یادداشت های شبانه
**اینجا مطالب هیچگاه کهنه نمی شود!
با توجه به محدودیت هایی که برای ارسال مطالب مجله به بخش فنی و متعاقبا به چاپخانه وجود دارد و البته از دیرباز هم بوده و گریزی از آن نیست، این توضیح لازم است که؛ مجبوریم در این صفحات اتفاقات یک هفته قبل لیگ برتر را مرور کنیم که البته با توجه به درس نگرفتن فوتبال ما از اتفاقات ناخوشایند و گاها گزیده شدن های تکراری آن از یک سوراخ، نباید نگران کهنگی مطالب بود. مثلا اگر همین الان یادداشتی را درباره بی توجهی ها به وضعیت ورزشگاه آزادی آماده کنیم، می توان ماهها بعد نیز آن را به چاپ رساند. موضوعات دیگری نیز هست که حتی می توان از الان به آنها پرداخت و برای سال بعد همین موقع به چاپ رساند، نمونه اش نابسامانی های دو باشگاه استقلال و پرسپولیس و مشکلات و بدهی های انباشت شده آنها و ... درباره ورود " وی ای آر" به فوتبال ایران و وعده های مسئولان درباره آن نیز می توان یک گزارش کامل ردیف کرد و آن را برای چاپ در نوروز 1403 کنار گذاشت! خب ، این هم از خواص ورزش ماست که کار رسانه ای را به همان اندازه ای که دشوار می سازد، گاها ساده می کند.
فارغ از بخش طنزآلود این ماجرا، ما نیز تنها به دلیل همان محدودیت های زمانی و چاپی که در بالا اشاره کردیم به نکاتی از هفته بیست و ششم لیگ برتر فوتبال می پردازیم که به قبل از شهرآورد صدم استقلال و پرسپولیس بر می گردد.
**رمز و راز تیم ساپینتو
یکی از بهترین نمایش های هفته بیست و ششم لیگ برتر فوتبال ایران را در ورزشگاه آزادی تهران شاهد بودیم، جایی که شاگردان ریکاردو ساپینتو بی رحمانه به جبهه حریف خود یعنی هوادار یورش بردند و با جمع آوری غنائمی با ارزش به استقبال شهرآورد رفتند. درباره استقلال و بار فنی آن می توان نکات فراوانی را نوشت که شاید با توجه به نگارش این متن قبل از برگزاری دیدار آبی ها با رقیب سنتی شان، پرداختن به آنها چندان موضوعیت نداشته باشد اما به یکی از آن نکات می توان اشاره کرد؛ همان نکته ای که دلایل اشتباهات و توپ لودادن های بچگانه بازیکنان هوادار را در آن می توان جستجو کرد نه در ادعاهای خنده داری چون تبانی و کم کاری و ... مسئله به پرس کردن بازیکنان استقلال در برابر حریفان شان مرتبط می شود؛ پرسی که از یک سوم دفاعی این تیم شروع می شود و همچون موجی سهمگین به خط حمله می رسد و منتج می شود به دستپاچگی بازیکنان حریف و آن جشنواره گل.
این یکی از خصلت های تیم ساپینتو است و برای آنها حکم " بنزین سبز" را دارد. در این وادی بازیکنان جنگجو و دونده بار می آیند ، حتی بازیکنی فانتزی کار مثل آرش رضاوند که به تبعیت از کنار دستی های خود یعنی سعید مهری و روزبه چشمی تکل می زند و با بازیکن حریف سر به سر می شود و ....
**مدافعی که خوب پنالتی می زند، قشنگ حرف می زند و ...
درباره گئورگی گولسیانی ، مدافع گرجستانی تیم فوتبال پرسپولیس لازم است که یک نکته را یادآوری کنیم. او از استانداردهای لازم برای اعتماد کردن و سپردن قلب خط دفاعی برخوردار است. کار اضافه انجام نمی دهد ، به دنبال نمایش دادن نیست و به اندازه ای که یک مدافع نیاز دارد، از مغز خود استفاده می کند. حالا در کنار خصایص اشاره شده، این را هم قرار دهید که گاهی در فاز هجومی شرکت می کند و گل می زند و زمان هایی هم که تیمش صاحب پنالتی می شود، با اعتماد به نفس بالا پشت توپ قرار می گیرد و ....
