تیم ملی فوتبال در دست دلال ها رها شده است
مسببان حذف تیم های ایرانی از آسیا را
به میز محاکمه بکشانند
کیهان ورزشی ماجرای ویلموتس ، استراماچونی و ... را رها نمی کند!
**تعریف تربیت
علمای علم اخلاق در معنای" تربیت" گفته اند" تربیت ، رساندن موجود به کمالی است که شایسته آن است ." پس ،تربیت اختصاص به انسان ندارد و " هر موجودی" می تواند تربیت شود. مثلا یک هسته خشک را در نظر بگیرید که در صورت بودن زمین مناسب و خاک خوب و آبیاری به موقع می تواند به درختی تناور و نخلی پرثمر تبدیل شود و آنچه که در آن هسته خشک و بی جان به طور بالقوه وجود دارد، به فعلیت درآید. بدیهی است مساله تربیت درباره موجودی به نام انسان ، این " موجود ناشناخته" پر رمز و راز ، از اهمیت جداگانه وحساسی برخوردار است . استاد شهید مطهری(ره) که در بحث تعلیم و تربیت ، نوشته ها و سخنرانی های بسیار و ارزنده ای دارد در تعریف تربیت انسانی می نویسد" تربیت یعنی رشد دادن استعداد های درونی انسان"،" پرورش دادن آنچه در نهاد انسان است" و ...
**بهترین علم برای انسان
ما می دانیم که انسان موجودی است که از دو بعد روحی و جسمی( مادی) تشکیل شده و وقتی درباره تربیت انسانی سخن می گوییم یعنی انسان موجودی است که هم در بعد بدنی و جسمی تربیت پذیر است و هم از حیث روحی و اخلاقی. حالا که به اینجا رسیدیم حیف است حداقل اشاره وار به این نکته مهم ورود نکنیم که از قول بزرگان و حتی معصومین(ع) بر این نکته تاکید شده که نافع ترین و بهترین علم برای انسان ، علمی است که انسان بتواند به وسیله آن سلامتی به دست آورد. از میان سلامتی ها ، یعنی سلامتی روح و جسم ،گفته اند سلامتی روحی( قلبی) انسان( یعنی آنجا که صفات و اندیشه ها و ...جمع شده ) مهمتر است. بنابراین سلامتی بدن در گروی سلامتی روح است. یعنی اگر انسان طالب سلامتی جسمی هم باشد باید روح و قلب خود را از هیجانات و ناراحتی و رذایل اخلاقی مثل حسد وکینه و تکبر و منیت و آز و حرص و ...خالی کند تا از اضطراب و نگرانی و دلهره و ... خارج شود و احساس آسایش و آرامش کند و ... البته این بحث مهم و جالبی است که ما به حد وسع خود به آن اشاره ای داشتیم و ... حالا به بحث اصلی خود بر می گردیم.
**نقش تربیتی ورزش
ورزش یکی از ابزار و امکانات تربیتی است که در اختیار ما قرار دارد. اینجا هم به نوبه خود جایی است که می تواند قابلیت های نهفته و ظرفیت های بالقوه انسان را به فعلیت درآورد و از یک کودک یا نوجوان ضعیف الجثه، در رشته های مختلف قهرمانان بزرگ بسازد و نام آنها را بر سر زبان اهالی ورزش در سراسر دنیا بیندازد. نکته جالب اینجاست که اگر از نقش تربیتی ورزش به درستی و بهینه استفاده شود، نه تنها می تواند جسم و هیکل ورزشکار را بسازد و به بیانی دیگر" خَلق" او را پرورش دهد و قوی سازد بلکه می تواند روح و جان یا" خُلق" او را هم نرمش و پرورش دهد.
