مدیران با عبرت گرفتن از تجربه ها ، فوتبال بیمار را نجات دهند
کنار گذاشتن مدیران تحمیلی ، اولین گام در راه اصلاح ورزش
حرف درست
ولید الرکراکی ، سرمربی تیم موفق و افتخار آفرین مراکش( مغرب) بعد از بازی رده بندی با کرواسی گفت: " بزرگترین دستاورد موفقیت مراکش فراتر از حضور در جمع چهار تیم برتر در جام جهانی ، این بود که موجب شادی اعراب و مسلمانان در سراسر جهان شد..." . حرف درستی که با واقعیات و آنچه با دو چشم سر دیده شد و هرکسی با دو گوش خود شنید، انطباق تام و تمام دارد.
کارکردهای ورزش
بارها گفته شده و ما هم به سهم خود همواره نوشته و تاکید کرده ایم که فوتبال - و به طور کلی ورزش ، اما به طور خاص رشته فوتبال - از کارکردهای متفاوت و متنوعی برخوردار است و یکی گرفتن آن با بازی های کودکانه یک اشتباه بزرگ و خطای مهم و خطرناک است. شعار "ورزش برای ورزش"، یا " ورزش فقط وسیله ای برای پر کردن اوقات فراغت است" و یا " ورزش از سیاست و فرهنگ جداست" و چیزهایی شبیه به این ، هر چند که بخش هایی از واقعیت است اما همه واقعیت نیست و اصرار بر القاء و تکرار آنها که معمولا از سوی کارگردانان نظام سلطه و قلدران بین المللی صورت می گیرد ، یک فریب بزرگ و یک دام پرخطر است. اینها این شعارها را می دهند و مدام تکرار می کنند تا با لطائف الحیل - از جمله پادوها و دنباله های نفوذی و عمدتا رسانه ای خود - ما را خواب و به اینگونه شعارهای دروغین و صرفا به دنبال توپ و نتیجه دویدن سرگرم کنند و خودشان از آنطرف ، از طریق ورزش بیشترین استفاده را در حوزه های مختلف( سیاسی، فرهنگی ، اقتصادی و...) ببرند.
فلسطین ، قهرمان جام جهانی
بسیاری از ناظران و کارشناسا ن ورزشی و غیر ورزشی بعد از پایان مسابقات جام جهانی صراحتا اعلام کردند که جام جهانی بیست و دوم فقط یک برنده واقعی داشت که آن هم " فلسطین" بود! در این باره حتی خود صهیونیست ها و رسانه های آنها اذعان واعتراف داشتند . این در حالی است که همه می دانیم فلسطین اصلا به مسابقات قطر راه نیافته بود اما یکی از کارکردهای این جام - سوای مسائل صرفا فنی و برد و باخت های معمول و حوادث و شگفتی ها و اشک ها و لبخندهای ثبت شده درباره آن - دفاع ملت های مختلف - از اعراب و مسلمانان گرفته تا کشورها و ملت های دیگر( ژاپنی، برزیلی ، آرژانتینی و...) - از مردم فلسطین بود و از طرف دیگر ، با عناوین و رفتار خود نشان دادن انزجار و نفرت از هر آنچه که رنگ و بوی اسرائیلی و ستمگری و اشغالگری دارد. این در حالی است که همه می دانیم که چگونه نظام سلطه گر بین المللی با همه توان و به اشکال متنوع و در عرصه های مختلف از این رژیم اشغالگر و جعلی که ساخته دست همین نظام استعمارگر است ، دفاع می کند و در این راه چه خیانت ها و جنایت ها و آدمکشی ها و تخریب و غارت ها و... که به ویژه در منطقه ای که ما در آن زندگی می کنیم( غرب آسیا) ، مرتکب نشده و نمی شود و این درحالی است که در سال های اخیر و خاصه با هدف مقابله با انقلاب ضد صهیونیستی ملت بزرگ و ظلم ستیز ایران، چه تلاش هایی که برای عادی سازی روابط کشورهای عرب و مسلمان منطقه با اسرائیل اشغالگر( تحت طرح ابراهیم) صورت نگرفته و... طرحی که با خوشرقصی و بی حمیتی و بی غیرتی بعضی از دولت های منطقه و همچنین تبلیغات بی امان و بعضی از اقدامات نمایشی و فرمایشی به نظر می رسید پیشرفت هایی هم داشته است، اما این جام جهانی - و فقط جام جهانی - بود که به روشنی و با صراحت دیدگاه و تشخیص و موضع و انتخاب ، توجه جهانیان را نسبت به مساله مظلومیت فلسطین و ستمکاری و اشغالگری غده سرطانی - که به نام اسرائیل به جان مردم جهان افتاده و امنیت همگان را در چهار نقطه دنیا به خطر افکنده - جلب کرد .
