تغییرات فردی گره گشا است یا مضر؟
ورزش ایران با تغییر در مدیریت کلان خود
بار دیگر تجربه ای تازه پیش رو دارد. برخی از این تغییر
خوشحال و مسرور، گروهی ناراحت و غمگین و عده ای دیگر با تردید به آن توجه دارند. این که تغییر یک فرد تا چه حد می تواند
باعث تحول در کار ورزش شود سوال ما از اهالی فن بود.
واقعا رفتن یک نفر و آمدن دیگری چقدر ما را
به اهداف مدنظر می رساند؟ اساسا ما با چه هدفی دست به تغییر می زنیم. آیا در مسیر این تغییرات جدال های شخصی و
باندی وجود دارد یا متولیان امر با نگرانی نسبت به عدم اجرای برنامه های مصوب بانی
آن می شوند؟
در ورزشی که طی سالیان متمادی با رفت و آمد
مدیرانش بر اساس دیدگاه آنها دچار تغییر در اهداف شده ما چه سرانجامی خواهیم یافت؟
نهادینه شدن فرهنگ نتیجه گرایی و زیر سوال بردن همه برنامه ها بر اساس یک عدم نتیجه
گیری چه بلایی بر سر ورزش ما نازل خواهد کرد؟
ورزشی که به گفته اغلب کارشناسان در اولویت
نیست و وزیر آن را زینت کابینه فرض می کنند تغییر افراد چه ثمری خواهد داشت؟
متاسفانه ورزش امروز در نظر تصمیم سازان تنها در بخش نتیجه و قهرمانی خلاصه شده و
همین فرهنگ باعث شده تا ما شاهد اوج گیری فرهنگ ارائه اطلاعات غلط از سوی برخی
فدراسیون ها برای بقاء و استمرار مدیریت های آنها باشیم.
آیا یکبار برای همیشه نباید برای ورزش طرحی
جامع و کاربردی داشت؟ آیا نباید بر اساس این طرح جامع مدیرانی با شاخصه های لازم
را انتخاب کرد؟ آیا ورزش به عنوان یک امر تخصصی باید تابع سیاست و رفتن و آمدن
جناح ها باشد؟ ورزش نه به عنوان یک موضوع صرفا تبلیغی بلکه به عنوان یک امر مهم در
ایجاد سلامتی روحی و جسمی جامعه کارکردهای فراوان دارد. بدون اشراف به زوایای مختلف این موضوع قطعا شاهد تصمیم گیری های احساسی
و ارتباطی در این خصوص خواهیم بود. اتفاقی که طی سالیان
دراز ضررهای هنگفتی را به جامعه ما وارد ساخته است.
بعد از وداع حمید سجادی و چند روز قبل از
تایید سرپرستی کیومرث هاشمی و به عبارتی در حالت برزخ ورزش به سراغ کارشناسان امر
رفتیم تا آنها از ثمرات احتمالی تغییرات سخن بگویند. با هم این نظرات را با امید به موفقیت سرپرست تازه وزارت ورزش مرور می
کنیم.
بهمن اسدی*
به دنبال چه تحولی هستیم؟
*مصطفی هاشمی طبا
تغییرات در ورزش بسته به این است که ما
بدانیم به دنبال چه تحولی هستیم. زمانی به دنبال اهداف
بلند هستیم و قصد داریم در جرگه کشورهای پیشرفته باشیم این یک بحث و سیاست است. شاید هم به دنبال رفع برخی گیر های به وجود
آمده در ورزش هستیم. به عبارتی ما اول
باید اهداف خود را روشن کنیم و بر اساس آن به فکر تغییر یا عدم تغییر باشیم. ما اگر تحول مدنظرمان را تعریف درست کنیم
آنگاه می توان گفت که از این تغییرات نتیجه لازم را خواهیم گرفت و یا نه!
اگر قصد حضور در عرصه کشورهای پیشرفته را
داریم من بر اساس تجربیاتم معتقدم که باید پای وزارتخانه ای مثل آموزش و پرورش هم
به میان بیاید. ورزش را باید به شکل
یک امر تربیتی در نظر گرفت و در این مسیر به شکل خیلی جدی حرکت کرد. این کار خیلی ربط به وزارت ورزش و عملکرد
آن ندارد. باید ورزش در آموزش و
پرورش در سطح جامعه نهادینه شود و به سمتی برویم که یک استعداد ورزشی در هفته سی
تا چهل ساعت به کار تمرینات ورزشی بپردازد.
