یادداشت های شبانه
**دلایل عنوان نشده یک
برکناری!
سرپرست مدیرعاملی باشگاه استقلال که تا چند ماه قبل نامی از وی در فوتبال ایران
نبود و مثل بسیاری از مدیران این سالها ناگهان در این عرصه ظهور کرد و صاحب عنوان
مهم عضو هیات مدیره مجموعه آبی شد و در ادامه به صندلی شماره یک این باشگاه رسید،
اخیرا دست به تغییرات وسیعی زده است که با توجه به موقتی بودن حضور ایشان در آن
جایگاه و البته گذرا بودن این دوره های مدیریتی، عجیب به نظر می رسد. البته هر
مدیری این حق را دارد که در طول دوران فعالیت خود از افرادی بهره ببرد که همسو با
تفکرات و برنامه هایش باشند اما وقتی فردی مثل آرش برهانی ، مدیر آکادمی باشگاه استقلال
قربانی این پروسه ناگهانی می شود، باید با دیده تردید به ماجرا نگاه کرد. آرش
برهانی به عنوان یک چهره فوتبالی موجه با کارنامه ای قابل دفاع از سوی حجت کریمی
برکنار شد تا ابهامات زیادی در حاشیه این اتفاق ایجاد شود. در اینکه جانشین برهانی
یعنی اصغر آقای حاجیلو نیز از چهره های موجه فوتبال ایران است شکی وجود ندارد اما
اگر آنگونه که شنیده شده است برهانی را به این دلیل برکنار کرده اند که نسبت به
کار و بار مدیران باشگاه انتقاداتی را مطرح کرده است، باید به اصل و اساس این
مدیریت با دیده تردید و نگرانی نگریست. مدیران باشگاه استقلال باید خیلی شفاف دلیل
این اتفاق را اعلام کنند تا جامعه فوتبال بدانند افرادی که در ماجرای اخیر تصمیم
گیر و تصمیم ساز بوده اند با در نظر گرفتن منافع یک باشگاه مردمی و در اولویت قرار
دادن شاخصه های فنی چنین جابجایی را صورت داده اند یا خدای ناکرده منیت و منافع
فردی و باندی و ... علت العلل این اتفاق بوده است.
تا جایی که ما و بسیاری دیگر از علاقه مندان فوتبال می دانیم، فردی چون آرش برهانی چه در دوران بازیگری و چه در سالهای اخیر که در نقش مدیر و مربی فعالیت داشته است، در بهترین فرم فنی و اخلاقی کارهای محوله را پیش برده و حداقل آنگونه که ما از دور دیده ایم، دغدغه سلامت کاری در حوزه فوتبال پایه را داشته است. منتظریم تا آقایان درباره این ماجرا شفاف سازی کنند و ...
**برای امیر قلعه نویی، بچه جنوب شهر...
امیر قلعه نویی ، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران اخیرا برای حضور در سمیناری که از سوی فیفا در کشور قطر برگزار شده بود و هچنین مراسم قرعه کشی جام ملت های آسیا، سفری را به این کشور داشت. درباره دستاوردهای این سفر خود وی نکاتی را مطرح کرده است. به طور مثال ملاقات هایی که با برخی از بزرگان فوتبال دنیا داشته و از آنها پرسش هایی را مطرح کرده است. گرفتن قول همکاری از کارلوس کی روش و برانکو ایوانکوویچ ، سرمربیان سابق کشورمان نیز از دیگر محصولات این حضور قلعه نویی بوده است؛ به گونه ای که این مربیان اعلام کرده اند تجربیات خود از سالها حضور روی نیمکت رهبری تیم ملی را در اختیار قلعه نویی قرار می دهند و ...
