شاخصه ها قربانی ارتباطات خاص
بدون تردید نقش مدیریت و برنامه ریزی در هر کاری انکارناپذیر است. در مقوله فرهنگی و اجتماعی به نام ورزش مدیریت نقشی پررنگ و پیچیده دارد. همین پیچیدگی باعث می شود تا نگاهی ویژه به این بخش داشته باشیم.متاسفانه با بررسی آنچه تاکنون پیرامون مدیریت در ورزش ما گذشته به این نتیجه می رسیم که توجه جدی به این امر صورت نگرفته و ما از این طریق شاهد ضررهای هنگفت بوده ایم. سالهاست ورزش ما شاهد رفت آمد مدیرانی است که نه تنها گره کار را نگشوده اند بلکه اغلب آن را با گره های سخت تر هم مواجه ساخته اند!در مدیریت ورزش بیش از آن که به شاخصه های لازم توجه شود ارتباطات خاص مدنظر است و چنین روندی باعث هدر رفت هزینه و زمان فراوانی شده است. وابستگی شدید به منابع مالی دولتی و بودجه هایی که از طریق بخش های مختلف دولتی برای تسهیل در امر ورزش قهرمانی هزینه شده پای افراد بسیاری را به این بخش باز کرده در حالی که نیت اصلی آنها بهبود این نیاز ضروری اجتماع نبوده است.وقتی در موضوع انتخاب مدیریت های ورزشی شاهد چنین عملکردی بودیم انتظار جانشین پروری آن هم به شکل شایسته بیشتر به طنز می ماند. از این رو سوگمندانه شاهد استمرار این چرخه معیوب هستیم و به جای این که با پرورش و حمایت از نیروهای نخبه در پی ایده های نو و خلاقانه باشیم دائما در حال استفاده از مدیرانی چرخشی هستیم. مدیرانی که گاهی در یک منصب و گاه در مناصب مختلف جا به جا می شوند و سابقه خوبی هم از خود برجای نمی گذارند.در ورزش؛ اغلب شاهد حضور افرادی در بخش مدیریت هستیم که هیچ سابقه ای در این کار نداشته اند. آنها بر اساس رابطه و پایگاه های سیاسی، اقتصادی و گاه نظامی وارد ورزش می شوند و بدون اطلاعات لازم گام در مسیر اشتباه می گذارند. پشتیبانی از چنین افرادی باعث می شود تا آنها گاهی بدون بازخواست از خطاهای بزرگ چندصباحی در سایه باشند و چندی بعد از بخش دیگر سر درآورند.در حالی که امیدواری ها برای عبور از این گذرگاه طولانی و پرورش مدیران توانمند همیشه با جامعه ورزش همراه بوده و با وجود قهرمانان با دانش و علاقه مند این امیدها پررنگ تر هم شد اما در مقام عمل هیچ برنامه ای در این خصوص مشاهده نمی شود تا دغدغه جدی اهالی ورزش را شاهد باشیم.پرورش جانشینان شایسته در بخش مدیریت ورزش کاری زمان بر و طولانی مدت است. امری که شروع آن همین امروز هم دیر است و ما باید مدت ها پیش در این باره همت می کردیم. این موضوع مهم و سرنوشت ساز در بهبود اوضاع ورزش در همه زمینه ها آن قدر ارزشمند است که متولیان فرهنگی کشورمان همتی جدی در خصوص آن داشته باشند. با امید به این اتفاق خوب شما را به خواندن نظرات جمعی از کارشناسان این حوزه دعوت می کنم.
*بهمن اسدی
عملکردها ملاک انتخاب مدیر نیست!
*محمود حقیقیان
در بخش ورزش، مدیران ما غالبا از ثبات لازم برخوردار نیستند. چنین حالتی اجازه برنامه ریزی بلند مدت را از آنان می گیرد. آنها با جمع کردن چند دوست و آشنا سعی در گذران امور دارند. در این باره مدیر شاهد نظارت لازم هم نیست تا با وجود اشتباهات آشکار پاسخگو نباشد.
