...از چمن سبز فوتبال تا جادوی پرده نقره ای
متولد قرن بیستم
کیهان ورزشی-
خیابان لاله زار _ خارجی _ روز
وقتی از خیابان لاله زار با آن همه تاریخ و خاطراتش عبور می کنیم همه چیز می بینیم، از فروشنده های قدیمی که در آنجا حضور دارند تا سینماهای قدیمی .
سینماهایی که الان متروکه شده اند و فیلمی در آن ها نشان داده نمی شود.
سینماهایی که روزگاری از شلوغ ترین مکان ها بود و الان به ساختمان های تجاری نقل مکان کرده اند و از این سینماها فقط ظاهری خسته باقی مانده اما شور و عشق را هنوز می توان در آن دید چون روح سینما زنده است.
در این بین بر می خوریم به یک مغازه کوچک که یک مرد مسن درون آن دارد سماور های خراب را تعمیر می کند و درون مغازه کوچکش یک تلویزیون قدیمی گذاشته و از آن فوتبال پخش می شود.
فوتبال که عضو جدانشدنی مردم این سرزمین است .
بازی استقلال و پرسپولیس در حال پخش است و بی اغراق همان شوری که درون ورزشگاه صدهزار نفری آزادی هست ، همان شور و هیجان درون مغازه کوچک پیرمرد است و همگی دارند مهم ترین شهرآورد ایران یا شاید آسیا را نگاه می کنند.
این یعنی همان شور فوتبال ، این یعنی همان غیر عادی بودن فوتبال که مانند او نیست.
با این مقدمه در این مطلب به پیوند دو پدیده مهم یعنی سینما و فوتبال می پردازیم.
فوتبال و سینما جدا از اینکه پدیده های مهم هستند بلکه یک صنعت مهم هم هستند.
هیچوقت در طول حیات خود از رونق نیفتادند و حتی تکنولوژی هم نتوانست مانع پیشرفت آن ها بشود و در دنیای مدرن امروزی همچنان مهم هستند.
در همه رسانه ها به این دو پدیده پرداخته می شود.
هنوز هم تصویر خوش تیپ ترین های سینما و فوتبال ، روی جلد مجله ها است.
نکته مهم راجع به سینما و فوتبال این است که با وجود اینکه در یک دسته قرار نمی گیرند و فوتبال ورزش اول دنیا و سینما هفتمین هنر دنیا است ، اما پیوندی جذاب و رازآلود باهم دارند.
فوتبال و سینما یک پیوند مهم و مشترک باهم دارند و آن هم این است که برای انسان ها لحظات دراماتیک خلق می کنند.
در جامعه امروزی با توجه به اینکه موبایل های هوشمند وپیشرفته گسترش یافته و افراد می توانند فیلم هارا در داخل موبایل شان ببینند اما هرگز حس جذاب جادوی پرده ی نقره ای سینما به آن ها دست نمی دهد.
پرده نقره ای که انسان هارا محو عظمت خودش می کند.
در مورد فوتبال هم همین گونه است نمی توان بی تفاوت از کنار یک بازی رد شد.
فوتبال آنقدر جذاب است که افراد، بازی تیم های رقیب را با اشتیاق بیشتری تا تیم محبوب شان دنبال می کنند.
فوتبال زندگی در لحظه است. زندگی در لحظه ای که برنامه ریزی از قبل برای آن وجود نداشته و هیچ فیلمنامه ای برای آن نوشته نشده است.
وقتی در مورد فوتبال حرف می زنیم فقط در مورد یک ورزش و برد و باخت حرف نمی زنیم . در واقع با ورود به فوتبال به لایه های اجتماعی یک جامعه هم می رسیم . در واقع دیدن یک بازی فوتبال مارا با جامعه آن منطقه جغرافیایی و نوع فرهنگی که دارند آشنا می کند.
چون فوتبال برای قشر خاصی نیست و بیشتر مخاطبانش همین مردم معمولی کوچه و بازار هستند . مردمی که سخت کار می کنند و شاید برای زندگی شان در تهیه اقلامی مثل مواد غذایی و ...
در تنگنا باشند اما برای رفتن به ورزشگاه و خرید بلیت همیشه آماده هستند. این یعنی فوتبال در قلب آدم ها خانه می سازد و نمی توان از آن غافل شد.
سینما هم همین طور است. یعنی فیلم هایی که ساخته می شوند نشان دهنده احوالات همان جامعه است.
ما در سینما می توانیم متوجه شویم که چقدر به حقیقت بیرون مان نزدیک هستیم. خلق لحظات دراماتیک بر روی پرده جادویی سینما در واقع نشان دهنده آن چیزی است که در بیرون ما می گذرد و می تواند به درستی چشم مارا روشن کند.
