چه کسانی نمی خواهند ورزش متحول شود و حال و روز آن تغییر کند ؟!
*آینده نگری و تدبیر
سوال اساسی که بیش از هرکسی مسئولان ورزش و خاصه دست های پیدا و پنهانی که آن را از پشت پرده هدایت می کنند باید به آن پاسخ گویند این است که در عصر و روزگاری که به گواه بسیاری از اهل فکر و تاریخ، بیش از هر زمان دیگری ، زندگی بشر بر مبنای " علم" و" تدبیر" اداره می شود و غیر از این راهی برای حل مشکلات و پیشرفت وجود ندارد، جایگاه تدبیر و آینده نگری و بالاخره برنامه ریزی در ورزش ما کجاست و تعریف آن چیست و اصلا آیا معنا و مفهومی دارد؟ اصلا چیزی به نام آینده نگری و برنامه ریزی در مخیله و تفکر دست اندرکاران وجود دارد یا آنچه بر حال و روز ورزش ما و مدیران آن حاکم است برخلاف همه تجربیات بشری و مهمتر از همه توصیه های مکتبی و الهی، " روزمرگی" و گذران وقت و عمر و اتلاف انرژی و سرمایه و پول و... به شیوه و روش منحط " باری به هر جهت " و " این نیز بگذرد" است؟
*امور جاری و روزمره
آنچه که تقریبا هیچ کارشناس و صاحب نظری در آن تردیدی ندارد این است که موضوعاتی مثل طرح و برنامه و آینده نگری در ورزش ما یا اصلا وجود ندارد یا خیلی خیلی کمرنگ است. اگر برنامه ای هم وجود داشته باشد برای گذران امور جاری و روزمره و چگونه و به چه شکل هزینه کردن بودجه ورزش و تامین درآمدهای جدید برای پاسخگویی به امور روزمره مثل مسافرت ها و پاداش ها و ... است! نه برای اینکه مثلا برای نمونه و مثال چه برنامه و طرحی داشته باشیم که بدون اینکه فشاری از اینطرف و آنطرف بیاید و ما را تهدید کنند، تیم های بزرگ و پرطرفدار و ریشه داری مثل استقلال و پرسپولیس از سامان و سازماندهی کارآمدی برخوردار باشند، به طوری که هیچ فرد و سازمان و تشکیلاتی نتواند گاه و بیگاه هویت و کارکرد حرفه ای آنها را به چالش بکشد و فعالیت شان در سطح فوتبال آسیا و در واقع فوتبال باسابقه ایران را با آن کارنامه درخشان ، زیر سوال ببرد!
*چرا ؟!
سوال دیگری که بلافاصله در ذهن فرد جستجوگر رخنه می کند و تداعی می شود ، سوالی است که می توان آن را در کلمه " چرا ؟ " خلاصه کرد. چرا دست اندرکاران ورزش، علی رغم همه حرف ها و شعارها و وعده ها به آنچه می گویند نه تنها عمل نمی کنند که درست بر عکس آن عمل می کنند و خواه و ناخواه مشمول این عتاب سخت و خطاب هشدار دهنده کتاب خدا می شوند که:" لم تقولون ما تفعلون"؟! و باز یک سوال دیگر : تا کی قرار است به آن حرف های درست و این رفتار نادرست ادامه دهید؟
*... از سبزی جنگل تا برهوت کویر
حرف از انقلاب و ورزش انقلابی و مدیریت انقلابی می زنید ، اما عملا رفتار ضد انقلابی و محافظه کارانه و مصلحت جویانه در پیش می گیرید؟ مقصد " شمال" را نشان می دهید و از دریا و جنگل و سرسبزی و... حرف می زنید اما در عمل مسیری درست خلاف آن جهت را در پیش می گیرید و سر از برهوت کویر در می آورید؟! تا کی می خواهید این فاصله عمیق و بعید را میان حرف وعمل خود ادامه دهید؟ تا کی می خواهید به تناقض گویی و حرف مفت و بی عمل خود ادامه دهید؟ تا کی می خواهید ورزش و منافع ملی را فدای منافع باندی و مصلحت شخصی نمایید؟ تا کی می خواهید نقش عناصر بی اراده و مترسک وار را برای عناصر جاه طلب پشت پرده بازی کنید؟ تا کی می خواهید روش مماشات و همراهی را با باندهای فاسد و دلالی افسار گسیخته و تخریبگر وعناصر منفعت جوی ضد ورزش ادامه دهید؟ تا چه زمانی می خواهید بی اعتنا به روش های صحیح مدیریتی که هم در کوران تجربه کارآمدی آنها ثابت شده و هم در آموزه های مکتب و توصیه های اکید کتاب مجید، به روش های غلط و وقت و سرمایه " بر باد ده " خود ادامه دهید؟ و...
