سالگی برای اولین بار برای بارسا بازی کردید؟
خیلی جوان بودم و موهای زیادی داشتم! از بچگی طرفدار بارسلونا بودم و بازی برای این تیم مانند تحقق یک رویا بود. در آن زمان آنها به دروازهبانی نیاز داشتند که شبیه ایکر کاسیاس باشد. او هم یک سال قبل به تیم اصلی راه پیدا کرده بود و دائما مرا با او مقایسه میکردند اما بارسلونا در آن روزها شرایط خوبی نداشت. برای کسب جایگاه چهارمی تلاش میکردیم و اگر بخواهم صادق باشم، هنوز برای آن چالش آماده نبودم. باید پختهتر میشدم و این اتفاق با رفتن به ویارئال برایم افتاد.
* ترک بارسا به مقصد ویارئال برایتان سخت نبود؟
خیلی سخت بود. یکی از بزرگترین جر و بحثهایی که با پدرم داشتم سر همین موضوع بود چون او باور داشت که باید در بارسلونا بمانم. با این وجود فقط میخواستم بازی کنم. آنها به تازگی روبرت انکه را گرفته بودند و به من گفتند که باید انتخاب کنم دروازهبان سوم باشم یا به باشگاهی دیگر بروم. تنها یک جواب وجود داشت و آن بازی در ویارئال و ادامه پیشرفتم در باشگاهی بود که هنوز از اعماق قلبم دوستش دارم.
* بعد از جدایی شما، بارسا دوران خوبی را تجربه کرد. دوست نداشتید در این دوران در تیم حضور میداشتید؟
فرد صادقی هستم. در آن زمان آماده نبودم و راهی وجود نداشت بتوانم عضوی از آن تیم باشم. نمیدانم، شاید اگر عضو آن تیم میماندم، نتایج تیم بد میشد! بابت جدایی از بارسلونا پشیمان نیستم.
* از دوران حضورتان در ویارئال لذت بردید؟
واقعا حس میکردم بخشی از این تیم هستم و توانستیم به نیمه نهایی جام یوفا برسیم. به روزهایم در ویارئال افتخار میکنم. این حس را داشتم که اگر چه دو قدم به عقب برداشتم اما سپس 5 قدم به سمت جلو رفتم و وقتی زمان رفتن به لیورپول رسید، آماده بودم.
* گرفتن جای یرزی دودک آن هم تنها چند هفته بعد از درخشش این دروازهبان در فینال لیگ قهرمانان 2005، برایتان عجیب نبود؟
وحشتی نداشتم. به خودم اطمینان داشتم و میدانستم رافا بنیتز مرا میخواهد. اسکات کارسون، کریس کریکلند و یرزی دودک همگی در آن فصل بازی کرده بودند و مشخص نبود انتخاب اول بنیتز کیست. رافا بارها با من تماس گرفت تا بگوید مرا میخواهد. خیلی پافشاری کرد. وقتی چیزی بخواهد، هرکاری میکند تا به آن برسد. اعتماد مربی به شما سیگنالی است که باید به آن باشگاه بروید. قراردادم در اواخر آوریل ثبت شد و در فینال لیگ قهرمانان آن سال اگر چه بازیکن ویارئال بودم، لیورپول را تشویق میکردم! اگر لیورپول شکست میخورد، فصل بعد باید به جام یوفا میرفت و من تشنه حضور در لیگ قهرمانان بودم.
* در اولین فصل حضورتان در لیورپول با 11 کلینشیت پیاپی رکوردشکنی کردید. در این مورد چه حسی داشتید؟
شروع مطمئنی داشتم. تیم رافا فشرده بازی میکرد و شکست دادنش کار سختی بود. گلهای خیلی کمی میخوردیم. خوششانس بودم که پشت سر سمی هوپیا و جیمی کرگر بازی میکردم. آنها زوج دفاعی فوقالعادهای بودند. احتمالا بیشترین نقش در آن کلینشیتها را این دو نفر داشتند. به نظرم فرهنگ جدیدی را به عنوان دروازهبان به انگلیس آوردم زیرا در آن زمان در انگلیس دروازهبانها بازی با پای خوبی نداشتند. نمیتوانم توصیف کنم بازی در آنفیلد چه حس خوبی داشت. باید حتما آن را تجربه کنید تا صحبتهایم را بفهمید.
