بهای رفتن به رئالمادرید را پرداختم
لوئیز فیگو در دوران اوج فوتبالش بهترین بازیکن جهان بود و گرانقیمتترین بازیکن دنیا نیز به حساب میآمد. در طول 20 سال، او در بیش از 900 مسابقه فوتبال به میدان رفت و 127 بار نیز پیراهن تیم ملی پرتغال را بر تن کرد. او بیش از 150 گل زده و توانسته 8 قهرمانی لیگ، یک جام اروپا و یک توپ طلا به دست بیاورد. فیگو همچنین تیم ملی کشورش را به اولین فینال تورنمنتهای معتبر برد تا پرتغال وارد عصر جدیدی شود. در حقیقت او کل ورزش فوتبال را به عصر جدیدی وارد کرد.
گفته میشود دوران " ابر باشگاهها " و فوتبال مدرن با فیگو شروع شد. او یک پیشگام یا به قول خودش یک " خوکچه هندی " بود. انتقال او از بارسلونا به رئال مادرید بود که همه چیز را تغییر داد. این انتقال 60 میلیون یورویی که در سال 2000 شکل گرفت ، به قدری بزرگ و مهم بود که همه چیز را در سایه خود قرار میداد. فیگو در این باره میگوید:«دوست دارم ارزش بیشتری به کل دوران بازیام داده شود تا اینکه فقط به یک اتفاق که عصری جدید را رقم زد و شرایط بازار و فلسفه فوتبال را تغییر داد، پرداخته شود. آن انتقال ، یک حرکت تاریخی بود و هنوز هم هست» .
هر چه که باشد، آن انتقال بسیار بزرگ بود و دلیل ، این بود که خود فیگو بازیکنی بزرگ محسوب میشد. او حالا در خانهای در شمال شرق مادرید اقامت دارد ، شهری که قرار نبود خانهاش باشد و در مورد آن انتقال بزرگ و دوران زندگیاش در ورزش فوتبال و مسائل مختلف دیگر با نشریه گاردین صحبت میکند. او حتی در مورد تلاشش برای ریاست بر فیفا حرف می زند. فیگو میگوید:«آن یک تجربه خاص بود که میتوانید در موردش یک کتاب بنویسید» . او میتواند در مورد مسائل مختلف چندین کتاب بنویسد. از فیگو در مورد بهترین لحظاتش در مستطیل سبز میپرسیم و او بعد از مکثی میگوید:«خوشبختانه، خاطرات خیلی زیادی دارم و نمیتوانم از بین شان انتخاب کنم» . بدترین خاطرهاش چیست؟ شکست در فینال یورو 2004 ؟ بازیکن پرتغالی میگوید:«نه، در آن تورنمنت چیزی غیرقابل تصور را تجربه کردیم که تکرار شدنی نیست. هیچوقت آنقدر شادی و لذت و حمایت را در اطراف تیم ملی تجربه نکرده بودم. وقتی بازی در تیم ملی را شروع کردم، برای شکست نخوردن بازی میکردیم. از چنین چیزی تبدیل به مدعی قهرمانی تورنمنتها شدیم. به همین خاطر اگر چه قهرمان نشدیم اما توانستیم احترام و جایگاهی به دست بیاوریم که به نسلهای بعدی کمک زیادی کرد. شاید در آن زمان فوتبال چیزی از ما گرفت اما سالها بعد آن را به ما پس داد. همه انتظار داشتند قهرمان شویم و سپس در سال 2016 مقابل فرانسه و در خاک این کشور بدون بهترین بازیکنمان توانستیم به قهرمانی برسیم. متوجه منظورم میشوید؟» .
