یادداشت های شبانه
سیاهه شیفتگان خدمت و مسئولیتی که حق و حقوق ندارد!
وقتی سیاهه کاندیداهای ریاست هیات فوتبال تهران را مشاهده کردیم اول خوشحال شدیم که در بین آن سیاهی لشگرها، چند نام آشنای فوتبالی هم حضور داشتند اما بعد با خودمان فکر کردیم که آیا همه این افراد، شیفتگان خدمت به فوتبال تهران هستند و تشنگی خدمت، اینچنین خاطرخواه میز و صندلی ریاست این هیات شان کرده است؟ آن هم برای شغلی که رئیس مخلوع آن مدعی بود حقوقی دریافت نمی کرده و احتمالا(!) فی سبیل الله بیش از یک دهه آنجا حضور داشته و به زور بولدوزر هم امکان جدا کردنش از آن پست نبود و ...!خب ، به نظر شما این پست بدون حقوق و مزایا(!) و سخت و زیان آور(!) چه دارد که این همه آدم برای رسیدن به میز و صندلی اش سر و دست می شکنند؟ اتفاقا همین علاقه مندی عجیب و شائبه برانگیز، باید آنهایی که وظیفه تائید یا رد صلاحیت کاندیداهای ریاست هیات فوتبال تهران را دارند سخت به فکر فرو ببرد و حساسیت وظیفه خطیری که بر دوش دارند را بیش از پیش به آنها یادآور شود.اینکه این تعداد کاندیدا در خودشان توانایی نجات کشتی در گل نشسته فوتبال تهران را می بینند به همان اندازه ای که امیدوارکننده به نظر می رسد، ترسناک نیز هست چرا که با شناختی که ما از سطح مدیریت در ورزش کشورمان سراغ داریم و با در نظر گرفتن رزومه برخی از همین اسامی، ناگزیر باید به کلیت ماجرا شک کنیم و نگران شویم ، نگران از این بابت که مبادا فوتبال تهران به دست اهلش سپرده نشود و از چاله ای که شیرازی و اطرافیانش ساخته بودند، مستقیما وارد چاهی شود که عده ای مشغول کندن آن هستند و ...
این سو و آن سوی مرزهای بی فرهنگی
فحاشی تعدادی از تماشاگران دیدار پرسپولیس و پیکان به رشید مظاهری، آنقدر آزاردهنده بود که خیلی ها فارغ از اتفاقات داخل زمین و اینکه آن سه امتیاز تا چه اندازه تکلیف قهرمانی لیگ برتر را روشن کرده است و ... مهر باطل بر آن بازی زدند. من جمله یکی از دوستان مان که اتفاقا پرسپولیسی است و در ورزشگاه حضور داشت و آن شعارهای زشت و زننده را با گوش های خودش شنیده بود و در توضیح اتفاقات آن روز بارها و بارها ترجیع بند «مگر فوتبال چه ارزشی دارد که ...» را بر زبان جاری می ساخت. اصل ماجرا البته همین جمله سوالی ای است که شاید اگر از بالاترین فرد مسئول در فوتبال این کشور بپرسیم پاسخ روشنی برایش نداشته باشد! شاید بهتر است فرم پرسش را تغییر دهیم و بپرسیم: این فوتبال چه می تواند داشته باشد؟ داشته های این فوتبال برای یک جامعه – حتی بخش های بیگانه اش با این رشته – چه می تواند باشد؟ آیا برد ها و باخت ها و قهرمانی ها و سقوط ها باید تنها آورده های این رشته ورزشی جهان شمول محسوب شود؟ خب ، اگر این را اصل و اساس بدانیم پس اشکالی ندارد که تمام وسایل رسیدن به این اهداف را توجیه کنیم. مثلا بگوییم به سنگربان تیم رقیب فحاشی کردیم تا روحیه اش خراب شود و گل بخورد و ما ببریم و خوشحال شویم. خوشحالی البته بخشی از کارکرد فوتبال است. این خوشحالی که از آن مستطیل سبز به جامعه سرازیر شود می تواند بر کارکرد مردمان آن جامعه تاثیرات مثبت بگذارد. کارگر، کارمند، پزشک، مهندس و ... وقتی خرسند از پیروزی تیم محبوب شان دست به کار ببرند بی شک راندمان شان بیشتر و بهتر خواهد بود اما آیا خوشحالی ناشی از بردهایی که بی اخلاقی در پس آن نهفته باشد ماندگار است؟ تماشاگرنمایی که رکیک ترین الفاظ را علیه دروازه بان پیکان بر زبان می آورد، چقدر از خوشحالی واقعی فوتبال سهم می برد؟ آیا آن خوشحالی روح او را به معنای حقیقی صیقل می دهد یا همچون بومرنگی عمل کرده و بار منفی آن رفتارهای ناپسند را به زندگی خودش بر می گرداند ؟ پاسخ این سوال بماند برای دادگاه وجدان همان معدود تماشاگر فحاش، اما از سوی دیگر باید متولیان فوتبال و به خصوص بخش های قضایی و انضباطی فدراسیون را خطاب قرار داد و از آنان پرسید: آیا وقت آن نرسیده که برای این رفتارهای زشت فکری کنید؟ آیا این بی فرهنگی ها ریشه در چارچوب تصمیمات اشتباه و رفتارهای منفعلانه شما ندارد؟ اگر ندارد که هیچ ، اما اگر ذره ای خودتان را مقصر می دانید دست بجنبانید تا همه چیز این فوتبال بر باد نرفته است.
آقا بیژن ! داری اشتباه می زنی؟
اصغر آقای شرفی ، مربی سال های دور تیم ملی فوتبال ایران و بازیکن توانمند همین فوتبال در دهه های 40 و 50 ، به رفتارهای سرمربی استقلال انتقاد تند و تیزی داشته است.
اصغر آقا بعد از اتفاقات حاشیه ای و جنجالی دیدار استقلال و صنعت نفت در هفته بیست و هشتم لیگ برتر گفته بود: «حرکاتی که ریکاردو ساپینتو از خود نشان میدهد این روزها قابل تحمل نیست. در زندگی حرفهای این کارها غلط است. این رفتارها به مربی حرفهای نمیخورد. مگر استقلال سرپرست ندارد که دائم سرمربی تیم در حال اعتراض است ؟ روی نیمکت استقلال هیچکسی جز ساپینتو جرات حرف زدن ندارد. به نظر من باشگاه به تعهدات خود عمل نکرده که ساپینتو هرکاری دلش میخواهد میکند. احتمال زیاد پول او را به موقع ندادهاند که فکر میکند مجانی کار میکند و به این اندازه جسور و گستاخ شده است و ...»بیژن طاهری ، سرپرست استقلال که مخاطب انتقادات شرفی بود فی الفور در مقام پاسخگویی برآمد و گفت:«فوتبال را از پایهها زیر نظر آقایان اصغر شرفی، ناصر ابراهیمی و حسن حبیبی یاد گرفتهایم. ایشان به ما یاد داد به تیم مان وفادار باشیم ، به کادر تیم احترام بگذاریم و ادب را سرلوحه کارمان قرار بدهیم. آقای شرفی ! این نکات فقط برای خودتان بود یا در مورد همه اجرا میشود؟ خودتان این مسائل را به ما یاد دادید. من به شفر و مجیدی هم وفادار بودم زیرا نسبت به تیمم تعهد دارم و وظیفهام حمایت از تیم است. در ضمن باید بگویم ساپینتو انسان خوش قلبی است اما تحمل بیعدالتیها را ندارد. اسم ایشان بد در رفته است.»