*آیا فینال اف ای کاپ 2006 توانست با درخشش جرارد از بدترین روز عمرتان به بهترین روز تبدیل شود؟
احتمالا بله. دو اشتباه بد کردم. به نظرم گل سوم آنها اشتباه بدی نکردم اما در مجموع عملکرد خوبی نداشتم. در نیمه دوم میلرزیدم. وقتی جرارد بازی را به تساوی کشید، خیالم خیلی راحت شد و پیش خودم فکر کردم حالا یک شانس دیگر دارم. دیگر نباید اشتباه کنم. در دقیقه 119 یکی از بهترین مهارهای عمرم را انجام دادم. بعد از آن اعتماد به نفسم برای ضربات پنالتی خیلی بالا بود. یک فصل قبل از 9 پنالتی 7 ضربه را مهار کرده بودم و پیش خودم فکر میکردم اگرچه در جریان بازی خوب نبودم اما حالا وقت درخشش است. خوشبختانه همه چیز خوب پیش رفت.
*بعد از قهرمانی در جام به جرارد چه گفتید؟
گفتم واقعا از تو متشکرم. او مرا نجات داد. اگر چه فصل خوبی را سپری کرده بودم اما اگر در آن جام قهرمان نمیشدیم، شرایط خیلی متفاوت میشد. بسیار متفاوت.
*حقیقت دارد که در آغاز فصل 07-2006 قصد ترک لیورپول را داشتید؟
چندین ماه تردید داشتم. لیورپول شهر فوقالعادهای است اما خیلی سرد بود. من از اسپانیا میآمدم و عادت کردن به آب و هوای این شهر برایم آسان نبود اما با رافا صحبت کردم و گفت: درست است فصل را خوب شروع نکردهای اما هنوز به طور کامل به تو اطمینان دارم. آیا در اسپانیا این حمایت از سوی هواداران و رسانهها را خواهی داشت؟ کاملا حق با او بود.
*رقابت بین لیورپول و چلسی چقدر شدید بود؟
فصلی 10 بار با هم بازی میکردیم! احتمالا بزرگترین رقیبمان بودند و با توجه به گل شبح که در نیمهنهایی سال 2005 به ثمر رسیده بود، رقابت بین دو تیم بسیار شدیدتر شده بود اما توانستیم در سال 2007 هم مجددا آنها را شکست دهیم. احتمالا بهترین شبم در آنفیلد بود. دیگر هیچوقت چنین جو را تجربه نکردم. با یک گل در استمفوردبریج شکست خورده بودیم اما در آنفیلد با یک گل پیروز شدیم. خیلی خوب بازی کردم و حس کردم اتفاقی مهم در انتظارم است. یک بار دیگر خوششانس بودم که توانستم در ضربات پنالتی دو توپ را مهار کنم.
*بعد از پیروزی مقابل چلسی و وقتی به خانه آمدید متوجه سرقت از منزلتان شدید...
بله، شب عجیبی بود. به خانه که رسیدم فهمیدم از خانه دزدی شده. تمام شب را در کنار پلیس بودم. خیلی خوشحالم که آن شب کسی خانه نبود و فقط از منزلم دزدی شد.
*شکست در فینال لیگ قهرمانان 2007 چقدر ناراحتکننده بود؟
خیلی سریع اتفاق افتاد. هنوز متوجه نشده بودم در فینال لیگ قهرمانان هستم. شاید چون فشار زیادی رویم بود. در آن زمان فکر میکردم در فینالهای فراوان دیگری در لیگ قهرمانان حاضر خواهیم شد اما تنها در همان یک فینال بازی کردم. به نظرم آن شب ما بهتر بودیم اما شکست خوردیم.
