" مدیران تحمیلی" ، آفت بزرگ ورزش!
استفاده
از مدیران تحمیلی، یکی از آفات بزرگ و از
دلایل عدم حرکت روان چرخ های ورزش مستعد ایران به سمت تحول و پیشرفت است. علاوه بر
این ، وجود این مدیران ، دلیل درصد عمده
ای از معضلات فنی و خاصه فرهنگی و اخلاقی در ورزش است. " مدیران تحمیلی"
چه کسانی هستند؟ اینها آن دسته از مدیرانی هستند که بدون هیچگونه سابقه فعالیت
ورزشی و کارنامه قابل توجهی در عرصه
مدیریت و ورزش و بدون اینکه گزینش و انتصاب آنها مبتنی بر ملاک لیاقت و شایستگی
باشد، صرفا به خاطر ارتباط با این و آن
مقام غیرورزشی و یا وابستگی به این و آن جناح سیاسی ، به صندلی های حساس مدیریتی تکیه زده اند که مثلا خدمت کنند اما خود به بزرگترین مانع پیشرفت ورزش
تبدیل شده اند! چرا؟ پاسخ کاملا روشن است و برای یافتن آن نیاز چندانی به کندوکاو
و پرس و جو نیست . پاسخ این است: چون تحمیلی هستند ، چون صلاحیت نشستن بر روی آن
صندلی را ندارند، چون برای تصدی این پست به شایستگی و لیاقت خود متکی نیستند ، بلکه
آویزان و بدهکار این و آن هستند و در ادامه هم باید تابع دستورات و اوامر همین
آقای این و آن باشند و چون از سرناچاری سر از ورزش در آورده و علاقه و انگیزه ای
برای ورود به آن ندارند . اگر در ورزش
هستند ، صرفا برای این است که " باشند"! اگر در حوزه و جای دیگری دست و زورشان می رسید از آنجا سر در می آوردند و
چون نرسیده ، به مناصب مدیریتی ورزش بخت
برگشته چنگ انداخته و در اینجا کنگر خورده و لنگر انداخته اند! اینگونه مدیران
غالبا( و البته نه همه) در انتخاب همکاران و مشاوران و دستیاران نزدیک خود
همانگونه عمل می کنند که درباره خودشان عمل شده است! اگر کسی واقعا به دنبال پژوهش
و آسیب شناسی درباره ورزش ایران است از کنار موضوع " مدیران تحمیلی"
نباید به راحتی عبور کند ، مگر آنکه نخواهد به ریشه ها و علت های اصلی بپردازد. درباره
آفت " مدیران تحمیلی" و سفارشی و مکانیزم عملکرد منفی و آسیب رسان آنها به پیکر
ورزش ، بسیار بیشتر از اینها می توان سخن گفت. همین بس که بدانیم این آفت نتیجه
گرایی افراطی و ویرانگر که به جان ورزش ما افتاده و برای رسیدن به آن ، از رعایت
همه اصول فنی و فرهنگی چشم پوشی می شود و
کسب نتیجه و گزارش به مقامات بالاتر و هنر وغیرت ورزشکار ایرانی را به پای مدیریت
های ضعیف و ناکارآمد خود نوشتن ، خود معلول علت و آفت بزرگتری است به نام "
مدیران تحمیلی". حال ، این آفت در حوزه ها و عرصه های غیر ورزشی چقدر لطمه و آسیب
به این ملک و ملت وارد کرده ، بحثی است مفصل که موضوع این نوشته و شاید در صلاحیت
این قلم نباشد. آفت و واقعیت تلخ "مدیران تحمیلی" در حالی در ورزش ما
خودنمایی و با قلدری عرض اندام می کند که در مورد اصل " شایسته سالاری" که درست
نقطه مقابل و باطل السحر آن است از سوی عقل و تجربه بشری و مکاتب الهی و آسمانی - خاصه
دین مبین خاتم – سخت توصیه شده و می شود و
این واقعیت تلخ " مدیران تحمیلی" درحالی به گونه ای غیر قابل انکار مطرح
است و اصلا به صورت یک روال و روند عادی! درآمده که شعار و کوبیدن بر طبل شایسته سالاری ، شاید بیش از هر جای دیگر از
زبان مسئولان ارشد دولتی و مقامات بالای حکومتی به گوش می رسد اما متاسفانه اینجا هم یکی از جاهایی است که حرف مان
با عمل مان نمی خواند ، در حالی که به ما تذکر داده شده " لم یقولون ما
تفعلون" !
یکی از
آفات و کارکردهای مدیران تحمیلی در ورزش( یا هرجای دیگر) این است که افراد کاربلد
و لایق به گوشه انزوا و کنج عزلت رانده می شوند و یا آنها را وادار به کناره گیری می کنند و یا مقامات بالاتر وادار می شوند که حکم برکناری آنها را صادر
کنند! چرا؟ چون از آنجا که " مدیران
تحمیلی " هستند، کوچک و از حیث شخصیتی ضعیف بوده و با آدم های با شخصیت و قابل و لایق نمی توانند
کار کنند و اصلا نقد و نظر و وجود آنها را نمی توانند در حوزه مدیریت ناسزاوارانه
خود تحمل کنند! تقریبا هفته ای نیست که خبری از برکناری
مدیری کاربلد و اهل ورزش از سوی مدیران تحمیلی یا با سفارش و فشار و تهدید آنها در
ورزش نشنویم و... اهالی ورزش و رشته های مختلف ورزشی هم از این اتفاقات زشت و
توطئه های سخیف و ... به خوبی اطلاع دارند. آفت و بلای مدیران تحمیلی فقط یکی از
گرفتاری هایی است که ورزش مستعد و بالقوه توانای ایران با آن دست به گریبان است و نه همه آنها .
بنابراین مسئولان و مدیران ورزش - چنانچه
بسیاری از اهالی فن بارها تاکید کرده اند و این نشریه نیز سال ها به سهم خود درباره
آن نوشته - اگر بخواهند فراتر از روزمرگی ها و دل سپردن به برد و باخت های گذرا ،
ورزش کشورمان را متحول و با استفاده صحیح
از توانایی های ذاتی و داشته های مادی و انسانی، آن را به جایگاه حقه برسانند و
ایران عزیز را به
یک کشور صاحب ورزش در قاره و دنیا تبدیل کنند، موانع سختی را در پیش رو دارند که باید با شجاعت و اقتدار و روحیه جهادی به
جنگ آنها بروند . مسلم است که این مهم با کسالت و رخوت و وادادگی و سفارش پذیری - حتی
در حد نزدیک ترین همکاران و درباره حساس ترین پست ها و مناصب و... - امکان پذیر
نخواهد بود و ورزش ما کماکان به دست موانع خودساخته و خودخواسته داخلی - مثل همین
آفت " مدیران نالایق تحمیلی" و سفارشی - از حرکت بالنده و پیش رونده باز
خواهد ماند و مطالبات مردمی و منافع ملی و مصالح ورزش ، کماکان قربانی تعارفات و رودربایستی
ها و زیاده خواهی ها و منافع شخصی و خانوادگی و... خواهد شد.
*سیدمحمدسعید مدنی