واکنش آقا بیژن به نقد شرفی به ویژه آنجایی که از وفاداری صحبت کرده است نشان می دهد که ایشان به همان اندازه ای که از ضربات وارده رفتارهای مرد پرتغالی به استقلال غافل بوده و آن خودزنی ها را نادیده گرفته است، تعریف " وفاداری " را نیز به درستی مطرح نمی کند زیرا وفاداری در حوزه فوتبال تعریفی مشخص دارد که از گذشته های دور تا امروز در تمام دنیا شنیده شده است. تعریفی که می گوید وفاداری، پایبند بودن به اصولیست که منافع مجموعه را در بر بگیرد. حالا نمی دانیم وفاداری بیژن خان به ساپینتویی که با عصبانیت خود چندین و چند بار بلای جان تیمش شده است ریشه در ترس از مورد غضب قرار گرفتن دارد یا واقعا ناشی از درهم نوردیدن مرزهای وفاداری از سوی سرپرست آبی هاست ، که در هر دو صورت خطرناک است؛ خیلی هم خطرناک.
افتخار آفرینی بانوان هاکی و یک حقیقت بزرگ
تیم ملی هاکی روی یخ زنان ایران در اولین حضور خود در قهرمانی آسیا موفق شد مدال نقره این مسابقات را به دست بیاورد.این اتفاق بازتاب های فراوانی را در داخل و خارج از کشور داشت. شاید تا قبل از این اتفاق کمتر کسی اصلا می دانست که بانوان کشورمان در این رشته فعالیتی جدی دارند و برای کسب چنین افتخاری دورخیز کرده اند. این موضوع در عین حال که مهجور بودن رشته های اینچنینی را نشان می دهد، گویای استعدادهای نهفته ورزشکاران کشورمان به ویژه در حوزه بانوان است که نه به سبب برنامه ریزی مسئولان بلکه به دلیل همت ورزشکاران مان اینگونه تجلی پیدا می کند.تیم ملی هاکی بانوان ایران با این افتخار نشان داد که اگر جدی گرفته شود و تنها به وقت چنین افتخارآفرینی هایی مورد توجه قرار نگیرد می تواند کارهای بزرگتری را انجام دهد.
این بار چه آشی برای استقلال و پرسپولیس می پزند؟
سرپرست دفتر شرکتها و آمادهسازی بنگاههای سازمان خصوصیسازی توضیحاتی را درمورد تغییر اعضای هیات مدیره دو باشگاه استقلال و پرسپولیس ارائه کرد. حسین امیررحیمی درمورد زمان برگزاری مجامع دو باشگاه استقلال و پرسپولیس توضیح داد: مجامع دو باشگاه با مشارکت نمایندگان وزارت ورزش و جوانان، سازمان خصوصیسازی و دو باشگاه استقلال و پرسپولیس 30 اردیبهشتماه برگزار خواهد شد.خب ، ظاهرا بحث تغییرات در هیات مدیره دو باشگاه جدی است. بماند که با این تغییرات ، رکورد جابجایی های مدیریتی در دو باشگاه آبی و قرمز چه ابعادی به خود می گیرد و در کتاب گینس صاحب چه جایگاهی می شود اما هراس بزرگ جامعه فوتبال - البته از نوع متمایل به سرخابی– از آش جدیدی است که آقایان می خواهند برای دو باشگاه بزرگ و مردمی کشورمان بپزند. سابقه و تجربه نشان می دهد که اینها هر وقت دست به انتخاب مدیر برای این تیم ها زده اند نه آن انتخابات آخر و عاقبت خوشی داشته و نه آن را گردن گرفته اند.حکایت دردناک و نگران کننده در ماجرای پر غصه آبی و قرمز در تمام این سال ها به شکل انتخاب مدیران آنها بر می گردد؛ جایی که تخصص و صلاحیت افراد کنار رفته و موضوع همفکر و همگروه بودن با آقایان در اولویت قرار گرفته است. اینجاست که باید سخت نگران بود و امیدوارانه به نشست پیش رو نگاه نکرد.