البته در زمان این قهرمانی ، فیگو دیگر در تیم ملی نبود اما میتوان متوجه پیشرفت و میراثی شد که به واسطه حضور او و همنسلانش در تیم ملی پرتغال به وجود آمد. فیگو در مورد لحظات کلیدی در دوران بازی خودش میگوید:«پرتغال در سال 1991 فاتح جامجهانی زیر 20 سالهها شد و همین به ما اجازه داد پا به دنیای حرفهای بگذاریم. بعد از آن برای اولین بار کشورم را ترک کردم تا به بارسلونا بروم، بعد به رئال مادرید رفتم و سپس به اینتر. در هر تغییری عدم قطعیتهای فراوانی وجود دارد اما همیشه فکر میکنید که در حال گرفتن بهترین تصمیم هستید» .
بهترین تصمیم؟ وقتی فیگو به رئالمادرید پیوست، چندان هم از تصمیمش مطمئن نبود. 22 سال از زمانی که او با پیراهن شماره 10 در سانتیاگو برنابئو ایستاد میگذرد. همچنین دو دهه از زمانی که سر یک خوک را به سمت او پرت کردند، گذشته است. آن انتقال سر و صدای زیادی به پا کرد و خیلیها آن را خیانت فیگو به بارسلونا میدانستند. خود فیگو هم میگوید که به دنبال این همه جنجال نبوده است:«کسی که تصمیم میگرفت آیا باید به باشگاهی دیگر بروم یا نه، خودم بودم» ، اما این بازیکن تاکید دارد که آن تصمیم را به خاطر شرایط گرفت و نه میل باطنی.
در مستندی که تازه از این ستاره پخش شده ، فیگو به عنوان قربانی برنامه فلورنتینو پرز، کاندیدای وقت ریاست رئال مادرید، خوزه ویگا، مدیر برنامههای فیگو و پائولو فوتره، کسی که انتقال را نهایی کرد، به تصویر کشیده شده است. تصمیمگیری در مورد مقصد فیگو با این بازیکن نیست و از نظر حقوقی در شرایطی قرار میگیرد که ویگا با امضای قراردادی ایجاد کرده که در صورت نهایی نشدن این انتقال، فیگو باید 30 میلیون یورو غرامت بپردازد. او با لحنی که انگار میخواهد سایرین را ملامت کند، میگوید:«فقط من میتوانستم با رفتن به مادرید آنها را نجات دهم» .
فیگو میگوید بهای این که بلد نبوده " نه " بگوید را پرداخته است. چرا ویگا را اخراج نکرده است؟ در هر صورت او با اشتباهش مشکلساز شده بود. فیگو میگوید:«بله میدانم اما تنها راه درست کردن این مشکل همان بود. در مورد جایگاه خودم خونسرد بودم ولی حس میکردم وظیفه دارم از کسانی که با من کار میکنند نیز محافظت کنم. تصمیم نهایی را خودم گرفتم. من مسئول این اتفاق هستم. خودم تصمیم گرفتم آنها را از شر آن مشکل رها کنم و یک سال بعد نیز دیگر با آن مدیر برنامه کار نکردم. شرایط جدید به وجود آمد و گفتم باشد . باز هم مسئولیت این اتفاقات را قبول میکنم اما از حالا به بعد من راه خودم را میروم و تو هم راه خودت را برو» .