*بعد از اتفاقی که برای پدرتان در فینال جام اروپا افتاد، دوست داشتید این جام را به خاطر او فتح کنید؟
برای خودم، همتیمیهایم، برای پدرم. بگذارید این طور بگویم. جام اروپا به خانواده رینا یک جام بدهکار است. حالا که پدرم و من نتوانستیم آن را فتح کنیم، شاید پسرم بتواند این جام را بالای سر ببرد. لوکا برای تیمهای پایه لاتزیو دروازهبانی میکند و امیدوارم پا جای پای پدر و پدربزرگش بگذارد.
* با قهرمانی در سه تورنمنت به همراه تیم ملی اسپانیا، کارنامه ملی پرباری داشتید...
بله، یک رویا را محقق کردیم. خوششانس بودم به نسلی تعلق داشتم که مردم کل کشور را خوشحال کرد. زیاد بازی نکردم با این حال خودم را بازیکن مهمی میدانم چون تیم بسیار منحصر به فرد و متحد بود. به مدت 14 یا 15 سال برای تیم ملی به میدان رفتم و فکر نمیکنم لیاقت پوشیدن تیم ملی را نداشته باشم.
*در حالی که فابرگاس هنوز بازیکن آرسنال بود، در جشن قهرمانی جام جهانی پیراهن بارسلونا را به او دادید...
کارلس پویول و جرارد پیکه مقصر آن اتفاق هستند نه من! به من گفته بودند آنها هم قرار است این کار را بکنند. به خاطر دارم هواداران آرسنال خیلی ناراحت شدند و اگر چه عذرخواهی کردم اما تقصیر من نبود!
* به نظرتان لایق فرصت بیشتر نبودید تا ثابت کنید میتوانید دروازهبان اول تیم ملی اسپانیا باشید؟
نه. در سال 2006 شرایط میتوانست به شکلی متفاوت پیش برود. در ایرلند شمالی بازی میکردیم و لوئیس آراگونس در فکر بازی دادن به من بود چون ایکر کاسیاس در آن دوران روزهای خوبی نداشت و من خیلی خوب بودم. آن دوره بیش از هر وقت دیگری در آستانه تبدیل شدن به دروازهبان شماره یک تیم بودم اما خوشحالم که در کنار ایکر و ویکتور والدس بودم. هر دوی آنها دروازهبانانی بزرگ بودند. تنها 11 بازیکن میتوانند به میدان بروند و برای تیم ملی باید بهترین بهترینها بازی کنند. قبول این موضوع هیچوقت برایم سخت نبود. همیشه دوست داشتم تواناییهایم را نشان دهم و با ایکر رقابت کنم تا هر دوی ما باز هم پیشرفت کنیم.
*آیا سخنرانی مشهور رافا در ژانویه لیورپول را مسیر قهرمانی فصل 09-2008 خارج کرد؟
نه، او در مورد چند حقیقت صحبت کرد. حق با او بود. در ژانویه 6 یا 7 امتیاز از دست دادیم و همین برایمان گران تمام شد اما ربطی به کنفرانس رافا نداشت. در تمام فصل تنها 2 بار شکست خوردیم و 86 امتیاز کسب کردیم اما در نهایت موفق نشدیم. باور نکردنی بود اما منچستریونایتد هم در آن فصل فوقالعاده ظاهر شد. ما تمام تلاشمان را کردیم اما موفق نشدیم.
* علاقه آرسنال به جذب شما در تابستان 2010 چقدر جدی بود؟
آنها 25 میلیون پوند پیشنهاد دادند که در آن زمان برای یک دروازهبان خیلی زیاد بود. باشگاه مسیر تازهای در پیش گرفته بود اما در نهایت تصمیم گرفت این پیشنهاد را رد کند. مالکان جدید میخواستند بازیکنان بزرگ تیم را نگه دارند و به من و فرناندو تورس اجازه جدایی ندادند. سه ماه قبل از این اتفاقات قراردادم را به مدت 5 یا 6 فصل تمدید کرده بودم و ماندن برایم لذت بخش بود اما شرایط بعد از جدایی رافا تغییر کرد.