**رمز پیشرفت کشورها در ورزش
اتفاقا در دنیا ورزش و ورزشکارانی پیشرو و موفق هستند که توانسته باشند از ورزش در هر دو جنبه تربیتی استفاده کنند و ورزشی را ساماندهی و برپا کنند که در کنار مساله تربیت بدنی و قوی شدن در ابعاد فنی و تکنیکی و ... به موضوع تربیت روحی و اخلاقی هم توجه داشته باشد. هر کشوری به میزانی که به این دو بعد توجه کرده از ورزشی قوی و ریشه دار برخوردار است و جزو" کشورهای صاحب ورزش" در دنیا به حساب می آید. در مقابل ، کشورهایی که اصلا به نقش تربیتی در ورزش بها و اهمیت نمی دهند و ورزش در آنجا به دکانی تبدیل شده برای کاسبی یک عده شارلاتان مسلکِ غریبه و حتی ضد ورزش که عوام فریبانه و با ابزار تبلیغات و رسانه ها سعی می کنند دل مردم را به یکی دومدال بادآورده و یکی دو توفیق الله بختکی و ... خوش کنند و توجه آنها را از پیگیری مسائل جدی و ساختاری ورزش به سوی مسائل حاشیه ای و درگیری های رنگی و "حیدری- نعمتی" جلب کنند و ... یا جاهایی که اگر به موضوع تربیت اهمیت می دهند فقط به بعد تربیت جسمی و فنی ورزش و ورزشکار است ، در ورزش دنیا محلی از اعراب ندارند و همانطور که اشاره شد منتظرند به اصطلاح " تَقی به توقی بخورد" و ابر و باد و مه و خورشید و فلک و قرعه مناسب و شانس و ... دست به دست هم دهند تا دو سه مدال المپیکی یا صعود به جام جهانی و ... به نامشان ثبت شود تا دل به این خوش دارند که بله ، ما هم ورزش داریم!
**"تربیت" در ورزش ما محلی از اعراب ندارد!
این مقدمه تقریبا طولانی را آوردیم تا به این نکته هشدار گونه برسیم که در ورزش ما موضوع اخلاق و کارکرد تربیتی ورزش خیلی جاها و در نزد بسیاری از مسئولان که بعضی از آنها مقام و منصب فرهنگی دارند، محلی از اعراب ندارد و موضوع قابل اهمیتی نیست. مکانیزم و روش تربیتی ورزش ما در ابعاد فنی و فرهنگی و جسمی و روحی مشخص نیست و در این باره اگر چیزهایی پیش از این روی کاغذ و یا در بخشنامه های رسمی و کلیشه ای وجود داشته باشد ، در عالم واقع و عینیت چیزی قابل اتکا وجود ندارد. ورزشکاران ما ، حتی آنهایی که در رشته های مختلف ورزشی ملی پوش شده و افتخار کسب کرده و عناوین جهانی و سکوهای المپیکی را به اشغال خود درآورده اند، اکثر قریب به اتفاق، محصول یک پروسه تعریف شده مشخص تربیتی نیستند بلکه به شکل جرقه ای و به وسیله مربیان سنتی و محلی، کشف شده اند و شانس هم مددکار شده و از کمین و تله دلال های زالو صفت و مانع تراشی قداره بندان صاحب رسانه و سایت و ... گریخته و توانسته اند به تیم ملی راه پیدا کرده و برای ایران عزیز و مردم بزرگش افتخار آفرینی کنند و البته پای سکوی قهرمانی آنها مسئولان اجرایی و فرهنگی و ... فاقد برنامه و کارنامه هستند که کت و شلوار پوشیده و سینه ستبر کرده و لبخند به لب چنان ایستاده اند که شخص قهرمان اصلا در عکس و تصاویر و ... رسانه ای و تلویزیون گم و محو می شود! و ...
**چو فردا رسد فکر فردا کنیم!
طبیعی است، در این گیرودار و چنین روندی خیلی از استعداد های ناب ورزش هنوز شکوفا نشده ، پرپر و نفله می شوند و هیچ وقت کشف و تربیت نمی شوند. در این باره سال هاست بسیاری از آنها که در محیط ورزش زندگی کرده و در آن بالیده و با چم وخم آن آشنا و دال و ذال آن را می شناسند گفته اند و فریاد زده اند و از مسئولان ورزش خواسته اند فراتر از روزمرگی ها و دل بستن به برد وباخت های زودگذر، و حداقل در کنار آن ، در این باره یعنی کشف و پرورش استعدادها ،حساس باشند و حاضری خوری را کنار بگذارند و برای این امر مهم ، برنامه حسابشده و دقیق طراحی نمایند اما متاسفانه این حرف و فریاد هم به گوش تقریبا هیچ مسئولی در هیچ مقطعی نرفته و آنها غرق در روزمرگی ها عملا مصداق آن شعر حکیم توس بوده اندکه گفت:" چو فردا رسد فکر فردا کنیم..."!
