تاریکخانه تیم ملی و حریفانی خطرناکتر از انگلیس و آمریکا
کیهان ورزشی-
در ادامه یادداشت شماره قبل که به رسوخ جریانات مخرب و دلالی به لایه نخست فوتبال و احاطه تیم ملی به عنوان مهمترین و محبوب ترین تیم کشور از سوی آنها اشاره کردیم، این بار سراغ تاریکخانه ای خواهیم رفت که سالهاست جمعی با جلوس در آنجا، بدون ترس از نور افتادن بر چهره واقعی شان، به «دوشیدن» فوتبال ایران مشغولند. اینکه چه کسانی باید بر تاریکخانه متعفن فوتبال این نور را بیندازند و چنین مهمی از وظایف شان است و سوگمندانه تا امروز منفعل عمل کرده اند، موضوعی است که به آن نیز اشاره کوتاهی خواهیم داشت.
هفته گذشته چند پرده دیگر از سوءاستفاده زیر شاخه های جریان اصلی فساد فوتبال ایران به نمایش درآمد؛ جایی که با سند و مدرک مشخص شد عده ای با چپاندن خود در کمیته ها و بخش های مختلف فدراسیون فوتبال، به بهانه صعود تیم ملی به جام جهانی چه ارقامی را تحت عنوان پاداش دریافت کرده اند. البته اینها تنها بخشی از فرصت طلبی این جماعت است و بعدها - نه خیلی دیر- مشخص خواهد شد که با استفاده از عناوین شغلی موقتی شان، در کدام محافل اقتصادی و سیاسی برای خود فرصت سازی کرده اند. برخی از این افراد وقتی با پرسش هایی درباره این دریافتی های عجیب روبرو شده اند، وقیحانه خود را محق دانسته و اعلام کرده اند که به دلیل عملکردشان و نقش شان در این صعود، سزاوار چنین بذل و بخششی از سوی سردسته «خوبان عالم» بوده اند. یکی از آنها «مجتبی خورشیدی» بود که طلبکارانه برابر پرسشگران، جملاتی شبیه همین را برزبان آورد و دریغ از یک سوال کننده که خطاب به وی بگوید: شما نقشی در این صعود نداشته اید که اینگونه باد به غبغب می اندازید و خود را نقش آفرین معرفی می کنید و ضمنا وجودتان در آن مسئولیت مهم و خطیر همواره زیر سوال بوده است و ...
دیگرانی هم هستند که طی روزهای اخیر وقتی درباره دریافتی های عجیب شان مورد سوال قرار گرفته اند، به جای ابراز شرمندگی نزد جامعه و مردمی که به علت درآمدهای اندک شان، صورت خود را با سیلی سرخ نگه می دارند و به همین سادگی پول هایشان - بخوانید بیت المال - به جیب عده ای مفتخور می رود، از مصوبه هیات رئیسه سخن گفته اند؛ همان هیات رئیسه ای که اعضایش، با دریافتی های بین 300 تا 500 میلیون تومان در زمره جایزه بگیران شهاب الدین عزیزی خادم بوده اند. اما از همه اینها دردآورتر، مشاهده نام رئیس کمیته اخلاق فدراسیون در لیست پاداش گرفته ها بود. این همان کمیته ای است که چند ماه قبل طی گزارشی به آن پرداختیم و انتظارمان مبنی بر برخورد با بی اخلاقی ها و کجروی های اعضای فدراسیون توسط کمیته مورد نظر را مطرح کردیم .«...وای به روزی که بگندد نمک».
همه این مسائل و تمام اسنادی که این روزها از فدراسیون بیرون می آید، فارغ از آنکه چه کسانی و با چه هدفی چنین مدارکی را به بیرون می فرستند و بی شک با سهمیه بندی کاملا هدفمند اسناد و اخبار نزد رسانه ها به دنبال برپایی مقدمات فردایی هستند که خودشان برای تصاحب فدراسیون خیز برمی دارند ، نباید موجب شود که ذهن افراد آگاه و هوشیار، از چند دلال شناخته شده و پدرخوانده های رسانه ای فوتبال غافل شود؛ همان هایی که پس از حضور دراگان اسکوچیچ، مربی درجه دومی کروات در راس تیم ملی فوتبال ایران، پایشان به حریم تیم ملی باز شد و امروز آنقدر که اینها برای تیم ملی خطرناک هستند، رقبای مان در جام جهانی، یعنی انگلیس و آمریکا و ... تهدید محسوب نمی شوند.
اینجاست که باید حواس مان به این حریفان فرصت طلب باشد؛ آن فربه شدگانی که می خواهند با استفاده از نفوذ خود بر سرمربی تیم ملی و با بهره بردن از سلطه دلال های شناخته شده شان - همان ایجنت های رسمی- بر بخشی از جامعه بازیکنان فوتبال، از فرصت جام جهانی تهدیدی برای فوتبال ملی و سودی کلان برای خودشان ایجاد کنند. در چنین بستری و در حالی که این جماعت نه تحت نظر نهادهای نظارتی و حتی قضایی قرار گرفته و نه واهمه ای از حسابرسی دارند، ساده انگاری است که بیاییم و صرفا از انتخاب نوع تاکتیک تیم ملی برای مقابله با رقبای جهانی مان صحبت کنیم زیرا خطر و تهدید نه در قطر که همین جا و کنار گوش مان و در یکی از ساختمان های شمال پایتخت به کمین نشسته است.
مسلما بخشی از ریخت و پاش های فوتبال که اخیرا گند آن درآمده است، به جیب همین جماعت رفته اما اینها مار خورده های افعی شده ای هستند که پس از دو سه دهه دلالی و قلم فروشی، بلدند چگونه دم لای تله ندهند و از تاریکخانه شان بیرون نیایند.