این، همه آن چیزی بوده که ما از او در 26 هفته گذشته و قبل از دیدار با استقلال دیده ایم. از اینکه وی در شهرآورد چه کرده است و چقدر از آن خصایص ذکر شده را برای تیمش در مسیر موفقیت به کار برده الان که این یادداشت را می نویسیم بی اطلاعیم. اما نکته مهمتر از همه اینها را هفته قبل وقتی شاهد بودیم که همین بازیکن بی حاشیه و آرام با انتشار متنی در صفحه اینستاگرامی اش به شدت از تماشاگران لیزرانداز انتقاد کرد و مشکلات فرهنگی را عامل چنین رفتارهای زشتی دانست ، انتقاداتی کاملا بجا که شنیدن آنها از زبان یک بازیکن خارجی مهمان در کشورمان گرچه تلخ است اما چاره ای جز پذیرش آن و قبول حقیقت نداریم. نکته عجیب ماجرا اما وقتی بود که بلافاصله پس از انتقادات مدافع پرسپولیس، کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال از خواب بیدار شد و برای پنهان ساختن عملکرد منفعلانه خود در قبال چنین تخلفاتی طی یک بیانیه ، لیزراندازان را تهدید کرد و ... این تهدید، دقیقا ریشه تمام مشکلات فرهنگی و رفتاری فوتبال ایران- همانهایی که مدافع گرجستانی سرخپوشان به درستی انگشت اشاره اش را به سمت و سویش گرفته است- را نمایان ساخت ، ریشه ای به نام بی توجهی مدیران به نابهنجاری ها در زمانی که باید اورژانسی سراغ شان بروند. شاید اگر همان روزی که برای اولین بار پدیده زشت و آزاردهنده لیزراندازی را در لیگ مان دیدیم، کمیته انضباطی سخت ترین جرایم را برای متخلفان و تیم های محبوب شان در نظر می گرفت ، امروز یک خارجی اینگونه وظایف آقایان را به یادشان نمی آورد و ...
**رویای بر باد رفته، محصول فوتبال دیمی؛ این بار گل گهر سیرجان!
تیم فوتبال گل گهر سیرجان در دیداری از هفته بیست و ششم لیگ برتر برابر فولاد خوزستان به تساوی رسید. تیم سابق امیر قلعه نویی، در سه بازی اخیر خود - به جز بازی هفته بیست و هفتم برابر هوادار - یک برد، یک باخت و یک تساوی کسب کرده است . دیدار هفته بیست و ششم آنها برابر فولاد اما ماجرای متفاوتی داشت. آنها برابر تیمی قرار گرفته بودند که انصافا بعد از حضور علیرضا منصوریان روحی دیگر در کالبدش دمیده شده و نتایج شان نیز در این هفته ها تائید کننده چنین ادعایی است. اما نکته مهم و مورد نظر ما از این دیدار، پیروزی سیرجانی ها تا ثانیه های پایانی بود که در یک لحظه ، آن را با تساوی عوض کردند.
فولادی ها که در آن دیدار یک پنالتی را هم از دست دادند، در ده دقیقه پایانی با خیمه ای سنگین حریف خود را به عقب راندند و دست آخر نیز روی یک ارسال از باخت گریختند. جنب و جوش علیرضا منصوریان در آخرین ثانیه های بازی و روحیه ای که به شاگردانش می داد در نهایت به بار نشست و این دقیقا همان گمشده تیم میزبان بود که به جای حراست منطقی از گل بیشتر خود و استفاده از ضدحملات در دقایقی که فولاد یکپارچه حمله بود و پشت خط هافبک و دفاع آنها عرصه ای مناسب برای زدن تیر خلاص به حساب می آمد، کورکورانه به دفاع از عقب زمین شان مشغول شدند و در نهایت رشته هایشان پنبه شد و ...
البته این اشکال در نود درصد تیم های لیگ برتر ما وجود دارد که وقتی یک گل از حریف خود پیش افتاده اند به جای مراقبت منطقی و فنی از اندوخته خود که یکی از راههای آن می تواند طرح و برنامه داشتن برای ضدحملات باشد، تنها به زیر توپ زدن و دفاع فشرده می پردازند. هر چند در پاره ای از اوقات این روش آنها که وقت کشی و زمین افتادن به سبک بحرینی نیز چاشنی اش می شود به پایان زمان بازی و کسب سه امتیاز می انجامد اما در بسیاری از اوقات، آن شکل بازی حکم بومرنگ را دارد و به سمت خودشان بر می گردد و رویاهای کسب سه امتیازشان را بر باد می دهد...
**دربی 15 هزارنفری، هنر مدیران ورزش!
بهترین مسابقه لیگ ما حداقل از نظر تبلیغاتی و نگاه ویژه مخاطب ، همین شهرآورد آبی و قرمز است. شاید این بازی تب و تاب سالهای قبل را نداشته باشد و جامعه همچون مثلا 4، 5 سال پیش خود را درگیر اتفاقات قبل، حین و بعد ازجدال سرخابی ها نکند، اما باز هم دربی ، دربی است.