**کشف گنج پنهان
از این موضوع هم که بگذریم با کمال تاسف ، یک واقعیت تلخ دیگر ، سازوکار مدیریتی ورزش ما بوده و هست که روند و روال حاکم بر آن نه تنها برای کشف گنج پنهان استعدادهای ناب ورزش در این سرزمین پهناور و مرز پرگهر و پرورش و تربیت و به فعلیت در آوردن ظرفیت های بالقوه کاری اساسی صورت نمی دهد و همه را به قضا و قدر واگذارکرده ، بلکه در حفظ و حراست آنچه هم که با شانس و اقبال و به طور خودجوش و ناخودآگاه به دستشان رسیده جهد و تلاش نمی کند و فاقد برنامه است . بسیاری از قهرمانان و چهره های ورزشی ، از ورزشکاران فعال و در صحنه حاضر گرفته تا بازنشستگان و پیشکسوتان از این موضوع گله مند هستند و در اظهارنظرها و مصاحبه هایی که می کنند نسبت به نگاه ابزار انگارانه ای که برخی از مسئولان نسبت به آنها دارند اعتراض و اظهار ناراحتی می کنند. به نظر آنها مسئولان ورزش به ورزشکاران نگاه گلادیاتور مآبانه دارند که وظیفه دارند با پیروزی بر حریفان بر کم کاری و ترک فعل های مسئولان ناکارآمد پرده بکشند و اسباب تداوم مدیریت و ریاست آنها را فراهم آورند. وقتی هم که این اتفاق افتاد و به اصطلاح ،خر مسئولان از پل گذشت به وعده های خود عمل نمی کنند و حال ورزشکار افتخار آفرین را نمی پرسند.
**"رستمی" چه می گوید؟!
برای مثال همین چند روز پیش در خبرها خواندیم که روح الله رستمی ، جوان ارزنده و خوش اخلاق پاراوزنه برداری ما که چند ماه پیش در رقابت های پارالمپیک توکیو با شایستگی صاحب گردن آویز طلا شده بود در اعتراض به عدم پایبندی مسئولان از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد و باز خبردار شدیم و دیدیم که چگونه دختر وزنه بردار ما که در مسابقات جهانی آتن افتخار آفرینی و بر سکوی مدال صعود کرده بود چگونه فردای همان روز در میان غفلت مسئولان تیم وشخص رئیس فدراسیون( که البته شش ماه است دوران ریاست او به پایان رسیده و معلوم نیست با کدام شامورتی بازی همچنان تکیه بر صندلی خدمت !!! دارد ...) اردو را ترک و با کمک عناصر مزدور ضدایرانی حتی از مرز یونان هم عبور کرده و به کشور آلمان رفته است. یا چند روز پیش ، از زبان یکی از بازیکنان مطرح قدیمی فوتبال حرف هایی راجع به هدر رفتن استعدادهای جوان بی بضاعت و فساد اخلاقی در فوتبال پایه شنیدیم و ... که حرف وی این بود که اولا چرا کسی به این مسائل و خلافکاری ها و ... رسیدگی نمی کند و ثانیا برای مسئولان(!) فوتبال همه چیز در تیم ملی و صعود به جام جهانی خلاصه شده و گویی اینان هیچ وظیفه و مسئولیت دیگری برای خود در قبال کلیت فوتبال ایران قائل نیستند.
**تیم ملی در دست دلال ها رهاست!
به حرف های این عزیز، ما هم این نکته را اضافه می کنیم که این به اصطلاح مسئولان فوتبال ، حتی درباره تیم ملی هم به وظیفه خود عمل نمی کنند و در سایه همین غفلت و بی حمیتی آنها بعضی تیم ملی و اتوبوس این تیم را به" جای دیگر"!! تبدیل کرده اند و برخی از دلال های حرفه ای و عناصر پیشانی سفید! که بعضا در عمر خود لگد به گربه هم نزده اند تیمملی و مربی این تیم را به خدمت منافع خود در آورده اند و برای آنها خط و ربط تعیین و به لطائف الحیل ، بازیکنان شایسته را از تیم ملی و حتی تیم های باشگاهی خود دور می کنند و به دنبال نخود سیاه می فرستند، تا جا برای بعضی از سوگلی ها و سفارشی ها باز شود و با دوتا بازی پر عیب و" سوتی"، به مربیان گوش به فرمان خود دستور دعوت از آنها را صادر کنند و ... آنها هم که مربیگری خود را بر تیم بزرگ و پرافتخاری مثل" ایران" مدیون این جریانات آلوده و حرامخوار هستند بلادرنگ و به ناچار فرمان نحس آنها را اجابت می کنند و ...
