بر طبـل شـادانه نكـوب!
«برتولت برشت»، نويسنده و كارگردان شهیرآلمانی می گويد : كسی كه حقيقت را نمی داند نادان است، اما آنكه حقيقت را می داند و وارونه جلوه مي دهد، تبهكاری بيش نيست و...
تیم ملی بسکتبال ايران در پایان رقابتهای انتخابی جام جهانی توانست به عنوان هشتمين تيم آسيايی، جواز حضور در اين مسابقات را كسب كند؛ اما واقعا اين صعود، به دليل برنامه ریزی و تلاشهای بی وقفه سیاستگذاران بود ؟!
بدون شك ، جامعه بزرگ و فرهيخته بسكتبال آگاه تر از آن است كه بازيچه تحليل های انحرافی و پروپاگاندای رسانه ای جريانات مخرب شود و چشم بر واقعيات ببندد.
بر هيچ كس پوشيده نيست كه صعودمان به جام جهانی ، مرهون عدم حضور استراليا در تهران و دو شكست پياپي قزاق ها در پنجره ششم بود ؛ جان كلام اين كه حريفان، آبرويمان را خريدند و نگذاشتند پازل ناكامی های فدراسيون جديد ، علیرغم پنجرهای که با ۲ باخت برای تیمملی بسته شد، کامل شود.
حالا هم كه به صورت کاملا خودجوش(!)،بعضی از رسانه ها (به اشاره فدراسیون نشینان) سعيد ارمغانی را آماج حملات خود قرار داده اند تا او را مقصر شكست هايشان قلمداد كرده و سناريوی جديدی را رقم بزنند . البته عدم درايت و كاريزمای تک تک اعضای كادر فنی و فقدان آناليز درست و كوچينگ مناسب ، يكي از بارزترين مولفه های شكست های تيم ملی بود و هركسی كه دستی بر آتش بسكتبال داشته باشد ، بر اين موضوع صحه خواهد گذاشت ؛ اما نبايد از اين موضوع هم عبور كرد كه ارمغانی و دستيارانش ، حلقه آخر اين زنجيره و به عبارتی ، معلول ماجرايی هستند كه در تمام ابعادش ، نقصان های بسياری وجود دارد .شاید با جست و جوی علت ها بتوانیم تحلیل درست تری از این انهزام ساختاری بیابیم . بیش از يك سال است كه بسكتبال ايران دور باطلی را تجربه مي كند و به كارگماردن افراد غيرمتخصص و اشتباهی آمده ، هر روز مدل تازهای از شکست ها را مقابل چشمانمان به رژه در میآورد ! برخی اذعان می کنند که فدراسیون بسکتبال، به دلیل عدم آگاهی و نداشتن برنامه توسعه محور ، سیستم آزمون و خطا را سرلوحه کار خود قرار داده و همین ، سبب وضعیتی شده که در آن گرفتار شده ایم اما باید عرض کنیم آزمون و خطا روشی برای حلِ یک مسئله یا مشکل است که با تکرار و تلاشهای متنوع تا رسیدن به موفقیت ادامه مییابد. درست است که آزمون و خطا، یک روشِ غیر سیستماتیک و واپسگرایانه است که نظریه یا روشهای سازمان یافته را به کار نمیبندد اما ممکن است در نهایت (حداقل اندک) منتج به موفقیت شود ولی مشی اصرار بر اشتباه ،حتی از روش آزمون و خطا هم وخیم تر است !
پی نوشت: این قدر بر طبل شادانه نکوبید و هوا برتان ندارد که شما تیم ملی را به جام جهانی بردید ! بیچاره سعید ارمغانی که از اعتبارش برای شما مایه گذاشت و حالا هم می دانیم چه سرنوشتی قرار است برای او رقم بخورد.
با یک استفاده درست از ارمغانی، میشد با یک تیر، دو نشان زد؛ یعنی هم بسکتبال ایران به رشد می رسید و هم او جایگاه واقعی اش را بازیابی میکرد اما با این روشی که در پیش گرفته اید، «ممی بچیروویچ»، «صفا علی کمالیان»٬ «رایکو ترومن»، «صمد نیکخواه بهرامی» و گزینه های دیگری که برای کادر فنی جدید، نقل محافل شدهاند، هم قادر نیستند تپههایی را که ساختهاید، آباد کنند. آنها که هیچ، اصلا «فیل جکسون » و «گرگ پوپوویچ» هم نمی توانند در این ساختار معیوب، منجی بسکتبال ایران شوند .
مسابقات جام جهانی، بازی های آسیایی و ... را در پیش داریم و احتمالا باید از همین حالا، خودمان را برای ناکامی های جدید آماده کنیم . تاکید می کنیم که 6 ماه ، زمان کمی نیست و با پتانسیل بالایی که بسکتبالیست های ایرانی دارند ، می توانیم چشم جهانیان را خیره کنیم و عملکرد آبرومندی داشته باشیم ولی با این دست فرمان آقایان خیلی بعید است که تغییر رویکردی داده شود و ...
9 اسفند سال گذشته، روزی بود که بسکتبال ایران از ریل خارج شد و حالا حالاها باید تبعات آن را به جان بخریم. همان ژاپنی هایی که بدون «روی هاچیمورا»،«یودای بابا»،«یوتا واتانابه» و... با 35 امتیاز اختلاف بر تیم ملی پیروز شدند، داستانی دارند با این مضمون که «میخ نعلهای اسب را خوب نکوبیدند، سوار و اسبش در جنگ به ناگهان به زمین افتادند، ارتش سواره نظام شکست خورد، با دیدن شکست سواره نظام، نیروهای پیاده نیز ترسیدند و شکست خوردند، آن جنگ با شکست مواجه شد، نیروهای مهاجم ، آن منطقه را تصرف کردند و کشور به دست دشمن افتاد و همه این ها فقط به خاطر درست کار نکردن «نعل زن » بود !»