اما آنچه که برای برخی اهمیت ندارد همین ملاقات ها و البته نکات فنی چنین حضورهایی است. همانهایی که به جای تشویق سرمربی تیم ملی به ادامه این مسیر یعنی رفتن در عرصه مراوده و استفاده از تجربیات و نظرات دیگران، به نوع پوشش او در این سفر ایراد گرفته اند و ... اینها که با چنین نقدهایی در وهله اول سطح و کلاس منتقد بودن خود را نشان می دهند و سپس حجم کینه ورزی و نفرت شان از مربی ایرانی را، در گذشته نیز چنین صحبت ها و مثلا نقدهایی را به امیر قلعه نویی داشته اند. یادمان نمی رود که یکی از سردسته های چنین جریان مخربی، سالها پیش چگونه روی آنتن زنده سیما ، محاسن امیر قلعه نویی را به سخره گرفت و ... البته چه خوب بود که می دانستیم اینها خودشان چه نوع پوششی دارند و «المان» های مد نظرشان برای خوب بودن و کلاسیک ظاهر شدن و ... چیست اما از آنجایی که اساسا چنین بهانه گیری ها و نقدهایی فاقد اهمیت است باید مخاطب کلام خود را شخص امیر قلعه نویی قرار دهیم؛ فردی که در تمام سالهای حضورش به عنوان مربی چه در سطح ملی و چه باشگاهی کم از این نواحی مورد هجوم قرار نگرفته است. کسی که بارها اعلام کرده که بچه جنوب شهر تهران است و شکل و شیوه زندگی اش، از نوع پوشش تا شکل صحبت کردن و ... ریشه در همان بستر ساده و بی آلایش بچه های پایین شهر دارد و ... بی شک این هجمه ها برای قلعه نویی ناآشنا نیست لذا وی به جای تلاش برای آرام کردن چنین منتقدانی، باید تمام تمرکز خود را روی کارش بگذارد و در میدان عمل که همان مستطیل سبز است خودش را نشان دهد و توانایی هایش را به اثبات برساند زیرا جماعتی که حتی به پوشش رئیس فیفا در مراسم توزیع جوایزخرده می گرفتند معلوم است که به قلعه نویی و قلعه نویی ها رحم نمی کنند. امیر قلعه نویی به همان اندازه ای که باید صبر و تحمل و البته درجه بی تفاوتی اش نسبت به این نوع حرف ها را بالا ببرد موظف است که کار اصلی اش را که همان بهبود شرایط فنی فوتبال ایران است به بهترین شکل انجام داده و بهانه به دست جماعتی ندهد که اگر مجال داشته باشند، فراتر از نوع لباس پوشیدن و ادبیات قلعه نویی، نام و شهرت او را هم به سخره می گیرند و ...
**... از کریم تا دیگران!
در زمان نگارش این یادداشت، از سرنوشت قهرمانی لیگ برتر فوتبال ایران بی اطلاع بوده ایم لذا آنچه که اینجا مطرح می شود فارغ از رنگ قهرمانی و تیم قرار گرفته روی سکوی نخست است، البته وقتی قرار است درباره تیم پرسپولیس لیگ بیست و دوم صحبت کنیم، چندان مهم نیست که آنها قهرمان شده باشند یا سپاهان به این عنوان رسیده باشد. پرسپولیس این فصل - فصلی که دو روز قبل پرونده اش بسته شد – تیمی شایسته بود که با استفاده درست از موجودی فنی و غیر فنی خود تا آخرین روز مسابقات هوادارانش را امیدوار نگه داشت. آنها نه بازی درآوردند و نه روی اعصاب طرفداران شان رژه رفتند. اوج گیری این تیم پس از افت مقطعی که شکست خانگی در تهران برابر سپاهان به آنها تحمیل کرد گویای اراده و انگیزه بالایشان بود و شاید هر تیم دیگری در آن فضا قرار می گرفت نمی توانست بار دیگر بلند شود و در قواره یک مدعی قهرمانی ظاهر شود.
اما منظور از طرح این مطلب اشاره به تاثیر گذاری عناصری پنهان بر روی فرم بودن این پرسپولیس است ، عناصری که مثل برخی از نیمکت نشینان و دور و بری های یحیی گل محمدی نه دنبال مصاحبه و جنجال رفتند و نه نیت شان دیده شدن بود. سمبل چنین عناصری کریم باقری ، مربی متشخص پرسپولیسی ها است که در تمام روزهای پر تلاطم لیگ برتر، از دایره منطق و ادب خارج نشد و تنها و تنها به کار خودش که همان برقراری نظم و ارائه تجربیات فنی بود پرداخت. کریم باقری سالهاست که به این شکل تاثیرگذاری خود بر مجموعه پرسپولیس را نشان می دهد. به یاد نداریم که در بدترین شرایط پرسپولیس هم از این مربی نیش و کنایه ای به تیم های دیگر و رقبای سرخپوشان خوانده یا شنیده باشیم. این را قرار دهید در کنار رفتار برخی از نیمکت نشینان پرسپولیس – مثلا سرپرست این تیم – که از هر فرصتی برای خودنمایی بهره برده اند و غافل از این بوده اند که محبوبیتی که با مصاحبه و کری خوانی برای دیگران به دست آید حکم نسیم فصلی را دارد و می آید و می رود و ...امثال کریم باقری اینگونه محبوب شده اند و محبوب مانده اند.