حرف حق
در قطر، میدان ورزش و فوتبال و جامجهانی بار دیگر تنوع کارکردی و کارکردهای مثبت و قابلیت های کم نظیر خود را به نمایش گذاشت و نشان داد که چه زیبا و رسا با زبان ورزش و در محیط ورزش می توان " حرف حق" زد و برای آن به بهترین وجه تبلیغ کرد و بدون هیاهو و دعواهای سیاسی و... آن را به کرسی نشاند و چگونه می توان " باطل" را با همه تبلیغات و نقشه ها و پول هنگفتی که برای " استحمار" بشریت و عوض کردن جای حق و باطل هزینه می کند ، محکوم و رسوا ساخت.
جدی تر
بحث در این باره زیاد است. اینجا قصد ورود به جزئیات را نداریم و به آنچه در جریان برگزاری جام جهانی و میزبانی موفق و آبرومندانه قطر ، پیرامون مساله فلسطین و محکومیت زورگویان فریبکار دنیا رخ داد، بیش از این نمی پردازیم . این ماجرا فرصتی شد تا به بهانه آن بار دیگر بر نقش و کارکرد ورزش تاکید ورزیم و از کسانی که در کشورمان ، مستقیم و غیر مستقیم متولی هستند، بخواهیم ورزش را از اینی که هست " جدی تر" بگیرند.
نحوه مدیریت
واقعیت ناخوشایند این است که ما از ورزش به درستی استفاده نمی کنیم و کارکردهای مثبت و متنوع آن را برای بهبود شرایط فنی و اخلاقی و تبلیغ و ارتقای فرهنگ ملی و اعتقادی خود در نزد مردم - خاصه جوانان - به کار نمی گیریم. دلیل اصلی این اتفاق را چنانچه بارها نوشته ایم باید در" نحوه مدیریت" و رفتاری که مدیریت دولتی ما با ورزش دارد، جستجو و پیدا کنیم ، مدیریتی که غالبا نه بر اساس لیاقت ها و شایستگی ها - که این همه علم و ایمان و دین و دانش بر آن تاکید دارند - بلکه برمبنای وابستگی های باندی و جناحی و خانوادگی، تعیین می شود و خیلی طبیعی است که نه علم و فن و چم و خم مدیریت را بشناسد و نه چیزی از ورزش سر درآورد و از آن کاسبکارانه معنا و مفهوم و کارکردی جز " بردن" و" نتیجه" و " امتیاز آوری" نفهمد.
عامل مهم
به گمان ما علت العلل اکثر قریب به اتفاق مسائل و مشکلات و بحران های فنی و فرهنگی ورزش موضوعی به نام مدیریت و نحوه مدیریت است و لاغیر. خوشبختانه و به گواه بسیاری از کارشناسان و اهل فن ، ورزش ایران از زمینه های مثبت کافی و سرمایه های لازم در ابعاد انسانی و غیر انسانی برخوردار است و کمبود اساسی از حیث ابزار مقدماتی و ذاتی برای پایه ریزی یک ورزش قوی ندارد، اما آنچه که تقریبا همه این کارشناسان و متخصصان به آن اشاره مستقیم و صریح دارند و کمبود بزرگ ورزش ایران می دانند،" مدیریت توانا و با انگیزه" است ، یعنی آن عاملی که اگر نباشد یا کارشناسانه و متعهدانه عمل نکند و از ابزار و زمینه ها و ظرفیت در اختیار به درستی و در جای خود و به موقع استفاده نکند، همه آن داشته ها هم ابتر و بلا استفاده می ماند و ... چنانکه مانده است!
نقدناپذیری مدیران
متاسفانه علی رغم اینکه همه مسئولان این مملکت ادعای نقد پذیری داشته و در مصاحبه ها و جلوی دوربین ها و... بر طبل آن می کوبند، اما واقعیت به ما می گوید که در نزد این مسئولان که اکثریت قریب به اتفاق مدیران ورزش را تشکیل می دهند گوشی برای شنیدن و تحملی برای پذیرش نقد و حرف حساب وجود ندارد ، حرف و نقدهایی که بیش از هر کسی به نفع خود این به اصطلاح مدیران و بعد ، رشته و حوزه تحت مدیریت آنهاست!