وقتی سیاهه کاندیداهای ریاست هیات فوتبال تهران را مشاهده کردیم اول خوشحال شدیم که در بین آن سیاهی لشگرها، چند نام آشنای فوتبالی هم حضور داشتند اما بعد با خودمان فکر کردیم که آیا همه این افراد، شیفتگان خدمت به فوتبال تهران هستند و تشنگی خدمت، اینچنین خاطرخواه میز و صندلی ریاست این هیات شان کرده است؟ آن هم برای شغلی که رئیس مخلوع آن مدعی بود حقوقی دریافت نمی کرده و احتمالا(!) فی سبیل الله بیش از یک دهه آنجا حضور داشته و به زور بولدوزر هم امکان جدا کردنش از آن پست نبود و ...!خب ، به نظر شما این پست بدون حقوق و مزایا(!) و سخت و زیان آور(!) چه دارد که این همه آدم برای رسیدن به میز و صندلی اش سر و دست می شکنند؟ اتفاقا همین علاقه مندی عجیب و شائبه برانگیز، باید آنهایی که وظیفه تائید یا رد صلاحیت کاندیداهای ریاست هیات فوتبال تهران را دارند سخت به فکر فرو ببرد و حساسیت وظیفه خطیری که بر دوش دارند را بیش از پیش به آنها یادآور شود.اینکه این تعداد کاندیدا در خودشان توانایی نجات کشتی در گل نشسته فوتبال تهران را می بینند به همان اندازه ای که امیدوارکننده به نظر می رسد، ترسناک نیز هست چرا که با شناختی که ما از سطح مدیریت در ورزش کشورمان سراغ داریم و با در نظر گرفتن رزومه برخی از همین اسامی، ناگزیر باید به کلیت ماجرا شک کنیم و نگران شویم ، نگران از این بابت که مبادا فوتبال تهران به دست اهلش سپرده نشود و از چاله ای که شیرازی و اطرافیانش ساخته بودند، مستقیما وارد چاهی شود که عده ای مشغول کندن آن هستند و ...
این سو و آن سوی مرزهای بی فرهنگی
فحاشی تعدادی از تماشاگران دیدار پرسپولیس و پیکان به رشید مظاهری، آنقدر آزاردهنده بود که خیلی ها فارغ از اتفاقات داخل زمین و اینکه آن سه امتیاز تا چه اندازه تکلیف قهرمانی لیگ برتر را روشن کرده است و ... مهر باطل بر آن بازی زدند. من جمله یکی از دوستان مان که اتفاقا پرسپولیسی است و در ورزشگاه حضور داشت و آن شعارهای زشت و زننده را با گوش های خودش شنیده بود و در توضیح اتفاقات آن روز بارها و بارها ترجیع بند «مگر فوتبال چه ارزشی دارد که ...» را بر زبان جاری می ساخت. اصل ماجرا البته همین جمله سوالی ای است که شاید اگر از بالاترین فرد مسئول در فوتبال این کشور بپرسیم پاسخ روشنی برایش نداشته باشد! شاید بهتر است فرم پرسش را تغییر دهیم و بپرسیم: این فوتبال چه می تواند داشته باشد؟ داشته های این فوتبال برای یک جامعه – حتی بخش های بیگانه اش با این رشته – چه می تواند باشد؟ آیا برد ها و باخت ها و قهرمانی ها و سقوط ها باید تنها آورده های این رشته ورزشی جهان شمول محسوب شود؟ خب ، اگر این را اصل و اساس بدانیم پس اشکالی ندارد که تمام وسایل رسیدن به این اهداف را توجیه کنیم. مثلا بگوییم به سنگربان تیم رقیب فحاشی کردیم تا روحیه اش خراب شود و گل بخورد و ما ببریم و خوشحال شویم. خوشحالی البته بخشی از کارکرد فوتبال است. این خوشحالی که از آن مستطیل سبز به جامعه سرازیر شود می تواند بر کارکرد مردمان آن جامعه تاثیرات مثبت بگذارد. کارگر، کارمند، پزشک، مهندس و ... وقتی خرسند از پیروزی تیم محبوب شان دست به کار ببرند بی شک راندمان شان بیشتر و بهتر خواهد بود اما آیا خوشحالی ناشی از بردهایی که بی اخلاقی در پس آن نهفته باشد ماندگار است؟ تماشاگرنمایی که رکیک ترین الفاظ را علیه دروازه بان پیکان بر زبان می آورد، چقدر از خوشحالی واقعی فوتبال سهم می برد؟ آیا آن خوشحالی روح او را به معنای حقیقی صیقل می دهد یا همچون بومرنگی عمل کرده و بار منفی آن رفتارهای ناپسند را به زندگی خودش بر می گرداند ؟ پاسخ این سوال بماند برای دادگاه وجدان همان معدود تماشاگر فحاش، اما از سوی دیگر باید متولیان فوتبال و به خصوص بخش های قضایی و انضباطی فدراسیون را خطاب قرار داد و از آنان پرسید: آیا وقت آن نرسیده که برای این رفتارهای زشت فکری کنید؟ آیا این بی فرهنگی ها ریشه در چارچوب تصمیمات اشتباه و رفتارهای منفعلانه شما ندارد؟ اگر ندارد که هیچ ، اما اگر ذره ای خودتان را مقصر می دانید دست بجنبانید تا همه چیز این فوتبال بر باد نرفته است.
آقا بیژن ! داری اشتباه می زنی؟
اصغر آقای شرفی ، مربی سال های دور تیم ملی فوتبال ایران و بازیکن توانمند همین فوتبال در دهه های 40 و 50 ، به رفتارهای سرمربی استقلال انتقاد تند و تیزی داشته است.
اصغر آقا بعد از اتفاقات حاشیه ای و جنجالی دیدار استقلال و صنعت نفت در هفته بیست و هشتم لیگ برتر گفته بود: «حرکاتی که ریکاردو ساپینتو از خود نشان میدهد این روزها قابل تحمل نیست. در زندگی حرفهای این کارها غلط است. این رفتارها به مربی حرفهای نمیخورد. مگر استقلال سرپرست ندارد که دائم سرمربی تیم در حال اعتراض است ؟ روی نیمکت استقلال هیچکسی جز ساپینتو جرات حرف زدن ندارد. به نظر من باشگاه به تعهدات خود عمل نکرده که ساپینتو هرکاری دلش میخواهد میکند. احتمال زیاد پول او را به موقع ندادهاند که فکر میکند مجانی کار میکند و به این اندازه جسور و گستاخ شده است و ...»بیژن طاهری ، سرپرست استقلال که مخاطب انتقادات شرفی بود فی الفور در مقام پاسخگویی برآمد و گفت:«فوتبال را از پایهها زیر نظر آقایان اصغر شرفی، ناصر ابراهیمی و حسن حبیبی یاد گرفتهایم. ایشان به ما یاد داد به تیم مان وفادار باشیم ، به کادر تیم احترام بگذاریم و ادب را سرلوحه کارمان قرار بدهیم. آقای شرفی ! این نکات فقط برای خودتان بود یا در مورد همه اجرا میشود؟ خودتان این مسائل را به ما یاد دادید. من به شفر و مجیدی هم وفادار بودم زیرا نسبت به تیمم تعهد دارم و وظیفهام حمایت از تیم است. در ضمن باید بگویم ساپینتو انسان خوش قلبی است اما تحمل بیعدالتیها را ندارد. اسم ایشان بد در رفته است.»