وقتی چنین شد کمیت فراوانی در ورزش قهرمانی
خواهیم داشت که از میان آن افراد نخبه بیشتری پیدا خواهیم کرد. این آن تحول اصلی است. الان ما دنبال این تحول هستیم؟ اگر چنین است به نظرم با تغییر افراد
در این باره به جایی نخواهیم رسید و وقتمان را تلف می کنیم.
اما اگر نه دنبال این هستیم که به امور
جاری فدراسیون و برخی مشکلات سطحی در اثر ضعف مدیریت در بافت حاکم ورود کنیم آنجا
می توان امیدوار بود که با تغییر افراد به جایی برسیم. برخلاف نظر برخی افراد فکر می کنم وزیر ورزش در برهه کنونی نقش چندانی
در بحث نتیجه گیری ندارد. نتیجه گیری حاصل کار
ورزشکار، مربی و نهایتا فدراسیون به عنوان پشتیبان است. وزیر در این چرخه نقش زیادی ندارد.
در باره بازی های آسیایی هم کار بر عهده
کمیته ملی المپیک است و وزارت ورزش نقش زیادی ندارد. نهایتا در این باره شاید فقط بار روانی واحساسی تا حدودی تاثیرگذار
باشد. اشکال اصلی ورزش این
است که مدیریت های کلان ما نه ورزش را می شناسند و نه از دریچه درست به آن نظر
دارند. ورزش را فقط در حد
بالا رفتن پرچم و قهرمانی می بینند. این نگاه به جناح
سیاسی خاص هم منحصر نیست. متاسفانه آنها نگاه
تربیتی و سلامتی جامعه مدنظرشان نیست.
ورزش زینت تکمیل کابینه شده است!
*حسین راغفر
به نظرم موضوعی به نام ورزش ایران شکلی
فراتر از تغییر یک فرد دارد. با وجود حضور یک
ورزشکار به عنوان وزیر ورزش هم به خواسته خودمان نرسیدیم. این امر دلایل فراوانی داشت. معاونان این وزیر ورزشی از وجاهت ورزشی برخوردار نبودند. آنها تعریف درستی از زوایای مختلف امر ورزش
نداشتند. بنابر این وزیر حتی
اگر هم می خواست وقتی که معاونانش را برای او انتخاب کرده بودند به جایی نمی رسید.
موضوع ورزش فراتر از تعیین یک نفر به عنوان
وزیر است. نظام تصمیم گیری ورزش
کشور به مسیری می رود که گویا باید بگوییم راه حلی برای مشکلات آن پیدا نمی شود! در چارچوب نظام تصمیم گیری های اساسی کشور
اصلا ورزش جایگاه مناسب ندارد که ما دنبال راه حل مشکلات آن بگردیم. اهمیت ورزش به عنوان نهادی است که
کارکردهای گسترده حتی در بخش اقتصادی و دیپلماسی دارد. ورزش نقش مهمی در شکل بخشی به هویت جوانان دارد. ورزش نقشی اساسی در کنترل آسیب های اجتماعی و سلامت جسمی افراد به
عنوان آخرین دستاورد دارد. ورزش باعث کاهش هزینه
های سلامت در جامعه می شود.
این مبانی ورزش به واقع مورد توجه نیستند
تا ورزش در نظام تصمیم گیری های اساسی هیچگاه جایگاه شایسته خود را پیدا نکند. ورزش امروز به شکل زینت تکمیل کابینه مدنظر
است. نکته قابل توجه دیگر
این که نقش ورزش وقتی که به شکل وزارتخانه درآمد به شدت آسیب پذیرتر هم شد. مداخله شدید نمایندگان مجلس و طمع برخی از
آنها برای رای گیری و مشارکت مردم در این باره به شدت وجود آورد. از این طریق ما شاهد ضربات سختی به اصل
ورزش هستیم.