*مسئولان ، پاسخگو باشند
همانطور که در آغاز این نوشته آمد این سوالاتی است که بیش از هر کسی مسئولان ورزش و کسانی که در کاروبار آن دخالت و جاه طلبانه آن را پیدا و پنهان اداره و برایش خط وربط تعیین می کنند ، باید پاسخ بدهند ، کسانی که به نظر ما بزرگترین مانع و محکمترین سد بر سر راه تغییر و تحول و پیشرفت در ورزش هستند و اجازه هیچگونه تغییر روش و نگرشی را نمی دهند.
*چهل سال پیش : شهر آورد سال 62
اینکه می گوییم علی رغم حرف ها و وعده ها ظاهرا قرار نیست چیزی در ورزش تغییر کند، سخنی است که برای آن دلایل روشن و غیر قابل انکار و همه فهم داریم. مثلا به یک نمونه ملموس آن اشاره می کنیم. آنهایی که قدیمی تر هستند و سنی ازشان گذشته خوب " شهرآورد" سال 62 را در خاطر دارند. یادشان می آید که چه شلوغ بازار و آشفتگی در ورزشگاه حاکم بود . رئیس وقت هیات فوتبال تهران به نگارنده می گفت در آن روز حتی " توپ" برای انجام بازی مهیا نبود و فردی که مسئول توپ ها بود به دلایل ظاهرا شخصی و دلخوری که از بعضی مدیران ورزش و فوتبال داشت، توپ ها را که در صندوق عقب پیکانش بود تحویل نمی داد و...! و بسیاری از هواداران با بلیت جا برای نشستن نداشتند و بالاجبار ایستاده یا نشسته در دور زمین و یا بر فراز نور افکن ها به شکل خطرناکی تماشاگر بازی شدند و بسیاری هم بدون بلیت وارد ورزشگاه شده و صندلی بلیت دارها را اشغال کرده بودند یا کنار زمین نشستند و مخلص هم خوب به یاد دارد که در جایگاه خبرنگاران ورزشگاه آزادی جای سوزن انداختن نبود و گروه خبری کیهان ورزشی صندلی برای نشستن پیدا نمی کرد ولی مشتی طفیلی و قفیلی و افرادی که بعد از آن روز تا همین امروز دیگر ندیدمشان، از سروکول جایگاه خبرنگاران بالا می رفتند و تخمه می شکستند و برای یکدیگر به طرفداری از تیم محبوب خود" کری" می خواندند و !...