سینما و صندلی های قرمزش قرابت نزدیکی به صندلی های ورزشگاه فوتبال دارد. در سینما به تماشای لحظاتی می نشینیم که به واقع می دانیم واقعیت زنده نیستند اما کار سینما این است که همه وقایع را بازنمایی می کند و در نهایت همه چیز را به ما می سپرد.
در فوتبال به تماشای ورزشی می نشینیم که در ماهیت خودش سراسر زندگی جریان دارد. اگر قوانین فوتبال را کنار بگذاریم در واقع ما داریم زندگی افراد را که به شکل یک نمایش زنده بداهه روی صحنه است ، می بینیم که کلی فراز و فرود دارد.
فوتبال و سینما فراتر از یک پدیده هستند و قدرت شگفت انگیزی در بیان مفاهیم انسانی و اجتماعی دارند و حرف های بیشتری پشت آن ها است.
یکی از پیوند های اصلی سینما و فوتبال این است که هر دو زبان مشترک و جهانی هستند. یکی از دلایل این پیوند عمیق ، ذات هر دو پدیده است. فوتبال خودش هنر است و یک بازیکن خوب به اندازه یک بازیگر خوب ، هوشمندی و مهارت نیاز دارد.
اما ارتباط فوتبال و سینما در بعضی موارد یک طرفه است. چون کمتر بازیگر سینما را می شناسیم که بعد ها به یک بازیکن حرفه ای تبدیل شده باشد اما بازیکنان فوتبال زیادی را می شناسیم که در طول عمر ورزشی شان یا بعد از آن به سراغ سینما رفته اند.
البته برخی در ورود به سینما موفق نبوده اند اما بعضی از آن ها استعداد خود را در هنر سینما کشف کرده و به رخ کشیده اند.
در سطح داخلی مجتبی جباری را می توان نام برد که علاقه خاصی به هنر دارد و در فیلم " وقت داریم حالا" سرمایه گذاری کرد.
علی پروین پیشکسوت قرمز ها که طعم حضور در سینما را چشید اما مرحوم ناصر حجازی با وجود پیشنهاد های فراوان بازیگری به این عرصه ورود نکرد.
در سطح بین المللی هم ستاره های بزرگی که در آسمان فوتبال بودند به عرصه سینما آمدند و ستاره های سینما هم شدند.
پله ستاره اسبق برزیلی در سال 1981 در فیلم "فرار به سوی پیروزی" درخشید. در فیلم "فرار به سوی پیروزی "دو بازیکن مطرح یعنی پله و بابی مور در کنار سیلوستر استالونه و مایکل کین نقش آفرینی کردند.
اریک کانتونا هم از ستاره های منچستر یونایتد به بازیگری روی آورده و فیلم های زیادی را بازی کرده و در این عرصه بسیار درخشیده است.
سینما و فوتبال با وجود این که ریشه های قدیمی دارند اما عملا هر دو در قرن بیستم متولد شده اند. هر دو پدیده به سرعت مرزهای جغرافیایی را طی کردند و به لایه های مختلف جوامع ورود کردند و به سرعت جایی در قلب انسان ها برای خود ساختند.
شهرت و در بعضی موارد ثروت ، از اشتراک های این دو هستند. سینماها و بازی های فوتبال میلیون ها انسان را در کنار هم روی سکو ها و صندلی ها جمع می کنند و به بهانه فیلم و فوتبال در کنار هم لحظات احساسی را برای آن ها می سازند که در نهایت مردم با آن ها گریه می کنند و یا خوشحال می شوند . در فوتبال بازی هایی رقم می خورد که اصطلاحا در آن شب تقابل اشک ها و لبخند ها اتفاق می افتد. این یعنی ظرفیت فوتبال در بیان احساسات.
در فوتبال نتایجی رقم می خورد که سرنوشت زندگی بعضی از انسان ها تغییر می کند. سینما با تمام ابزارهایش می تواند در خدمت فوتبال قرار بگیرد و لحظات مهم فوتبال را با جزئیات بیشتر به تصویر بکشد و به شکل یک اثر هنرمندانه برای نسل های بعد باقی بگذارد.
از شباهت های سینما و فوتبال این است که هر دو مبتنی بر عمل و عکس العمل انسان ها هستند. یعنی دارای شخصیت های خاکستری هستند.اما نوع خوب یا بد بودن شخصیت ها در فوتبال با سینما متفاوت است.
مسی در جام جهانی برزیل در دقایق آخر بازی به ایران گل زد و آرژانتین پیروز میدان شد. می توان به خاطر این گل از او متنفر شد اما برای زمان کوتاه و در بازی بعد او نماد امید است چون باید به نیجریه گل بزند تا ایران صعود کند.
