PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - November 22 2024
کد خبر: ۷۸۶۰۲
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۸

زبان سرخ/ خط توليد تايرهای ژاپنی !

زبان سرخ/ خط توليد تايرهای ژاپنی !

بوق سگ می خوابيم و كله سحر بيدار می شويم ؛ مثل خيلی از آدم های شريف همين مملكت ، در بيتوته ها، گذرگاهی برای به دست آوردن يك لقمه نان حلال و آرامش نسبی را تصور می كنيم اما انگار همه اش سراب است و دويدن هايمان هم روی تردميل!

اين كه ما هم در ستون «زبان سرخ»، از تورم و هجمه جنون آميز فشارهای اقتصادی بر پيكره نحيف و مظلوم مردم بی پناه گلايه كنيم ، نشان دهنده زخمی چركين است كه معلوم نيست چه زمانی مرهمی برای آن تجويز خواهد شد و ...

بالاخره طالع اين فدراسيون نگون بخت را هم چنين رقم زده اند كه افكار مشوشمان با هر رخداد غيرمترقبه ای ، دست آويزی براي ممزوج كردن اتفاقات پيدا می كند تا چنان كه از شواهد و قرائن پيداست، كابوس آقايان تمامی نداشته باشد و...

آسمان ، ريسمان نبافيم و برويم سر اصل ماجرا ؛ شايد بهتر باشد نثرمان را كمي با ادبيات جناب سرپرست دبيری هماواز كنيم تاعمق فاجعه بيش از پيش تبيين شود .

آقای محسن معزي فر ! ٤ حلقه «تاير» ماشين ، شده پنج ميليون تومان ناقابل ؛ چه برسد به نرخ بليت ژاپن و هنگ كنگ و هزينه هاي اقامتي كه سر به فلک می کشد و امثال ما يارای شمارش صفرهای آن را هم نداريم و... !

شما كه سابقه و شناخت چندانی از بسکتبال ندارید و قبل از آمدن «مشاورغرب آسيا» حتی نامتان هم به گوشمان نخورده بود و هرچه قدر این طرف و آن طرف جست و جو کردیم ، رزومه قابل توجهی هم دستگیرمان نشد ، قطعا خيلي بهتر از ما سير صعودی قيمت ها را رصد می كنيد . وقتی تخصص اصلي تان لاستيك فروشي است ، با تيم ملي بسكتبال كشورمان(در این شرایط سخت اقتصادی) عازم توكيو شديد،كه چه ؟! مگر می خواستيد از خط توليدكمپانی های «يوكوهاما» ، «فالكن» ، «دانلوپ» و ... بازديد كنيد ؟ وقتی فدراسيون دچار كمبود بودجه است و نتوانسته حتي يك «ماسور» ، «آناليزور» يا ... را همراه كاروان بفرستد،چگونه وجدان تان قبول كرد رهسپار ژاپن شويد؟ كاش اجازه می داديد سرمربي تيم «ايران نوين» به جای شما در مسابقات حاضر می شد تا لااقل كسب تجربه ای ارزشمند برای بسكتبال ايران به همراه داشته باشد . راستي از تيم ايران نوين چه خبر ؟! فقط نامش را از «تيم ملی ب» به «ايران نوين» تغيير داديد ، كلی جوان معصوم را به آينده اميدوار كرديد و آخرش هم هيچ؟! اگر اردوی «ايران نوين» تشكيل شده بود ، حداقلش می توانستيد چند ديدار تداركاتی را برای آمادگی بيشتر تيم ملي كشورمان ترتيب دهيد كه مجبور نباشيد اين قدر به باشگاه های ژاپنی لابه كنيد و آن ها هم رويتان را زمين بيندازند !

پي نوشت : انگار هرچقدر که زمان می گذرد ، دست فدراسیون نشینان ، بیشتر از قبل برای جامعه بسکتبال رو شده و زمزمه های نارضايتی شنیده می شود.

حيف است كه از موضوع محرومیت هواداران شهرداری گرگان هم عبور كنيم . همه جای دنيا ، میلیون ها دلار هزینه می کنند و آرزو دارند تا هواداران فهيم و پرشوری مثل گرگانی ها داشته باشند اما آقايان در كمال ناباوری و با تصميمات نابخردانه كاری كردند كه صدای آن ها هم درآمده و از تصميمات قوميتی و غيركارشناسانه «رئیس جوان» و دوستانش با ادبياتی تند ، انتقاد كردند . نمی دانيم چرا می خواهند همه را از بسكتبال فراری بدهند ؟ مگر چه چيزی عايدشان می شود و ...؟!

مي گويند در زمان آغا محمد خان قاجار شخصی از حاکم شهر خود که با صدراعظم نسبتی داشت پیش صدر اعظم شکایتی برد. صدراعظم دانست که حق با شاکی است. گفت : اشکال ندارد. می توانی به اصفهان بروی. مرد گفت: اصفهان ، دست برادر شماست. گفت به كاشان برو. مرد گفت: كاشان دست برادرزاده شماست. گفت: خُب، به دزفول برو. گفت آنجا دست نوه شماست. صدراعظم بلند شد و با عصبانیت گفت: چه می دانم؟ اصلا برو به جهنم .مرد با خونسردی گفت : آنجا هم که مرحوم پدر شما حضور دارند !

پربازدید ها
آخرین اخبار