*چهل سال بعد : شهر آورد 1402
چهل سال ، چند ماه کم بعد از آن بازی( در مهرماه 62) در بهار سال 1402، کم وبیش همان بساط برقرار بود به طوری که خبرنگار کیهان ورزشی که دو ساعت هم زودتر به ورزشگاه رفته بود، جلوی درب اصلی با معطلی و مشقت فراوان با هزار ترفند و تاکتیک!! و پیاده شده از اتومبیل و در پناه یک اتوبوس و... بالاخره از " خوان اول "عبور کرده وارد ورزشگاه شده تا به " خوان" و" خوان های بعدی" برسد!!( این یعنی حفظ حرمت خبرنگار و رسانه و قلم و کارت رسمی سازمان لیگ و...!) و بازی که قرار بود 15 هزار تماشاگر در طبقه اول داشته باشد ، با حضور بیش از چهل هزار نفر که بخشی از آنها به طبقه دوم ورزشگاه( که به گفته خود مسئولین وضعیت خطرناکی دارد) راه پیدا کرده بودند، برگزار شده در حالی که به گفته خبرنگار ما بسیاری از تماشاگران بلیت به دست که بعضا هم از شهرستان ها آمده بودند، بیرون ورزشگاه، راهی به درون پیدا نمی کردند( این هم یعنی حفظ حرمت مردم و تماشاگرانی که خیلی از این مسئولان خیلی مسئول! جلوی دوربین افاضه می فرمایند که " صاحبان اصلی ورزش هستند و اصلا فوتبال بدون حضور مردم معنا و مفهومی ندارد!"و...) و البته بساط بزن بزن و درگیری و در افشانی های چارواداری و... هم همان بیرون برقرار بود تا همه چیز برای برگزاری یک مسابقه فوتبال از هر نظر آماده و منظم!! باشد...
*ما را محاکمه کنید !
خیلی دوست داریم مسئولی، مدیری، ماموری و... خلاصه کسی از خیل مسئولان که در اینطور مواقع و اینگونه بازی های حساس- که خبرنگار و عکاس و تماشاگر که در سرما و گرما پای ثابت ورزشگاه ها برای انجام وظیفه هستند، به سختی راهی به درون ورزشگاه پیدا می کنند- حسابی هوای قوم و خویش و دروهمسایه و... را دارند ( و در این مورد هم، درست عین چهل سال پیش یعنی سال 62 شواهد و نمونه های غیر قابل انکاری دیده شده که ذکر آن موجب کسالت خواننده محترم می شود ) بله ، یک مسئول و ماموری پیدا شود و با صلابت و اقتدار یک مدیر باشخصیت و یک مامور درستکار، به ما و امثال ما پاسخ دندان شکن دهد و ثابت کند که حرف های خلاف و سیاه نمایی است و در روز برگزاری شهرآورد یکصدم با استفاده از تجربیات گذشته ، همه چیز منظم و مرتب و هر چیز سر جای خودش بوده و طبق برنامه ریزی و پیش بینی جلو رفته و... حتی ما را به دادگاه و محاکمه بکشاند . ما همینجا در محضر خوانندگان محترم قول می دهیم دست این مدیر و مسئول را ببوسیم و در همین جا و همین صفحه از آنان با تیتر و" فونت" درشت پوزش بخواهیم.
*شرایط به نفع انگل ها و فرصت طلب ها
این نمونه ملموس و غیر قابل انکار و همه فهم را آوردیم تا بگوییم وقتی می نویسیم ظاهرا قرار نیست تغییر و تحولی به نفع ورزش و اهالی ورزش رقم بخورد، بیخود نیست. بارها نوشته ایم ادامه نابسامانی و شلختگی اصلا به نفع ورزش و به مصلحت آینده آن نیست، اما چون به نفع چسبیده ها و انگل ها و فرصت طلب ها و زیاده خواهان و جاه طلب های آویزان به ورزش است، پس باید ادامه پیدا کند و... تا این باندها و جریانات و اسمش را هر چه می خواهید بگذارید، چنگالشان دور گلوی ورزش گره خورده، حرف زدن از تحول در ورزش، پیشرفت ورزش و... سخنی یاوه و بیهوده است .