بازیکنی هم بوده که 90 دقیقه قهرمان تیمش بوده اما در یک لحظه آن بازیکن به شخصیت خاکستری تبدیل می شود. این در حالی است که در سینما با اشتباه کاراکتر اصلی ، مخاطب از او ناراحت نمی شود.
در یک بازی داوری به اشتباه کارت قرمز به یک تیم می دهد ، این در حالی است که تیم مقابل از عملکرد داور به خاطر اشتباه او خیلی هم ناراضی نیست یا حتی بازیکن حریف گل به خودی بزند ما اورا برای اشتباهش دوست داریم.
این تغییرات سریع حسی در تماشاگر از جذابیت های فوتبال است. اما درسینما کمتر شاهد این مورد هستیم.
در فوتبال قواعد یک داستان یعنی اوج گیری و گره گشایی انجام می شود.
بسیاری از قواعد درام در آن رعایت می شود. مثلا اگر یک تیم بیش از چهار گل بزند ، دیگر مخاطب از دیدن گل های بعدی آن تیم هیجان زده نمی شود و فقط از دیدن گل های بعدی لذت می برد ولی دچار استرس و شور نمی شود.
در سویی دیگر در فوتبال نقطه عطف هم داریم. مثلا وقتی یک تیم با ضد حمله در دقایق پایانی بازی، نتیجه بازی را بطور کلی عوض می کند و شرایط بازی کاملا عوض می شوددو همه را میخکوب مستطیل سبز می کند ، می توان این را نقطه عطف دانست.
فوتبال دارای برد و باخت است یا دقیق تر اینکه فوتبال "نتیجه" برایش مهم است.
مجموعه تغییراتی که گفته شد در واقع بار دراماتیک به فوتبال می دهد و درام مسئله ای است که سینما به آن نیازمند است و از شباهت های این دو است.
ورزشگاه سن پائولو ناپولی _ خارجی _ روز
ناپل ، محل ظهور یک قهرمان .
قهرمانی که در هر صحنه ای قهرمان است چه در قاب سینما ، چه در مستطیل سبز.
مارادونا ، قهرمان روزهای درخشان فوتبال که هرگز فراموش شدنی نیست.
سینما و فوتبال هر دو به قهرمان نیاز دارند چون جامعه نیازمند قهرمان است. هرجامعه ای نیاز به قهرمانی دارد که توانایی حل مشکلات را داشته باشد.
قهرمان، مهم ترین عنصر این دو پدیده است. قهرمان بیشتر از سینما و فوتبال با "مردم" سرو کار دارد. مردم عاشقانه قهرمان هایشان را دوست دارند.
در سینما برداشت اکثر مخاطب ها از قهرمان در واقع انتقال همان چیزی است که فیلمنامه نویس نوشته و کارگردان با بازیگر تمرین کرده است. اما در فوتبال این گونه نیست.
عوامل زیادی مثل تیم ، جغرافیا و ملیت ... در "قهرمان شدن" تاثیر گذار هستند. در فوتبال قهرمان برای یک تیم و یک جغرافیا قهرمان است اما می تواند برای بقیه یک بازیکن معمولی باشد.
سکانس آخر:
سینما و فوتبال وجه تشابه زیادی دارند اما یک تفاوت مهم دارند و آن هم این که در سینما کنش های کاراکتر ها بر خلاف خواسته مخاطبان واقعی نیست و از قبل نوشته شده اما فوتبال در این مورد بی رحم است و کنش میان بازیکنان کاملا واقعی است. مهم تر این که در فوتبال "کات" و برداشت دوم نداریم . یعنی اگر اشتباه کنی قابل جبران نیست. شاید بتوان یک گل به خودی را با زدن یک گل دیگر یا پاس گل جبران کرد اما هرگز نمی توان کات داد. در سینما عنصر غافلگیری در ذهن نویسنده ساخته می شود اما در فوتبال هیچ غافلگیری از قبل ساخته نشده و در همان لحظه اتفاق می افتد.
سینما و فوتبال پیوندی به اندازه میلیون ها عاشق دارند. عاشقانی که بعد از هر فیلم با افتخار برای هنرمندان دست می زنند و منتظر فیلم بعدی هستند. عاشقانی که بعد از باخت تیم محبوب شان در یک بازی مهم به افتخار تیم شان تا لحظه آخر در ورزشگاه می مانند و تیم شان را تنها نمی گذارند. پیوند این دو پدیده را قلب انسان ها گره زده است.
*اشکان رضایی
پربازدید ها
آخرین اخبار