هنر ندارند ، فقط " پارتی " دارند !
یکی از این نقدها این است که عملکرد و توان مدیریتی اکثر مدیران ورزش در حدی نیست که از داشته های ذاتی و ظرفیت های مادی و انسانی موجود به نفع پیشرفت ورزش استفاده کنند و موجب ارتقای کمی و کیفی آن شوند. این حرف هم به معنای آن نیست که در این مملکت ، قحط الرجال است و اینها " خیرالموجودین" هستند و مدیر خوب و کارآمد برای ورزش وجود ندارد. نه تنها این سخن ما به این معنا نیست، بلکه ما با کسانی که چنین دیدگاه و نظری دارند، موافق نیستیم. الحمدلله و بدون اغراق در این ملک پرگهر ، ما افراد دانا و توانا و متعهد و به راستی ایرانی و انقلابی بسیاری داریم که از حیث مدیریت و اجرا در سطح مطلوبی هستند، اما مشکل اینجاست که فرصت طلبان و عاشقان پست و مقام و قدرت و کسانی که نه از مدیریت و علم آن بهره ای دارند و نه ورزش و ظرایف آن را می شناسند و تنها و تنها هنر و سرمایه ای که دارند این است که " پارتی" دارند، مهلت و امان به افراد لایق و هیچکس دیگری حتی مثلا وزیر ورزش نمی دهند تا سراغ این افراد کاربلد بروند که همه چیز برای مدیریت دارند و فقط " پارتی" ندارند و افراد ذینفوذ و به اصطلاح قربان مقامات! که بعضا خیلی هم ادعای انقلابی و مومن بودن دارند، از آنها حمایت نمی کنند.
اصلاح وضعیت مدیریت ورزش
اساسی ترین حرف ما درباره درمان دردهای ورزش و برداشتن موانع خودساخته پیش روی آن - چنانکه بارها نوشته و هر جا فرصتی و تریبونی ( مثل رادیو و...) پیدا کرده ایم گفته ایم - اصلاح وضعیت مدیریتی ورزش است. تغییر دیدگاه ها و روش های مدیریتی حاکم بر ورزش است. کسانی که به کمتر از مدیریت در ورزش راضی نیستند، اما از ورزش فقط برد و باخت و نتیجه را می فهمند و از مدیریت ، بر صندلی ریاست تکیه زدن و دستور صادر کردن و خودکامگی پیشه کردن را، با این سطح از فهم و درک ، طبیعی است که نتوانند ورزش را به سمت جلو تکان و حرکت دهند. بدیهی است که نتوانند از داشته ها و امکانات و سرمایه های مادی و انسانی ورزش در حوزه ها و رشته های مختلف استفاده بهینه کنند و نه تنها نمی توانند، بلکه از آنها " بد" هم استفاده می کنند و بی اغراق کفران نعمت می کنند و اینجا بار دیگر با صدای رسا و در کمال صراحت اعلام می کنیم تا این دسته از به اصطلاح مدیران تحمیلی در ورزش ما مناصب بالا و پایین و ریز و درشت را به ضرب پارتی و سفارش و توصیه و دستور - آن هم حتما به اسم " مصلحت" ! ( مصلحت کی وچی؟!) - به اشغال خود درآورده اند، حرف زدن از پیشرفت ورزش و رفع معایب و اشکالات آن ، بیشتر به شوخی و دست انداختن یکدیگر شبیه است تا حرف حسابی و قابل اعتنا!
کارکرد یا ضد کارکرد ؟!