مشکل بزرگ دیگر ورزش درگیری وزارت ورزش با
فدراسیون هاست. در حالی که این وظیفه
کمیته ملی المپیک است. دخالت سیاست در ورزش
از همین نقطه آغاز می شود. یکی از اقدامات لازم
تغییر "سیستم" از وزارت به معاونت ریاست جمهوری است. به لحاظ ساختاری فدراسیون ها هم باید از
وزارت ورزش منفک و به کمیته ملی المپیک به عنوان نهادهای مستقل منتقل شوند. اگر چنین شد وزارت ورزش به بخش ورزش همگانی
توجه ویژه داشته باشد. این مسئله مغفول در
کشور ماست. آمارهای موجود واقعا
در این باره در حد فاجعه است.
عدم توجه به نیازهای جامعه به ورزش را با
امری به نام خصوصی سازی به سمتی برده ایم که روز به روز گرانتر و دست نیافتنی تر
شده است. به این ترتیب اول
باید بستر لازم با شاخصه های موجود را ایجاد و بعد متناسب با آن تغییرات مدیریتی
را اعمال کرد. در غیر این صورت به
جایی نخواهیم رسید.
زمان مناسبی برای این تغییر نبود!
*محمد علی پور
من سالهاست در بدنه مدیریت ورزش کشور هستم. شاهد فراز و نشیب فروان در بحث مدیریت و
نتیجه گیری ها بوده ایم. تغییرات در بخش
مدیریت هم با توجه به تغییر دولت ها امری عادی و جا افتاده است. ولی برای اولین بار شاهد تغییراتی شدیم که
به نظرم اصلا قشنگ نیست. ورزش باید روحیه
شادمانی را به مردم منتقل کند. ما نباید با چنین
تغییراتی مردم را دچار دلزدگی کنیم. اخیرا نتایج خوبی در
ورزش کسب کرده ایم. این تغییرات به نظرم
الان به نفع ورزش کشورمان نیست. وزیر ورزشی زبان ورزش
را بهتر می فهمید و قطعا حضور او در نتیجه گیری کاروان ورزش در بازی های آسیایی
موثر بود که این تغییر شرایط را سخت کرد. حداقل این تغییر در زمان مناسب انجام نشد.
مطمئن هستم که تغییر صورت گرفته بر اساس
برنامه نبود. اجرای برنامه به زمان
و ثبات نیاز دارد. باید به افراد فرصت
بدهیم تا برنامه های مدنظر را به اجرا بگذارند. در زمان مهندس هاشمی طبا چنین کردیم و ثمره اش را هم دیدیم. باید اول برنامه را مورد تایید قرارداد و
بر اساس آن نظارت کرد. این امر به ویژه در
ورزش منطبق با بازی های آسیایی و المپیک باید چهارساله باشد تا ثمرات آن را مشاهد
کنیم.
باید بر اساس معیارهای علمی اجرای برنامه
ها را ارزیابی کرد. ما در دوران متفاوت
شاهد تغییراتی بوده ایم و جالب این که در دوره ای که یک مدیر ورزشی داشتیم تغییر
در میان راه انجام شد. اگر در خصوص وجود
مشکل در بحث انتخاب معاونان وزیر صحبتی به میان می آید باید گفت که این امر نه
امروز بلکه همیشه وجود داشته و منحصر به امروز و این وزیر نبود. معمولا در ادوار مختلف ما شاهد چنین روندی
بوده ایم. گاهی وزیر برای
آشنایی با مدیران اطراف خود مدتی را سپری کرده تا حتی به روحیات آنها آشنا شود. البته این موضوع فراز و نشیب داشته است.
من به این که برای انتخاب مدیران اطراف
وزیر چه ارگان هایی فشار وارد می کنند ورود نمی کنم و معتقدم حتی در چنین موردی
مدیران پیشنهادی حتما با وزیر هماهنگ هستند. مگر می شود غیر از این باشد؟ آیا چنین چیزی ممکن است که مدیر یا
معاونی با وزیر هماهنگ نباشد و بتواند به کارش ادامه دهد. نکته دیگر قابل ذکر بحث نظارت مجلس است که به نظرم باید به شکل خیلی
کلی تر از این باشد.
