PDF نسخه کامل مجله
سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - December 03 2024
کد خبر: ۷۵۰۶۷
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۰:۲۷
«گاس هیدینک» در گفت‌و‌گو با «فورفورتو»

مدیر رئال مادرید گفت برای تمدید قراردادم باید به پسرش بازی دهم

گاس هیدینک، سرمربی مشهور هلندی این روزها در حال لذت بردن از بازنشستگی است اما همچنان در شرایط بدنی خوبی به سر می‌برد. این موضوع ، تعجبی هم ندارد چرا که او هر هفته به همراه سایر فوتبالیست‌های سابق نظیر دنی مولر و سیاک سوارت در 75 سالگی همچنان تمرین می‌کند. هیدینک اکثر دوران بازی خود را در تیم گراف شاپ و نایمخن سپری کرد و سپس به آمریکا رفت تا در کنار جرج بست بازی کند. او در دوران مربیگری نیز روزهای خوبی داشت و در دو دوره کوتاه نیز به چلسی آمد و یک " اف‌ ای کاپ " نیز با این تیم کسب کرد. هواداران پی‌اس‌وی آیندهوون نیز به این مربی علاقه زیادی دارند چرا که این تیم با هیدینک قهرمانی‌های زیادی را تجربه کرد. هیدینک در کره جنوبی و استرالیا نیز بسیار محبوب است. او در گفت وگو با "فورفورتو" می‌گوید که به غیر از هواداران، افراد زیاد دیگری به او لطف و محبت دارند و برایش پیام می‌فرستند ، از مارک ویدوکا گرفته تا آندرس اینیستا. گفت وگوی " فورفورتو" با این مربی سابق را در ادامه می‌خوانید:
مدیر رئال مادرید گفت برای تمدید قراردادم باید به پسرش بازی دهم

*پدرتان در جنگ جهانی دوم ، یک قهرمان محسوب می‌شود. این طور نیست؟

بله. ما 6 برادر هستیم و در یک منطقه کشاورزی بزرگ شدیم و پدرم هم یک معلم بود و در دوران جنگ هم عضو گروه مقاومت شد. وقتی جوان بودم هیچوقت در این مورد صحبت نکرد اما بعدها گفت که به خلبانهای انگلیسی که پشت خط مقدم سقوط میکردند، کمک میکرده است. همچنین نقش زیادی در توزیع غذا میان سربازان داشته ولی زیاد دوست نداشت در این مورد صحبت کند.

*وقتی برای گرافشاپ و نایمخن بازی میکردید، خودتان هم معلم شدید. از آن دوران چه چیزی یاد گرفتید؟

در آن دوران تمرینات ما معمولا فقط بعدازظهرها بود و صبحها در یک مدرسه برای کودکان با محدودیتهای خاص تدریس میکردم. این کار را خیلی دوست داشتم.

*دوران بازیتان را چطور ارزیابی میکنید؟

بیشترین استفاده را از دوران حرفهای خودم بردم. به تیمهای بزرگ نرسیدم چون در آن سطح نبودم. در پست هافبک بازی میکردم و پای چپ خوبی داشتم اما در دفاع چندان خوب نبودم و سرعت چندانی هم نداشتم. تجربه فوتبال در آمریکا هم خیلی خوب بود. در تیم سن خوزه با جرج بست هماتاقی بودم. او در آن دوران هنوز خیلی خوب بازی میکرد.

* راز موفقیتتان در آیندهوون چه بود ؟ بعد از دستیاری در این تیم، سه سال پشت سر هم قهرمان لیگ شدید و یک بار هم جام اروپا را فتح کردید...

رازی وجود نداشت. ما تیمی جاهطلب بودیم و استراتژی نقل و انتقالات مان فوقالعاده بود. توانستیم چندین بازیکن برنده را جذب کنیم و این شانس را داشتم مربی این گروه باشم. وقتی در فوریه 1987 مربی آیندهوون شدم، این تیم صدرنشین نبود اما در نهایت توانستیم قهرمان شویم. با این حال ، مدیریت میخواست برای فصل بعد ، رینوس میشل را سرمربی کند. در نهایت هیات مدیره نظر او را عوض کرد تا با مربی تازهکاری به نام هیدینک به کار خود ادامه دهند.(میخندد)

* آیندهوون بعد از قهرمانی در اروپا ، روماریو را جذب کرد. آیا رفتارتان با او نسبت به سایر بازیکنان ، متفاوت بود؟

درست بعد از این که روماریو در المپیک 1988 درخشید، به ریو رفتیم و منتظر نشستن هواپیمایش شدیم. دقیقا پای پلههای هواپیما با او صحبت کردیم. میدانستیم میخواهد به اروپا بیاید و رئال مادرید و بارسلونا نیز به او علاقه دارند. در نهایت ، تصمیم گرفت به تیم ما بیاید. کار کردن با روماریو سخت نبود اما در آغاز فصل ، دیر از تعطیلات برگشت و مجبور شدم شرایط را مدیریت کنم. برای او برنامه فشردهای تهیه کردیم. همه در تیم ، روماریو را دوست داشتند.