**مهدی رحمتی و مسیری که پیش رویش قرار دارد
هر چند که باشگاه استقلال هرگونه مذاکره با گزینه های جانشینی ریکاردو ساپینتو را تکذیب کرده و مدعی شده که تنها و تنها مربی پرتغالی گزینه فصل آینده آنها به حساب می آید، اما از گوشه و کنار شنیده می شود که برخی از افراد در همین باشگاه، نیمچه مذاکره ای را با سیدمهدی رحمتی ، سنگربان اسبق استقلال و سرمربی کنونی آلومینیوم اراک داشته اند و ...
اینکه واقعا مذاکره ای شده و یا خیر ، چندان اهمیتی ندارد اما آنچه روشن است اینکه عملکرد خوب رحمتی در این مدت زمان کوتاه از عمر مربیگری اش، بی شک وی را دیر یا زود در قامت یک گزینه جدی برای هدایت استقلال ظاهر می کند؛ همانطور که روزی افرادی چون محمود فکری، علیرضا منصوریان، فرهاد مجیدی و ... چنین روزهایی را تجربه کردند و دو نفرشان ناموفق شدند و یک نفرشان اوج گرفتند و ... درباره رحمتی هم داستان مشابه است. او از دوران بازیگری نشانه هایی از رسیدن خود به این جایگاه را نشان می داد؛ همان روزهایی که درون چارچوب دروازه استقلال نکات فنی را به هم تیمی هایش متذکر می شد. طی این مدت زمان کوتاه که رحمتی رسما به عرصه مربیگری گام گذاشته، واضح بوده که توانایی این کار را دارد. آلومینیوم اراک لیگ بیست و دوم با این مربی فوتبال روان و زیبایی را به نمایش گذاشت و برای بسیاری از مدعیان و سرشناسان دردسر ساز شد و ... اما نکته مهم این است که اگر مسیر حرکتی مربیان جوانی چون رحمتی درست و اصولی نباشد، به بیراهه ختم می شود و عمر مربیگری شان در سطح اول فوتبال کشور را کوتاه می کند. او می تواند به تجربه و سرنوشت برخی از چهره های مطرح باشگاه خود که اتفاقا روزگاری همبازی وی بودند مراجعه کند و از آنها درس بگیرد. رحمتی و رحمتی ها برای آنکه در عرصه مربیگری به بالاترین سطح برسند و ماندگار شوند باید پله پله جلو بروند و اسباب دست برخی از مدیران غیر فوتبالی نشوند که تنها هدف شان از جذب چهره های مطرح، حفظ میز و صندلی خودشان و قرار گرفتن روی موج تبلیغ است .
**بدترین آقای گل تاریخ!
اینک کمتر از 48 ساعت به پایان لیگ برتر بیست و دوم زمان باقی مانده و نگارنده مشغول نوشتن این یادداشت است ... و حالا که شما در حال خواندن این متن هستید، آقای گل لیگ برتر بیست و دوم مشخص شده و جایزه اش را هم دریافت کرده است اما هر اتفاقی هم که دو روز پیش یعنی در روز پایانی رقابت ها افتاده باشد آمار گلزنی مدعیان آقای گلی را چندان دستخوش تغییر نکرده است؛ نهایتا یک نفرشان با یکی دو گل تفاوت آقای گل شده است و ... قبل از رسیدن هفته پایانی ، شهریار مغانلو با 12 گل در صدر و رضا اسدی با 11 گل در تعقیب مهاجم سپاهان است. این دو بازیکن از بیشترین بخت برای آقای گلی برخوردار هستند. محمد عباس زاده 10 گله و مهدی قایدی9 گله در رتبه های بعدی قرار دارند. این در شرایطی است که فصل قبل تا همین مقطع بهترین گلزن مسابقات 14 گل زده بود. گادوین منشا با ثبت همین تعداد گل در هفته پایانی آقای گل شد و کوین یامگا با 10 گل زده بر سکوی دوم ایستاد.
این آمار به همان اندازه ای که جالب است، نگران کننده و ترسناک نیز هست زیرا برای فوتبالی که از آن حجم عجیب و غریب گردش مالی برخوردار است و چندین مهاجم خارجی با صرف هزینه های دلاری جذب آن شده اند چنین آماری گویای افت و سقوط است. اینکه نقش مربیان و احتیاط آنها در بازی ها در خلق چنین آماری دخیل بوده را نمی توان نادیده گرفت اما دردناک ترازهمه این است که لیگ بیست و دوم چندین مهاجم خارجی در دل خود داشت که هیچکدام از آنها حتی در رده پایین جدول آقای گل ها نام شان دیده نمی شود!
چنین آماری نشان دهنده تاثیرگذاری مخرب جریان دلالی بر فوتبال ایران است؛ جریانی که مهاجمان خارجی ای را به این فوتبال قالب می کند که قرار نیست گل بزنند! ... و این بسیار دردناک است.
*حمید ترابپور