وزیر باید از ورزشی ها کمک بگیرد
*بهنام محمودی
ورزش ما در اولویت های لازم از سوی دولت
قرار ندارد. وقتی چنین وضعیتی
حاکم شد ما باید منتظر هر اتفاقی پیرامون آن باشیم. اگر مدیران ورزش ما ارتباط خوبی با نهادهای بالا دستی داشته باشند
ورزش ما کمی رونق می گیرد و شاهد نتایجی خوب هم می شود. اما در غالب اوقات شرایط ورزش ما خوب نیست. مثلا وقتی دو تیم پرطرفدار فوتبال ما سرو سامان ندارند از این طریق می
توان پاسخ بسیاری از سوالات را پیدا کرد.
بسیاری از فدراسیون های ورزشی ما عملکردی
بسیار ضعیف دارند. مدیریت های ناکارآمد
غیر ورزشی بر آنها حاکم است. آنها با لابی می آیند
و این در حالی است که ذات ورزشی پهلوانی و جوانمردی و صداقت است. انتخابات موجود غالبا با لابی های خاص و
خارج از عرف و قانون انجام می پذیرد. این امور باید روزی
سامان یابد و بر اساس درست حرکت کند. وزیر ورزش هم باید
کسی باشد که دور و اطرافش را پر از افرادی کند که ثمره بیشتری به ورزش ما برسانند.
مدیران ورزش باید متخصص این بخش باشند. نباید چنین امر تخصصی را به سیاست و جناح
ربط داد. توقع ما از وزیر
ورزشی هم چنین بود اما برآورده نشد. فرد تازه ای هم که می
آید باید به این مهم توجه کند. اگر چنین شد، می توانیم به آینده ورزش امیدوار باشیم. اگر جناحی و باندی عمل کنیم باعث دلسردی
اهالی ورزش خواهد شد. این رفت و آمدهای پی
در پی باعث ضربات شدید به ورزش خواهد شد. در کنار استفاده از مدیران اهل ورزش البته می توان از نیروهای متخصص
در سایر بخش ها مرتبط با ورزش هم کمک گرفت.
در موضوع دخالت و نظارت مجلس به امور وزارت
ورزش باید امیدوار باشیم که دیدگاه باندی و جناحی در میان نباشد و بیشتر در بحث
بودجه و شفاف سازی در مورد استفاده از بودجه های مصوب باشد. باید با حمایت و اختصاص بودجه لازم در خصوص مسیر استفاده از این بودجه
برنامه داشت. مدیر ورزشی هم باید
جوابگوی هزینه کرد خود باشد تا جلوی برخی سوء استفاده گرفته شود.
مشکل دیگر امروز وزارت ورزش الساق نام
جوانان به آن است. موضوع جوانان یک
موضوع فراگیر است که بخش کوچکی از آن به ورزش ربط دارد. این مسئولیت هم باید از روی دوش وزارت برداشته شود تا به امور تخصصی
خود بیشتر بپردازد.
ورزش نیازمند سیاست
گذاری درست است
*هادی رضایی
من معتقدم که یک نفر در ورزش کشور ما تعیین
کننده نیست که با جا به جایی او شاهد تحول اساسی و مورد نظر باشیم. باید سیاست و به گفته ای "استراتژی" ورزش ما مشخص شود تا شاهد رشد لازم شویم. وقتی شاهد سیاست گذاری مشخص شدیم حتی اگر
صد درصدی هم نباشد و سیاست متوسط اما اجرا شدنی باشد بهتر از تغییرات فردی جواب
خواهد داد.
نباید ما به شکل سینوسی به دنبال بهبود
اوضاع ورزش باشیم. آنچه در کشورهای
پیشرفته در ورزش به چشم می آید وجود یک برنامه است. برنامه ای که اگر برخی مدیرانش رفتند کسانی جانشین می شوند که سابقه
کار در همان برنامه را دارند و کاملا به زوایای کار هم اشراف وجود دارد. به این شکل است که پیشرفت هم حاصل می شود. کار طبق برنامه ادامه پیدا می کند و بازگشت
به عقب وجود ندارد. این روش کارساز " سیستم" های موفق در ورزش جهان است.
وقتی مدیری بازنشسته می شود تمام تجربیات
خود را به کسی که با او کار کرده است منتقل می کند. آیا ما چنین شرایطی را در ورزش کشورمان داریم؟ ما گاهی شاهدیم که
افرادی خارج از محیط ورزش وارد چرخه مدیریت می شوند آیا می توان به آنها امیدوار
بود و یا تجربیات کسب شده را به او منتقل کرد؟ تعویض مدیریت بنا به سلیقه شخصی
لطمه زیادی به ورزش ما زده است. نگاهی به چرخه مدیریت
های ورزشی گواه این است که از بخش های مختلف ما مدیرانی آورده ایم که آشنا با
مبانی ورزش هم نبوده اند.