* در فنرباغچه چه مشکلی پیش آمد؟

حضور در این تیم ، اولین تجربه مربیگری من در خارج از کشور بود و فنرباغچه نیز تیم بزرگی است. شرایط فوتبال ترکیه خیلی چالش برانگیز بود و نمیتوانستیم همیشه نتیجه خوب بگیریم و یک بار ، هواداران برای اعتراض به تمرین تیم آمدند. قراردادم دو ساله بود اما بندی در آن وجود داشت که اجازه میداد در صورت علاقه یک تیم بزرگ ایتالیایی یا اسپانیایی جدا شوم و این اتفاق وقتی والنسیا به من علاقه نشان داد، به وقوع پیوست.

* چه اتفاقی افتاد که ادگار داویدز را در یورو 96 به خانه فرستادید؟

در اولین بازی مقابل اسکاتلند، دنی بلیند محروم بود و داویدز را به جای او به میدان فرستادم. وقتی دنی برای بازی مقابل سوئیس در دسترس شد، داویدز را نیمکتنشین کردم. بعد از بازی ، او یک جنجال رسانهای به راه انداخت و گفت بیش از حد به بلیند اهمیت میدهم. میتوانم چنین چیزهایی را مدیریت کنم اما این شرایط ادامه پیدا کرد و من هم داویدز را به خانه فرستادم. ماجراهای پشت پرده خیلی بیشتر بود. برخی از بازیکنان آژاکس از شرایط مالی باشگاه شان رضایت نداشتند و در آن تابستان این مشکل هم برملا شد. صحبت از تبعیض نژادی در ترکیب تیم بود اما این اصلا واقعیت نداشت. در انتخابی جام جهانی 98 شروع خوبی داشتیم و در مقطعی ، مدیر برنامههای داویدز با من تماس گرفت و گفت این بازیکن حاضر است به تیم ملی برگردد. میتوانستم از او استفاده کنم اما باید با شرایط من کنار میآمد. داویدز میخواست فقط در سمت چپ بازی کند و سر این موضوع به توافق نرسیدیم. وقتی به جام جهانی نزدیکتر شدیم، او به یوونتوس رفته بود و یک بار دیگر مدیر برنامههایش با من تماس گرفت. ساعت 8 و نیم صبح در آمستردام با او قرار گذاشتم. میدانستم روز قبل در ایتالیا بازی دارد و میخواستم ببینم چقدر مشتاق بازگشت است. راس ساعت 8 و نیم ، او سر قرار حاضر شد. در یک هشتم، ادگار گل پیروزی مقابل یوگسلاوی را زد.

* چه اتفاقی افتاد که گفتید رئال مادرید به قدر کافی ، حرفهای نیست؟

شروعمان چندان بد نبود و قهرمان جام اینترکونتیننتال شدیم که در آن زمان ، جام مهمی بود. لورنزو سانز، مدیرعامل باشگاه هر هفته مرا به دفترش دعوت میکرد. پسر او در تیم بود و سانز میخواست در مورد پیشرفت او بداند. گفتم فرناندو بازیکن خوبی است اما هنوز برای حضور در ترکیب اصلی من آماده نیست چون بازیکنان خوبی مثل هیرو و سانچیز را داشتم. اگر چه سانز گفت تصمیم مرا درک میکند اما دائما در مورد پسرش میپرسید و میگفت بیشتر به او بازی دهم. یک بار هم میان این بحثها در مورد تمدید قراردادم صحبت کرد که یک پیام پنهان بود. اگر به پسرش بازی میدادم، میتوانستم قراردادم را یک یا دو سال تمدید کنم اما نمیخواستم چنین کاری انجام دهم. چون با اصولم در تضاد بود. در چنین شرایطی باید بروید ، حتی اگر بهترین کار در بزرگترین باشگاه دنیا باشد.

* حضور در کره جنوبی چطور بود؟

خیلی خوب بود. به مدت یک سال و نیم قبل از جامجهانی، بازیکنان در اختیار من بودند و با تیمهای خوبی مثل اروگوئه، فرانسه و چک بازی کردیم. اگر چه با گلهای زیاد میباختیم اما به آن بازیهای سخت نیاز داشتیم و این در پروسه انتخاب بازیکن نیز به من کمک کرد. کره خیلی دفاعی بازی میکرد . کل ترکیب را عوض کردم و اگر چه مقاومتهایی صورت گرفت اما فدراسیون ، حامی من بود و شرایط تا قبل از شروع جامجهانی در مسیر درست پیش رفت.