واکنش آقا بیژن به نقد شرفی به ویژه آنجایی که از وفاداری صحبت کرده است نشان می دهد که ایشان به همان اندازه ای که از ضربات وارده رفتارهای مرد پرتغالی به استقلال غافل بوده و آن خودزنی ها را نادیده گرفته است، تعریف " وفاداری " را نیز به درستی مطرح نمی کند زیرا وفاداری در حوزه فوتبال تعریفی مشخص دارد که از گذشته های دور تا امروز در تمام دنیا شنیده شده است. تعریفی که می گوید وفاداری، پایبند بودن به اصولیست که منافع مجموعه را در بر بگیرد. حالا نمی دانیم وفاداری بیژن خان به ساپینتویی که با عصبانیت خود چندین و چند بار بلای جان تیمش شده است ریشه در ترس از مورد غضب قرار گرفتن دارد یا واقعا ناشی از درهم نوردیدن مرزهای وفاداری از سوی سرپرست آبی هاست ، که در هر دو صورت خطرناک است؛ خیلی هم خطرناک.
افتخار آفرینی بانوان هاکی و یک حقیقت بزرگ
تیم ملی هاکی روی یخ زنان ایران در اولین حضور خود در قهرمانی آسیا موفق شد مدال نقره این مسابقات را به دست بیاورد.این اتفاق بازتاب های فراوانی را در داخل و خارج از کشور داشت. شاید تا قبل از این اتفاق کمتر کسی اصلا می دانست که بانوان کشورمان در این رشته فعالیتی جدی دارند و برای کسب چنین افتخاری دورخیز کرده اند. این موضوع در عین حال که مهجور بودن رشته های اینچنینی را نشان می دهد، گویای استعدادهای نهفته ورزشکاران کشورمان به ویژه در حوزه بانوان است که نه به سبب برنامه ریزی مسئولان بلکه به دلیل همت ورزشکاران مان اینگونه تجلی پیدا می کند.تیم ملی هاکی بانوان ایران با این افتخار نشان داد که اگر جدی گرفته شود و تنها به وقت چنین افتخارآفرینی هایی مورد توجه قرار نگیرد می تواند کارهای بزرگتری را انجام دهد.
این بار چه آشی برای استقلال و پرسپولیس می پزند؟
سرپرست دفتر شرکتها و آمادهسازی بنگاههای سازمان خصوصیسازی توضیحاتی را درمورد تغییر اعضای هیات مدیره دو باشگاه استقلال و پرسپولیس ارائه کرد. حسین امیررحیمی درمورد زمان برگزاری مجامع دو باشگاه استقلال و پرسپولیس توضیح داد: مجامع دو باشگاه با مشارکت نمایندگان وزارت ورزش و جوانان، سازمان خصوصیسازی و دو باشگاه استقلال و پرسپولیس 30 اردیبهشتماه برگزار خواهد شد.خب ، ظاهرا بحث تغییرات در هیات مدیره دو باشگاه جدی است. بماند که با این تغییرات ، رکورد جابجایی های مدیریتی در دو باشگاه آبی و قرمز چه ابعادی به خود می گیرد و در کتاب گینس صاحب چه جایگاهی می شود اما هراس بزرگ جامعه فوتبال - البته از نوع متمایل به سرخابی– از آش جدیدی است که آقایان می خواهند برای دو باشگاه بزرگ و مردمی کشورمان بپزند. سابقه و تجربه نشان می دهد که اینها هر وقت دست به انتخاب مدیر برای این تیم ها زده اند نه آن انتخابات آخر و عاقبت خوشی داشته و نه آن را گردن گرفته اند.حکایت دردناک و نگران کننده در ماجرای پر غصه آبی و قرمز در تمام این سال ها به شکل انتخاب مدیران آنها بر می گردد؛ جایی که تخصص و صلاحیت افراد کنار رفته و موضوع همفکر و همگروه بودن با آقایان در اولویت قرار گرفته است. اینجاست که باید سخت نگران بود و امیدوارانه به نشست پیش رو نگاه نکرد.
*حمید ترابپور
پربازدید ها
آخرین اخبار