* مشکل تیم زیر نظر روی هاجسون چه بود؟
نمیدانم. موفق نشدیم. در پایان فصل دیگر هیچ هدفی نداشتیم و برای کسب هیچ جامی بازی نمیکردیم که خیلی ناراحت کننده بود.
* چرا تصمیم به ترک آنفیلد گرفتید؟
فکر میکردم زمانش رسیده است. وقتی والدز میخواست بارسلونا را ترک کند، در آستانه بازگشت به بارسلونا بودم. همه توافقات انجام شده بود. با براندان راجرز صحبت کردم و گفتم از حضور در این باشگاه خوشحالم و اگر همه چیز آن طور که باید پیش برود و اگر تو بخواهی، قراردادی جدید امضا میکنم اما اگر بارسلونا پا پیش گذاشت باید به جدایی من کمک کنی زیرا این موقعیت بزرگی است. با هم توافق کردیم و به نظر میرسید به بارسلونا برمیگردم اما ناگهان همه چیز متوقف شد چون والدز تصمیم گرفت بماند. لیورپول مینیوله را گرفت. این کار از نظر مالی فشار زیادی به باشگاه وارد کرد و مجبور شدند مرا قرض دهند. مساله ناراحت کننده این است که تا روز آخر نمیدانستم باشگاه با ناپولی به توافق رسیده است. مردم خودشان تصمیم میگیرند و باید درک کنید که گاهی اوقات دوست دارند از بازیکنانی دیگر استفاده کنند. از نحوه پیش آمدن اتفاقات ناراحت شدم.
* در دوران حضورتان در ناپولی با دیگو مارادونا دیدار کردید؟
بله. مارادونا در ناپولی خیلی محبوب بود. قبل از بازی مقابل رئال به رختکن آمد و گفت برای مردم این شهر بجنگیم و نباید از چیزی بترسیم. با ناپولی 91 امتیاز کسب کردیم اما دوم شدیم اما در مجموع از حضور در این تیم واقعا لذت بردم.
* بازی در بایرن مونیخ زیر نظر پپ گواردیولا، همتیمی سابقتان چه حسی داشت؟
اگر بخواهم صادق باشم، در مونیخ زیاد بازی نکردم. چیزهای زیادی یاد گرفتم اما حس میکنم میتوانستم نقش بیشتری در آن باشگاه داشته باشم. میدانستم قرار نیست مانوئل نویر را به چالش بکشم. میدانستم برای چه چیزی آنجا هستم اما بازی نکردن مقابل تیمهای دسته دویی در جام حذفی چیزی بود که انتظارش را نداشتم.
* دوران حضورتان در استونویلا چطور بود؟
سقوط نکردن با این تیم یکی از بزرگترین دستاوردهای من است زیرا انتظارات زیادی وجود داشت. تا به این باشگاه آمدم، مسابقات به خاطر کرونا متوقف شد. بعد مدتی بازی نکردم و سپس جایگاهم را پس گرفتم و به تیم کمک کردم از 4 بازی آخر 8 امتیاز بگیرد. واقعا شرایط این تیم برایم مهم بود. دستاورد بزرگی بود.
* در آستانه 40 سالگی هستید و هنوز در بالاترین سطح بازی میکنید. رازتان چیست؟
کاری که میکنم را واقعا دوست دارم. سال گذشته به عنوان دروازهبان جایگزین آمدم اما به خاطر کرونا گرفتن دروازهبان اصلی درون دروازه قرار گفتم. عملکردم خوب بود و مربی تصمیم گرفت در ادامه فصل به من بازی دهد. فوتبال و دروازهبانی را دوست دارم. باید خودتان را وقف این کار کنید. میتوانید چندین سال خوب باشید اما تضمینی وجود ندارد 20 یا 23 سال عالی باشید. کار آسانی نیست. نمیدانم چقدر دیگر میتوانم بازی کنم. شاید چند فصل دیگر هم بازی کنم و بعد زمان خداحافظی برسد.
*آرمین زمانی