زندگی فیگو تغییر کرد ، به خصوص از نظر مالی اما او چیزهای زیادی هم از دست داد. فیگو میگوید:«دوستان زیادی را از دست دادم. شاید اتفاق خوبی بود چون فکر میکردم آنها دوستان من هستند ولی این طور نبود و این را فهمیدم. بعد از رفتنم به رئال مادرید دیگر نمیخواستند کنار من دیده شوند چون ظاهر خوبی در شهر بارسلونا برایشان نداشت. موضوع پیچیدهای است اما درک میکنم. یعنی درک نمیکنم اما اهمیت هم نمیدهم. در نهایت، ایده بسیار مشخصی از دوستی دارم . به همین خاطر هم متعجب شدم. ناراحت میشوی چون فکر میکنی که دوستیات با برخی بسیار واقعی است و ناگهان متوجه میشوی که اشتباه میکردی. در بارسلونا همه چیز داشتم اما این طور نبود که بخواهم به یک باشگاه درجه دو بروم. شاید اگر صحبت از رئال مادرید نبود، از بارسلونا جدا نمیشدم. این یک چالش بود و احساس میکردم آنجا برایم ارزش قائلند چون مرا قانع کردند که قرار است یکی از مهرههای بسیار مهم تیم باشم. میتوانست شرایط بسیار بدتر پیش برود و خدا را شکر میکنم که این طور نشد. این روزها حمایت بیشتری وجود دارد. این حس را داشتم که هر روز در حال شرکت در یک کنفرانس خبری هستم. بهای رفتن به رئالمادرید را پرداختم. مساله رقابت، فشار و همچنین قیمت انتقال مطرح بودند» . مساله نفرت هواداران از فیگو هم مطرح بود. او میگوید:«این طور نیست که همه از یک نفر خوششان بیاید. چطور ممکن است همه مرا دوست داشته باشند؟» . با این وجود اتفاقاتی که در بازگشت این بازیکن به نیوکمپ افتاد هنوز هم شوکهآور است. او میگوید:«تنها نگرانیام این بود که برخورد فیزیکی روی بدهد. اما فوتبال بازی کردن در داخل زمین؟ نه از این بابت نگران نبودم. در فوتبال دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد» .
گاهی اوقات فیگو میتواند آدمی سرسخت به نظر برسد. او میگوید:«شخصیت من این گونه است. با فشار کنار میآیم و مرا هوشیار نگه میدارد. همیشه رقابتطلب بودهام. دوست داشتم ببرم» . در پایان فصل، رئال قهرمان شد و فیگو یکی از بهترین بازیکنان لیگ بود. طولی نکشید که زیدان و سپس رونالدو و بکهام به او اضافه شدند. فوتبال داشت وارد بُعد جدیدی میشد که فیگو آغاز آن را رقم زده بود. آیا او حس ویژهای در این باره داشت؟ فیگو میگوید:«پرز توانست پیروز انتخابات شود و شاید من پیشگام پروژهای جدید بودم. از ایدههای پرز خبر داشتم و در آن مقطع خیلی با هم حرف میزدیم. او وعده داده بود مرا به رئال مادرید بیاورد. نمیدانستم بعد از من قرار است چه بازیکنانی جذب شوند اما از برنامههای پرز خبر داشتم» .
مردی که باید کاری میکرد همه این تلاشها جواب دهد، ویسنته دلبوسکه بود که فیگو او را این طور توصیف میکند:«او یکی از بهترین افراد و مربیانی بود که دیدم. کنار آمدن با 25 نفر با شخصیتهای مختلف ، سختترین کار دنیا است. برخی از افراد مغرور در تیم بودند اما حرفهایهای بزرگی نیز در تیم حضور داشتند که میخواستند رقابت کنند و برنده شوند و به فضای شخصی سایرین احترام میگذاشتند. اگر همه میخواستند این طور فکر کنند که من بترین بازیکن جهان هستم، هرج و مرج میشد اما ما فضای خوبی داشتیم» .
تغییرات بزرگی در حال وقوع بود و فرهنگ یک تیم داشت تغییر میکرد. بعد از برکناری دلبوسکه، موفقیت هم رئال مادرید را ترک کرد. فیگو میگوید:«از نظر من، دنیای جدیدی در فوتبال به وجود آمد. از نظر بازاریابی، تبلیغات و... شاید بخش حرفهای فوتبال تحت تاثیر سایر عناصری قرار گرفت که داشتند رشد میکردند و چون ما پیشگام بودیم، شاید تصمیمات مان ناهماهنگ با دنیای فوتبال به نظر میرسید » .