نفوذ این جریانات بر پیکره تیم ملی به سبب حضور یک سرمربی دست نشانده، خطری بزرگ است و غافل شدن از آن، یعنی بی اعتنایی به سرنوشت یک نسل از فوتبال کشور و نادیده گرفتن اعتبار و جایگاه مردمی تیم ملی.
هفته گذشته چند پرده دیگر از سوءاستفاده زیر شاخه های جریان اصلی فساد فوتبال ایران به نمایش درآمد؛ جایی که با سند و مدرک مشخص شد عده ای با چپاندن خود در کمیته ها و بخش های مختلف فدراسیون فوتبال، به بهانه صعود تیم ملی به جام جهانی چه ارقامی را تحت عنوان پاداش دریافت کرده اند. البته اینها تنها بخشی از فرصت طلبی این جماعت است و بعدها - نه خیلی دیر- مشخص خواهد شد که با استفاده از عناوین شغلی موقتی شان، در کدام محافل اقتصادی و سیاسی برای خود فرصت سازی کرده اند. برخی از این افراد وقتی با پرسش هایی درباره این دریافتی های عجیب روبرو شده اند، وقیحانه خود را محق دانسته و اعلام کرده اند که به دلیل عملکردشان و نقش شان در این صعود، سزاوار چنین بذل و بخششی از سوی سردسته «خوبان عالم» بوده اند. یکی از آنها «مجتبی خورشیدی» بود که طلبکارانه برابر پرسشگران، جملاتی شبیه همین را برزبان آورد و دریغ از یک سوال کننده که خطاب به وی بگوید: شما نقشی در این صعود نداشته اید که اینگونه باد به غبغب می اندازید و خود را نقش آفرین معرفی می کنید و ضمنا وجودتان در آن مسئولیت مهم و خطیر همواره زیر سوال بوده است و ...
دیگرانی هم هستند که طی روزهای اخیر وقتی درباره دریافتی های عجیب شان مورد سوال قرار گرفته اند، به جای ابراز شرمندگی نزد جامعه و مردمی که به علت درآمدهای اندک شان، صورت خود را با سیلی سرخ نگه می دارند و به همین سادگی پول هایشان - بخوانید بیت المال - به جیب عده ای مفتخور می رود، از مصوبه هیات رئیسه سخن گفته اند؛ همان هیات رئیسه ای که اعضایش، با دریافتی های بین 300 تا 500 میلیون تومان در زمره جایزه بگیران شهاب الدین عزیزی خادم بوده اند. اما از همه اینها دردآورتر، مشاهده نام رئیس کمیته اخلاق فدراسیون در لیست پاداش گرفته ها بود. این همان کمیته ای است که چند ماه قبل طی گزارشی به آن پرداختیم و انتظارمان مبنی بر برخورد با بی اخلاقی ها و کجروی های اعضای فدراسیون توسط کمیته مورد نظر را مطرح کردیم .«...وای به روزی که بگندد نمک».
همه این مسائل و تمام اسنادی که این روزها از فدراسیون بیرون می آید، فارغ از آنکه چه کسانی و با چه هدفی چنین مدارکی را به بیرون می فرستند و بی شک با سهمیه بندی کاملا هدفمند اسناد و اخبار نزد رسانه ها به دنبال برپایی مقدمات فردایی هستند که خودشان برای تصاحب فدراسیون خیز برمی دارند ، نباید موجب شود که ذهن افراد آگاه و هوشیار، از چند دلال شناخته شده و پدرخوانده های رسانه ای فوتبال غافل شود؛ همان هایی که پس از حضور دراگان اسکوچیچ، مربی درجه دومی کروات در راس تیم ملی فوتبال ایران، پایشان به حریم تیم ملی باز شد و امروز آنقدر که اینها برای تیم ملی خطرناک هستند، رقبای مان در جام جهانی، یعنی انگلیس و آمریکا و ... تهدید محسوب نمی شوند.
اینجاست که باید حواس مان به این حریفان فرصت طلب باشد؛ آن فربه شدگانی که می خواهند با استفاده از نفوذ خود بر سرمربی تیم ملی و با بهره بردن از سلطه دلال های شناخته شده شان - همان ایجنت های رسمی- بر بخشی از جامعه بازیکنان فوتبال، از فرصت جام جهانی تهدیدی برای فوتبال ملی و سودی کلان برای خودشان ایجاد کنند. در چنین بستری و در حالی که این جماعت نه تحت نظر نهادهای نظارتی و حتی قضایی قرار گرفته و نه واهمه ای از حسابرسی دارند، ساده انگاری است که بیاییم و صرفا از انتخاب نوع تاکتیک تیم ملی برای مقابله با رقبای جهانی مان صحبت کنیم زیرا خطر و تهدید نه در قطر که همین جا و کنار گوش مان و در یکی از ساختمان های شمال پایتخت به کمین نشسته است.
مسلما بخشی از ریخت و پاش های فوتبال که اخیرا گند آن درآمده است، به جیب همین جماعت رفته اما اینها مار خورده های افعی شده ای هستند که پس از دو سه دهه دلالی و قلم فروشی، بلدند چگونه دم لای تله ندهند و از تاریکخانه شان بیرون نیایند.
نفوذ این جریانات بر پیکره تیم ملی به سبب حضور یک سرمربی دست نشانده، خطری بزرگ است و غافل شدن از آن، یعنی بی اعتنایی به سرنوشت یک نسل از فوتبال کشور و نادیده گرفتن اعتبار و جایگاه مردمی تیم ملی.
اگر عمری باشد، در شماره بعدی، پیرامون شکل نفوذ اینان بر ساز و کار فنی تیم ملی خواهیم نوشت.
*حمید ترابپور