* جام جهانی 2002 برای کرهایها فراموش نشدنی است. نقش داور در پیروزی کره مقابل ایتالیا چه بود؟ به نظرتان تصمیمات داور ، عجیب نبود؟

احساس ایتالیاییها را درک میکنم. شاید گل دومینو توماسی آفساید نبود اما قبل از آن فرانچسکو توتی باید اخراج میشد. ایتالیا انتظار نداشت به دست کره جنوبی حذف شود. بعد از بازی ، رختکن را خراب کرده بودند!

* بعد از جامجهانی 2002 چه اتفاقی افتاد؟ متوجه تاثیر دستاوردتان روی مردم کشور کرهجنوبی شدید؟

تمرکزم روی تیم بود اما همسرم در جامعه حضور داشت و تجربههای خوبی کسب کرد. بعد از جام جهانی ، زیاد در کره نماندیم. آنقدر هیجان مردم زیاد بود که دیگر نمیتوانستیم از هتلمان خارج شویم. هنگام جدایی از تیم ملی کره، مراسم ویژهای برای ما ترتیب داده شد. در آن زمان متوجه تاثیر دستاوردمان نشدم و بعدها فهمیدم. همه چیز در کنار هم کاری کرد که حضور من در کره جنوبی ، فوقالعاده شود. هنوز هم سالی یک یا دو بار به کره سفر میکنم.

* خاطرهتان از کار در تیم ملی استرالیا چیست؟

روز اول اردو ، هرکس با یک لباس آمده بود و میگفتم خدایا ! این چه وضعی است ؟ فردای آن روز دستور دادم همه یک شکل لباس بپوشند. مارک ویدوکا گفت از چالش پذیری من برای قبول هدایت تیم ملی استرالیا تعجب کرده است. او گفت چرا این کار را میکنی و اینقدر سختگیر هستی؟ هیچوقت صعود نخواهیم کرد. من هم گفتم اگر در اردوی بعدی 4 کیلو کم نکرده باشی، قطعا صعود نخواهیم کرد. 4 هفته بعد و در اردوی بعدی، او به وضوح ، وزن کم کرده بود. به او گفتم آفرین ، حالا میتوانیم کارهایی انجام دهیم. خیلی زود فهمیدم استرالیاییها روحیه جنگنده دارند اما تفکرشان این بود که فقط کافی است به تیم ، متعهد باشند. به آنها فهماندم این ، کافی نیست.

*بردن استرالیا به جامجهانی 2006 با پیروزی مقابل اروگوئه بود. چه خاطرهای از آن دارید؟

بعد از صعود به پلیآف باید با اروگوئه بازی میکردیم و از کادر فنی خواستم گزارشی در مورد بازی قبلیمان با این تیم بدهد. فهمیدم دفعه قبل کارشکنیهایی صورت گرفته است که بازیکنان ما روز بازی به شدت خسته باشند. به همین خاطر کاری کردم که پرواز مستقیم داشته باشیم و اردویمان را هم در بوینس آیرس برگزار کردیم و فقط روز بازی به اروگوئه رفتیم. در بازی رفت باختیم اما در بازی برگشت کاملا آماده بودیم. در نهایت ، کار به پنالتی کشید و صعود کردیم.

* چه حسی داشتید وقتی گراهام پل در جریان بازی استرالیا و کرواسی سه کارت زرد به جوزپ سیمونیچ داد؟

بعدها متوجه این موضوع شدم. عجیب بود اما در نهایت به دور بعد رفتیم. در یک هشتم با ایتالیا بازی کردیم و در دقیقه 93 با پنالتی ، گل خوردیم ، آن هم با شبیه سازی خط توسط فابیو گروسو. اگر کمک داور ویدیویی بود این پنالتی گرفته نمیشد اما با آن کنار آمدهام. تیم خوبی داشتیم و با هم خوب کنار آمدیم.

* در استرالیا برایتان تمبر درست کردند و شهروند افتخاری سئول و آیندهوون هستید. فدراسیون فوتبال هلند هم جایزه یک عمر دستاورد ورزشی را به شما داده است. کدام یک را بیشتر دوست دارید؟

همه آنها عالی هستند. شهروند افتخاری کره جنوبی بودن ، خیلی خاص است چون آن را تنها به چند نفر دادهاند.

*با توجه به این که روسیه را به نیمه نهایی یورو 2008 رساندید، چقدر از صعود نکردن به جامجهانی 2010 ناراحت شدید؟

خیلی ناراحتکننده بود. در بازی دوم پلیآف به اسلوونی باختیم در حالی که با تساوی هم صعود میکردیم اما در مجموع ، خاطرات خوبی دارم. عملکردمان در یورو خوب بود و به نیمه نهایی رسیدیم که فوقالعاده است. تیم خوبی داشتیم و آرشاوین و ژیرکوف که بعدها به لیگ برتر رفتند، در تیم ما بودند.