این اتفاق در دنیای پیشرفته متفاوت است. مدیران بر اساس یک برنامه و آشنایی کامل به آن برنامه وارد چرخه کار می شوند و بر حسب آن باید پاسخگوی عملکرد خود هم باشند. در این روش و سیستم افراد با طی سلسله مراتب اجازه رشد می یابند. به عبارتی عملکرد مناسب و منطبق با برنامه ها برای آنها سابقه ای رقم می زند که بر اساس آن مدیر مسیر پیشرفت را طی می کند.
طی کردن مرحله پیشرفت در عرصه مدیریت بر اساس توانایی و تخصص افراد با آموزش و حمایت های لازم همراه می شود تا نتیجه خوبی از کار گرفته شود. در این باره آنها حتی دانش خارج از کشور هم بهره می برند تا شاهد نوآوری باشند.
متاسفانه در ورزش ما روال منطقی در بخش جانشین پروری حاکم نیست. ما اساسا مدیران را بر حسب شایستگی انتخاب نمی کنیم تا آنها به فکر جانشین پروری باشند. ما حتی طی سالیان متمادی به جز دوره جاری از تعیین وزیر از جامعه ورزش اهتمام لازم را نداشته ایم و معلوم نیست انتخاب اخیر هم چه سرنوشت و دستاوردی داشته باشد.
ما در انتخابات و جانشینان ورزشی شاهد اتفاقات عجیبی بوده ایم که باعث تاسف می شود. خود من شاهدم که روزی یک دکتر جوان با سابقه قهرمانی ورزش به مدیری معرفی شد اما با واکنش منفی مواجه شد. مدیر می گفت: نه ایشون حرف من را گوش نمی کند و می خواهد حرف و نظر خودش را اعمال کند! وقتی مدیر دنبال افراد حرف گوش کن باشد و نه کسی که نظر و ایده نو دارد ما راه به جایی نمی بریم.
با کمال تاسف مدیران ما اغلب مدیران هزینه هستند و با خرج کردن بی ضابطه به دنبال جایگاه هستند. در چنین شرایطی ما بودجه فراونی از جیب مردم هزینه می کنیم و تلاشی برای استفاده از جانشینان پاک دست و امانت دار نداریم. این چرخه معیوب نخبه ها را از کنار خود می راند و ما را با خلاء مدیریتی مواجه می سازد.
در بخش مدیریت ورزش هم نیاز به استعدادیابی داریم
*مصطفی هاشمی
در حوزه ورزش استعدادیابی فقط در حلقه بازیکن و مربی نیست. اگر چه استعدادیابی از اینجا شروع می شود اما به نظرم باید تا بخش مدیریت ادامه داشته باشد. در هر بخش از این استعدادها ما رفته رفته شاهد رشد نخبه ها هستیم تا از طریق توانایی و شایستگی های آنها به اهداف مورد نظر برسیم. به این شکل ما در امور تحول ایجاد می کنیم و با نظرات تازه شاهد پیشرفت می شویم.
این چرخه مدیریتی باید دائما در حال چرخش باشد و سکون در این باره ما را دچار دردسر جدی خواهد کرد. در رقابت ایده ها و نظرات متفاوت آنهایی که موثرتر و کارسازترند به روشنی خود را نمایان می کنند و کارآیی خود را نشان می دهند. تفاوت مدیریت های موفق همین جا مشخص می شود.
ما در ابعاد ساده مدیریتی نفرات زیادی داریم اما برای این که مسیر پیشرفت سریع تر و بهتر باشد نقش جانشینان شایسته بیش از پیش نمایان می شود و اگر بنای ساختن روزهای موفق تر را داریم باید در این خصوص برنامه ریزی کنیم. به عبارتی ما در بخش بازیکنی و مربیگری همین حالت را داریم و در بعد مدیریت هم باید همین سیکل و روش را مدنظر قرار دهیم.