*حرف حساب ، خریدار ندارد
البته می شود و می توان و باید که مدام و یکسره از لزوم تغییرات مثبت و در مسیر منافع ملک و ملت و ایجاد تحول در ورزش حرف زد و نوشت و مطالبات برحق را مطرح کرد. به ویژه کسانی که صاحب قلم و تریبون و رسانه هستند در این باره وظیفه و مسئولیت دارند، اما واقعیت تلخ این است که مدت هاست در ورزش ما و نزد مدیران و مسئولان رسمی آن ( پشت پرده ای ها که جای خود دارند) حرف حساب خریدار ندارد. رسانه ها و رسانه ای های باشخصیت و منتقدان دلسوز و مستقل کوچکترین جایگاهی ندارند. آنچه با نگاه به آرشیو رسانه ها - و همین آرشیو کیهان ورزشی - دریافت و برداشت می شود این است که طی سال ها و شماره های مختلف خیلی از حرف های منطقی توسط کارشناسان و اهالی ورزش گفته شده و بسیاری از پیشنهادات سازنده توسط نویسندگان خبره و صاحب نظران با سواد و دنیا دیده مطرح و طی دوره های مختلف مدیریت ورزش و شماره ها و برنامه های رسانه ای تکرار و بر آنها تاکید شده است، اما در کمال تاسف نزد مسئولان ورزش محلی از اعراب نداشته و آنها یا نخواسته یا اصولا اجازه نداشته و نتوانسته اند که به این حرف ها گوش دهند و به آن پیشنهادات جامه عمل بپوشانند.
*فیگورهای دوربینی !
البته آقایان مثلا مسئول همانطور که بالاتر هم اشاره شد در حرف و شعار - به ویژه وقتی جلوی دوربین تلویزیون فیگور می گیرند - خیلی درباره نقد پذیری و استفاده از نظر صاحب نظران و داشتن گوش شنوا برای شنیدن حرف حساب و پیشنهادات سازنده و هشدارهای دلسوزانه و... سخن می گویند، اما غالبا در عمل گوششان بدهکار هیچ حرف حساب و پیشنهاد منطقی و سازنده ای که به نفع ورزش و اصلاحات و تحول و مفسده زدایی در آن باشد ، نیست و اتفاقا برعکس ، اتاق و دفتر کارشان محل جولان عناصر سود جو و فرصت طلب و دلال مسلک و... است که برای بعضی از این آقایان مسئول نقش مشاور و محرم و خط دهنده و... را بازی می کنند و یکی از دلایلی که اجازه نمی دهد حال و روز ورزش ما به نفع آن و در جهت پاسخگویی به مطالبات ورزشی ها تغییر کند، همین رویه و رفتار بعضی از مدیران ارشد است.
*ماجرای هیات فوتبال تهران
در این باره نمونه ای ذکر می کنیم که مربوط به " ماجرای هیات فوتبال تهران" است و جریانی که 16 سال بر آن چنبره زده بود و ... هر چقدر دلسوزان گفتند و اهل فن هشدار دادند و رسانه های سالم نوشتند ، هیچ گوش شنوایی نزد مسئولان پیدا نشد و بر عکس ، هر کدام به نحوی - پیدا و پنهان - در " حفظ وضع موجود" و ابقای عناصر حاکم بر این هیات فلک زده، کوشیدند و... می ترسیم این مطلب به درازا کشیده شده و کار به جاهای باریک بکشد! این است که درباره ماجرای غم انگیز و تاسف بار هیات فوتبال ، شما خواننده گرامی را به مطالعه صفحه" از نگاهی دیگر" دعوت می کنیم که در آنجا همکار و دوست محترم مان، آقای بهمن اسدی ، در این باره با تعدادی از اهل اطلاع و پیشکسوتان گرامی و خاک خورده به گفت وگو نشسته است.
*لزوم تحول تمام عیار در ورزش
سخن
آخر ، همان سخن همیشگی است که اخیرا بیش از گذشته بر آن تاکید کرده ایم و آن اینکه
ورزش ایران به شدت - به ویژه در بخش مدیریتی - به تحولی تمام عیار و انقلاب گونه
نیاز دارد و بدون تعارف و در نهایت اخلاص
عرض می کنیم با این سازوکار و این شیوه مدیریتی که بر مدار روزمرگی و باری به
هرجهت و تناقض گویی و عدم شفافیت و... می چرخد و نه صداقت و آینده نگری و برنامه
ریزی، در ورزش به سمت پیشرفت های مورد نظر و حقه حرکت نخواهیم کرد و به بیشتر از آنچه که حالا هستیم نمی رسیم، البته اگر وضع از حیث فنی و فرهنگی و اخلاقی
و... از این بدتر نشود و عقب تر نرویم
!
*سیدمحمدسعید مدنی