* وقتی در فوریه 2009 مربی چلسی شدید، این تیم چهارم بود اما بعد از حضور شما به ندرت امتیاز از دست داد و با اختلاف جزئی ، قهرمانی را به منچستریونایتد واگذار کرد. کار در دو تیم به صورت همزمان برایتان سخت نبود؟

نه. این کار را با آیندهوون و استرالیا هم کرده بودم و مشکلی پیش نیامد. وقتی به چلسی رفتم، تعمدا به دنبال ریشه مشکلات نرفتم. فقط از بازیکنان خواستم جلوی آینه بایستند و از خودشان بپرسند این فصل چه کاری را درست انجام داده یا انجام ندادهاند. در آغاز ، استیو هالند هدایت تمرینات را عهدهدار شد تا من از فاصله ، روی بازیکنان دید داشته باشم. فهمیدم دروگبا برای گرفتن توپ ، خیلی به عقب برمیگردد در حالی که هافبکهایی مثل لمپارد، بالاک، اسین و میکل را داشتیم. به او گفتم در محوطه جریمه بمان و انرژیات را ذخیره کن. در تمرینات به هافبکها گفتم اگر عقب برگشت به او پاس ندهند. خیلی زود روحیه بازیکنان برگشت و در نهایت ، در ادامه فصل فقط یک بار شکست خوردیم. البته آن بازی در نیمه نهایی لیگ قهرمانان با درخشش اینیستا هم بود.

* وقتی گل دقیقه 93 اینیستا باعث شد بارسلونا به فینال لیگ قهرمانان برود، چه حسی داشتید؟

خیلی ناراحت کننده بود. در بازی رفت به تساوی بدون گل رسیده بودیم. در خانه هم یک گل زدیم و میتوانستیم گلهای بیشتری بزنیم. داور هم برخورد توپ با دست بازیکن بارسا را پنالتی نگرفت. برخی میگویند این کار از پیش تعیین شده بود. چلسی و منچستریونایتد سال قبل فینالیست شده بودند و با سلطه لیگ برتر، این حس را داشتم که یوفا نمیخواهد همین دو تیم دوباره به فینال برسند. اینیستا بازیکنی فوقالعاده بود. او در فینال جامجهانی 2010 هم گل قهرمانی اسپانیا در تقابل با هلند را زد. چند سال بعد او را در جریان یک دیدار دوستانه مقابل هلند هو کردند. در آن زمان ، مربی تیم ملی بودم و خیلی سریع از هواداران خواستم از این کار دست بردارند. بعد از بازی ، او به من پیام داد و تشکر کرد. این مسائل ، فراتر از فوتبال است. من برای او به عنوان یک انسان و یک بازیکن ، احترام زیادی قائل بودم.

* چرا نتوانستید در دوره دوم حضور در تیم ملی هلند به یورو 2016 صعود کنید؟

وقتی مربی این تیم شدم، به تازگی در برزیل به نیمهنهایی جامجهانی رسیده بودند اما سیستم تیم متفاوت بود. در برزیل مسائل به سود هلند و با خوششانسی پیش رفته بود و اگر چه نتایج خوب بود اما از نظر کیفیت ، خوب نبودیم. میتوانستم ببینم پایان یک نسل از بازیکنان نظیر اشنایدر، فن پرسی و روبن فرا رسیده است و تیم نمیتوانست با ثبات باشد. به چک و ایسلند باختیم و فهمیدم باید تیم را جنگجوتر کنم در حالی که حس میکردم پایه خوبی برای تیم ساختهام. جلسهای با مدیران فدراسیون برگزار شد و در آن به من گفتند نمیخواهند با من ادامه دهند و گفتند به عنوان مشاور به کارم ادامه دهم! بعدها گفته شد پایان کارم با توافق دوجانبه بوده است که این طور نبود.

*در روزهای آخر مربیگریتان ، پستهای عجیبی گرفتید ، هدایت تیم زیر 21 سالههای چین و تیم ملی کوراکائو...

از آنها لذت بردم. واقعا کار کردن با بازیکنان جوان چینی را دوست داشتم اما کرونا باعث شد دوره کارم در هر دو کار کوتاه باشد. این روزها به هلند برگشتهام و میخواهم تجربهام را در اختیار مربیان جوانتر بگذارم اما دیگر نمیتوانم هر روز در زمین تمرین کار کنم.

*آرمین زمانی

برچسب ها: گاس هیدینگ ، هلند