متاسفانه در ورزش ما با فرهنگی مواجه هستیم که تاب و تحمل موفقیت افراد را نداریم. مدیران ما غالبا حضور افراد آینده دار را بر نمی تابند. اگر چنین افرادی وجود داشته باشند به جای حمایت با کارشکنی مواجه می شوند. برای حذف آنها کافی است تا یک اشتباه کنند. به جای هدایت و همکاری با آنها به سرعت موجبات جدایی آنها از چرخه مدیریت را فراهم می آورند. از این طریق تاکنون بخش مدیریت ورزشی ما دچار ضررهای فراوان شده تا با خلاء محسوس مواجه شویم.
از سوی دیگر ما با فرهنگ حسادت در خصوص مدیران موفق مواجه هستیم تا شاید با کنار زدن آنها مسیر برای دیگران باز شود. اگر بتوانیم با برنامه ریزی خوب استعدادها و جانشینان شایسته را پیدا کنیم و آموزش لازم را بدهیم قطعا از این مشکل بزرگ رها خواهیم شد. پیدا کردن یک جانشین خوب از کمیت بالا میسر است و از تعداد اندک افراد نمی توانیم مدیر خوب کشف کنیم.
به جوانترهای شایسته فرصت بدهیم
*جهانبخش سوری
در بخش ورزش ما کمتر شاهد حضور جانشینان شایسته هستیم. وقتی مدیری خودش بر اساس ارتباط و عدم شایستگی آمد هرگز به فکر پرورش جانشین شایسته نیست تا در این باره برنامه هم داشته باشد. ما در اغلب اوقات شاهد حضور افرادی هستیم که علاوه بر عدم تخصص در رشته ورزشی از توان مدیریتی لازم هم برخوردار نیستند. آنها با ارتباطات خاص به عنوان مدیر می آیند و روش های بی حاصل را به کار می گیرند.
این نوع از تعیین مدیران باعث شده تا ما هزینه فراوانی صرف کنیم و دستاورد لازم را هم نداشته باشیم. علاوه بر این ضرر هنگفت، ما مشکل دیگری به نام ایجاد عدم اعتماد و قهر را از سوی قهرمانان و افراد کاربلد پیش رو داریم. مدیر ناآشنا به امور را مصدر کار می کنیم. او با دعوت از افراد کارشناس وعده های فراوان در خصوص تحول و همفکری و خرد جمعی می دهد و با گذر زمان همه وعده ها فراموش و کار به امان خدا رها می شود!
چنین مدیرانی هرگز به دنبال افراد مستقل و خوش فکر نیستند. اتفاقا از چنین افرادی واهمه دارند و آنها را به طرق مختلف از رده خارج می کنند. در چنین فضایی کسانی فرصت پیدا می کنند که بله قربان گو باشند و خیلی به دست و پای مدیر نپیچند! شما یک نگاهی به فضای مدیریتی ورزش کنید به راحتی چنین افرادی را به وفور مشاهد می کنید.
کسانی که عاشق یک رشته ورزشی هستند غالبا همه گونه آماده خدمت هستند و حتی بدون دریافتی وارد چرخه مدیریتی می شوند ولی چون دلشان می سوزد حرف هایی می زنند که خیلی مورد نظر مدیران نیست. این بلا بر سر خود من هم آمده است. مدت ها بدون چشمداشتی در فدراسیون کار کردم اما متوجه نشدم به چه دلیل از چرخه خارج شدم و دیگر رغبتی به حضور در این عرصه ندارم.
متولیان امر باید باور کنند که جوان ترهای خوش فکر و با استعداد فراوانند که حاضرند با همه وجود کمک کنند. تنها باید از آنها حمایت کرد به آنها میدان داد. چرا نباید به این گروه فرصت لازم را بدهند. ما در رشته ای مثل تنیس قهرمانان تحصیلکرده و مدیر داریم که هرگز مورد توجه قرار نمی گیرند.