جالب این که این افراد آمدند و کسب تجربه
کردند و بعد از آن رفتند. به عبارتی ما دائما
در حال کسب تجربه هستیم. این کار اگر ضربه هم
نزند کار را به شدت دچار وقفه می کند. ما دو رویداد مهم پیش
رو داریم. مدیران قبلی بعد از
سه سال کار می روند. آیا افراد تازه می
توانند تغییری ایجاد کنند. متاسفانه ما غالبا در
موضوع تغییرات دچار خسارت شده ایم. بحث دادن شوک در میان
نیست. ما در کوران یک
مسابقه نیستیم که با شوک به تیم کار را بهبود ببخشیم. ما با جریانی به نام برنامه مواجه هستیم که آن را دچار تغییر می کنیم. مدیر تازه جوابگوی نتایج است؟ مدیر قبلی
پاسخگو خواهد شد؟ گاهی اوقات از اتفاقات رخ داده گیج می شویم و واقعا نمی دانیم در
این باره چه بگوییم. باید روزی بدانیم که
با خودمان چند چند هستیم.
باید در انتخاب ها
دقت شود
*مراد محمدی
متاسفانه ما شاهد رویه و عادت بدی در ورزش
کشورمان هستیم و آن این که اول نفری را انتخاب و منصوب می کنیم و پس از آن که به
هر مشکلی بر می خوریم در خصوص آن انتخاب به دنبال اشکالات و اشتباهات می
گردیم. به عبارتی اصلی ترین
موضوع در ورزش و انتخاب مدیر این است که ما اول در موضوع انتخاب ها دقت نظر لازم
را داشته باشیم و این که فرد منتخب شاخصه های لازم برای اجرای برنامه های مورد نظر
ما را دارد و یا نه!
اگر کسی با توانایی های لازم برای اجرای
برنامه مشخص آمد باید به او زمان بدهیم. به او کمک کنیم تا
بتواند مسیر درست را طی کند. همه باید کمک کنیم و
هر کس دنبال اعمال نظر و سهم خواهی نباشد. به این شکل ورزش ما هرگز مسیر درست را طی نخواهد کرد. شاید گاهی افراد معمولی با خواسته های سطحی
به ورزش ورود کنند و برخورد با این خواسته های غیر معمول سخت نباشد اما برخی اوقات
مقابله با برخی خواسته ها واقعا سخت است.
مثلا وزیر وقتی با خواسته هایی از سوی
نماینده مجلس روبرو باشد و به آن توجه نکند کارش به کجا کشیده خواهد شد؟ ما گاهی
با سهم خواهی هایی مواجه می شویم که به نظرم هر کس وزیر باشد دچار مشکل می شود. ما باید برای بهبود وضعیت ورزش این مشکلات
را حل کنیم. ما نباید از کنار این
سهم خواهی ها ساده عبور کنیم. مجلس باید در موضوع
تایید صلاحیت درست عمل کند و پس از مدتی کوتاه به این باور نرسد که اشتباه کرده
است. به عبارتی در روز
تایید صلاحیت باید جدیت در دستور کار باشد تا به مشکل نخوریم.
اگر ما انتخاب درست در بخش تعیین مدیر
داشته باشیم نباید دائم دست به تغییر بزنیم که اگر چنین شد قطعا به ضرر ورزش عمل
کرده ایم. کنترل و نظارت لازمه
پیشرفت است و قطعا مجلس و نمایندگان باید نظارت لازم را داشته باشند اما خدای
ناکرده چنین نظارتی نباید شائبه سهم خواهی داشته باشد.
مشکل مهم دیگر این که ما نه در وزارت ورزش
شاید در اغلب سازمان ها دارای برنامه مشخص نیستیم. متاسفانه هر کس می آید نظرات و برنامه های خود را دارد. گاهی هم با زاویه نسبت به برنامه های قبلی
به نقطه صفر برمی گردیم و همه زحمات گذشته به فراموشی سپرده می شود. این هم از آفات تغییرات است که باید آن را
پذیرفت.