**مسببان حذف باید به ملت پاسخگو باشند
باز برای اینکه معلوم شود چرا می گوییم مسئولان حتی قدر ثروت های بادآورده ورزش را ، چه در بعد انسانی و چه ازحیث امکاناتی و سرمایه های غیر انسانی نمی دانند مثال بارزی را که تا مغز استخوان نه فقط علاقه مندان خاص ، که همه اهالی واقعی و اصیل ورزش را سوزاند ، ذکر می کنیم و آن حذف دو تیم بزرگ و پرطرفدار و ریشه دار فوتبال کشورمان از مسابقات باشگاهی آسیاست ، حذفی که قبل از آنکه به توطئه استعمار و دسیسه چینی باند بن سلمان در کنفدراسیون آسیا مربوط شود به بی لیاقتی و بی تدبیری مدیران عوضی آمده پرادعایی مربوط می شود که محکم تر وکاری تر از دشمنان غدار و بدخواهان مارک دار این ملک و ملت ، به آبروی ورزش ما و احساسات طرفداران ورزش ما و اعتبار ورزش ایران آسیب می زنند و ... بی هنران سیاهکاری که بعد از پایان دوران خدمات مشعشع خود!! و ضربات مهلک فنی و فرهنگی به ورزش ، راست شکمشان را می گیرند و به دنبال کار و کاسبی اصلی خودشان می روند و چون جایگاهی در ورزش نداشتند به زودی محو و فراموش می شوند . البته نام و عملکرد زیانبار این افراد نباید فراموش شود و باید روزی پاسخگوی افتضاحات به بار آورده و ضرباتی که بر پیکر ورزش و احساسات و اعتبار ورزش ایران وارد آورده اند باشند.
**خجالت هم چیز خوبی است!
ما که به سهم خود به یاری خدا تا عمر و فرصت داریم دست از سر این جماعت عوضی آمده بر نمی داریم و از مقامات ذیربط قضایی و دستگاه های نظارتی خواهیم خواست از این نالایقان عقل کل مآب درباره قرارداد ویلموتس، فراری دادن استراماچونی،رفتار مشکوک و تفرقه افکنانه برای به جان هم انداختن هواداران تیم های پر طرفدار و متشنج کردن جو ورزشگاه ها، انتصاب مدیران بی نام و نشان بر سر تیم های بزرگ و عزل و نصب های پی درپی آنها، حذف دو نماینده بزرگ و پرطرفدار فوتبال ایران از آسیا و ضربه ای که از این اتفاق به حیثیت و اعتبار فوتبال خوش سابقه کشورمان وارد آمد و کوتاهی هایی که در امور اخلاقی و فرهنگی رخ داد و ... پرس وجو کنند و آنها را پای میز پاسخگویی بکشانند. مابه حول و قوه الهی از وظیفه خود در قبال ملک و این ملت سرفراز و شهید داده کوتاه نخواهیم آمد ،حتی اگر فرد مسئول در شورایعالی انقلاب فرهنگی در راستای باندبازی و رفیق بازی برای حفظ میز و پست دوستان بی عرضه فرهنگی خود در ورزش ، خطاب به وزیر جدید ، نه سفارشنامه که " شاهنامه" اندر فضایل و خدمات فرهنگی هفت ساله آنها بنویسد! واقعا که قباحت و شرم هم چیز خوبی است. ببینید چه راحت مشتی فرصت طلب، ورزش و فرهنگ و مردم و مجاهدت ها و خون پاک بچه های ناب این مردم را به بازی گرفته و می خواهند قربانی قوم وخویش گرایی و آقازاده بازی خود نمایند. بدون تردید این عناصر مسئول نما و فرهنگی!! کور خوانده اند و ...
**جراحی تمام عیار ورزش
باری ،این ها همه مصادیق بارز و غیر قابل کتمانی است که به روشنی ثابت می کند که در ورزش ما و البته بهتر بگوییم نزد مدیریت ورزش ما، موضوع" تربیت" کوچکترین محلی از اعراب ندارد و ... همانطور که گفتیم تغییر دیدگاه و رویکرد مدیریتی در ورزش ما امری ضروری است. تغییری که باید و باید به یک " جراحی تمام عیار" در عرصه ورزش ایران منجر شود چرا که این راه که می رویم یا دارند ورزش ما را می برند قطعا به ناکجاآباد منتهی می شود و بدون تردید به شکوفایی توانایی های ورزش بالقوه قوی ما منجر نمی شود و به مطالبات به حق مردم ورزشدوست و ورزش شناس ما هرگز پاسخ نخواهد داد. در این باره باز هم گفتنی هایی است که به نوبت و کرت های بعد محول می کنیم. ان شاءا...
*سیدمحمدسعید مدنی