مدیران بی ثبات جانشین خوب نخواهند داشت
*هادی رضایی
جانشین پروری در مدیریت ورزش را باید از دو منظر مورد توجه قرار داد. یک نگاه به مدیریت های حاکم؛ حکم می کند که فضای لازم را برای جوان تر باز و از آنان حمایت کنند. از منظری دیگر جانشین هم باید شایستگی و لیاقت این کار را بروز دهد. این دو لازم و ملزوم هم هستند تا ما نتیجه درست از این کار بگیریم.
در مدیریت های امروزی ورزش، وقتی مدیران ما ثبات لازم را ندارند و دائما و غالبا به لحاظ ارتباطات سیاسی دچار جا به جایی می شویم قطعا اگر مدیری در این باره برنامه هم داشته باشد ثمره لازم را نخواهد گرفت. با رفتن یک مدیر از چرخه کاری قطعا جانشین احتمالی پرورش یافته توسط هر سیستمی هم ناچار به رفتن است!
این که ما فکر کنیم هیچ مدیری در ورزش به دنبال جانشین شایسته نباشد هم به نظرم اندیشه درستی نیست. در برخی اوقات جانشینان احتمالی کارآیی و استمرار و طاقت لازم در کار را ندارند و مسیر را هم به درستی طی نمی کنند. در کنار آن ورزش ما با وابستگی به سیاست و جا به جایی ها در ارکان سیاسی دچار تغییرات اجتناب ناپذیر می شود. این تغییرات از رییس به معاونانی می رسد که اغلب نه از سر شایستگی که به لحاظ ارتباطات خاص وارد این چرخه شده اند. با رفتن این معاونان عملا سیستم مدیریتی ما در ورزش دچار یک خلاء بزرگ می شود و ما شاهد لطمات جبران ناپذیر هم می شویم.
در سیستم و روش های درست برنامه ای وجود دارد و افراد حاضر در مسیر این برنامه پله پله بالا می آیند و بدون در نظر گرفتن وابستگی های خاص مراحل مختلف مدیریتی را طی می کنند تا آن برنامه نتیجه بخش شود. متاسفانه ما غالبا با مدیریت هایی مواجه هستیم که برای بهبود مسیر ناچارند کلی عقب برگردند تا شاید از کجراهه ایجاد شده خارج شوند.
من در خصوص ایجاد محدودیت زمانی برای مدیریت ها(انتخابات چهارساله) به نظرم روال خوبی در ایران حاکم نیست. باید از مدیران سابق و تجربه آنان استفاده کرد و تنها با گذاشتن عکس در مجموعه ای از آنان یاد نکرد.
سد راه استعدادهای مدیریتی می شوند!
*محمود افشاردوست
در ورزش ایران، ما جانشین پروری نداریم یا اگر هم هست جانشین پروری خاص است! به عبارتی کسانی امکان جانشینی و یا توسعه مهارتی دارند که مورد وثوق رییس هستند و ما کمتر به سراغ شایسته ها می رویم. به ندرت شاهدیم که فردی شایسته با طی سلسله مراتب لازم به ریاست برسد و بر اساس سوابق و تجربیات به دست آورده منشا اثر باشد.
کم اتفاق می افتد که یک ورزشکار توانا و مستعد از لحاظ مدیریتی مدنظر قرار بگیرد و شرایط را برای استفاده بهینه از او فراهم آوریم. گاهی بر عکس اگر چنین فردی مشاهده شود اغلب او را تحت فشار قرار می دهند تا از چرخه خارج شود تا تهدیدی برای صندلی رییس هم نباشد که این امر واقعا مایه تاسف است. از تفاوت نگاه و روش چنین افرادی می ترسند و اجازه بروز توانایی ها را به او نمی دهند.
این فرهنگ مقابله با استعدادهای مدیریتی ضرر هنگفتی به ورزش می زند و آنها را دلسرد می کند. در اغلب اوقات خروج آنها از چرخه و حتی مهاجرت را در بین آنها می بینیم. از دست رفتن این سرمایه های بزرگ ضرر اصلی ورزش است که باید چاره ای برای آن اندیشه کرد. عدم خلاقیت و نوآوری باعث می شود تا ما با همان روش های قدیمی که در اکثر اوقات کاربرد هم ندارند راه به جایی نبریم و یا درجا بزنیم.