منبر را جمع کنیم. برگردیم به سخن آغازین. خیلی بدیهی است که وقتی چنین دیدگاه و روشی بر ورزش ما حاکم است، ما نخواهیم توانست از" کارکرد"های اشاره شده و متنوع ورزش در جهت اهداف ورزش و منافع ملی به درستی استفاده کنیم ، سهل است ، خیلی وقت ها ورزش به ضد کارکرد خودش تبدیل می شود . وقتی ورزش را به دست اهلش نسپاریم آن وقت نباید هم توقع داشته باشیم که تیم ملی فوتبال ایران هم مثل مراکش در میدانی مانند جام جهانی بدرخشد و نمایشگر اقتدار و قدرت ورزش یک کشور مسلمان و تاریخی با فرهنگ غنی هزاران ساله و مدافع مظلوم و پیام آور جوانمردی و انسانیت باشد و این در حالی است که آنچنان که بارها نوشته و بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی اذعان دارند، ورزش ما از حیث توانایی و داشته های مادی و انسانی ، هیچ کمبود مهمی ندارد و کاملا برای جهش و پیشرفت وارتقای جایگاه قاره ای و جهانی خود، مستعد و آماده است ، البته اگر درست و به دست اهلش مدیریت و اداره شود .
سرنوشت فوتبال
بی تردید یکی از پرطرفدارترین رشته های ورزشی در جهان که قلوب و نگاه میلیاردها نفر از مردم را به خود جلب و جذب کرده ، فوتبال است . این رشته در کشور ما هم از طرفداران پرشماری برخوردار است که با علاقه و اشتیاق وافر، اتفاقات و رقابت ها و رویدادهای آن را دنبال می کنند، اما متاسفانه به میزانی که این رشته ورزشی در کشور ما علاقه مند وطرفدار دارد، بدخواه و دشمنان دوست نما هم دارد که به لطائف الحیل از آن آویزان شده و از قبل آن به نام و نان حسابی رسیده اند و... بدون تعارف عرض کنیم که اگر کلیت ورزش ما گرفتار نا اهلان و مدیران عوضی آمده و دلالان و سفارشات و توصیه ها و دخالت افراد پرمدعای غیر مسئول است، فوتبال هم در این معرکه ، بیش از سایر رشته های ورزشی، گرفتار این جریانات و باندها و عناصر مخرب و مخل است . وجود همین جریانات، فضای فوتبال ایران را سخت بیمار و مسموم کرده است ، به طوری که نجات و اصلاح آن از این وضعیت گرداب گونه - که هر چه می گذرد فوتبال را بیشتر در ورطه خود غرق می کند - کاری معجزه آساست.
مغرضان و منگل ها !
در پرانتز به عنوان جمله معترضه عرض کنیم که وقتی در چنین وضعیت بیمار و شرایط ناخوشایند ، تیم ملی فوتبال ایران به مرحله نهایی جام جهانی صعود می کند و جزو برترین تیم های دنیا قرار می گیرد، راستی که برای هر اهل فن و کارشناسی - از جمله این مجله کهنه کار - جای تعجب و البته تحسین دارد ، بماند که بعضی از مغرضین مریض و برخی از مرحله پرت های " منگل مآب " که با سفارش این و آن به رسانه راه پیدا کرده و صاحب قلم و میکروفون شده و بدون کوچکترین صلاحیتی فقط به خاطر خوشرقصی و خود شیرینی برای روسا، در جایگاه نقد و اجرا نشسته اند،از این فوتبال و تیم ملی - که مثل این دوره به ده ها موضوع کثیف و ضدملی حاشیه ای هم گرفتار می شود – انتظار صعود به مراحل بالاتر و حتی قرار گرفتن جزو چهار تیم اول را هم دارند!!
انتظار از مدیران فوتبال
عرض کردیم که فوتبال ما به هزار درد بی درمان گرفتار است که یکی هم همین رسانه ها و افراد بی صلاحیت و فاقد تشخیص و قدرت تحلیلی هستند که نقد و تحلیل می کنند و نسخه های مضحک هم می پیچند. از این آفات مسموم و مغرض که بگذریم، مدیران و مسئولان فدراسیون فوتبال بیش از هر کسی باید متوجه مسئولیت سنگین خود باشند . آنها که خوشبختانه سال هاست به عناوین مختلف در فوتبال ایران بوده اند، به خوبی از جریانات و باندها و افراد فعال و رسانه ها و جهت گیری ها و مواضع و دغدغه ها و اغراض و اهداف و نیات و مطالبات و... شناخت دارند و انتظار می رود که با توجه به این تجربیات، مکانیزم جذب و دفع فوتبال را اصلاح کرده و با شجاعت و عقلانیت ، " بهترین تصمیم" را برای آینده فوتبال بگیرند و... در این باره بعد از این ، اگر عمری باشد، بیشتر خواهیم نوشت.
* سیدمحمدسعید مدنی