اما مسئله مهمتر از فلسفه این بازی و ریشه تاریخی و نوستالژیکی آن، نوع مواجهه مسئولان با چنین رخدادی است. بازی بزرگ برگزار شد و به تاریخ پیوست اما اینکه ما با آن چگونه برخورد کردیم مهم است. قبل از پرداختن به این نوع مواجهه یک پرسش داریم. به نظر شما اگر در یکی از همین کشورهای عربی همسایه و یا همسایگان شمالی مان چنین فرصتی برای مسئولان ورزش شان فراهم می شد با آن چگونه روبرو می شدند؟هفته قبل آقایان جلسه ای برگزار و تعداد تماشاگران این مسابقه را 15 هزار نفر اعلام کردند ، یعنی در واقع کم تماشاگرترین دربی تاریخ را رقم زدند. علت هم شرایط ورزشگاه آزادی اعلام شده است. معمولا بحث به اینجا که می رسد دلایلی چون تامین امنیت تماشاگران را می شنویم تا صم و بکم بمانیم و دیگر نتوانیم سراغ مسائل دیگر و ریشه ها را بگیریم اما سوال این است که مگر شما از ماهها قبل نمی دانستید این دو تیم حداقل باید یک بار دیگر برابر هم قرار بگیرند؟ اگر تجهیز ورزشگاه آزادی برای این مسابقه که ویترین فوتبال باشگاهی ایران است اولویت تان بود پس چرا باید فقط 15 هزار تماشاگر امکان خرید بلیت پیدا می کردند ؟ تازه باید سهم برخی از نورچشمی ها را هم در بین آن 15 هزار تماشاگر در نظر داشته باشیم.
**آیا نام دهداری برای این دو نفر آشنا نیست؟!
در پایان یادداشت های این هفته، باید به گلزنی سنگربان و کاپیتان استقلال در دیدار هفته قبل شان با هوادار اشاره ای داشته باشیم.
اینکه دروازه بان یک تیم برود پشت ضربه پنالتی
قرار بگیرد و آن را گل کند ایرادی ندارد. این هم ایرادی ندارد که پس از گلزنی ، در
آغوش همبازیانش قرار بگیرد و جشنی بزرگ پیش چشم یاران نگون بخت تیمی که 6 گل در کیسه
دارد به راه بیفتد. زیبایی فوتبال به همین اشک ها و لبخندهاست اما گاهی می توان به
شکلی رفتار کرد که تمام مشخصه های فوتبال حرفه ای و زیبایی های ذاتی این پدیده با
واژگانی ناپسند چون " تحقیر حریف " همراه نشود. مثلا سنگربان استقلال می
توانست پنالتی اش را آنگونه نمایشی به گل تبدیل نکند و یا اساسا در آن شرایط که می
دید دروازه بان تیم مقابل مغموم از گل های دریافتی است قید رفتن پشت ضربه پنالتی
را بزند و ... روزگاری دور در همین فوتبال ، معلم اخلاقی را روی نیمکت تیم ملی
کشورمان داشتیم و خاطره بیرون کشیدن ستاره این تیم به دلیل تحقیر بازیکن حریف
خارجی با لایی انداختن، هنوز دهان به دهان روایت می شود. به قول شاعر پارسی گو:
مردی نبود فتاده را پای زدن، گر دست فتاده ای بگیری مردی
البته بازیکنان و سرمربی استقلال در پایان همان بازی به سبب این اتفاق عذرخواهی
کردند اما چه خوب بود اگر در آن لحظاتی که احساسات شان غلیان کرده بود لحظه ای به
خود می آمدند و در برابر رقیب شکست خورده به گونه ای دیگر رفتار می کردند و ...
شاید در این وادی ، سرمربی ای چون ساپینتو با برخی ازخصلت های پهلوانی ما ایرانی
ها آشنا نباشد و ایضا بازیکنانی چون سیدحسین حسینی و مهدی قایدی و ... نیز سن شان
به رخدادهای اخلاقی قد ندهد اما روی همان نیمکت آبی ها افرادی چون بیژن طاهری و
بهزاد غلامپور هستند که حداقل نام پرویز دهداری برایشان غریبه نیست؛ ای کاش در این
مواقع، به موازات شرکت در شادی های گل و پریدن روی سر و کول اطرافیان شان، نقشی را که از آنها انتظار داریم ایفا کنند.
*حمید ترابپور