اکنون ما شاهد استفاده مستمر از افرادی هستیم که دائما در حال رفت و آمد هستند. وقتی یک نفر از چرخه مدیریتی خارج شد اگر جوان باشد شاید در پی کسب تجربه و رفع مشکلات کاری خود باشد. اگر این مدیر سن و سال بالایی داشته باشد غالبا چنین روشی را دنبال نمی کند. بی دلیل نیست در حوزه ریاست جمهوری محدودیت زمان گذاشته اند. یک نفر نهایتا ظرف هشت سال می تواند توانایی هایش را بروز دهد و کار را به دیگری بسپارد و به عنوان مشاور مورد نظر باشد.
برای ایجاد تغییرات در مسیر غلط هم باید اساس کار را مدنظر داشته باشیم نه این که با تغییر دکوراسیون دفتر کار در پی این امر باشیم. خلاصه این که باید جانشین را پرورش داد و سد راه استعدادهای مدیریتی نباشیم.
کمبود مدیر نخبه خطر بزرگ پیش روی ورزش!
*اسماعیل شجیع
فرهنگ حاکم بر امور مدیریتی در کشور ما در طول تاریخ خواسته و یا ناخواسته از دیدگاه خاصی تبعیت می کند. با نگاهی به تاریخ در می یابیم که پادشاهان برای ادامه حکومت خود برخورد سختی با جانشینان احتمالی خود داشته اند. شاید مدیران ما دانسته و یا ندانسته با این روش کارشان را توام کرده اند و بابت این روش ما نخبه های بسیاری را از دست داده ایم.
حاکمیت چنین روشی به جز نخبه کشی خطر دیگری هم پدید می آورد و آن این که کسانی در این چرخه باقی می مانند که مثل هم فکر می کنند و کار و برنامه و ایده نو متولد نمی شود. همچنین در این روش اغلب جانشینان ضعیف تر از مدیر قبلی هستند و کار نه تنها پیش نمی رود بلکه ما شاهد عقبگرد هم هستیم. این گونه است که ما شاهد تحول نیستیم. از سوی دیگر شاهد فرار افراد نخبه هم هستیم.
با روال فعلی متاسفانه من بیش از هر زمان دیگری خطر کمبود مدیریت های کارساز را در آینده ورزش احساس می کنم. از نظر علمی ثابت شده است که برای تحقق برنامه ها باید ثبات مدیریت باشد اما از سوی دیگر نوع انتخاب مدیران نقش اساسی در این فرایند دارد. ما با انتخاب یک فرد که شایسته نیست هر چقدر به او زمان بیشتر بدهیم کار را بدتر کرده ایم. مدیر بعدی کلی زمان لازم دارد تا به طی مسیر درست برگردد.
روش نادرست در جانشین پروری باعث شده تا ما شاهد فاصله فراوان بین این گروه و مدیران وقت باشیم. این فاصله زیاد هم باعث شده ما با چرخه ای از مدیران ثابت همراه شویم. این که در اغلب اوقات ما به سراغ مدیران قبلی که سابقه خوب مدیریتی هم ندارند، می رویم ریشه در این فاصله ها دارد. فاصله ای که خودمان با ندانم کاری ایجاد کرده ایم و امروز گریبان ورزش ما را گرفته است.
وقتی ما برای نامزدی در خصوص تعیین وزیر ورزش تنها سه یا چهار نام محدود در ذهنمان تداعی می شود و آنها هم تمام و کمال مورد وثوق ما نیستند کاملا مشخص می کند که در عرصه مدیریتی چه بلایی به سر این بخش آورده ایم. بخشی که تازه به دلیل نتایج قابل لمس به راحتی می تواند مورد ارزیابی هم قرار بگیرد.