در سن 32 سالگی، لیورپول برای جذب فیگو تلاش کرد. او میگوید:«دوست داشتم به این تیم بروم. صحبتهای زیادی انجام دادیم. سپس آنها گفتند صبر کن . در حال حاضر نمیتوانیم این کار را انجام دهیم و سپس یک بازیکن دیگر گرفتند. باز به من گفتند چند روز دیگر صبر کن . باید این مشکل را حل کنیم و سپس باز یک بازیکن دیگر جذب کردند. پیش خودم فکر کردم: یعنی چه؟ مرا دست انداختهاند؟ سپس اینتر پا پیش گذاشت. به میلان رفتم و جلسهای با موراتی داشتم و تصمیمم را گرفتم. اینتر را دوست داشتم. همان انتقالی بود که نیاز داشتم » .
بعد از چهار قهرمانی پیاپی ، دوران فیگو به پایان رسیده بود. چرا او رو به مربیگری نیاورد؟ فیگو میگوید:«به خاطر اینکه بازیکنان را به خوبی میشناسم! دوست داشتم مربیگری را امتحان کنم. نمیدانم تواناییاش را داشتم یا نه. چالش من این بود که ایدههای فوتبالیام را به عمل در بیاورم و با سایرین ارتباط برقرار کنم. مدرک لازم را ندارم. دورههای آن نیز مانند این است که بخواهید در رشته پزشکی تحصیل کنید. 6 سال! دیوانگی است. همیشه بیشتر به بخش مدیریتی این ورزش کشیده شدهام. این طور نیست که بیکار نشسته باشم. دوست دارم افرادی که در این ورزش با تجربه هستند در آن دخیل باشند اما به شرط اینکه توانایی این کار را داشته باشند. مخالف این هستم که کسی که فقط نام بزرگی دارد، وارد این حوزهها شود » .
همین صحبتها تلاش فیگو برای هدایت فیفا در سال 2015 را توجیه میکند. او میگوید:«داستانش طولانی است. میتوانستم ببینم که فیفا پر از فساد و مافیا است. در یوفا حس کردیم باید کاری بکنیم حتی اگر شانسی نداشته باشیم ولی میخواستیم یک موضع بگیریم. آنها مرا داخل آتش انداختند چون دو کاندیدای دیگر هم وجود داشت. یوفا گفت من هم کاندیدای سوم باشم. چیزهای زیادی از ساز وکارها یاد گرفتم اما یک هفته قبل از انتخابات از زوریخ تماس گرفتند و به جلسه ای دعوت شدم تا در مورد ادامه دادن کارم تصمیمگیری شود. به توافق نرسیدیم و بعد ، از فدراسیون پرتغال با من تماس گرفتند و گفتند که میخواهند کنارهگیری کنم. در حالی که روی کاغذ ، آنها حامیانم بودند. گفتم این کار را نمیکنم و برایم مهم نیست که هیچ رایی نیاورم اما بدون حمایت آنها ، من از گردونه رقابت خارج شدم. خدا را شکر که این اتفاق افتاد و شاید دست تقدیر بود چون چند هفته بعد مقامات قضایی به فیفا وارد شدند و چندین نفر را به زندان انداختند و انتخابات نیز لغو شد».
برنامه فعلی فیگو چیست؟ آیا باز هم برای ریاست تلاش میکند؟ او میگوید:«میخواهم به همکاری با یوفا ادامه دهم اما شاید فعالتر شوم و مسئولیت بیشتری برعهده بگیرم. اگر حمایت درست و واقعی انجام شود و ببینم توانایی کمک کردن دارم، به نظرم میتوانم برای فوتبال مفید باشم. اگر بتوانم کمکی بکنم، " نه " نخواهم گفت اما نمیدانم. برنامهای نریختهام. هیچوقت برای زندگیام برنامهریزی نمیکنم. مسائل اتفاق میافتند و بعد تصمیم میگیرم » .
* آرمین زمانی